بررسي علل و عوامل ظهور اجتماعي نخستين طريقه‌هاي صوفيه

تبيين: مقاله « بررسي علل و عوامل ظهور اجتماعي نخستين طريقه‌هاي صوفيه» كه توسط آقاي رسول مزرئي1 نوشته شده و درشماره 5 نشريه  «حکمت عرفانی » انتشار يافته بود توسط پايگاه اطلاع رساني تبيين، تلخيص و در اختيار خوانندگان قرار داده شده است، كاربران جهت مطالعه اصل مقاله مي‌توانند به اين نشريه مراجعه نمايند.  

 

بُعد تربيتي تصوف و جايگاه آن

واژة «عرفان» مصدر (عرَف - يعرف)، در لغت به‌معناي «شناختن»  و در اصطلاح به‌معناي شناخت حضوري و شهودي خداوند متعال و صفات و افعال اوست كه از راه قلب و دل به دست آيد، نه از راه حس و تجربه و عقل و نقل

 عرفان اسلامي به اعتبار كاركردهاي اصلي و دروني به چهار بُعد ذيل تقسيم مي‌شود:

1. بُعد عملي (معاملات قلبي)

2. بُعد معرفتي (معارف شهودي)

3. بُعد احساسي (عشق و محبت)

4. بُعد تربيتي (تربيت و هدايت مريدان)

در ميان اين ابعاد چهارگانه، آنچه سبب شكل‌گيري نخستين مكاتب و گروه‌هاي اجتماعي تصوف شد و زمينه را براي ظهور نخستين طريقه‌ها و سلسله‌هاي صوفيه هموار ساخت، خصايص و ويژگي‌هاي نهفته در آموزه‌هاي بُعد تربيتي تصوف و عرفان اسلامياست.

بررسي عوامل زمينه‌ساز ظهور اجتماعي طريقه‌هاي صوفيه

به باور ما مهم‌ترين دليل زمينه‌ساز بروز و ظهور طريقه‌ها و سلسله‌هاي صوفيه، ويژگي‌هاي نهفته در بُعد تربيتي تصوف، به‌ويژه مهم‌ترين آموزه آن،يعني رابطه ارادت ميان مريد و مراد است؛ در‌واقع، خصوصيات نهفته در نهاد اين بُعد، در بستر تكامل خود، تصوف را كه جرياني فردي بود و حول محور زهد و سلوك انفرادي مي‌چرخيد، به پديده‌اي اجتماعي و گروهي، كه آداب‌و‌رسوم فراواني داشت، تبديل ساخت و بدين‌سان نخستين شكل از گروه‌‌‌بندي صوفيان بروز و ظهور اجتماعي يافت. در گذر زمان اين تحزب و گروه‌بندي، تحت تأثير چند عامل مهم ديگر، زمينه را براي شكل‌گيري نخستين طريقه‌هاي صوفيانه هموار ساخت.

ضرورت وجود پير و استاد سلوك

مهم‌ترين مستند شرعي صوفيان بر ضرورت اطاعت و پيروي سالك طريق الي‌الله از شيخ و مرشد كامل، داستان حضرت موسي† و حضرت خضر†است، كه خداوند در سورة مباركۀ كهف آيات 60 تا 82 به آن اشاره كرده است. به باور آنها همچنان‌كه حضرت موسي† نبايد به كارهاي حضرت خضر† اعتراض مي‌كرد، سالك نيز در پيمودن مسير سلوك نبايد بر دستورهاي سلوكي شيخ زبان اعتراض گشايد، يا دچار شك و ترديد شود.

 

شيخ نجم‌الدين، ده وجه در سبب احتياج مريد سالك به شيخ واصل ذكر مي‌كند كه برخي آنها عبارت‌اند از: نامشخص بودن مسير؛ خطر سقوط در پرتگاه و دره‌هاي شبهات؛ آفت نااميدي و خستگي و دل‌سردي؛ خطر توهم رسيدن به مقصد؛ عدم تمييز بين الهامات رباني و تسويلات شيطاني؛ احتياج به تلقين ذكر.

رابطة مريدي و مرادي

اساسي‌ترين آموزه بُعد تربيتي تصوف رابطه مريدي و مرادي است. اين رابطه كه مي‌توان آن را «رابطه ارادت» نامید، رابطه ارادتِ ميان مريد و مراد، روح و حقيقت بُعد تربيتي عرفان اسلامي و هسته مركزي آن است.

البته مريدان نيز در برابر شيخ كاملِ واصل وظايفي داشتند كه نبايد به آنها بي‌اعتنايي مي‌كردند. دو مورد از مهم‌ترين وظايف مريدان كه سبب محكم‌شدن پيوند ميان مريد و مراد مي‌گشت و رابطه ارادت را مستحكم مي‌كرد، اعتقاد به تفرد و يگانگي شيخ و اطاعت از دستورهاي سلوكي شيخ و مرشد طريقت بود. در ذيل، نخست اين دو وظيفه را شرح داده، سپس به ميزان نقش رابطه ارادت در فراهم آوردن بستر شكل‌گيري نخستين سلسله‌ها و طريقت‌هاي صوفيانه اشاره مي‌كنيم.

اعتقاد به تفرد و يگانگي شيخ

به باور صوفيان از مهم‌ترين وظايف شاگرد در قبال استاد اين است كه در امر تربيت و تهذيب، پير خود را از همه مشايخ كامل‌تر بداند، تا از اين رهگذر، رابطه محبت و الفت ميان او و استادش محكم‌تر گردد. كاشاني دربارة اين وظيفه چنين مي‌نگارد:

[وظيفة] اول، اعتقاد تفرد شيخ به تربيت و ارشاد و تأديب و تهذيب مريدان، چه، اگر ديگرى را در مقابل او يا كامل‌تر از او بيند، رابطة محبت و الفت ضعيف بود و بدان واسطة اقوال و احوال شيخ را در وى زيادت تأثيرى و سرايتى نباشد، چه‏، واسطه نفوذ اقوال و رابطه سرايت احوال شيخ در مريد، محبت است. هرچند محبت كامل‌تر، استعداد مريد صورت تربيت شيخ را قابل‌تر.

به‌عقيده آنان از‌جمله آسيب‌هايي كه از ناحيه زانوزدن نزد چند شيخ و عدم تبعيت از شيخي واحد بر سالكان طريقت، به‌ويژه مريدان مبتدي وارد مي‌شود، اين است كه رابطه ارادت ميان مريد و مراد كم‌رنگ شده و استحكام خود را از دست مي‌دهد

اطاعت از دستورهاي سلوكي مرشد

از منظر صوفيان يكي ديگر از وظايفي كه شاگرد و نومريد در قبال استاد و شيخ كامل دارد، انقياد و تسليم در‌برابر تصرفات شيخ و ترك اعتراض بر او و سپردن اختيار امور سلوكي خود به پير طريقت است. آنان مي‌گويند: مريد بايد همچون مرده‌اي در دستان مرده‌شور، نفس خود را به شيخ تسليم كند .

 

البته مسئله سر‌سپردگي و اطاعت و تبعيت از پير و مرشد به‌تدريج باعث به وجود آمدن آفات و انحرافاتي در بُعد تربيتي تصوف گشته؛زيرا، برخي مرشدنماها بر مريدان خود اين‌گونه تلقين كردند كه سالكان طريق الي‌الله بايد معتقد به عصمت شيخ خود باشند و حتي اگر مرشد به آنان دستوري خلاف احكام حلال و حرام شريعت مقدسه داد، انجام دهند. حال آنكه مشايخ تصوف به‌صراحت گفته‌اند كه شيخ معصوم نيست و اجازه ندارد مريدان را به فعلي خلاف احكام وجوبي شريعت دستور دهد

بررسي نقش آموزه‌هاي بُعد تربيتي تصوف در گروه‌بندي صوفيان

چند عامل از‌جمله افزايش جمعيت طالبان تصوف و وضع آداب‌و‌رسوم خانقاهي، به شكل سلسله‌هاي صوفيه امروزي درآمدند.

براي روشن شدن اينكه چگونه رابطه ميان مريد و مراد و دو ويژگي اساسي آن،يعني تسليم در‌برابر تصرفات سلوكي شيخ و اعتقاد به تفرد او سبب تحزب و گروه‌بندي صوفيان در دوران نخستين گرديد، بايد به دو ويژگي نخستين مكاتب و گروه‌هاي جمعي صوفيان توجه كرد. اين دو ويژگي عبارت‌اند از:

1. محوريت مرشد طريقت در تربيت مريدان: نخستين ويژگي كه بايد كانون توجه قرار بگيرد، اين است كه در دوران نخستين مسئله پرورش و تربيت مريدان يا به بياني ديگر حقيقت تصوف، به دور محور شيخ و استاد طريقت مي‌چرخيد. در‌واقع قيام و تداوم فرقه و گروهي خاص، به وجود شيخ و بزرگ آن گروه وابسته بود؛ ازاين‌رو، بيشتر گروه‌هاي نخستين و همچنين طريقه‌ها و سلسله‌هاي متأخر با نام مشايخ‌ بزرگ تصوف شناخته مي‌شدند.

2. تفاوت روش سلوكي مشايخ صوفيه: از ديگر ويژگي‌هايي كه بايد بدان توجه داشت، اين است كه تصوف هر‌يك از مشايخ بزرگ صوفيه، به‌ويژه مشايخ دوران نخستين، متأثر از عوامل گوناگوني همچون موقعيت جغرافيايي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي، مذهبي و... رنگ منحصر‌به‌فردي مي‌گرفت و اين امر سبب اختلاف در افكار، عقايد و روش تربيتي او و در‌نتيجه تمايز شيخي از شيخ ديگر مي‌گشت؛ مثلاًيكي از مسائليكه مشايخ نخستين صوفيه دربارة تأثير آن در تهذيب نفوس مريدان با هم اختلاف داشتند، مسئله «سفر» بود. در دستينه‌هاي تصوف نقل‌شده است كه عده‌اي از مشايخ سفر را لازمه تربيت و تهذيب نفس مي‌دانستند؛ ازاين‌رو، دائماً از شهري به شهر ديگر مسافرت مي‌كردند؛ در مقابل، گروهي ديگر سكونت و اقامت در خانقاه‌ها را اختيار كرده، بهانۀ صوفيان را در تأثير سفر بر تهذيب نفس، نتيجه كم‌ظرفيتي آنان مي‌پنداشتند

حال با توجه به اين دو ويژگي و در نظر گرفتن دو خصيصه اساسي رابطه مريدي و مرادي، يعني اطاعت تام از شيخ و اعتقاد به يكي بودن او، كه سبب مستحكم‌تر شدن اين رابطه مي‌گشت؛ به‌راحتي مي‌توان به نقش شيخ و مريد و رابطه ارادت ميان آن دو در پيدايش نخستين گروه‌هاي صوفيه و همچنين آماده‌ساختن بستر لازم براي شكل‌گيري طريقه‌ها و سلسله‌هاي صوفيه پي برد؛زيرا، از يك‌سو محوريت شيخ طريقت و روش سلوكي منحصر‌به‌فردش سبب تمايز شيخ و مرشدي از شيخ و مرشدي ديگر مي‌شد و از سويي ديگر، تسليم در‌برابر تصرفات شيخ و اعتقاد به تفرد او، سبب جمع‌شدن عده‌اي از مريدان به گرد يك شيخ مي‌گشت؛ بدين‌ترتيب، شيخي با پيروانش در مقابل شيخي ديگر و مريدانش قرار گرفته، در‌نتيجه گروهي به رويارويي با گروه ديگر مي‌ايستادند. در گذر زمان با افزايش شمار مشايخ، بر تعداد گروه‌ها نيز افزوده شد و بدين‌سان فرقه‌ها و گروه‌هاي فراوانيپديد آمد.

بنابراين، آنچه باعث مي‌شد اختلاف‌هاي عقيدتي و تربيتي مشايخ تصوف جنبة گروهي و اجتماعي پيدا كند و به تمايز مكتبي از مكتب ديگر و فرقه‌فرقه شدن صوفيان بينجامد، همين رابطة مريد و مرادي و ويژگي‌ها و آداب خاص آن است؛ آدابي همچون پيروي و اطاعت از دستورهاي سلوكي شيخ و اعتقاد به تفرد و يگانگي او، كه سبب تمايز مريدان و پيروان يك شيخ از شيخي ديگر و جدايي گروهي از گروه ديگر و در‌نتيجه گروه‌بندي و تحزب صوفيان گرديد.

آنچه گفتيم مهم‌ترين عامل زمينه‌ساز نخستين طريقه‌هاي صوفيه و عامل اصلي شكل‌گيري نخستين مكاتب و گروه‌هاي جمعي صوفيان بود. اكنون دو عامل مهم را كه در پيدايي و رواج طريقه‌ها و سلسله‌هاي صوفيه نقشي مستقيم ايفا كردند، مي‌كاويم.

عوامل شكل‌گيري و رواج سلسله‌ها و طريقت‌هاي تصوف

بررسي‌هاي تاريخي نشان مي‌دهد كه دست‌كم دو عامل مهم در پيدايي، رشد و رواج نخستين سلسله‌ها و طريقه‌هاي تصوف نقش مستقيم و مؤثري داشته‌اند:

1. گرايش عامه مردم به سمت تصوف

2. وضع آداب و رسوم خانقاهي

اين دو عامل مهم با توجه به تأثير و تأثريكه بر هم داشتند در مرحلۀ نخست سبب شكل‌گيري طريقت‌ها و سلسله‌هاي تصوف و سپس سبب رشد و شكوفايي آنها گرديدند.

در تبيين نقش دو عامل مزبور در شكل‌گيري نخستين طريقت‌هاي تصوف يا به بياني ديگر، در تبديل گروه‌هاي جمعيكوچك،كه دور محور پير و مرشد خود مي‌چرخيدند، به سلسله‌ها و طريقت‌هاي تصوف،كه آداب‌و‌رسوم خانقاهي در آنها رنگ‌و‌بوي بيشتري داشت، بايد گفت: پس از شكل‌گيري نخستين مكاتب و گروه‌هاي جمعي صوفيان در شهر‌ها و مناطق مختلف، و جمع‌شدن گروهي از طالبان سير‌و‌سلوك گرد پيران و مرشدان نام‌دار تصوف، و آغاز زندگي گروهي، برخي عوامل دروني از‌جمله رفتار و گفتار مشايخ صوفيه و نيز برخي عوامل بيروني همچون فطرت معنويت‌گرايي بشر، سبب گرايش طالبان طريقت به‌سوي تصوف و پيران صوفيه گرديد؛ در‌نتيجه مشايخ و بزرگان تصوف نياز به احداث مكان مخصوصي احساس كردند كه براي سير‌و‌سلوك مناسب باشد؛ به‌تدريج چنين مكان‌هايي را ساختند. بدين‌سان بساط موعظه و ارشاد از كنج خرابه‌ها و سردابه‌ها و گوشه مساجد و دكان و خانه پير و مرشد برچيده و به مكان‌هاي مخصوصيكه بعدها خانقاه، دويره، رباط، تكيه و... نام گرفت، منتقل شد.

در گذر زمان، به‌سبب وجود آموزه‌هاي خاص عملي، اعتقادي، ذوقي و تربيتي در تصوف اسلامي، بر شمار مشتاقان و طالبان سير‌و‌سلوك افزوده شد. افزايش روزافزون جمعيت پيروان و مريدان تصوف، فرقه‌ها و گروه‌هاي كوچك، نخستين صوفيان را به گروه‌هايي بزرگ‌تر تبديل كرد؛ ازاين‌رو مشايخ بزرگ صوفيه براي رتق‌و‌فتق بهتر امور و رسيدگي به وضع معيشتي شاگردان و بالا بردن سطح كيفي تربيت و ارشاد تازه‌ واردان، به وضع و جعل قوانين و آداب‌ و‌ رسومي كه بعد‌ها مستحسنات صوفيه ناميده شد، اقدام كردند.

مقصود از مستحسنات صوفيه امور بديعي بود كه دليل و برهاني از شرع مقدس بر آن اقامه نشده بود و مشايخ صوفيه با اجتهاد خود وضع كرده بودند،ولي با حكم عقل و قوانين شرع تناقض نداشته و با روح كلي آنها تناسب داشت.

 

در سده‌هاي بعد جاذبه‌ و ويژگي‌هايي كه در برخي اين مستحسنات و آداب‌و‌رسوم، همچون سماع و اذكار جمعي، وجود داشت، در كنار عواملي ديگر همچون فشار دستگاه حكومتي، و روحيه انزوا‌طلبي برخي اقشار آسيب‌ديده از جريانات سياسي و نيز ميل به اباحه‌گري برخي شريعت‌گريزان، عامه مردم را به‌سوي خانقاه‌ها و زاويه‌هاي صوفيان روانه كرد،در‌نتيجه، موجب رشد و رواج تصوف خانقاهي در دوران مياني تاريخ تصوف اسلام (حدود سده ششم به بعد) گرديد.

نكته درخور توجه اينكه وضع مستحسنات و آداب‌و‌رسوم خانقاهي و افزايش جمعيت طالبان طريقت، هرچند سبب رشد و رواج تصوف خانقاهي گرديد؛ در گذر زمان با گسترش دامنه تصوف خانقاهي، هدف اصلي از وضع اين آداب‌و‌رسوم، تحت تأثير عواملي چند، از‌جمله دكان‌داري برخي مرشد‌نماها كه دام كيد گشوده بودند و نيز كج‌فهمي برخي پيروان و مريدان تازه‌ وارد، و همچنين سوءاستفاده مستصوفه صوفي‌نما، فراموش شد و گاه نتيجه‌اي عكس داد. اين كار سبب شد روح و حقيقت تصوف و عرفان كه رياضت و زهدورزي و كنترل نفس بود، پشت غبار آداب‌و‌رسوم خانقاهي پنهان شود. اين مسئله به اندازه‌اي به تصوف اسلامي آسيب زد كه در چند سده اخير برخي عارفان حقيقي با اينكه تحت تربيت و پرورش شيخ و استادي قرار داشتند و سلسله‌وار به مشايخ قبل از خود متصل مي‌شدند، از نام صوفي و طريقت و سلسله‌گريزان شدند.


1. عضو هئیت علمی موسسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی€

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی