راز تخريب عمار
تبيين:درپي شدت گرفتن تخريب هاي برنامه ريزي شده عليه آيت الله مصباح يزدي، حجت الاسلام حسين جلالي مقاله اي به نام راز تخريب عمار نوشته و آن را در اختيار سايت تبيين قرار داده است.
در ادامه متن مقاله ايشان مي آيد:
بيش از نيم قرن است كه علامه مصباح يزدي، در طول نهضت اسلامي هركجا انحراف يا اعوجاجي در مسائل سياسي، فرهنگي و عقيدتي به وجود آمده كه براي دين و جامعه اسلامي آسيب زا بوده است، در مقابل آن قد علم كرده است.
قبل از انقلاب ايشان به همراه علامه شهيد مطهري و استادشان علامه طباطبائي در مقابل افكار التقاطي منافقین "موسوم به مجاهدين خلق" به روشنگري پرداخت. مقابله با گرايش چپ ماركسيستي بعد از انقلاب و پاسخ به شبهه افكنيهاي آنان را به عنوان يك مرزبان عقيدتي مسلط به احكام و قوانين اسلام، به نحو احسن به انجام رسانيد.
بعد از آن سروش و امثال وي به القاء شبهاتي پرداختند، كه پیش از آنكه آتش اين شبهه پراکنی ها،دامن جامعه فرهنگی کشور را بگيرد، علامه مصباح يزدي با پاسخ هاي عالمانه ودقیق خود، اهداف پلید اين جریان را برملا نموده وتوطئه آنها را خنثی کرد.
پس از آن با روي كار آمدن دولت اصلاحات كه انحراف در سيستمهاي مديريتي نظام رسوخ كرد ،نيز همين عالم رباني بود كه بهعنوان مدافع و مرزبان اعتقادي، همه فحشها، تهمتها و توهينها را به جان خريد و يكه و تنها در مقابل اين انحراف نیزايستاد.
سخنرانی های ایشان در خطبههاي قبل از نماز جمعه تهران در موضوع دولت اسلامي و رفتن به دانشگاههاي سراسر كشور و پاسخ به شبهات، نيات پليد اصلاح طلبان را بر همگان مشخص كرد، به گونهاي كه كسي نميتواند نقش مهم علامه مصباح در شكست اصلاحات آمریکائی را ناديده بگيرد، همانگونه كه برخي از اصلاح طلبان خود اعتراف نمودند که" پروژه اصلاح طلبان توسط مصباح به شكست انجاميد "
حتي در دولتهاي نهم و دهم وقتي رگههاي انحراف با طرح شعارهايي مانند مكتب ايراني و ملي گرائي و...مطرح شد، ایشان با قاطعیت پا به عرصه نهاد و نيات مرموزانه آنها را افشاء كرد.
در فتنه 88 نيز، علم مبارزه عليه فتنه گران را برداشت و به خوبي تبیین کرد كه نوک پيكان فتنه، نه انتخابات، بلكه رهبري و اصل نظام را نشانه رفته است.
ودر یک کلام باید گفت او با چشمان تیز بینش ،درتشخیص انحراف آنچه دیگران در آينه نمي بينند، در خشت خام مي بيند.
اما دولت جديد:
در ابتداي روي كار آمدن دولت يازدهم، احساس مي شد مسئولين آن سياستمداراني باشند كه حداقل تمام دغدغه خود را براي رفع نيازهاي مادي و معیشت مردم، خواهند گذاشت، اما متأسفانه هنوز مدت زمانی از عمر این دولت نگذشته كه نشانههای متعددی از انحراف فرهنگي در آن مشاهده شد.
وقتي رئیس این دولت ،علت عدم پيشرفت علوم انساني را ،خطوط قرمزداشتن آندانسته!، ودغدغه مندان دين را مردمي بيكار و متوهم، استکبار ستیزان را جیببُر و غارتگر بیتالمال معرفي ميكند، مسإله بهشت زوري را طرح كرده و اعلام ميكنند كه بايد مميزيها"درنظارت برانتشار کتب ونشریات"حذف شود، هنر ارزش مطلق انگاشته ميشود و دغدغه اصلی مسئولان سیاسی وفرهنگی آن،آزادي شبكههاي اجتماعي فيسبوك وتوئيتر و ماهواره ميشود.همه اینها نشان از انحراف و خطري جدي براي جامعه اسلامي دارد.
و البته طبيعي است كه با پیدا شدن سروکله انحراف، قامت رسای عمار انقلاب نيز پدیدار گشته و به روشنگري و مقابله با آن بپردازد.
اما علامه مصباح همیشه مانعي بزرگ براي كساني بوده كه با عناوين مختلف سعی در ایجاد خدشه در دین و اعتفادات مردم داشته اند. كسي كه اصلاحات منحرف وآمریکائی را به شكست کشاند، شبهات دگرانديشان و روشنفكران را پاسخ داده واهداف پشت صحنه آن را برملا ساخت، امروز نيز مانع بزرگي در مقابل انحرافات و کجاندیشیهای دولت موسوم به اعتدال است.
از طرفي چون مسلّم ميدانند كه توان مقابله مستدل و منطقي با علامه و فيلسوف بزرگ عصر، فقيه جامع الشرايط و آگاه به مسائل روز و مسلط بر فن مناظره را ندارند ، به گونهاي غير منطقي و غير مستدل به مقابله با ایشان پرداخته و براي رسيدن به اين مقصود چند مسأله را در دستور كار خود قرار دادند:
1- بایدذهنيت مسئولين در سطح قوا، مجلس، وزراء، استانداران، مديران كل، حوزه هاي علميه، و...،بايد نسبت به علامه مصباح، مخدوش و منفي شود.
که اين كار با اتهام و شايعهسازي وشارلاتانیزم مطبوعاتی ،علیه ایشان صورت گرفت كه در اين زمينه، درکوتاه مدت، باید گفت تا حدي نيز موفق بودهاند.
2- علامه مصباح يزدي، يك شخصيت بیدار و روشنگر فرهنگي ودینی است و بايد رابطه دست اندركاران فرهنگي و فكري با ايشان قطع شود و نتواند به عنوان نظريه پرداز فرهنگي مطرح باشد و طرحهايي همچون طرح ولايت و آموزش مباني انديشه اسلامي را براي جوانان و دانشجويان برگزار كند.
3- بسياري از دانشگاهيان، حوزويان ،و عناصرحزب اللهي او را به عنوان عمار رهبري مي شناسند، لذا براي قطع اين ارتباط و مخدوش کردن اين اعتبار وجایگاه ، بايد با هجمه شديد و همه جانبه ،با طرح اتهاماتی صددرصد کذب ومسائلي عوامانه و بدون پشتوانه عقلي و علمي،احساسات جوانان را علیه ایشان تحريك ،و وی رامنزوی نمود.
البته به خوبي ميدانند كه براي عملي ساختن اين پروژه نميتوان از افراد تابلودارشناخته شده و رسوای دوران اصلاحات و فتنه، بهره جست و بايد این ماموریت را به چهره هاي موجه، به ظاهرمذهبي و روزنامه هاي به ظاهر اسلامی و برخی از روحانیون تحت عنوان اساتیداخلاق ! سپرد.
وباید گفت این حجم ازهجمه به این شخصیت فرزانه واندیشمند بزرگ ، پيامي براي ديگر خواص نيز دارد تا كسي جرأت انتقاد از دولت را نداشته باشد وگرنه سيل هجمهها و توهين ها به سوي اونیز، روانه شده و به انزوا خواهد رفت.
اما امام(ره) به ما ياد داد كه " يريدون اَن يطفئوا نور الله بافواههم والله متم نوره "
و مي دانيم كسي كه براي رضاي خدا كار كند، پشتوانه اي خدايي دارد، چرا كه " ان تنصروا الله، ينصركم "
آري، عماري كه همواره چه قبل و چه بعد از انقلاب، قاطعانه در برابر انحراف ايستاده و جز خدا را در نظر ندارد، با چنين تلاشهاي مذبوحانهاي منزوي نخواهد شد. وکسی نیست كه به خاطر انبوه توهين هاواتهامات ناجوانمردانه ،پا پس کشیده و دست از مبارزه با انحراف بردارد.
و در آخر نكته اي كه به صورت مزاح از ایشان نقل شده است به عنوان حسن ختام به عرضتان میرسانم:
وقتي در دوره اصلاحات از علامه سئوال شد كه حال شما چطور است؟ جواب داد: اين روزها روشي براي سلامتي كشف كردهام و آن فحش درماني است.
آري سيل تهمتها، فحشها و ناسزاها از سوي منحرفين نسبت به علامه مصباح، خود گواه بزرگي بر سلامت كامل ديني و فكري اين عمار انقلاب است.
ارسال کردن دیدگاه جدید