عقلانيت مدرن، عامل اصلي تغيير سبک زندگي/3
اشتغال زنان و پيامدهاي آن در سبک زندگي
يکي ديگر از آثار اين نوع نظام آموزشي، خود را در بحث اشتغال زنان نشان ميدهد. وقتي بدون توجه به روحيات زنانگي يا مردانگي، در رشتههاي مختلف علوم از دختران و پسران پذيرش انجام ميشود، طبيعي است که آنها نيز توقع دارند بعد از فارغالتحصيلي شغلي نيز براي آنان فراهم شود؛ در حالي که زيرساختهاي اقتصادي، فرهنگي، سياسي و آموزشي کشور چنين اقتضايي را ندارد.
نتيجه اين رويکرد آن است که دختران وارد مشاغلي ميشوند که نيازمند روحيات مردانگي است. از اين رو، وقتي وارد آن حرفه يا شغل ميشوند، با مشکلات عديدهاي رو به رو خواهند بود و آنان مجبورند براي تطبيق با آن شرايط، سبک زندگي خود را برخلاف فطرت و ميل خود انتخاب کنند. اين مسأله باعث ميشود که آنها نتوانند در محيط خانواده که کانون اصلي زندگي آنهاست، وظيفه خود را به شکل مطلوب انجام دهند.
روشن است که اين مسأله چه تبعات نامناسب فرهنگي و ارزشياي براي خانوادهها، جامعه و نسل آينده به همراه خواهد داشت. براي مثال، وقتي يک زن نتواند به دليل مشغله در بيرون، کانون گرم خانواده را از محبت خود سرشار کند، ديگر اعضاي خانواده اين محبت را در جايي ديگر جستوجو خواهند کرد.
نتيجه طبيعي و روشن اين رويکرد، از هم گسيختگي خانواده، و بعد از آن جامعه خواهد بود. با گسترش اين روند، ديگر سبک زندگي مردم بر اساس ارزشهاي اسلامي و خانوادگي شکل نخواهد يافت؛ بلکه دچار ناهنجاريهاي فردي و اجتماعي خواهد بود.
روانشناسي، مشاوره و سبک زندگي:
يکي ديگر از زمينههايي که متأسفانه باعث تغيير در رفتار و سبک زندگي افراد ميشود و عامل اصلي آن نيز محتواي نظام آموزشي است، نوع مشاوره در زمينههاي مختلف است. با توجه به اين که نظريههاي غربي بدون هيچ گونه نقدي بر آنها، به صورت کاملاً تقليدي وارد دروس نظام آموزشي در دانشگاهها شده است، فراگيران نيز آنها را به همين صورت موجود ميپذيرند.
اين نظريههاي علمي ـ به ويژه در بخش علوم انساني ـ به طور چشمگيري در سبک زندگي افراد تأثير ميگذارند. همان طور که پيش از اين بيان شد، بستر تکون اين نظريهها مغرب زمين است و آنها نيز با توجه به نوع نگاهي که به انسان دارند ـ نگاه مادي و اومانيستي ـ اين نظريهها را ارائه ميدهند.
اين موضع در رشته روانشناسي و شاخههاي آن نيز خود را نشان داده است. براي مثال، يکي از نظريههاي مشهور که در دروس روانشناسي دانشگاههاي کشور ما تدريس ميشود، نظريه آزادي جنسي فرويد است. اين نظريه در همان زمان ارائه نيز با نقدهايي همراه بود؛ اما متأسفانه بدون اين که نقد آن به طور رسمي وارد کتب درسي شود، به همان صورت به دانشجويان آموزش داده ميشود.
بديهي است که فارغالتحصيل رشته روانشناسي وقتي قصد دارد به ديگران در اين عرصه مشاوره دهد، چه بسا آن را به مثابه يک اصل علمي بدون اشکال به کار گيرند و نوع راهنمايي خود به ديگران را بر اين اصل استوار کند.
بيشک اگر اين فرد اعتقادي به خدا و آموزههاي اسلامي نداشته باشد، ممکن است بدون هيچ گونه ملاحظهاي، آزادي جنسي يا روابط با جنس مخالف را تجويز کند؛ در حالي که هيچ گونه توجهاي به ديگر عواقب و ابعاد آن ندارد؛ ولي متأسفانه اين نوع فرهنگ در کشور ما ـ هر چند به ميزان کم ـ وجود دارد. نمونه زير را آقاي دکتر محسن ايماني، روانشناس و مشاور دانشگاه تربيت مدرس اين گونه بيان ميکند:
چندي قبل مادري نزد من آمد و گفت ما مشکلاتي در خانواده داشتيم و به يک مشاور مراجعه کرديم. او به دختر ما گفت شما دوستپسر نداري ؟ و دخترم گفت: نه. مشاور گفت: پس در اين سن و سال چکار ميکني ؟ همه دوستپسر دارند. پسر من نيز که داخل آمد از او پرسيد آيا شما دوستدختر داريد يا نه ؟
به من و شوهرم نيز که از زندگي زناشويي خود گلهمند، و درصدد راهکاري بوديم گفت اين زندگي شما فايدهاي ندارد و بايد از هم جدا شويد ! بعد از اين مسأله بود که پسرم به من ميگويد که شما مرا نزد مشاوري برديد که خودتان او را قبول داشتيد و او گفت که من بايد دوستدختر بگيرم وشما نيز نبايد مخالفت کنيد. من نيز به او گفتم اين کار از نظر شرعي گناه است و آن مشاور نميتواند چنين مجوزي بدهد.
نمونه ديگر اين که:
خانمي ميگفت در مطب دکتر روانشناسي حضور داشتم. در اين زمان دختري غيرمحجه با وضعيت بسيار نامناسب وارد شد. دکتر به من گفت اگر ميخواهي راحت زندگي کني و حالت خوب شود، بايد شبيه اين فرد شوي ! به او گفتم من تمام عمر تلاشم اين بوده است که شبيه او نشوم؛ اين چه راهحلي است که به من ارائه ميدهيد.
بديهي است اين نوع راهنماييها که ريشه آن در نظام آموزشي کشور است، به طور تدريجي فرهنگ و سبک زندگي اسلامي افراد جامعه را تغيير ميدهد و نابسامانيهايي هنجاري و رفتاري فراواني را به دنبال خواهد آورد.




























ارسال کردن دیدگاه جدید