یازده سپتامبر و پروژه «قرن جدید آمریکایی»
بر مبنای تحلیل سیستمی، نظام بینالملل صرفاً مجموعهای از عناصر متعامل است. ساختارها و روندهای تعاملی در نظامی با دو ابرقدرت عظیم از جنبههای گوناگون با نظامی جهانی متشكل از چهار یا پنج قدرت كم و بیش مساوی تفاوت دارد. چنین تعاملاتی در نظامی تكقطبی كه تنها یك قدرت مسلط در آن وجود دارد نیز متفاوت خواهد بود. جهانی با دو ابرقدرت، وحشتها و خصومتهای جهانی را بین دو كشور متمركز خواهد ساخت اما جهانی با چندین قدرت همسنگ، دستكم جابهجایی اتحادها و ائتلافهایی جهت ایجاد موازنهی قدرت پدید میآورد. در سال ۱۹۹۰ سیستم بینالمللی دچار تحول بنیادین و اساسی گردید؛ چراكه در موجودیت و ماهیت اجزای سیستم و كاركرد آن دگرگونی به وجود آمد. فروپاشی نظام دوقطبی، ناگزیر وضعی را درپیداشت كه در آن نه تنها پویایی ژئوپولتیك جهانی جهتگیریهای تازهای را میطلبید، بلكه بسیاری از مفاهیم ژئوپولتیك موجود را نیازمند توجیهات تازهای كرد.
با پایان یافتن جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به عنوان یكی از دو بنیان نظام دوقطبی، انگارههای سیاسی و دیدگاههای نظری متعددی در تلاش برای تبیین شرایط متحول و نظم نوین بینالمللی و ناظر بر فرآیند تغییرات جهانی سربرآوردند. ایالات متحدهی آمریكا كه روایت و جایگاه مفهومی خود را در یك نظام دوقطبی و در چارچوب «تقابل كمونیسم- سرمایهداری» تبیین كرده بود، پس از فروپاشی دیوار برلین، علاوهبر مواجهه با یك خلأ معنایی برای تبیین موقعیت خود در فضای بینالملل، با یك ساختار بوروكراسی عریض و طویل برجایمانده از عصر جهان دوقطبی و انباشت عظیمی از تسلیحات و امكانات نظامی در دنیا مواجه شد كه نگهداری آنها دیگر غیر منطقی مینمود. آمریكاییها برای معماری «نظم جدید» و «رهبری بر جهان» در دوران «پساشوروی» تلاشهای زیادی انجام داده و هزینههای زیادی نیز متحمل شدند. ارائهی نظریاتی چون «نظم نوین بینالملل»، «پایان تاریخ» و یا «جنگ تمدنها» را میتوان در همین چارچوب تحلیل كرد. با این حال همانگونه كه استفان والت، نظریهپرداز شهیر علوم سیاسی نیز معتقد است، سیاست خارجی ایالات متحده پس از پایان جنگ سرد، توسط ائتلاف نومحافظهكاران و بینالمللگرایان اداره شده است.سپتامبر و انتقال پارادایمی سیاست خارجه آمریكا
به دنبال عملیات انتحاری ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱، جریان نومحافظهكار كه با حضور جورج بوش در كاخ سفید به عرصهی سیاستگذاری آمریكا بازگشته بود، فرصت را مغتنم شمرده تا راهكارهای خود را برای ترسیم آنچه «قرن جدید آمریكایی» میخواندند، عملی كند. بسیاری از تحلیلگران مواجههی دستگاه دیپلماسی آمریكا با حوادث تروریستی ۱۱سپتامبر را انتقال پارادیمی در سیاست خارجهی این كشور میدانند. تغییری كه منجر شد سیاستمداران آمریكایی به جای اتكا بر دكترین «مونروئه» و اصل بیثبات نساختن رژیمها كه بر اساس اندیشههای جین كرك پاتریك، سفیر سابق این كشور در سازمان ملل استوار بود، به تغییر رژیم در كشورهایی كه از نظر ایالات متحده به عنوان «دولتهای یاغی»، «سركش» و «محور شرارت» نامیده میشدند روی آورد. با این حال واقعیت این است كه اندیشهی تغییر رژیم در كشورهایی چون ایران، عراق و سوریه بسیار پیشتر و در چارچوب ایدهی ایجاد امپراتوری آمریكا مفصلبندی شده بود و ۱۱سپتامبر تنها بهانهای برای تبلور این اندیشه در سیاست خارجهی آمریكا بود. ایدهای كه هنوز هم سرلوحهی عملكرد دولتمردان آمریكایی است. در ادامه به شواهد تاریخی این امر اشاره میشود.

پروژهای برای قرن جدید آمریكایی
پس از جنگ اول خلیج فارس، پل ولفوویتز، معاون وزیر دفاع سابق آمریكا پیشنویس سندی را تهیه كرد كه حاوی ایدههایی برای شكل گرفتن پروژهی «قرن جدید آمریكایی» (PNAC) بود. طبق این سند، ایالات متحده آمریكا با اتكا بر دستگاه مرگبار و عظیمالجثه نظامی خود و از طریق جنگهای پیشگیرانه و اقدامات نظامی یكجانبه، برتری بینالمللی خود را حفظ خواهد كرد. بوش پدر چنین برنامهای را به دلیل افراط بیش از حدّ آن رد كرد. در دوران ریاست جمهوری كلینتون نیز، سیاست خارجی این كشور بر پایهی همكاری با سایر كشورها و سازمانهای بینالمللی شكل گرفته بود و بر همین اساس آمریكا در برنامههای حفظ صلح در سومالی و بوسنی با سازمان ملل متحد همكاری كرد. همان زمان (۱۹۹۷) بود پروژه قرن جدید آمریكایی شكل گرفت. بیانیهی اولیهی این گروه توسط تیم اجرایی دولت ریگان و روشنفكران وابسته به طیف نومحافظهكار منتشر شد. آنها با انتقاد از سیاستهای دولت كلینتون، آنها را فاقد انسجام لازم خواندند. در این بیانیه آمده بود: «سیاستهای خارجی و دفاعی آمریكا دستخوش حوادث غیر قابل كنترل شده است. در پایان قرن ۲۰، آمریكا تنها ابرقدرت جهان است؛ اما آیا ایالات متحده برنامهای برای شكل دادن به قرن جدید آمریكایی دارد؟»
این بیانیه خواستار بازگشت به سیاستهای دوران ریگان شد تا طبق آن، قدرت نظامی آمریكا بیش از پیش تقویت شود. پروژهی قرن جدید آمریكایی از ابتدا توجه خود را معطوف به عراق كرد. در ژانویه ۱۹۹۸، طی نامهای به رئیسجمهور كلینتون گفتند: «ما از شما درخواست میكنیم تا توجه دولت خود را معطوف به بركناری صدام حسین از قدرت كنید». این نامه توسط افرادی مانند دونالد رامسفلد، پل ولفوویتز، جان بوستون، الیوت آبرامز و ریچارد آرمیتاژ امضاء شده بود. در سپتامبر ۲۰۰۰ این پروژه برنامهی اصلی خود را در گزارشی تحت عنوان «بازسازی سیاستهای دفاعی آمریكا: استراتژی، نیروها و منابع برای قرن جدید» با این مقدمه منتشر كرد: «ایالات متحده تنها ابرقدرت جهان است و این كشور با داشتن قدرت نظامی برتر، رهبری تكنولوژیكی دنیا و برخورداری از بزرگترین اقتصاد دنیا، باید استراتژی خود را بر حفاظت و گسترش موقعیت خود بنا كند.»
دیدگاه این گروه برای تشكیل امپراتوری آمریكا در ابتدا توجهات بسیار كمی را جلب كرد. این گزارش، خود اشاره كرده بود كه برای انجام چنین پروژهای نیاز به مدتزمان طولانی و وقوع برخی وقایع فاجعهآمیز است. به همین خاطر وقوع پرل هاربر (حملهی نیروی هوایی ژاپن به پایگاه دریایی آمریكا در سال ۱۹۴۱) جدیدی میتواند به شكلگیری آن كمك كند. عدهی كمی از بانیان این پروژه از بوش پسر برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری آمریكا حمایت كردند. آنها از این هراس داشتند كه كمبود تجربهی سیاست خارجی بوش منجر به شكلگیری جناحی از جمهوریخواهان میانهرو در اطراف خواهد شد و این به معنای دولتی همانند بوش پدر است. اما هنگامی كه دیك چنی یكی از مؤسسان اصلی پروژه به عنوان معاون بوش انتخاب شد، اوضاع به كلی متفاوت شد. مردان پشت پرده در پروژه به سِمتهای كلیدی در وزارت خارجه و دفاع انتخاب شدند. آنها بلافاصله به تحقق برنامهی استراتژیك خود پرداختند. به فاصلهی كوتاهی، آمریكا از معاهدهی موشكی ضد بالستیك خارج شد، بودجهی نظامی افزایش یافت و برنامهی دفاع موشكی جدیدی آغاز شد. با این وجود بوش و تیم اجرایی او در اواخر تابستان ۲۰۰۱ به مشكلات بسیاری برخورده بودند. میزان حمایت از بوش به ۵۱ درصد سقوط كرده بود، دموكراتها سنا را در دست گرفته بودند و وضعیت اقتصادی رو به وخامت نهاد. دراین شرایط ۱۱سپتامبر رخ داد؛ فاجعهای كه پروژهی قرن جدید آمریكایی برای احقاق اهداف خود ضروری شمرده بود. برای آنها این بهترین اتفاقی بود كه میتوانست رخ بدهد. بانیان پروژه بلافاصله وارد عمل شدند. تئوریزه كردن مفاهیمی چون «حملهی پیشدستانه، «ملتسازی و نظامسازی»، «دموكراسیسازی» و ... گام اول برای تحقق اهداف نومحافظهكاران بود.
حملهی نظامی به افغانستان و به دنبال آن اشغال عراق و نیز تهدید دایمی ایران به حملهی نظامی از یك سو و طراحی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی به وسیلهی راهاندازی فتنههای داخلی از سوی دیگر، پروژههایی بود كه در زمان جورج بوش عملیاتی شد.
سوریه و تداوم تلاش برای ایجاد نظم آمریكایی
آنچه امروز در سوریه میگذرد نیز تداوم همین نگاه در سیاست خارجی آمریكا برای ایجاد یك نظم نوین است؛ آنچه كه بعضی آن را در قالب «خاورمیانهی جدید» ترسیم كردهاند. پل ولفوویتز در سال ۱۹۹۱به ژنرال وسلی كلارك میگوید كه آمریكا برنامهی ۵ تا ۱۰ ساله دارد تا «رژیمهای سوریه، عراق و ایران را پاكسازی كند قبل از آنكه ابرقدرت بعدی بیاید و ما را به چالش بكشد». فرماندهی سابق ناتو همچنین در یك برنامهی تلویزیونی از طرح جریان نومحافظهكار در وزارت دفاع آمریكا برای اشغال هفت كشور جهان از جمله سوریه خبر داده بود؛ ایدهای كه با به پایان رسیدن دولت جورج بوش همچنان توسط اتاقهای فكر محافظهكاران در آمریكا دنبال میشد. مؤسسهی بروكینگز در گزارشی به نام «كدام مسیر به پرشیا؟» در سال ۲۰۰۹ اعتراف میكند كه كابینهی بوش، دست سوریه را از لبنان كوتاه كرد بدون آنكه یك دولت نیرومند لبنانی برای جایگزینی آن مستقر كند. در این گزارش تأكید میشود كه قبل از هرگونه حمله به ایران، نفوذ سوریه باید خنثی شود.
گزارش دیگر بروكینگز در ۲۰۱۲ تحت عنوان «ارزیابی گزینههای تغییر رژیم» تأیید میكند كه آمریكا هیچ گزینهی مذاكره یا آتشبسی كه بشار اسد را بر قدرت نگاه دارد، دنبال نمیكند و شورش مسلحانه را ترجیح میدهد حتی اگر مطمئن باشد مخالفان دولت هرگز نمیتوانند حكومت را از پا درآورند. چراكه ادامهی چنین وضعیتی علاوهبر اینكه دست دشمنها و رقبای منطقهای را در سوریه ضعیف نگاه میدارد، بهانهی خوبی برای مداخلهی آمریكا در زمان مناسب است. این گزارش را بسیاری، نقشهی راه این روزهای اوباما در بحران سوریه میدانند.
جنس مداخلات خصمانهی اخیر ارتش آمریكا در خاورمیانه نشان میدهد آنچه تحلیلگران مسائل منطقه تلاش آمریكا برای تنظیم توازن قوا توسط مداخلهی نظامی مینامند، كنترل محور مقاومت به عنوان جدیترین چالش امنیتی سیاسی آمریكا بعد از جنگ سرد و بزرگترین تهدید نظم نوین آمریكایی است؛ نظمی كه حادثهی ۱۱سپتامبر هم نتوانست به شكلگیری آن كمك كند.




























ارسال کردن دیدگاه جدید