چرا روحانی ؟
تحلیل انتخابات ریاست جمهوری در سه فاز
انتخابات ریاست جمهوری اوج حماسهي سیاسی مردم ایران بود که به تمام جهان کارآمدی مردمسالاری دینی را در مقابل دموکراسی دروغین غربی به نمایش گذاشت. هر چند نتیجهي آن به ظاهر چیزی نبود که بسیاری از نیروهای ارزشی و دلسوزان نظام دنبال میکردند لذا میطلبد بارها و بارها این واقعه موشکافی شود و از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گیرد. در ادامه سعی کردم از زاویهای نو به این واقعه در سه فاز بیندیشم که تقدیم خوانندگان عزیز میگردد:
فاز اول:
خداوند به مؤمنین وعده داده که در صورت پایداری و استقامت در مسیر حق آنها را یاری خواهد کرد: وَ أَنْ لَوِاسْتَقَامُواعَلَي الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقاً (جن: 16) اما گفتمان سوم تیر که همان گفتمان ناب انقلاب بود و در این دوره توسط دکتر جلیلی دنبال شد علیرغم حمایت نیروهای انقلابی ظاهراً موفق به پیروزی در عرصهي انتخابات نشد حال باید پرسید که چرا یاری خداوند شامل حال مؤمنین نگردید ؟
جواب این سؤال در تفرق نیروهای انقلابی و ارزشی است که هر کدام در مسیری گام نهادند و از کاندیدایی حمایت کردند، البته با استدلالهای بس جالب ! از عدم توانایی دکتر در اداره مدیریت کلان مملکت گرفته تا افراط، بیبرنامه بودن و... تا تعداد آراء پایین دکتر و حامیان ایشان. البته در این میان تشبیه دکتر را به آقای احمدینژاد و پیوند ایشان با جریان انحرافی نباید خالی از تأثیر دانست همچنین القای این که برخی بزرگان مانند علامه مصباح حفظه الله با تحلیلهای اشتباه جامعه را به سوی انتخاب نادرست هدایت میکنند هم در میان مؤمنین تأثیر زیادی داشت.
بنابراین از آن جایی که خداوند اخوتی با ما ندارد تا پارتی بازی کند مشمول نصرت نشدن مؤمنین از سوی خداوند در این مورد امری طبیعی مینماید. همچنان که به پیامبر خودش فرمود: لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ مَاجَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لاَوَاقٍ؛ اگر از هوسهاى آنان - بعد از آن كه آگاهى براى تو آمده - پيروى كنى، هيچ كس در برابر خدا، از تو حمايت و جلوگيرى نخواهد كرد. (رعد: 37)
فاز دوم:
یکی از سنتهای الهی یاری ولی خداست؛ إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ (غافر: 51) و در این مسیرخداوند گاهی در صحرای کربلاء حسین(ع) را با فرشتگان و جنیان حمایت نمیکند و القای رعب در دلهای دشمنان نمیکند و در نتیجه 72 تن از بهترینهای عالم به شهادت میرسند و به ظاهر شکست متوجه ولی خدا میشود اما این شکست حقانیت ولی خدا را تا قیام قیامت برای کل بشریت و آزاداندیشان عالم به اثبات میرساند. همچنان که در داستان جنگ احد قرآن کریم میفرماید: إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ وَ اللَّهُ لاَ يُحِبُّ الظَّالِمِينَ ﴿آلعمران: 140﴾
پس هميشه پيروزي نيست بلكه گاهي شكستها براي آزمايش و اهدافی متعالیتر است. در داستان انتخابات ریاست جمهوری هم ما شاهد بودیم که ولی خدا همچون معمار کبیر انقلاب امام خمینی(ره) همیشه از آراء مردم حمایت و حفاظت کرده است. ما شاهد بودیم رهبر انقلاب در 2 خرداد 76 در برابر جریان راست ایستاد و از آراء خاتمی دفاع کرد. در 3 تیر 84 در برابر هاشمی ایستاد و از آراء احمدینژاد دفاع کرد. در 22 خرداد 88 در برابر کل دنیا ایستاد و از آراء مردم حمایت کرد.
اما در سال 88 عدهای آراء مردم را محترم نشمرده و کل نظام را متهم به دروغگویی و تقلب حدود 11 میلیونی کردند و تا به امروز هم طلبکار نظام بودند حتی افرادی که سابقه طولانی در انقلاب داشتند قبل از انتخابات به خاطر اتفاقات سال 88 دهان باز کرده و گستاخانه دم از انتخابات آزاد زدند.
اما در این انتخابات، انتخابی شگفت انگیز با حضوری حماسی شکل گرفت و نام کاندیدایی با حدود سیصد هزار رأی بالاتر از حد نصاب از صندوقهای انتخابات دولتی بیرون آمد که 4 سال پیش این دولت و نظام متهم به تقلب و دروغگویی شده بود. تا جایی این اتفاق آن قدر شگفتانگیز بود که دشمنان ما تا یکی دو روز در ارائه تحلیل آن درمانده بودند.
حال پس از این انتخاب قدرت نفوذ مردمسالاری دینی به جهانیان نشان داده شد و ابهت و اقتداری که 4 سال پیش پس از انتخابات باید این نظام در عرصهي بینالملل پیدا می کرد دوباره نمایان گشت. با شکست ظاهری جبهه حق در انتخابات ولی خدا چنان یاری شد که فتنهگران داخلی و حامیان آنها در خارج از کشور برای رفتارهای ناشایست و سخنان یاوهشان در طول این 4 سال، هیچ دفاعی نداشتند و حربه تقلب و جریان فتنه برای همیشه مرد.
فاز سوم:
ما از بزرگان یاد گرفته ایم شیوه درست انتخاب این است که اگر اهل تشخیص نیستیم به اهل آن مراجعه کنیم رهبر معظم انقلاب به عنوان کسی که بیشترین اشراف را بر مسائل و مشکلات کشور در عرصهي داخلی و خارجی دارند معمولاً معیارهای مختلفی را برای انتخاب بیان میفرمایند لذا شیوه صحیح انتخاب این است که این معیارها را بر برنامهها و گفتمان کاندیداهای احراز صلاحیت شده از سوی شورای نگهبان تطبیق دهیم و کسی که بیشترین عیار را دارا بود به عنوان کاندیدای اصلح انتخاب کنیم و البته تأکید مقام معظم رهبری هم بر انتخاب اصلح هست نه صالح مقبول.
اما به نظر میرسد بخش قابل توجهی از افراد رأی دهنده از این شیوه پیروی نکرده و حتی انتخاب آنها به جهت دیگری صورت میگیرد تعداد زیادی از روی احساسات به عرصهي انتخابات وارد میشوند همچنان که در سال 88 چنین شد و عدهای هم با گرایشات سیاسی و .... و این انتخابات هم از این قاعده مستثنا نیست و عدهي زیادی بودند که از دعوای ظاهراً اصولگراها و اصلاحطلبان خسته شده بودند و به کسی که ادعای رویکرد اعتدالی دارد رأی دادند.
عدهای فقط دنبال برنامههای اقتصادی کاندیداها بودند و فقط فکر میکردند تنها مشکل ما اقتصاد است، انگار که فراموش کردیم که ما انقلاب کردیم برای حاکمیت دین و ارزشهای اسلامی البته بهبود وضعیت اقتصادی از وظایف یک نظام اسلامی است و از بدیهیات است اما خیلیها دنبال این نبودند کدام کاندیدا به دنبال اندیشههای رهبر معظم انقلاب برای ساخت تمدن بزرگ اسلامی، به میدان آمده است لذا آن چیزی که مهم است یعنی نگاه تکلیفمحوری و انتخاب اصلح در این میان مغفول ماند و این نشان میدهد در عرصهي تربیت مردم در حوزهي اندیشههای بنیادی، انقلاب اسلامی آن چنان که باید، ظاهر نشده است.
البته این سه فاز تحلیل را میتوان این چنین جمعبندی کرد که وقتی مؤمنین در مسیر حق استوار گام برنمیدارند و استقامت نمیورزند و در انتخاب به جای این که دنبال اصلح و عمل به تکلیف باشند و آرمانگرایی متکی بر واقعیت ها را سرلوحهي کار خودشان قرار دهند دچار تردید و تفرقه شوند نصرت الهی شامل حالشان نخواهد شد و خداوند برای یاری ولی خودش تدبیری دیگر خواهد اندیشید تا حجت را بر همه تمام کرده باشد.
والسلام علی من اتبع الهدی




























ارسال کردن دیدگاه جدید