حماسهي اقتصادی و اقتصاد مقاومتی در اندیشههای امام خامنهای/2
1. جهاد اقتصادی ـ حماسهي اقتصادی
جهاد اقتصادی نوعی خاص از جهاد است که کارکرد آن کمک به تحقق تمدن بینالملل اسلامی است. در این برهه از حیات تاریخی انقلاب اسلامی مهمترین عرصه جهاد، جهاد اقتصادی است و بایستی مورد بررسی بیشتر قرار گیرد. در حقیقت حماسه چیزی جز جهاد متراکم، تقویت شده، بسیار دقیق و تعیین کننده نمیباشد که اگر این جهاد فوقالعاده منجر به خلق حماسه نگردد میتواند یک فاجعه یا شکست بزرگ در پی داشته باشد.
2. بخشی از سابقهي اندیشهي جهادی در اقتصاد
شهید مظلوم قرن؛ آیت الله شیخ فضل الله نوری، مرجع بزرگ شیعه میرزای شیرازی، آیت الله آقانجفی اصفهانی، آیت الله حاج آقا نورالله اصفهانی، مرحوم محدث نوری، آیت الله میرزا محمد علی شاه آبادی رحمت الله علیهم، حضرت امام خمینی قدس سره و بسیاری از علمای شیعه در باب جهاد اقتصادی از جمله تحریم کالاهایی که مصرف آن به نفع استعمارگران است، اندیشهها و اقدامات گسترده و مؤثری داشتهاند. در این قسمت به بخشی از این اندیشهها اشاره میگردد.
2.1. امام خمینی قدس سره
آراء بنیانگذار بزرگ انقلاب اسلامی در این رابطه بسیار است و میتواند در تحقیقی مستقل دنبال شود. در این جا به چند نمونه از اندیشههای این عارف و سیاستمدار بزرگ اکتفاء میشود.
« ما تا بناى بر اين نگذاريم كه خودمان هم يك آدمى هستيم براى خودمان، نمىتوانيم كار كنيم. ما به آن نان جوى كه خودمان درست كنيم تا بناى بر اين نگذاريم كه همان نان جو را مىخوريم و از خارج نمىخواهيم، نمىتوانيم درست كنيم كار خودمان را. تا بناى بر اين نگذاريم كه همان منسوجاتى كه خودمان درست مىكنيم كافىمان هست منسوجات ما ترقى نمىكند.
و ما باز تابع غير بايد بشويم، و دستمان پيش غير دراز بشود. چقدر براى يك مملكتى عيب است و سرشكستگى كه دستش را دراز كند طرف آمريكا كه گندم بده. كشكول گداييش را باز كند پيش دشمنش و از او بخواهد كه رزقش را بدهد. چقدر براى ما سرشكستگى دارد. تا اين ملت بناى بر اين نگذارد كه كشاورزيش را تقويت كند و بسازد به آن كه خودش به دست مىآورد، ما نمىتوانيم استقلال پيدا كنيم.
تا اين ملت بناى بر اين نگذارد كه ما بايد همه چيزمان از خودمان باشد، ما بايد قطع رابطه اقتصادى، رابطه فرهنگى از خارج بكنيم، فرهنگ از خود ما بايد باشد، اقتصاد هم از خود ما بايد باشد، تا اين بنا در تودهها نباشد و تا اين مغزى كه انگلى است و استعمارى است عوض نشود و باورمان نيايد كه ما هم آدم هستيم، نمىتوانيم استقلال پيدا كنيم.
ما بايد كارى بكنيم كه خودمان و همهي قشرهاى ملت و همهي جوانان ما باورشان بيايد كه ما هم آدميم. تبليغات همچو كرده است كه ما را از آدم بودن بيرون كرده است. باورمان آمده است كه آنها هر چه هست، هستند. اگر بخواهيم اين مملكت ما يك مملكت مستقلى باشد، محتاج به غير نباشد، بايد آن كشاورزش و آن كارگرش و آن كارمندش و همهي قشرها بناى بر اين بگذارند كه ما خودمان يك موجودى هستيم. يك آدمى هستيم.
مملكتمان هم يك مملكتى است. همه چيز هم دارد. يك مملكت غنىاى است. و همچو كردند كه ما بايد در آن جايى كه چاههاى نفتمان هست گرسنگى بخوريم ! آن جايى كه آبها دارد هرز مىرود، و زمينهاى سرشار هست كه همه چيز از آن مىشود ايجاد بشود، زمينها افتاده باشد، آبها هم هرز برود. اين يك كارهاى استعمارى بوده. يعنى مىخواستند در محيط نفت مردم گدا باشند تا كارگر ارزان باشد. تا بتوانند استعمارش كنند همه جا را. هر جا را با يك نقشهاى عقب نگه داشتند تا استفاده كنند.
ما تا نفهميم اين مسائل را، توجه نكنيم به اين مسائل و خودمان را نيابيم، اين گمشده را پيدا نكنيم، اين مغزى كه گم شده است و به جاى او يك مغز ديگرى نشسته عوضش نكنيم نمىتوانيم مستقل بشويم. استقلال مغزى شرط اول استقلال است. استقلال فكرى شرط اول استقلال است كه ما فكرهامان را عوض كنيم. از اين انگل بودن خودمان را درآوريم.
بايد ما اگر بخواهيم، اگر همه ملت ما ادراك اين معنا را كرده باشند كه همه چيز ما را اينها بردهاند و ما اينها را بيرون كردهايم، بايد خودمان خودمان را نگه داريم. اگر اين نشود، بعدها باز همان مسائل كم كم با تدريج - حوصلهي آنها زياد است - همين مسائل سابق تحميل ما مىشود. اگر ما بيدار نشويم، و با دو چشم، يك - دو چشم ديگر هم قرض نكنيم و نگاه نكنيم به اطراف خودمان و به مملكت و احتياجات خودمان، كم كم به تدريج آنها باز به ما تحميل مىكنند. همه چيز را به ما تحميل مىكنند. با دست خودمان به ما تحميل مىكنند.»
امام خمینی قدس سره، سخنرانى در جمع پيشهوران اصفهان (تلاش براى خودكفايى و استقلال، 21 آذر 1358/ 22 محرّم 1400




























ارسال کردن دیدگاه جدید