اعتقاد به منجي در اديان مختلف/1
تبيين: در گفت و گوي حاضر با جناب حجت الاسلام سيد علي حسني عضو هيئت علمي مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره) باور مشترك به ظهور منجي در ميان پيروان اديان مختلف بررسي شده است. در شمارههاي بعدي گفت و گو با اين كارشناس مهدويت مسائل مربوط در ميان شيعيان مطرح خواهد شد.
تبيين: آيا مسألهي مهدويت در ميان اهل سنت نيز مطرح است يا اختصاص به شيعه دارد ؟
مسأله مهدویت یکی از مسائل مهمی است که در اسلام مطرح است. مسألهی مهدویت و این که منجی برای دین باید باشد یک مسألهای مسلم در همهی گروههای اسلامی است. در این که منجی خواهد آمد. و این که این مسأله منجی در آخرالزمان هم مطرح میشود مسألهایست که در زمان خود پیامبر هم مطرح بوده و تأکید فراوانی بر آن داشتند نه تنها بر اصل مسألهی منجی آخرالزمان تأکید داشت بلكه دربارهي شخص منجی هم فرمایشات فراوانی داشته و به نام و مشخصات منجی تأکید داشته است.
تبيين: آيا در مصداق منجي نيز اتفاق نظر وجود دارد ؟
اصل مسأله متفقعلیه بین شیعه و سنی است ولي به این معنا نیست که بین ما و برادران اهل سنت در مسأله مهدویت یا آخرالزمان اختلافی نیست. بلکه اصل مسأله منجی و آخرالزمان مورد بحث است. به خاطر این که پیامبر حتی به شخص و ویژگیها و کیفیت ظهورش، و مسایلی که اتفاق میافتاد پیامبر تأکیدات فراوانی داشتند.
تبيين: شواهد قرآني مورد اتفاق نيز در اين زمينه وجود دارد ؟
وعدههای قرآنی در این زمینه هست. چون برخي وعدههای قرآنی هست که محقق نشده و همهی ما هم معتقد به این هستیم که چه شیعه و چه سنی كه وعدههای خداوند خلف پیدا نمیکند از جمله اين وعدهها اين آيهي شريفه است كه ميفرماييد: و نرید ان نمنَّ علي الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین " وعدهایست که در آینده محقق خواهد شد.
بر این اساس در قرآن آیات متعددی بر مسألهی منجی در اصل مسألهی منجی که در آخرالزمان ظهور پیدا خواهد کرد بین ما و سنیها اختلافی در این زمینه نیست. ما در نوشتههای متعددی در بزرگان اهل سنت این مسأله را داریم. ما مفسران بزرگ اهل سنت و مفسران بزرگی مثل فخر رازی در تفسیر خودشان ذیل همین آیاتی که عرض کردیم دارند که این آیات در مورد منجي آخرالزمان آمده است.
تبيين: آيا رواياتي در كتب حديثي اهل سنت نيز آمده است ؟
محدثان بزرگ روايات زيادي پيرامون مهدويت از اهل سنت نقل كردهاند كتابي به نام مهدويت در صحاح سته كه اثر آقاي سيد رضي قادري است رواياتي كه پيرامون آخرالزمان در كتابهاي حديثي معروف اهل سنت يعني صحاح سته آمده است را جمعآوري كرده است. کتاب دیگری داریم به نام " الامام المهدی في اهل السنه " که کتاب بسیار ذیقیمتی است و حضرت آیت الله مهدی فقیه ایمانی این کتاب را نوشته است.
در این کتاب که مجمع اهلالبیت آن را منتشر کرده نويسنده آورده است؛ من کتابهایی را که این کتابها از اهل سنت هست و در آن جا نامی از امام آوردند و یا ویژگیهای امام و یا مسایلی از این دست، که در آخرالزمان و در مورد مهدویت مطرح و در دسترس هست را کاری ندارم و فقط کتابهایی را که کمتر در دسترس قرار دارد را جمعآوری کردهام و چون آن کتابها در دسترس نبود من آنها رو جمعآوری کردم. بنابراين این جا همهي آن چیزی نیست که اهل سنت در مورد امامت نوشتند بلكه آن کتابهایی است که کمتر در دسترس است و خیلی مشهورهم نیست.
تبيين: لطفاً در بارهي اين منابع كمياب توضيحي بفرماييد.
اولین نویسندهای که در زمینهي امام (سلام الله علیه) مطلبي نگاشته و اين كتاب نقل میکند شخصی به نام ابوبکر عبدالرزاق همام بن نافع الحميري الصنعاني اليمني است كه تولدش در سال 126 قمری بوده و تا سال 211 زندگی میکرده و پیش از بعضی از این امامهای اهل سنت است. وي جلوتر از امامهای اهل سنت مثل مالکی، شافعی یا حنبل بوده و احمد بن حنبل يا بخاري از او حدیث نقل ميكند.
همین طور حدوداً از قرن دوم هجری نوشتههای اهل سنت را داریم مثل ابو داوود سلیمان بن اشعث بن اسحاق عضدی سجستانی كه در قرن دوم به دنیا آمده است. همین طور ادامه پیدا میکند تا کتابهایی که گفتم اینها در دسترس نیست و مؤلف بيان ميكند. آقاي فقيه ايماني کتابها و مقالهها را در اين زمينه در هفتصد صفحه جمعآوري كرده است. در بخش ديگر مؤلف کتابها و مقالاتی میآورد که خود اهل سنت به کسانی که شبهه داشتند یا نوشتههایی داشتند در مورد امام زمان ایشان کتابها و مقالاتي پيرامون مهدويت از خود اهل سنت نقل میکند که آن مطالب و مقالات را نقد كردهاند.
تبيين: از كدام مجلهها استفاده كرده است ؟
علامهی شيخ ناصرالدين الألباني در پاسخ به سؤال برخي از خوانندگان مجله التمدن الاسلامي كه در دمشق منتشر ميشد مقالهاي تحت عنوان " المهدي المنتظر " دارد. حتی امروزه هم مقالات و نوشتههایی را که دیگران دارند و يكي ديگر از معاصرين الشيخ عبدالمحسن بن حمدالعباد است كه عضو دانشگاه اسلامي مدينهي منوره است مقالهاي در رد نظر ابن خلدون معروف در زمينهي مهدويت دارد.
علاوه بر این که نویسندهی این كتاب از 31 نفر از صحابهی پیامبر نقل میکنند که اینها روایات امام مهدی را نقل کردند و صحابه برای اهل سنت معیار احادیثی است. نويسنده 38 نفر از بزرگان اهل سنت از قبیل: ابو داوود - ترمذی - ابن ماجه - نسایی - احمد حنبل در مسندش - ابن حبان در صحیحش - الحاکم در مستدرک - ابوبکر بن ابیشیب - ابوحافظ ابونعیم در مهدی - و برخي ديگر از بزرگان اهل سنت را برميشمارد كه روایات پیرامون امام عصر را نقل کردهاند.
در مرحلهی آخر علمایی که احادیث پیرامون امام عصر را هم صحیح دانستند را نقل میکند و لیستی از علمایی که احادیث از امام مهدی را صحیح دانستند را میآورد 63 نفر از بزرگان اهل حدیث اهل سنت را نقل میکند كه اینها روایات امام مهدی را صحیح دانستند. بزرگان اهل سنت اینها رو قبول کردند. در مطلب بعدی علمای اهل سنت که کتاب در مورد حضرت مهدی به خصوص نوشتند حدود 31 نفر را نقل ميكند.
تبيين: بنابراين اختلاف نظر شيعه و سني در باب مهدويت كجاست ؟
در اصل امام عصر و اطلاعات امام منجی اختلافی نیست يكي از اختلافها اين است كه آیا امام به دنیا آمده یا نه ؟ بعضی از بزرگان اهل سنت نمیپذیرند که امام به دنيا آمده است و میپذیرند که ایشان از نسل فاطمهی الزهراء سلام الله علیها است و اسمشان به نام مهدی آمده است. اما این که آیا به دنیا آمده یا نه یا شبيه اين مسائل شک دارند. البته تعدادشون هم زیاد نیست. در سابق هم عدهای و شاید الآن هم عدهاي در این احادیث شک کننند.
اما آیا این اعتقاد كل اهل سنت هست یا نیست بايد گفت بزرگان اهل سنت به امام مهدي اعتقاد دارند. همان طور كه عرض كردم همه در قران آياتي پيرامون آخرالزمان مطرح شده و هم در سخنان پيامبر اسلام فراوان بدان پرداخته شده است. شواهد تاريخي نيز دلالت ميكنند كه مسأله مهدويت در صدر اسلام مطرح بود تا جايي كه افرادی از حکام بنیعباس اسمشان مهدی بود. تو بعضی از این نوشتهها نقل کردند که یكي از دلايل نامگذاري اين افراد به مهدی این بوده است که روایات امام مهدی و آخرالزمان مطرح بوده و این حکام در صدد این بودند که خودشان را مهدي جا بزنند كه همان چیزی که پیامبر فرموده ما هستیم.
حالا اسم خودشون که به دست خودشان نبود. اسم فرزندان خودشان را هم این چنین انتخاب میکردند که بگویند این همان است که پیامبر فرموده مثل مهدي عباسي. یعنی این یک مسألهی واضح و آشکار بوده است و اگر از پیامبر نقل نمیشد معنا نداشت یک عده در صدد این بر بیایند که یک مسألهای که مردم بهش توجه نمیکردند بیايند آن را زنده کنند معلوم بود این یک مسألهی واضح و روشنی است برای مردم که اینها ميخواستند خودشان را مصداق همان سخنان معرفي كنند.
در مورد بعضی از این اولین گروههای شیعه مثل کیسانیان میگویند که اینها ادعای مهدویت دارند. بحثي هست که آیا این که درست است یا نه من الآن وارد این بحث نمیشوم. و دیگرانی که از گروههای شیعی هستند که اقدام کردند اینها هم یا خودشان یا طرفدارانشان ادعای مهدویت داشتند. یعنی مسألهی مهدویت کیسانیان در زمان بعد از امام حسین به وجود آمده و اینها 4 امامی هستند حالا به مختار هم منتسب میکنند بالأخره تقریبا در صدر اسلام بوده و خیلی فاصلهای از زمان پیامبر نگرفته بود كه یک عده مدعیان کاذب پیدا میشوند که ادعاي مهدویت دارند.
همه اين اختلافها خودش شاهد بر این است که مسائل مهدویت در جامعهی اسلامی در زمان پیامبر و بعد از پیامبر مسآلهی مشهوری بوده و به همین علت مدعیان کاذب هم پیدا کرده است. لذا مسألهی مهدویت یک مسألهای نیست که اختصاص به ما داشته باشد یا دیگران به آن معتقد نباشند. دیگر گروههای اسلامي هم به آن معتقد هستند گرچه در بعضی از جزئیات اختلاف داشته باشند.
تبيين: در اديان ديگر چطور ؟
در ادیان هم؛ حالا ما فقط ادیان ابراهیمی را عرض میکنیم چون مفصل میشود. در ادیان هم مسألهی منجی و آخرالزمان اصل پذیرفته شده هست و یک اصل اساسی هم هست. یهودیت قائل به منجی هستند. منجیشان هم مسیح هست این حضرت عیسی که ما به ايشان میگويیم مسیح. به این خاطر به اینان میگفتند مسیح چون عیسی خودش یک یهودی بود. یهودیها منتظر آمدن مسیحشان بودند یعنی کسی که بیايد و یهودیها را از این همه بدبختی که دارند نجات بدهد. یهودیها مرکزشان اورشلیم بود که امروزه به آن بیتالمقدس میگويند.
کسانی مثل داوود سلیمان آن جا بودند. این سرزمین برای آنها سرزمین مقدسی بود. هیکل سلیمان در اورشلیم بنا شده بود. حاكم بابل در سال 567 یا 568 قبل از میلاد به سرزمین آنها حمله میکند و سرزمین یهودیها را گرفته و خیلی از كساني که در جنگ شرکت کردند را کشتند. یک عدهای هم که باقی ماندند اینها را به اسارت میبرند به بابل. یک عدهی کمی از آنها را مثل پیرمردها و فرتوتها را باقی میگذارند. اینها که حمله میکنند هیکل را از بین میبرند. اینها آوارهی سرزمین دیگری میشوند.
از اين جا به بعد در يهوديت بحث منجي مطرح ميشود و اعتقاد به منجی در آنها شکل میگیرد. البته بر اساس فرمایشاتی ست که پیامبران داشتند. پیامبران مثل دانیال و باقی پیامبران بنیاسراییل. چنین چیزی را بيان كرده بودند که منجی در آخرالزمان شما را نجات خواهد داد. اینها منجیشان مسیح و منتظر آمدن چنین شخصی بودند. حضرت عيسي هم که ظهور میکند خوب عیسی یک نفر یهودی است. دینش هم یهودی، مادرش هم یهودی. قومش هم یهودی. و در آن جا به دنیا آمده. برای قوم یهود هم مبعوث ميشود.
اینها منتظر مسیح بودند و این که منجیشان حضرت عیسی ظهور میکند، یك عده از یهودیهایی که به ايشان معتقد شدند و به عیسی ایمان آوردند گفتند این همان مسیحی است که ما انتظارش را میکشیدیم و لذا عیسی معروف شده به مسيح كه قرار بود بیايد اما یهودیها نپذیرفتند که ایشان منجیشان بشود و لذا اکثر یهودیها به ايشان معتقد نشدند.
البته با ویژگیهایی هم که برمیشمردند حضرت عیسی آنها را محقق نکرد چون قرار بود منجی بیايد، اینها را سرفراز و از مشكلات نجات بدهد اما این منجی هم رفت بالای دار و رفت صلیب و لذا این ویژگیهایی که داشت یهودیها نپذیرفتند و حالا عوامل مختلفی داریم که چرا یهودیها نپذیرفتند. به خاطر رضای خدا هم چنین نبوده و بزرگان یهودی فرمایشات و سخنان حضرت عیسي را كه مخالف منافع مادیشان بود، نميتوانستند بپذيرند لذا عوامل مختلف در عدم پذيرش اين مسأله وجود داشت.
لذا یهودیها هنوز هم منتظر آمدن مسیحشان هستند که پادشاهی آسمانی است، منجی دین یهود، پیامبر نیست امام هم نیست، ما منجیمان در دین اسلام امام هست اما اینها نه پیامبر و نه امام بلکه یك پادشاه آسمانی از نسل داوود و سلیمان است. لذا کتابهای عهد جدید را هم که میبینیم ابتدا که این اناجیل نسب حضرت عیسی را ذکر میکنند یك جوری ذکر میکنند که به داوود و سلیمان برسد. چرا ؟ چون میخواهند بگويند اين همان پادشاه آسماني است.
تبيبن: آيا در مسيحيت هم چنين عقيدهاي وجود دارد ؟
در دین مسیحیت که امروز مطرح است معتقد به منجی هستند. اما منجیشان کیست ؟ خود حضرت عیسي است با این که اعتقاد دارند که حضرت عیسی به صلیب رفته و به دار کشیده شد و مرد و دفنش کردند. معتقد هستند که بعد از سه روز حضرت عیسی زنده شد و به آسمانها رفت و نزد پدر رفت و در آخرالزمان بر خواهد گشته و زمین را همین طور پر از عدل و داد ميكند.
پس اینها هم معتقد به آمدن منجی هستند. اينان هم همین طور که از اعتقادات مسیح پیدا هست منجیشان پیامبر نیست امام هم نیست بلکه خداست. فرزند خداست. خودشان معتقدند به تثلیثند. یک ضلعش خدای پدر یک ضلعش عیسی است و یکی هم روحالقدس است و لذا این خدای پسر هست که در آخرالزمان ظهور كرده و خواهد آمد و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد باور به منجي در ادیان غیر ابراهیمی هم مطرح است و سایر ادیان مثل هندو، زردشت و بودیسم هم به ظهور منجي معتقدند.
تبيين: اين باور مشترك ميان پيروان عموم اديان دليل بر چيست ؟
اين مسأله که کار عالم یک روز تمام میشود و جهان به عدل و داد ميرسيد خواستهی فطری انسانهاست؛ آرزوی فطری همهی انسانها اینست که ظلم و فساد برچیده بشود. این خواست فطری که در نهاد همهی بشر قرار داده شده بین همهی بشر مشترک است و مال دیروز و امروز نیست. خوب این کی محقق میشود ؟
یک چیزی در کلام مطرح است که خداوند اگر در ما تشنگی را قرار بدهد باید آبی را هم در بیرون قرار بدهد و غير این خلاف حكمت میشود. خوب خداوند در همهی انسانها این را قرار داده که خواهان این هستند که این چنین وضعیتی به وجود بیايد تا به حال که این چنین وضعیتی محقق نشده و اگر قرار باشد بر روی کرهی زمین یک همچین هدفی محقق نشود این خلاف واقعیتي است كه خدا در نهاد بشر قرار داده است در نتیجه خداوند این را محقق خواهد کرد.
اگر ما در دین اسلام باشیم بر اساس آموزههای اسلام منجی خودمان را قبول داریم یهودیت منجی خودشان. ادیان آسمانی دیگر هم همین طور. خلاصه ادیان غیرآسمانی هم باید جوابگوی این سؤال بشر باشند. در هندوئیسم به یک صورت در بودیسم به یک صورت مطرح است. بنابراين مرحلهای در این عالم تحقق پیدا خواهد کرد که آن خواستهی همهی بشر محقق خواهد شد.




























ارسال کردن دیدگاه جدید