مبناء و چگونگي رؤيت هلال

تبيين: در اين مقاله كه توسط آيت الله محمد علي تسخيري نوشته شده به بحث هاي مربوط به هلال ماه و راه هاي ثابت شدن اول ماه و همچنين به مسأله‌ اختلاف‌ شهرها در رؤيت‌ ماه مي پردازد و در بخش ديگر اين مقاله ديدگاه عالمان شيعه و غير شيعه درباره هلال اول ماه بيان مي شود؛ ادلّه مخالفان‌  و موافقان كفايت‌ رؤيت‌ هلال‌ در شهري‌ براي‌ شهرهاي‌ ديگر در اين مقاله مطرح شده است.

اگر نديدن‌ ماه‌ در شهري‌ فقط‌ به‌ سبب‌ ابري‌ بودن‌ هوا باشد، رؤيت‌ ماه‌ در شهر ديگري‌ براي‌ ساكنان‌ شهر اول‌ كافي‌ خواهد بود. گاهي‌ علت‌ اختلاف‌ رؤيت‌، اختلاف‌ افق‌ دو شهر است‌ كه‌ بايد متون‌ ديني‌ را بررسي‌ كنيم‌. در اين‌ زمينه‌ هم‌ ميان‌ اهل‌ سنت‌ و هم‌ شيعه‌ اختلاف‌ است‌.

عالمان‌ شيعي‌ معتقدند رؤيت‌ ماه‌ در شهر هم‌افق‌ يا قريب‌ الافق‌ براي‌ اثبات‌ هلال‌ كفايت‌ مي‌كند؛ اما براي‌ شهرهاي‌ بعيدالافق‌ مشهور، عدد كفايت‌ است‌؛ اما افراد قابل‌ توجهي‌ از فقيهان‌ متأخر باز آن‌ را كافي‌ مي‌دانند. ميان‌ عالمان‌ سني‌، در كتاب‌ مغنيه‌ آمده‌ كه‌ حنفيه‌، مالكيه‌ و حنبلي‌ها رؤيت‌ را هر كجاي‌ زمين‌ كافي‌ مي‌دانند؛ اما شافعيه‌، معتقد به‌ عدم‌ كفايت‌ است‌ و قريب‌ الافق‌ بودن‌ را شرط‌ كفايت‌ مي‌داند.

ادلّه‌ طرفداران‌ كفايت‌ رؤيت‌ براي‌ شهرهاي‌ بعيدالافق‌ از اين‌ قرار است‌: طبق‌ سوره قدر، شب‌ قدر براي‌ همه اهل‌ زمين‌ يكي‌ است‌. احاديثي‌ كه‌ با تعابير گوناگون‌، ملاك‌ را رؤيت‌ گرفته‌اند، اطلاق‌ آن‌ باعث‌ كفايت‌ رؤيت‌ در مورد يك‌ منطقه‌ دارد، و تعبير به‌ كفايت‌ ديدن‌ در شهر ديگر، شامل‌ همه‌ شهرها مي‌شود.

ادلّه‌ مخالفان‌ از اين‌ قرار است‌: از تعبير كفايت‌ ديدن‌ در شهري‌ براي‌ شهر ديگر، اطلاق‌ استفاده‌ نمي‌شود؛ بلكه‌ انصراف‌ عرفي‌ به‌ شهرهاي‌ هم‌ افق‌ و يا قريب‌الافق‌ دارد، و نيز چگونه‌ تعبير شهر ديگر، شامل‌ حتي‌ شهري‌ است‌ كه‌ در دورترين‌ نقطه‌ زمين‌ ما قرار دارد.

در هر حال‌ نمي‌توان‌ برهان‌ قاطعي‌ بر وحدت‌ زمان‌ هلال‌ اقامه‌ كرد؛ پس‌ نمي‌توان‌ فرد يا دولتي‌ را به‌ تعيين‌ هلال‌ واداشت‌ و نبايد در اين‌ مباحث‌ از جهانيان‌ واهمه‌ داشته‌ باشيم‌؛ بلكه‌ بايد طبق‌ اصول‌ و ادله‌ خود حركت‌ كنيم‌.

يگانه‌ راه‌ قطعي‌، دستور ولي‌ّ امر مسلمانان‌ بر تعيين‌ وقت‌ هلال‌ است‌ كه‌ ادله‌ شرعي‌ كافي‌ براي‌ پذيرش‌ آن‌ وجود دارد.

ابتدا سه‌ مطلب‌ كه‌ در روشن‌ شدن‌ موضوع‌ بحث‌ مؤثر است‌، ذكر مي‌شود:

1. ما مسأله‌ وحدت‌ اسلامي‌ را از مهم‌ترين‌ ويژگي‌هاي‌ امت‌ اسلامي‌ مي‌دانيم‌؛ يعني‌ همان‌ اموري‌ كه‌ قرآن‌ كريم‌ بر آن‌ اصرار ورزيده‌ و سنت‌ شريف‌ بر آن‌ تأكيد كرده‌ است‌. ما هر گامي‌ را كه‌ به‌ شكل‌ درست‌ و شرعي‌ براي‌ تحقق‌ اين‌ هدف‌ اسلامي‌ بزرگ‌ برداشته‌ شود، تأييد مي‌كنيم‌؛ هدفي‌ كه‌ همگان‌ به‌ آن‌ تمايل‌ دارند؛ چرا كه‌ تمام‌ مسلمانان‌ از اين‌ نظر در حالت‌ واحدي‌ قرار دارند و در صددند در مسير تكامل‌، خود را به‌ رها شدن‌ از قيد و بندهاي‌ دنيايي‌ بكشانند و از جهت‌ ديگر با متجاوزان‌ و غربي‌ بستيزند.
2. بر اين‌ نكته‌ تأكيد مي‌كنيم‌ بسياري‌ از كساني‌ كه‌ در جوامع‌ اسلامي‌ در حال‌ حاضر بر امور مسلطند، درصدد سودجويي‌ از مسأله‌ تعيين‌ ابتداي‌ ماه‌هاي‌ قمري‌ و مناسبت‌هاي‌ اسلامي‌ هستند تا در مسير اهداف‌ كوچك‌ خود، از آن‌ استفاده‌ كنند. اين‌ امر بايد باعث‌ آن‌ باشد كه‌ خود را از اين‌ حاكمان‌ كنار زنيم‌ و اين‌ مناسبت‌ها را به‌ دست‌ افراد مستقل‌ بسپاريم‌ تا اين‌ مناسبت‌ها تحت‌ تأثير هواهاي‌ نفساني‌ قرار نگيرند و ما فقط‌ خدا را مراقب‌ خود قرار دهيم‌.
3. هر ماه‌ با خارج‌ شدن‌ از جايگاه‌ خود كه‌ ميان‌ زمين‌ و خورشيد است‌، آغاز مي‌شود (همان‌ وقتي‌ كه‌ جهت‌ تاريك‌ ماه‌، در مقابل‌ زمين‌ قرار مي‌گيرد و بدين‌ سبب‌ براي‌ ساكنان‌ زمين‌ ديده‌ نمي‌شود). ماه‌ با خارج‌ شدن‌ از اين‌ محل‌ آغاز مي‌شود كه‌ ناحيه‌ نصف‌ روشن‌ آن‌ به‌ شكل‌ هلال‌، شروع‌ مي‌شود (و اين‌ حالت‌، شروع‌ حركت‌ اقتراني‌ نام‌ دارد) و ماه‌ هر قدر از زمان‌ پنهان‌ شدن‌ خود فاصله‌ گيرد، مساحت‌ قسمتي‌ كه‌ براي‌ ما ظاهر شده‌، افزون‌تر مي‌شود تا جايي‌ كه‌ همه‌ نصف‌ آن‌ به‌ شكل‌ «بدر» براي‌ ما آشكار خواهد شد كه‌ زمين‌ در اين‌ زمان‌ ميان‌ ماه‌ و خورشيد قرار مي‌گيرد.
در ابتداي‌ ماه‌، ظهور هلال‌ در محل‌ غروب‌ خورشيد حاصل‌ مي‌شود و در اين‌ حالت‌ مدّت‌ اندكي‌ در بالاي‌ افق‌ قرار دارد و پس‌ از آن‌ پنهان‌ مي‌شود؛ به‌ همين‌ علت‌، گاهي‌ رؤيت‌ ماه‌ دشوار يا غير ممكن‌ است‌؛ مانند موارد ذيل‌:
أ: هلال‌ ماه‌ بعد از غروب‌ خورشيد بالاي‌ افق‌ غربي‌، در زمان‌ كمي‌ ظاهر، و پس‌ از آن‌ در زير افق‌ غربي‌ پنهان‌ شود كه‌ در اين‌ صورت‌ ظهورش‌ آشكار نخواهد بود و چه‌ بسا رؤيت‌ آن‌ مشكل‌ يا غير ممكن‌ باشد.
ب‌. قسمت‌ روشن‌ هلال‌ در مقابل‌ زمين‌ قرار گيرد و پس‌ از آن‌ در زير افق‌، قبل‌ از غروب‌ خورشيد پنهان‌ شود كه‌ در اين‌ هنگام‌، تا زماني‌ كه‌ خورشيد پيدا است‌، امكان‌ رؤيت‌ هلال‌ وجود ندارد.
ج‌. ناحيه‌ نوراني‌ ماه‌ كه‌ مقابل‌ زمين‌ است‌، بسيار اندك‌ باشد؛ به‌ سبب‌ آن‌ كه‌ در ابتداي‌ خروج‌ از حالت‌ پنهان‌ شدن‌ است‌ كه‌ در اين‌ وقت‌ با چشم‌ غير مسلح‌ ديده‌ نمي‌شود.

در تمام‌ حالات‌ سه‌ گانه‌ پيشين‌، در واقع‌ دوره‌ طبيعي‌ ماه‌ آغاز شده‌ است‌ و فقط‌ ما نتوانسته‌ايم‌ آن‌ را نگاه‌ كنيم‌؛ اما ماه‌ شرعي‌ با مفهومي‌ كه‌ دارد، هنوز شروع‌ نشده‌ است‌ و شروع‌ ماه‌ شرعي‌ فقط‌ بر دو امر توقف‌ دارد:

امر اوّل‌. ماه‌ از محل‌ پنهان‌ شده خود شروع‌ به‌ خارج‌ شدن‌ كند و قسمت‌ روشن‌ آن‌ مقابل‌ زمين‌ قرار گيرد.

امر دوم‌. با چشمان‌ عادي‌ و غير مسلح‌، منطقه‌ روشن‌ ماه‌ ديده‌ شود؛ به‌ همين‌ علت‌، گاهي‌ ماه‌ شرعي‌ از ماه‌ فلكي‌ و طبيعي‌ به‌ تأخير مي‌افتد.

در شريعت‌ اسلامي‌، معيار ديدن‌ ماه‌ فقط‌ با چشم‌ است‌، نه‌ ديدن‌ به‌ هر شكل‌؛ گرچه‌ با ابزار باشد كه‌ در اين‌ صورت‌ وجود مانع‌ از رؤيت‌ هلال‌ مانند ابر و مه‌ ضرري‌ به‌ آن‌ نخواهد رساند.

همچنين‌ معيار، رؤيت‌ ماه‌ با ابزار علمي‌ نيست‌. معيار فقط‌ ديدن‌ با چشم‌ معمول‌ و بدون‌ ابزار است‌.

مسأله‌ اختلاف‌ شهرها در رؤيت‌ ماه

گاهي‌ هلال‌ ماه‌ در شهري‌ ديده‌ مي‌شود؛ اما در شهر ديگري‌ ديده‌ نمي‌شود. در چنين‌ وضعي‌ حكم‌ چيست‌؟

در پاسخ‌ اين‌ پرسش‌ گفته‌ مي‌شود كه‌ نديدن‌ ماه‌، گاهي‌ به‌ سبب‌ وجود مانعي‌ مانند ابري‌ بودن‌ هوا است‌. در اين‌ صورت‌، شكي‌ نيست‌ كه‌ رؤيت‌ هلال‌ در يك‌ شهر، براي‌ شهري‌ كه‌ داراي‌ آسماني‌ ابري‌ است‌، كفايت‌ مي‌كند.

گاهي‌ عدم‌ رؤيت‌ هلال‌ به‌ علت‌ اختلاف‌ افق‌ است‌؛ چه‌ اختلاف‌ در طول‌ يا عرض‌ و يا هم‌ طول‌ و عرض‌ باشد.

چون‌ در گذشته‌ يادآور شديم‌ كه‌ رؤيت‌ ماه‌ از نظر شرعي‌ فقط‌ به‌ دو امر بستگي‌ دارد: خروج‌ ماه‌ از حالت‌ پنهان‌ خود و امكان‌ ديدن‌ آن‌ با چشم‌ عادي‌، آغاز ماه‌ به‌ مفهوم‌ شرعي‌ آن‌، امري‌ نسبي‌ خواهد بود. چه‌ ما معتقد شويم‌ كه‌ در واقع‌، خارج‌ شدن‌ ماه‌ از حالت‌ پنهاني‌ خود امري‌ نسبي‌ است‌ يا امري‌ طبيعي‌ و واحدي‌ است‌ كه‌ تكرار نمي‌شود (چون‌ در مفهوم‌ محاق‌ و حالت‌ پنهان‌ شدن‌ ماه‌ دو نظريه‌ است‌). برخي‌ مي‌گويند: اين‌ حالت‌ در اثر قرار گرفتن‌ مركز ماه‌ بر روي‌ خطي‌ است‌ كه‌ بين‌ مركز زمين‌ و خورشيد تصوير مي‌شود كه‌ در اين‌ صورت‌، ماه‌ از ديد همه‌ اهل‌ زمين‌ پنهان‌ خواهد شد و برخي‌ نيز معتقدند كه‌ حالت‌ پنهان‌ شدن‌ (محاق‌) ماه‌ بر اساس‌ قرار گرفتن‌ جهت‌ تاريك‌ ماه‌ با منطقه‌اي‌ از زمين‌ است‌ كه‌ امري‌ نسبي‌ خواهد بود.

در هر حال‌، نسبيت‌ در ديدن‌ ماه‌، بر آمده‌ از امكان‌ رؤيت‌ ماه‌ با چشم‌ معمول‌ و غير مسلّح‌ است‌؛ به‌ همين‌ علّت‌، لازم‌ است‌ به‌ متون‌ شرعي‌ رجوع‌ شود تا بدانيم‌ كه‌ آيا شارع‌ مقدّس‌ امكان‌ ديدن‌ ماه‌ را در مكاني‌ از زمين‌ براي‌ مكان‌هاي‌ ديگر در شروع‌ ماه‌ جديد كافي‌ مي‌داند يا چنين‌ رؤيتي‌ را براي‌ مكان‌هاي‌ ديگر معتبر نمي‌داند.

در اين‌ عرصه‌، اختلاف‌ مهمي‌ ميان‌ دانشمندان‌ بزرگ‌، در بررسي‌ متون‌ پديد آمده‌ است‌. سرّ اختلاف‌ اين‌ بزرگان‌ ممكن‌ است‌ به‌ علت‌ «انصراف‌» متون‌ باشد كه‌ در جمله‌ «ديدن‌ ماه‌ در شهر ديگري‌»، برخي‌ گفته‌اند درست‌ است‌. اين‌ تعبير مطلق‌ است‌؛ اما اين‌ اطلاق‌، به‌ شهري‌ انصراف‌ دارد كه‌ در افق‌ با شهري‌ كه‌ رؤيت‌ هلال‌ انجام‌ گرفته‌، نزديك‌ است‌.

برخي‌ اين‌ انصراف‌ را نپذيرفته‌، و گفته‌اند: تعبير «شهر ديگري‌» شامل‌ هر شهر ديگري‌ مي‌شود؛ گرچه‌ هم‌ افق‌ يا قريب‌الافق‌ نباشند؛ چرا كه‌ مطلق‌ و بدون‌ قيد ذكر شده‌ است‌.

ديدگاه‌ عالمان‌ شيعه‌

دانشمندان‌ شيعه‌ همگي‌ بر اين‌ نكته‌ توافق‌ دارند كه‌ رؤيت‌ ماه‌ در شهري‌ براي‌ شهرهاي‌ قريب‌ الافق‌ نيز كفايت‌ مي‌كند؛ چون‌ در چنين‌ حالتي‌ علم‌ پيدا مي‌شود كه‌ نديدن‌ ماه‌ در شهرهاي‌ قريب‌ الافق‌، به‌ علت‌ مانعي‌ بوده‌ است‌؛ اما درباره‌ شهرهاي‌ دور كه‌ داراي‌ افق‌هاي‌ گوناگوني‌ هستند، گفته‌ شده‌ كه‌ عالمان‌ گذشته‌ به‌ اين‌ مسأله‌ نپرداخته‌اند؛ اما رأي‌ مشهور عالمان‌ متأخر آن‌ است‌ كه‌ رؤيت‌ هلال‌ در شهري‌ براي‌ شهرهاي‌ ديگر كه‌ در افق‌ با آن‌ شهر مختلف‌ است‌، كافي‌ نيست‌ و نمي‌توان‌ آن‌ را ابتداي‌ ماه‌ شرعي‌ براي‌ شهرهاي‌ ديگر برشمرد؛ البته‌ تعدادي‌ از عالمان‌ و محققان‌ شيعه‌ به‌ كفايت‌ رؤيت‌ در يك‌ شهر براي‌ شهرهاي‌ ديگر معتقد شده‌اند. اين‌ كفايت‌ را مرحوم‌ علامه‌ حلي‌ در كتاب‌ التذكره‌ از برخي‌ عالمان‌ نقل‌ كرده‌، و خود با صراحت‌ تمام‌ در كتاب‌ المنتهي‌ آن‌ را برگزيده‌ است‌؛ چنان‌ كه‌ شهيد اول‌ در كتاب‌ الدروس‌، اين‌ قول‌ را محتمل‌ دانسته‌ و نيز مرحوم‌ محدث‌ كاشاني‌ در كتاب‌ الوافي‌ نيز با صراحت‌ آن‌ را برگزيده‌ و روايت‌ ذيل‌ را در اين‌ باب‌ ذكر كرده‌ است‌:

بصري‌ مي‌گويد: از امام‌ صادق‌7 درباره‌ هلال‌ رمضان‌ كه‌ در 29 شعبان‌ آن‌ گاه‌ كه‌ هوا بر ما ابري‌ مي‌شود پرسيدم‌. امام‌ پاسخ‌ داد: روزه‌ نگير، مگر هلال‌ را ببيني‌ و اگر اهل‌ شهر ديگري‌ شهادت‌ بر رؤيت‌ آن‌ در آن‌ روز دادند، روزه‌ آن‌ روز را قضا كن‌. (الاستبصار، ج‌ 2، ص‌ 64، ح‌ 206)

مرحوم‌ فيض‌ كاشاني‌ در حاشيه‌اي‌ بر اين‌ روايت‌ مي‌گويد: اين‌ كه‌ امام‌ فرمود: اگر ماه‌ را اهل‌ شهر ديگري‌ در آن‌ روز ديده‌ باشند، تو روزه‌ آن‌ روز را قضا كن‌، به‌ علّت‌ آن‌ است‌ كه‌ اگر فردي‌ در شهري‌ ماه‌ را ديده‌ باشد، در واقع‌ حدود هزار نفر آن‌ را ديده‌اند؛ چنان‌ كه‌ گذشت‌ و به‌ ظاهر، فرقي‌ نيست‌ شهري‌ كه‌ در آن‌ ماه‌ ديده‌ شده‌ است‌، به‌ شهري‌ كه‌ ديده‌ نشده‌، نزديك‌ يا دور باشد؛ چون‌ اولاً بناي‌ تكليف‌ بر خود رؤيت‌ است‌، نه‌ بر امكان‌ رؤيت‌ و ثانياً نزديك‌ و دور بودن‌ براي‌ عموم‌ مردم‌ مشخص‌ نيست‌ و ثالثاً لفظ‌ مطلق‌ است‌ و تعبير «شهر ديگر» بدون‌ قيد ذكر شده‌؛ پس‌ اين‌ كه‌ ميان‌ فقيهان‌ متأخر ما مشهور شده‌: شهر قريب‌ الافق‌ يا بعيد الافق‌ با يك‌ديگر فرق‌ دارند و به‌ دنبال‌ اين‌، كلام‌ فقيهان‌ در تفسير دور و نزديك‌ بودن‌ هم‌ به‌ واسطه‌ اجتهاد با يك‌ديگر مختلف‌ شده‌، بي‌ اساس‌ است‌ (ص‌ 20).

مرحوم‌ شعراني‌ بر كلام‌ فيض‌ كاشاني‌ تعليقه‌اي‌ دارد كه‌ مي‌گويد: خود شريعت‌، ماه‌ قمري‌ را به‌ امكان‌ رؤيت‌ مرتبط‌ كرده‌ است‌. حال‌ بايد توجه‌ كنيم‌ كه‌ آيا ماه‌ را در هر منطقه‌اي‌ به‌ امكان‌ رؤيت‌ در همان‌ منطقه‌ ربط‌ داده‌ يا ماه‌ را به‌ همه‌ مناطق‌ در صورت‌ امكان‌ رؤيت‌ در هر مكاني‌ ربط‌ داده‌. بر اساس‌ آنچه‌ ما از ادلّه‌ شرعي‌ مي‌فهميم‌، نزديك‌تر به‌ واقع‌ آن‌ است‌ كه‌ در يك‌ مكان‌ كه‌ امكان‌ رؤيت‌ باشد، براي‌ همه‌ مناطق‌ كافي‌ است‌؛ پس‌ اگر هلال‌ در شهري‌ رؤيت‌ شود، در شهرهاي‌ ديگر هم‌ ثابت‌ مي‌شود.

همين‌ قول‌ را صاحب‌ كتاب‌ حدائق‌ در الحدائق‌ تأييد كرده‌ و نيز صاحب‌ جواهر به‌ آن‌ متمايل‌ شده‌؛ گر چه‌ به‌ اختيار اين‌ قول‌ تصريح‌ نكرده‌ است‌ و نيز نراقي‌ در المستند و سيد ابوتراب‌ خوانساري‌ در شرح‌ نجاة العباد و سيد حكيم‌ در المستمس خود به‌ اين‌ قول‌ متمايل‌ شده‌اند. متن‌ كتاب‌ چنين‌ است‌: با علم‌ به‌ متساوي‌ بودن‌ دو شهر در افق‌ طولي‌، اشكالي‌ در حجّيت‌ بيّنه‌ رؤيت‌ هلال‌ در يكي‌ از دو شهر براي‌ شهر ديگري‌ نيست‌، و همين‌ طور است‌ اگر هلال‌ در شهرهاي‌ شرقي‌ رؤيت‌ شده‌ باشد كه‌ در اين‌ صورت‌، براي‌ شهرهاي‌ غربي‌ به‌ طريق‌ بهتري‌ اثبات‌ مي‌شود؛ اما اگر رؤيت‌ هلال‌ در شهرهاي‌ غربي‌ باشد، تمسك‌ به‌ اطلاق‌ متن‌ روايت‌ (شهر ديگر) بعيد نيست‌. (مگر اين‌ كه‌ علم‌ به‌ عدم‌ رؤيت‌ در شهرهاي‌ ديگر باشد كه‌ در اين‌ حالت‌ مجال‌ براي‌ حكم‌ ظاهري‌ وجود ندارد) و ادعاي‌ انصراف‌ لفظ‌ و منحصر كردن‌ آن‌ به‌ دو شهر كه‌ قريب‌ الافق‌ هستند ثابت‌ نيست‌. (المستمس، ج‌ 8، ص‌ 481)

آقاي‌ خويي‌ در كتاب‌ منهاج‌ الصالحين‌ همين‌ قول‌ را گفته‌؛ زيرا تصريح‌ كرده‌ است‌: و اين‌ قول‌ ]=كافي‌ بودن‌ رؤيت‌ در شهري‌ براي‌ ثبوت‌ هلال‌ در شهر ديگري‌ گرچه‌ با اختلاف‌ افق‌ آن‌ دو [قوي‌تر و روشن‌تر است‌. (منهاج‌ الصالحين‌، ج‌ 1، ص‌ 274)

مرحوم‌ سيد محمد باقر صدر در الفتاوي‌ الواضحة اين‌ قول‌ را پسنديده‌ است‌، (الفتاوي‌ الواضحة، ص‌519) و مرحوم‌ شيخ‌ كاشف‌ الغطاء در كتاب‌ الفردوس‌ الاعلي‌ مي‌گويد:

سؤال‌:آيا اگر در آسمان‌ مانعي‌ نباشد، بيّنه‌ در شهر براي‌ ثابت‌شدن‌ هلال‌ حجّت‌ است‌يا حجيت‌ندارد؟

جواب‌: در اين‌ سؤال‌، نوعي‌ اجمال‌ وجود دارد؛ اما ضابطه‌ كلي‌ آن‌ است‌ كه‌ ادلّه حجّيت‌ بيّنه‌ مطلق‌ است‌ و به‌ دور نبودن‌ يا شك‌ نكردن‌ در بيّنه‌ بعد از تحقق‌ موضوع‌ آن‌ مقيد نيست‌، مگر آن‌ كه‌ انسان‌، به‌ اشتباه‌ بودن‌ بيّنه‌ يا خطا بودن‌ آن‌ علم‌ يابد؛ پس‌ فرقي‌ نيست‌ بيّنه‌اي‌ كه‌ بر رؤيت‌ هلال‌ قائم‌ شده‌ در خود شهر ياخارج‌ شهر باشد و دور از شهر يا نزديك‌ آن‌ باشد... .
رأي‌ ديگر، عدم‌ كفايت‌ است‌ كه‌ اين‌ قول‌ نيز طرفداراني‌ دارد. امام‌ خميني‌1 به‌ اين‌ قول‌ تصريح‌ كرده‌؛ آن‌جا كه‌ مي‌گويد: اگر هلال‌ در شهري‌ ثابت‌ شده‌، امّا در شهر ديگري‌ ثابت‌ نشده‌ باشد، اگر هر دو شهر از نظر افق‌ نزديك‌ هم‌ يا هم‌ افق‌ باشند، كفايت‌ مي‌كند در غير اين‌ صورت‌ كافي‌ نيست‌. (تحرير الوسيلة، ج‌ 1، ص‌ 297)

ديدگاه‌ عالمان‌ غير شيعه‌

علامه‌ مغنيه‌ در كتاب‌ خود (فقه‌ در مذاهب‌ پنجگانه‌) نقل‌ كرده‌ كه‌ حنفيه‌، مالكيه‌ وحنبلي‌ها گفته‌اند: هرگاه‌ رؤيت‌ هلال‌ در ناحيه‌اي‌ از زمين‌ ثابت‌ شود، بر ساير نواحي‌ زمين‌ نيز ثابت‌ مي‌شود و در اين‌ مسأله‌ فرقي‌ ميان‌ دور و نزديك‌ و غير آن‌ به‌ واسطه‌ اختلاف‌ افق‌ هلال‌ نيست‌. اماميه‌ و شافعيه‌ گفته‌اند: اگر اهل‌ شهري‌ هلال‌ را رؤيت‌ كنند، اما اهل‌ شهر ديگري‌ آن‌ را رؤيت‌ نكنند، اگر در افق‌ قريب‌ باشند، حكمشان‌ يكي‌ است‌ و اگر در افق‌ و زمان‌ طلوع‌ ماه‌ اختلاف‌ داشته‌ باشند، هر شهري‌ حكم‌ خاص‌ خود را دارد(الفقه‌ علي‌ المذاهب‌ الخمسه‌، ص‌ 162)؛ امّا ما ديديم‌ كه‌ در صورت‌ اختلاف‌ افق‌، عالمان‌ شيعه‌ اختلاف‌ دارند؛ گرچه‌ آنچه‌ در مغنيه‌ گفته‌، مشهور ميان‌ عالمان‌ شيعه‌ است‌.

امام‌ محمد غزالي‌ در كتاب‌ احياء الدين‌ گفته‌ است‌: هرگاه‌ هلال‌ در شهري‌ ديده‌ شود، اما در شهر ديگري‌ ديده‌ نشود و بين‌ آن‌ دو از نظر مسافت‌، كمتر از مسير دو روز فاصله‌ باشد، روزه‌ بر اهل‌ دو شهر واجب‌ است‌؛ ولي‌ اگر مسافت‌ بيشتري‌ باشد، هر شهري‌ حكم‌ خاص‌ خود را دارد و در اين‌ صورت‌، وجوب‌ روزه‌ از شهري‌ به‌ شهر ديگر سرايت‌ نمي‌كند. (ج‌ 1، ص‌ 232)

ادلّه‌ طرفداران‌ كفايت‌ رؤيت‌ هلال‌ در شهري‌ براي‌ شهرهاي‌ ديگر

پيش‌ از هر چيزي‌، سوره‌ قدر را يادآور شده‌اند كه‌ دلالت‌ مي‌كند شب‌ قدر فقط‌ يك‌ شب‌ براي‌ اهل‌ زمين‌ است‌ با اختلافي‌ كه‌ در افق‌هاي‌ شهرهاي‌ ساكنان‌ آن‌ وجود دارد؛ به‌ علّت‌ آن‌ كه‌ قرآن‌ كريم‌ در يك‌ شب‌ نازل‌ شده‌ و اين‌ شب‌ همان‌ شب‌ قدر است‌ كه‌ بر هزار ماه‌ برتري‌ دارد و در آن‌ امور بر اساس‌ حكمت‌ الاهي‌ تدبير و جدا مي‌شود (دخان‌ (44)، 4)، و همه‌ مناطق‌ كره‌ زمين‌ را در بر مي‌گيرد.

بعد از شاهد قرآني‌ پيشين‌، رواياتي‌ ذكر مي‌شود كه‌ برخي‌ از آن‌ها از اين‌ قرار است‌:

1. گفتار پيامبر9 كه‌ فرموده‌ است‌: تا رؤيت‌ ماه‌ روزه‌ بگيريد و با رؤيت‌ ماه‌ ]جديد[ نيز افطار كنيد (بحار الانوار، ج‌ 55، ص‌ 356). اين‌ روايت‌، خطابي‌ كلي‌ براي‌ همه‌ امّت‌ است‌؛ پس‌ هر كس‌ در هر مكاني‌ آن‌ را ببيند، رؤيت‌ او همانند رؤيت‌ براي‌ همه‌ است‌.

2. صحيحه‌ هشام‌ بن‌ حكم‌ كه‌ از امام‌ صادق‌7 نقل‌ كرده‌. حضرت‌ در مورد كسي‌ كه‌ 29 روز را روزه‌ گرفته‌ بود فرمود: اگر براي‌ اين‌ فرد بيّنه‌ عادل‌ ]= شهادت‌ دو عادل‌[ از اهل‌ شهر بود كه‌ آنان‌ بر اساس‌ رؤيت‌ هلال‌، سي‌ روز روزه‌ گرفته‌اند، بايد يك‌ روز را قضا كند. (الوسائل‌، ج‌ 10، ص‌ 265)

3. روايت‌ صحيحه‌ ابو بصير از امام‌ صادق‌7. از امام‌ صادق‌7 درباره‌ روزي‌ از ماه‌ رمضان‌ كه‌ روزه‌اش‌ قضا مي‌شود، پرسيده‌ شد. در پاسخ‌ فرمود: آن‌ را قضا نكن‌، مگر آن‌ كه‌ دو شاهد عادل‌ از نمازگزاران‌ بر هنگامه‌ ابتداي‌ ماه‌ شهادت‌ دهند و نيز امام‌ صادق‌7 فرمود: آن‌ روز را كه‌ قضا مي‌شود، روزه‌ مگير، مگر اهل‌ شهرها آن‌ روز را قضا كنند؛ پس‌ اگر آنان‌ چنين‌ كردند، تو هم‌ روزه آن‌ روز را بگير. (تهذيب‌ الاحكام‌، ج‌ 4، ص‌ 157)

4. روايت‌ صحيحه‌ اسحاق‌ بن‌ عمار كه‌ مي‌گويد: از امام‌ صادق‌7 از هلال‌ ماه‌ رمضان‌ در حالي‌ كه‌ در روز 29 شعبان‌ هستيم‌ و آسمان‌ هم‌ ابري‌ است‌ پرسيدم‌. امام‌7 پاسخ‌ داد: اين‌ روز را روزه‌ مگير، مگر هلال‌ را رؤيت‌ كني‌؛ اما اگر ساكنان‌ شهر ديگري‌ بر رؤيت‌ هلال‌ گواهي‌ دادند، تو آن‌ روز را قضا كن‌. (همان‌، ص‌ 178، ح‌ 493)

5. روايت‌ صحيحه‌ عبدالرحمان‌ بن‌ ابي‌ عبدالله كه‌ مي‌گويد: از امام‌ صادق‌7 درباره‌ هلال‌ ماه‌ رمضان‌ در حالي‌ كه‌ در روز 29 شعبان‌ آسمان‌ بر ما ابري‌ است‌، پرسيدم‌. امام‌ پاسخ‌ داد: روزه‌ مگير، مگر آن‌ را ببيني‌؛ اما اگر اهل‌ شهر ديگري‌ بر آن‌ گواهي‌ دادند، روزه‌ آن‌ روز را قضا كن‌. (الاستبصار، ج‌2، ص‌ 64، ح‌ 206)

6. و نيز به‌ روايات‌ ديگري‌ تمسك‌ كرده‌اند؛ مانند آنچه‌ در كتاب‌ تهذيب‌ از امام‌ باقر7 آمده‌: فطر روزي‌ است‌ كه‌ مردم‌ افطار مي‌كنند، و عيد قربان‌ روزي‌ است‌ كه‌ مردم‌ قرباني‌ مي‌كنند، و روزه‌ وقتي‌ است‌ كه‌ مردم‌ روزه‌ مي‌گيرند. (تهذيب‌ الاحكام‌، ج‌ 4، ص‌ 317، ح‌ 966)

روايتي‌ نيز از طريق‌ ابي‌ الجارود نقل‌ شده‌ و مي‌گويد: از امام‌ باقر7 شنيدم‌ كه‌ مي‌فرمايد: روزه‌ بگير زماني‌ كه‌ مردم‌ روزه‌ مي‌گيرند و افطار كن‌؛ آن‌گاه‌ كه‌ مردم‌ افطار مي‌كنند؛ چرا كه‌ خداوند، هلال‌ها را زمان‌ تعيين‌ وقت‌ها براي‌ مردم‌ قرار داده‌ است‌. (همان‌، ص‌ 164، ح‌ 462)

به‌ آنچه‌ در دعاي‌ روايت‌ شده‌ در قنوت‌ نماز عيد ذكر شده‌ تمسك‌ كرده‌اند: خدايا! از تو مسألت‌ دارم‌ به‌ حق‌ اين‌ روز كه‌ براي‌ مسلمانان‌ عيد قرار داده‌اي‌ (مصباح‌ المتهجّد، ص‌ 645)، و نيز دعاي‌ روايت‌ شده‌ از امامان‌ معصوم‌ را ذكر كرده‌اند كه‌ در آن‌ آمده‌ است‌: و رؤيت‌ آن‌ را براي‌ همه‌ مردم‌، رؤيت‌ يكسان‌ قرار داده‌اي‌.

استدلال‌هاي‌ آنان‌ به‌ سكوت‌ همه‌ روايات‌ ختم‌ شده‌ كه‌ هيچ‌ يك‌، وحدت‌ افق‌ را در مسأله‌ رؤيت‌ معتبر نكرده‌ و حتي‌ در روايات‌ ضعيف‌ هم‌ از وحدت‌ افق‌ ذكري‌ نشده‌ است‌.

ادلّه مخالفان‌ كفايت‌ رؤيت‌ هلال‌ در شهري‌ براي‌ شهرهاي‌ ديگر

آنچه‌ در گفتار اين‌ مخالفان‌ ظهور دارد، از همان‌ ابتدا تأكيد بر مسأله‌ «انصراف‌» عرفي‌ است‌ كه‌ از تعبير «رؤيت‌ در شهر ديگر» استفاده‌ كرده‌اند به‌ شكلي‌ كه‌ تعبير «شهر ديگر» درست‌، و مطلق‌ است‌ و شامل‌ همه‌ شهرهاي‌ ديگر مي‌شود؛ اما منصرف‌ و متمايل‌ به‌ شهري‌ است‌ كه‌ با شهري‌ كه‌ رؤيت‌ حاصل‌ شده‌ از نظر طول‌ و عرض‌، قريب‌الافق‌ هستند؛ پس‌ در اين‌ حالت‌، قاعده‌ فقط‌ در خصوص‌ شهرهاي‌ نزديك‌ به‌ هم‌، رأي‌ به‌ وحدت‌ حكم‌ مي‌دهد و آن‌ گاه‌ كه‌ دقت‌ كنيم‌، مي‌بينيم‌ اين‌ انصراف‌ عرفي‌ با توجه‌ به‌ مسائل‌ ذيل‌ مورد تأكيد واقع‌ مي‌شود:

أ. بعيد پنداشتن‌ اين‌ مسأله‌ كه‌ در روايتي‌ كه‌ تعبير «شهر ديگر» را دارد، نظر به‌ شهرهايي‌ هم‌ داشته‌ باشد كه‌ در دورترين‌ نقطه‌ زمين‌ باشد.

ب‌. تأكيد عرف‌ بر تشبيه‌ و قياس‌ اختلاف‌ اوقات‌ طلوع‌ قمري‌ بر اوقات‌ مختلف‌ طلوع‌هاي‌ خورشيدي‌، به‌رغم‌ بطلان‌ اين‌ قياس‌، امّا در هر حال‌، اين‌ باور عرفي‌ باعث‌ منصرف‌ كردن‌ ظهور كلام‌ از شمول‌ همه‌ شهرها مي‌شود و اين‌ مسأله‌ سبب‌ مي‌شود كه‌ اگر به‌ واقع‌ منظور از «شهر ديگر» اعم‌ از شهرهاي‌ نزديك‌ و دور بوده‌، لازم‌ بود در خود روايات‌ تصريح‌ مي‌شد كه‌ فرقي‌ ميان‌ شهر نزديك‌ يا دور نيست‌ و چون‌ چنين‌ تصريحي‌ در روايات‌ موجود نيست‌، همان‌ باور عرف‌ و فهم‌ عرفي‌ كه‌ از تعبير «شهر ديگر» فقط‌ شهر نزديك‌ را مي‌فهمد، پذيرفته‌ شده‌ است‌.

از استدلال‌ طرفداران‌ كفايت‌ رؤيت‌ به‌ سوره‌ قدر پاسخ‌ داده‌ مي‌شود كه‌ شايد آن‌ شب‌ در علم‌ خداوند فقط‌ يك‌ شب‌ است‌ و اين‌ مسأله‌ با حكم‌ ظاهري‌ اين‌ شهر با ديگري‌ فرق‌ دارد. نيز شايد از استدلال‌ آن‌ها به‌ گفتار پيامبر9 (روزه‌ بگيريد تا رؤيت‌، و افطار كنيد با رؤيت‌) چنين‌ پاسخ‌ داده‌ شود كه‌ حكم‌ گرچه‌ كلي‌ و عمومي‌ است‌، به‌ اندازه افراد و شهرهاي‌ متعدد، اين‌ حكم‌ نيز منحل‌ و متعدّد مي‌شود به‌ ويژه‌ آنگه‌ كه‌ قاعده‌ «انصراف‌» ذكر شده‌ را هم‌ مدّ نظر قرار دهيم‌.

به‌ اين‌ طريق‌ نيز از شواهد ديگري‌ كه‌ ذكر كرده‌ بودند، پاسخ‌ داده‌ مي‌شود و افزون‌ بر اين‌ها در سند روايات‌ نيز ضعف‌ وجود دارد؛ اما اين‌كه‌ گفتند روايات‌ از اعتبار وحدت‌ افق‌ ساكت‌ است‌، همين‌ سكوت‌ مي‌تواند دليلي‌ ضدّ طرفداران‌ كفايت‌ رؤيت‌ باشد؛ زيرا اين‌ روايات‌ از بيان‌ عدم‌ فرق‌ ميان‌ شهرهاي‌ دور و نزديك‌ ساكتند به‌رغم‌ آن‌كه‌ متعارف‌ ميان‌ مردم‌ ، وجود اين‌ فرق‌ است‌؛ پس‌ اگر روايات‌ در صدد عدم‌ فرق‌ شهر نزديك‌ با دور بود، مي‌بايست‌ اين‌ عدم‌ فرق‌ را بيان‌ مي‌كرد.

در هر حال‌، منشأ اين‌ مسأله‌ و بازگشت‌ آن‌ به‌ فهم‌ ظاهر كلام‌ برمي‌گردد؛ پس‌ نمي‌توان‌ برهان‌ قاطعي‌ اقامه‌ كرد؛ چرا كه‌ در مسأله‌، متن‌ صريحي‌ نداريم‌. بر اين‌ اساس‌، ما معتقديم‌ كه‌ مسأله‌ يگانه‌ كردن‌ ماه‌هاي‌ قمري‌، امري‌ است‌ كه‌ با اين‌ اختلاف‌ها تا زماني‌ كه‌ وجود دارند، سازگاري‌ ندارد و امكان‌ بهره‌ برداري‌ و رسيدن‌ به‌ نظامي‌ كلي‌ نيست‌؛ حال‌ چه‌ قائل‌ به‌ انفتاح‌ باب‌ اجتهاد يا بسته‌ بودن‌ آن‌ باشيم‌؛ زيرا با عرضه‌ كردن‌ آرا مي‌يابيم‌ كه‌ مذاهب‌ در اين‌ مسأله‌ مختلفند و نيز آراي‌ مجتهداني‌ هم‌ كه‌ طرفدار انفتاح‌ باب‌ اجتهاد هستند نيز متعدّد و پراكنده‌ است‌ و طبيعي‌ است‌ تا وقتي‌ اوضاع‌ چنين‌ است‌، امكان‌ اجبار فرد يا دولتي‌ به‌ نظام‌ خاصي‌ كه‌ گاهي‌ هم‌ آن‌ را باور ندارد، ممكن‌ نيست‌؛ پس‌ چگونه‌ امكان‌ دارد بيانه‌اي‌ بر وحدت‌ ابتداي‌ ماه‌ صادر شود. بله‌، مگر ولي‌ّ امر مسلمانان‌ در اين‌ زمينه‌، دستوري‌ صادر كند.

به‌رغم‌ آنچه‌ در اين‌ نوشته‌ گذشت‌، مي‌يابيم‌ كه‌ كوشش‌هاي‌ انجام‌ گرفته‌ شده‌ گاهي‌ در جهت‌ تقريب‌ آرا بسيار مفيد بوده‌، و در مسير تشخيص‌ شهادت‌هاي‌ صحيح‌ از باطل‌ گاهي‌ مؤثر شده‌ است‌؛ بلكه‌ اين‌ كوشش‌ها در متحد كردن‌ بخش‌ بزرگي‌ از افرادي‌ كه‌ به‌ وحدت‌ افق‌ها ايمان‌ دارند، مفيد واقع‌ مي‌شود؛ اما با اين‌ همه‌، ما از سودجويي‌ سياسي‌ پست‌ از اين‌ مسأله‌ شريف‌ ترسانيم‌.

در پايان‌ مي‌گوييم‌: هرگاه‌ ما به‌ شريعت‌ خود تمسك‌ جوييم‌ و به‌ حق‌ و همراه‌ دقت‌ سخن‌ گوييم‌، پيروزيم‌ و آنچه‌ جهانيان‌ درباره ما مي‌گويند چندان‌ مهم‌ نخواهد بود و به‌ همين‌ سبب‌ است‌ كه‌ اعتراض‌ خويش‌ را به‌ استناد برخي‌ از عالمان‌ به‌ «ديدگاه‌ جهاني‌» يادآور مي‌شويم‌؛ پس‌ مهم‌ نزد ما تحقق‌ بخشيدن‌ به‌ خواست‌ شريعت‌ اسلامي‌ است‌ و دانستيم‌ كه‌ مسأله‌ رؤيت‌ هلال‌ مسأله‌اي‌ اختلافي‌ است‌ و در آن‌ اجماعي‌ نيست‌.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی