محاربان ؛ از نهروان تا مرصاد و تا براندازان سبز
با مرور در روش حکومتی مولانا امیرمؤمنان امام علی علیه السلام خواهیم یافت که ایشان در برخورد با مخالفان و معارضان تا وقتی اصل را بر مدارا و مماشات قرار می دادند که آن مخالفت ها از حد و مرز نظام جامعه و شرع و قانون خارج نشود . که به عنوان مثال در جریان شورش خوارج تا هنگامی که اقدام خوارج منحصر در اسائه ادب به ایشان و حرافی و گزافه بافی بود امیرمؤمنان علیه السلام صبر پیشه می کرد و حتی بارها شده بود که در مابین خطبه و یا نماز ایشان ، آنان با سخنان جفاکارانه و نیش دار در مجلس اخلال می کردند ولی حضرت در مقابل این جهالت ها تحمل پیشه می کردند تا اینکه سران آن جاهلان با صدور بیانیه هایی به بهانه امربه معروف و نهی از منکر صف اقلیت خود را از مردم جدا کرده و با تعبیر مقاومت به لجاجت سازمان یافته پرداخته و به گردنه گیری و اخلال در نظم قیام کردند که در یکی از خیابان گیری های آنان شیعه ساده دل گمنامی به نام « عبدالله بن خباب » و همسر باردارش را به جرم ارادت به ولایت به شهادت رساندند حضرت که در « نخیله » برای جنگ با دشمن اصلی مسلمانان آماده می شد ناچار سپاه خود را به « نهروان » گسیل داشت و با چهارده هزار نفر از خوارج رودررو شد . امام علیه السلام با فرستادن « قیس بن سعد بن عباده »، « ابوایوب انصاری » و « عبدالله بن عباس » ایشان را برای گردن نهادن به قانون نصیحت کرد و حتی خود نیز ساعت ها با سران ایشان مذاکره و محاجه داشت و بعد از ساعت ها نصیحت پرچم امان را به « ابوایوب انصاری » سپرد که سرانجام هشت هزار تن از آنان از ایشان جدا شدند ولی آن چهار هزار نفر دیگر سرسختانه بر طبل براندازی می کوبیدند و حکومت امیرمؤمنان را نامشروع می دانستند که بین مولا و آن محاربان حَکمی غیر از شمشیر نمی توانست قرار گیرد و بنابراین حضرت با آن چهار هزار نفر نبرد سهمگینی کرد که بیشتر ایشان را نیز خود حضرت از دم تیغ گذراندند و معدود افرادی به اندازه انگشتان دست از آن اغتشاشگران زنده ماندند .
آری ! حدود شکیبایی نظام اسلامی با براندازان آن تعریف شده است واگر معارضان نظام و رهبری آن ، پا در دایره محاربه و به تعبیر امروز « براندازی » بگذارند دیگر گذشت و رأفت معنا ندارد و در این برهه اگر رهبران اسلامی بر نصیحت و روشن سازی اصرار دارند همه از سر محبت پدرانه خویش برای امت است تا که فریب خوردگان و ناآگاهان را از این دایره خارج کنند.در تاریخ انقلاب اسلامی نیز وقتی « سازمان مجاهدین ( منافقین ) خلق » به قیام مسلحانه و برپایی خانه های تیمی مبادرت کردند ، شماری از آنان در صحنه های درگیری به هلاکت رسیدند و یا در دادگاههای انقلاب اسلامی به اعدام محکوم شدند ولی عده ای نیز با وجود اینکه امام راحل در پاسخ استفتائی تمام حاضرین در خانه های تیمی را ولو اینکه در درگیری های مسلحانه شرکت نداشته اند محارب و مهدور الدم دانسته بودند بنابر فشار شیخ ساده لوح که در آن زمان به اشتباه قائم مقام رهبری خوانده می شد در اعدامشان تعلل به عمل آمد و با زندانی نگه داشتن ایشان به مدت چند سال در کنار کارهای فرهنگی و عقیدتی سیاسی فراوانی که در طول آن چند سال صورت می گرفت این عده از اعضاء نفاق خود را تواب و نادم خواندند و با ارتباط برقرار کردن مادران برخی از ایشان با منتظری خواستار عفو و آزادی ایشان بودند ولی امام راحل که رضوان خدا گوارایش باد با این امر و پافشاری حسینعلی منتظری برای آزادی آنان مخالفت می کردند و طولی نکشید که همزمان با حمله همه جانبه منافقان به کشورمان و در عملیان « مرصاد» با هماهنگی عده ای از نگهبانان خائن زندان اوین ، هفصد تن از این منافقانی که حتی در مصاحبه های تلویزیونی خود را فریب خورده و نادم و پشیمان می خواندند با انفجار یکی از درهای زندان ، قصد فرار داشتند تا با محاسبه « مسعود و مریم » وقتی که پس از شش ساعت منافقان از کرندغرب به تهران می رسند ایشان نیز به آنان ملحق شوند و به خیال خود نظام اسلامی و امام را ساقط کنند. وقتیکه این ماهیت نفاق که بر امام راحل پوشیده نبود آشکار شد ایشان با صدور حکم اعدام برای تمام آن هفصد نفر به زندگی ننگین آنان پایان دادند که این امر همواره یکی از چالش های شیخ مفلوک (منتظری ) با امام راحل بود.در روز عاشورای امسال نیز با همین خوش باوری های منافقان که در عملیات مرصاد برج عاج نشینان سازمان نفاق هواداران احمق خود را فراخواندند سران داخلی و خارجی نفاق سبز اموی فرمان اغتشاشات خیابانی دادند ولی بنابر عنایت حسینی به این مرز وبوم و حضور عاشورائیان ، چنانچه مرصاد کمر سازمان نفاق را شکست عملیات عاشورا نیز منافقان زبردست چند چهره داخلی را کمر شکن کرده و به امید خدا آنان را برای همیشه از گردونه نظام دفع کرده است ولی بر مسئولان قضایی است تا که مانند برخورد مولانا امیرمؤمنان علیه السلام با خوارج نهروان و چون برخورد امام راحلمان با مکاران منافق با سران جریان سبز اموی برخورد قاطع و حکم محارب بر آنان جاری کنند و در این فصل شکوهمند تاریخ انقلاب اسلامی که مردم خداجوی کشورمان آفریدند دیگر مماشات نسبت به فرزندان آقای رفسنجانی چون « فائزه هاشمی » و « مهدی هاشمی » که یکی مباشر در حرکت محاربین بود ودیگری نقش فرماندهی را ایفاء میکند ، خیانت به امام زمان و خون شهداست علاوه بر اینکه باید افرادی چون « اکبر(هاشمی ) رفسنجانی » برای همگان روشن کند که چه ارتباطی میان پیش بینی هایش و عملکرد محاربین است ؟ چراکه در نامه کذایی وی به رهبر معظم انقلاب اسلامی در آستانه انتخابات و در خطبه های التهاب آفرین بیست وشش تیر و سخنان بودار اخیرش در مشهد که از خیابانی شدن اغتشاشات و حضور زنان در خیابان ها برای براندازی سخن گفت واز حضور فرزندانش در عملیات منافقین در روز عاشورا که از حمایت سرسختانه وی برخوردارند چه چیزی می توان فهمید جز مشارکت و یا رهبری عملیات جدید نفاق ؟!همانطور که در حضور عاشورایی میلیون ها مردم خداجویمان مشهود است همگان خواستار اشد مجازات و اجرای حکم محاربه برای سران فتنه هستند و در این راستا قهر نظام نه فقط چون گذشته فریب خوردگان دسته چندم را شامل شود بلکه آن آقا زاده های آتش بیار که از هر فرصتی برای مقابله با نظام و اعتقادات ملت و رهبری آن سوء استفاده می کنند و رأس این جریان را باید شامل شود.والسلاممسعود شفیعی کیامحرم الحرام 143110/10/88( سال آغاز اصلاح الگوی مصرف )
ارسال کردن دیدگاه جدید