شما را به بهشت خواهم برد

تبیین: مقاله زیر با عنوان  (شما را به بهشت خواهم برد) توسط آقای حسین فلاح زاده ابرقوئی  نوشته شده و در اختیار سایت تبیین قرار داده شده است.

آنچه در برابر  دیدگان شماست، کلماتی از امیر المومنین علی (علیه السلام)در نهج البلاغه است که با ترجمه مرحوم محمد دشتی و اندکی تصرف جهت روانی نوشتار تقدیم می‌گردد. امید که این جواهر علوی، ما و مسئولین مان را از انحراف در اندیشه و گفتار بازبدارد و در مسیر اسلام عزیز حفظمان کند.

بشار‌تهای علوی به بهشت برای مردم و جامعه

مولا عبد مطیع درگاه حق، شاگرد و مرید رسول خداست؛ خود، به خوبی می‌داند که «گروهى خدا را به اميد بخشش می‌پرستند چونان بازرگانان، گروهى او را از روى ترس عبادت می‌کنند چونان بردگان و گروهى خدای را از روى شکرگزارى می‌پرستند که ایناست پرستشآزادگان».(1)او به‌خوبی می‌داند که جز اندک نفراتی چون خودش، عباداتشان محض وصال بهشت است یا ترس از آتش جهنم!

وقتی حکومتِ سال‌ها غصب شده،به دستش رسید، به تقلید از خداوند که با توجه به روحیه تاجرگونه و برده‌نمای مردم، از مزدی چون بهشت و عذابی چون جهنمسخن گفت؛«پس خداوند بهشت‏ را منزلگه نهايى آنان قرارداد و پاداش ايشان را نيكو پرداخت؛ كه سزاوار آن نعمت‏ها بودند و لايق ملكى جاودانه و نعمت‏هايى پايدار شدند.» (2)و با تأسی از پیامبر که به امر خدا(3) «امّت اسلامى را با هشدارهاى لازم نصيحت كرد، و با بشارت‏ها مردم را به سوى بهشت‏ فراخواند و از آتش جهنّم پرهيز داد.»(4)، مردم را به زبان‌های مختلف به بهشت دعوت کرد.

مولا نمی خواهد که ما خود را به کمتر از بهشت بفروشیم!

او که خوداز كسانى است كه «قلب‏هاشان در بهشت‏ است و پيكرهاشان سرگرم اعمال پسنديده»(5) و از کسانی است که «اگر نبود مرگى كه خدا بر آنان مقدّر فرموده، روح آنان حتى به اندازه بر هم زدن چشمی، در بدن‏شان قرار نمى‏گرفت؛ از شوق ديدار بهشت‏ و از ترس عذاب جهنّم.

بهشت‏ براى آنان چنان است كه گويى آن را ديده و در نعمت‏هاى آن به سر مى‏برند؛ و جهنّم را چنان باور دارند كه گويى آن را ديده و در عذابش گرفتارند» (6)، از کسانی که «شب بر پا ايستاده مشغول نمازند؛ قرآن را جزء جزء و با تفكّر و انديشه مى‏خوانند؛ با قرآن جان خود را محزون و داروى درد خود را مى‏يابند؛ وقتى به آيه‏اى برسند كه تشويقى در آن است، با شوق و طمعِ بهشت‏ به آن روى آورند، و با جان پر شوق در آن خيره شوند، و گمان مى‏برند كه نعمت‏هاى بهشت‏ برابر ديدگانشان قرار دارد؛ و هر گاه به آيه‏اى مى‏رسند كه ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مى‏سپارند، و گويا صداى بر هم خوردن شعله‏هاى آتش، در گوششان طنين افكن است؛ پس قامت به ركوع خم كرده، پيشانى و دست و پای بر خاك ماليده و از خدا آزادى خود از آتش را جهنّم مى‏طلبند.» (7)و در نهایت از کسانی است که اشتیاق خویش به بهشت را کتمان نکرده، گوید: «بر خدا توكّل مى‏كنم، توكّلى كه بازگشت به سوى او باشد و از او راه مى‏جويم، راهى كه به بهشت‏ رسد و به آنجا كه خواست اوست بينجامد.» (8)عزم خود را جزم کرد تادست مردم را بگیرد و به هر زحمت به بهشت برد؛ «مردم بصره! ...  اگر از من پيروى كنيد، به خواست خدا شما را به راه بهشت‏ خواهم برد، هر چند سخت و دشوار و پر از تلخى‏ها باشد.» (9)

گناه امام آن است که قدر و ارزش ما را بیش از ما می‌داند؛ دوست دارد خود را به ارزانتر از بهشت نفروشیم؛ «آيا آزادمردى نيست كه اين لقمه جويده دنيا را به اهلش واگذارد؟ همانا بهايى براى جان شما جز بهشت‏ نيست، پس خود را به كمتر از آن نفروشيد.» (10)

والحق که بهشت بردنِ مردمان دنیا طلبِ آن روز، زحمت دارد!

باری آستین همت بالا زد و به طرق مختلف مردم را به بهشت برین خواند؛ آنچنان که گویی خود در بهشت زندگی کرده است؛«اگر با چشم دل به آنچه كه از بهشت براى تو وصف كرده‏اند بنگرى، از آنچه در دنياست ـ هر چند شگفتى‏آور و زيبا باشدـ دل خواهی کند و از خواهش‏هاى نفسانى و خوشى‏هاى زندگى و منظره‏هاى آراسته و زيباى آن كناره خواهی گرفت، و اگر فكرت را به درختان بهشتى مشغول دارى كه شاخه‏هاشان همواره به هم مى‏خورند، و ريشه‏هاى آن در توده‏هاى مشك پنهان، و در ساحل جويباران بهشت قرار گرفته، آبيارى مى‏گردند، و خوشه‏هايى از لؤلؤ آب دار به شاخه‏هاى كوچك و بزرگ درختان آويخته، و ميوه‏هاى گوناگونى كه از درون غلاف‏ها و پوشش‏ها سر بيرون كرده‏اند، سرگردان و حيرت زده مى‏گردى! شاخه‏هاى پر ميوه بهشت كه بدون زحمتى خم شده در دسترس قرار گيرند، تا چيننده آن هرگاه كه خواهد آن را بر چيند. مهماندارانِ بهشت، گرد ساكنان آن و پيرامون كاخ‏هايشان در گردشند و آنان را با عسلهاى پاكيزه و شراب‏هاى گوارا پذيرايى كنند. آنها كسانى هستند كه همواره از كرامت الهى بهره‏ برند تا آنگاه كه در سراى ثابت خويش فرود آيند و از نقل و انتقال سفرها آسوده گردند. اى شنونده! اگر دل خود را به منظره‏هاى زيبايى كه در بهشت به آن مى‏رسى مشغول دارى، روح تو با اشتياق فراوان به آن سامان پرواز خواهد كرد و از اين مجلس، با شتاب به همسايگى اهل قبور خواهى شتافت.» (11)«در بهشت، درجاتى از يكديگر برتر، و جايگاه‏هايى گوناگون و متفاوت وجود دارد كه نعمت‏هايش پايان ندارد، و ساكنان آن هرگز خارج نگردند، ساكنان بهشت جاويدند و هرگز پير و فرسوده نگردندو گرفتار شدائد و سختى ها نخواهند شد.»(12)«هر خانه‏اى در بهشت‏ به شخصى تعلق دارد، كه نه ديگرى را مى‏پذيرند و نه از آنجا به جاى ديگر انتقال مى‏يابند.» (13)و ... .

توصیفات امام در کنار سخنانی که همیشه معاد را مقابل چشم مردم مجسم می‌کرد، یک پیام مهم داشت و آن این که بهشت یک «واقعت» است؛ جملاتی چون: «ميان شما تا بهشت‏ يا دوزخ، فاصله اندكى جز رسيدن مرگ نيست.» (14)  [دنیا]... با دام‏هاى خود آنها را گرفتار مى‏كند، و تيرهاى خود را به سوى آنان، پرتاب مى‏کند؛طناب مرگ به گردن انسان مى‏افكند، به سوى گور تنگ و جايگاه وحشتناك مى‏كشاند تا در قبر، محل زندگى خويش ـ بهشت‏ يا دوزخ ـ  را بنگرد و پاداش اعمال خود را مشاهده كند.» (15)، «پس بهشت‏ براى پاداش نيكوكاران سزاوار و جهنّم براى كيفر بدكاران مناسب است».(16) «كجایند آنان كه ساليان دراز در نعمت‏هاى خدا عمر گذراندندتعليمشان دادند و دريافتند، مهلتشان دادند و بيهوده روزگار گذراندند؟ ...  و وعده‏هايى بزرگ ـ از بهشت‏ جاويدان ـ  به آنها دادند.» (17)

پس «بدانيد كه بهشت‏ پايان راه پيشتازان و آتشِ جهنّم، سرانجام كسانى است كه سستى مى‏ورزند.» (18)«براى رسيدن به بهشت‏ يا جهنّم، تا قرارگاه اصلى‏شان مهلت داده شدند و جهانى از بيم و اميد برايشان فراهم آمد.» (19)«اى بندگان خدا! از مرگ و نزديك بودنش بترسيد، و آمادگى‏هاى لازم را براى مرگ فراهم كنيد، كه مرگ جريانى بزرگ و مشكلى سنگين به همراه خواهد آورد: يا خيرى كه پس از آن شرّى وجود نخواهد داشت، و يا شرّى كه هرگز نيكى با آن نخواهد بود! پس چه كسى از عمل كننده براى بهشت‏، به بهشت‏ نزديك‏تر؟»(20)

و به راستی بدون آنکه بهشت را به مردم بشناساند چگونه می توانست مردم را به جهاد به خواند؛ جوان مجاهد جانش را بدهد، چه را بستاند؟ «جهاد در راه خدا، درى است از درهاى بهشت‏، كه خدا آن را به روى دوستانِخاص خود گشوده است.»(21)«بهشت‏ در سايه نيزه‏هاى دلاوران است.»(22)«كجايند آزادمردانى كه به حمايت مردم خويش برخيزند؟ كجايند غيور مردانى كه به هنگام نزول بلا و مشكلات مبارزه مى‏كنند؟ هان ای مردم! ننگ و عار پشت سر شما، و بهشت‏ در پيش روى شماست.» (23)«خدا شكر گزارى را بر عهده شما نهاده و امر حكومت را در دست شما گذارده و فرصت مناسب در اختيارتان قرار داده است تا براى جايزه بهشت‏ با هم ستيز كنيد.پس كمربندها را محكم ببنديد، و دامن همّت بر كمر زنيد، كه به دست آوردن ارزش‏هاى والا با خوشگذرانى ميسّر نيست!» (24)و البته خود را از قومی می داند که برای بهشت جهاد می کنند؛ «امّا چون بر يكى از ما ضربتى وارد شد و دستش قطع گرديد، طيّارش خواندند كه با دو بال در آسمان بهشت‏ پرواز مى‏كند.»(25)

حداکثر تلاش امیر مؤمنان (علیه السلام) برای به بهشت رسیدنِ مردم

و برای تشویق بیشتر مردم به رسیدن به بهشت، دنیا را میدان مسابقه‌ای توصیف کرد که برخی برنده آن بازی‌اند و برخی بازنده؛«آگاه باشيد! امروز، روز تمرين و آمادگى و فردا روز مسابقه است. پاداش برندگان، بهشت‏، و كيفر عقب ماندگان آتش است.» (26)«سرانجام مسابقه‏هاى آن روشن و بى پايان است. مسابقه دهندگان آن پيشى گيرنده و چابك سوارانند. برنامه آن تصديق كردن به حق، راهنمايان آن اعمال صالح، پايان آن مرگ، ميدان مسابقه دنيا، مركز گرد آمدن مسابقه دهندگانقيامت، و جايزه آن بهشت‏ است.»(27)«با قيامت بهشت‏ نزديك مى‏شود و جهنّم براى بدكاران آشكار مى‏گردد. مردم جز قيامت قرار گاهى ندارند و شتابان به سوى ميدان مسابقه مى‏روند تا به منزلگاه آخرين رسند.(28)

توجه به عامل تشویق و تنبیه، توجه به یک اصل مسلّم تربیتی است؛ «مژده بهشت‏»، و زندگى با آسايش و نعمت در سراى جاويدان و ايمن‏ترين روزها، [آدمی] را خشنود ساخته»(29)، و او را برای تلاش برای رهیابی به بهشت بر می‌انگیزاند و این یعنی اصلاح جامعه.

تکرار این واژه توسط امیر جامعه ـ مخصوصا اگر خود نیز بدان معتقد باشد و بخواهد که مردم را به سمت بهشت بردـ شوق مردم را برای وصال آن بر می‌انگیزد و  جامعه خود بخود به سمت صلاح خواهد رفت؛ همان دستور که امام که در ابتدای نامه خویش به مالک اشتر نخعی، بجای امر «اصلاح» مردم دستور «استصلاح»(30) ایشان را تقریر فرمود؛ یعنی کاری کنیم زمینه اصلاح فراهم شود تا مردم خود به سمت صلاح روند!

آری تکیه دادنِ امام بر اریکه قدرت و خلافت، چونان معاویه بن ابی سفیان نیست که وقتی بر مسند قدرت نشست، خیال تمام گنه کاران را راحت کند و بگوید: «من کاری به آخرت شما و نماز و روزه شما ندارم»؛ و وقنی تعجب مردم را از این حرف گزاف متوجه شدبگوید: «چون شما خود به فکر آخرت خویشید و اهل صلاه و صوم.» بل، امام از همان اول در اولین سخنرانی خود فرمود: «واجبات! واجبات! در انجام واجبات كوتاهى نكنيد تا شما را به بهشت‏ رساند»(31) و این یعنی توجه به آخرت و بهشت و جهنم در ابتدای خلافت؛ یعنی کار فرهنگی. البته «مزد» چیزی است که به همت تعلق می گیرد و بی بها به کسی داده نمی شود؛ این چیزی است که هر «تاجر»ی می‌داند. لذا امام در همان ابتدای خلافت تکیف را روشن کرد که «بهشت را به بها می دهند نه به بهانه»! از رسول خدا مدد گرفت و فرمود: «همانا رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله همواره مى‏فرمود: «گِرداگرد بهشت‏ را دشوارى‏ها (مكاره) و گرداگرد جهنّم را شهوات فراگرفته است» آگاه باشيد! چيزى از طاعت خدا نيست جز آن كه با كراهت انجام مى‏گيرد، و چيزى از معصيت خدا نيست جز اينكه با ميل و رغبت عمل مى‏شود.»(32)

و برای رسیدن بدان شروطی تعیین کرد؛

نخست، همراهی خضر که شامل دوازده نور پاک است؛«همانا امامان دين از طرف خدا، تدبير كنندگان امور مردم و كارگزاران آگاه بندگانند. كسى به بهشت‏ نمى‏رود جز آن كه آنان را شناخته و آنان او را بشناسند و كسى در جهنّم سرنگون نگردد جز آن كه منكر آنان باشد و امامان دين هم وى را نپذيرند.»

دوم، نیتی راست و درونی پاک! «خداى سبحان به خاطر نيّت راست، و درون پاك، هر كس از بندگانش را كه بخواهد وارد بهشت‏ خواهد كرد»(33)البته اگر تو بخواهی خدا هم کمک می‌کند مثل آنکه آنقدر حج را مشکل کرد تا من و تو را خالص کند؛ « [حج] آزمونى بزرگ، و امتحانى سخت و آزمايشى آشكار است براى پاكسازى و خالص شدن، كه خداوند آن را سبب رحمت و رسيدن به بهشت‏ قرار داد.»(34)

سوم، عزمی جزم و همتی مضاعف!«آن كس كه بهشت‏ و دوزخ را پيش روى خود دارد، در تلاش است.»(35)و البته دوری از غفلت؛ «آگاه باشيد! هرگز چيزى مانند بهشت‏ نديدم كه خواستاران آن در خواب غفلت باشندو نه چيزى چون آتش جهنّم، كه فراريان آن چنين در خواب!»(36)همتی که رسول خدا را نیز به زحمت انداخته است؛ «رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پس از بشارت به بهشت‏، خود را در نماز خواندن به زحمت مى‏انداخت»(37)آن اندازههمتی که رضایت خالق را جلب کنی؛«شما با چنين وضعى مى‏خواهيد در خانه قدس الهى و جوار رحمت پروردگارى قرار گيريد و عزيزترين دوستانش باشيد؟ هرگز! خدا را نسبت به بهشت‏ جاويدانش نمى‏توان فريفت و جز با عبادت، رضايت او را نمى‏توان به دست آورد.»(38)

چهارم، پرهیز از دام دنیا که سرای باقی را کم‌رنگ و از ذهن دور می‌کند؛ «افسوس كه دنياپرستان بر متاع پست دنيا هجوم آوردندو براى به دست آوردن حرام يورش آورده، يكديگر را پس زدند، نشانه بهشت‏ و جهنّم براى آنان بر افراشته است اما از بهشت‏ روى گردان و با كردار زشت خود به طرف آتش روى آوردند. پروردگارشان آنان را فراخواند امّا پشت كرده، فرار كردند و شيطان آنان را دعوت كرد، پذيرفتند و به سوى او شتابان حركت كردند».(39)البته این به معنای فرار از این دنیا نیست؛ بل همین دنیا محل کسب بهشت است؛ «دنيا سجده‏گاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگان الهى، فرودگاه وحى خدا و جايگاه تجارت دوستان خداست كه در آن رحمت خدا را به دست آوردند و بهشت‏ را سود بردند.»(40)

پنجم، تقوا و پرهیزکاری؛«پس در به دست آوردن بهره‏هاى تقوا، فرصت را غنيمت شماريدو براى رسيدن به بهشت‏ جاويدان رفتارى متناسب با آن انجام دهيد.»(41)«آگاه باشيد! آن كس كه تقوا پيشه كند و از خدا بترسد، از فتنه‏ها نجات ‏يابدو با نور هدايت از تاريكى‏ها ‏گریخته، به بهشت‏ و آنچه كه دوست دارد، جاودانه دسترسى پيدا ‏كند.»(42)«از خدا براى پرهيزكارى يارى بخواهيد، و براى انجام دستورات خدا از تقوا يارى جوييد زيرا تقوا، امروز سپر بلا، و فردا راه رسيدن به بهشت‏ است.»(43)«بدان كه در پيش روى توگردنه‏هاى صعب العبورى وجود دارد كه حال سبكباران به مراتب بهتر از سنگين باران است و آن كه كند رود حالش بدتر از شتاب گيرنده است و سرانجام حركت، بهشت‏ و يا دوزخ خواهد بود.»(44) «آن كس كه اشتياق بهشت‏ دارد، شهواتش كاستى‌گيرد و آن‌كس كه از آتش جهنّم مى‏ترسد، از حرام دورى گزيند.»(45)«همانا خداوند پاداش را بر اطاعت، و كيفر را بر نافرمانى قرارداد، تا بندگان را از عذابش رهانیده، به سوى بهشت‏ كشاند»(46)«تقوا، چونان مركب‏هاى فرمانبردارى هستند كه سواران خود را، عنان بر دست، وارد بهشت‏ جاويدان مى‏كنند.»(47)

ششم، تلاش در زدودن رذائل اخلاقی؛ بهشت جای تکبر و ... نیست هرکه باشد ورودش به بهشت ممنوع است؛ «[ابلیس] شش هزار سال عبادت کرد... امّا با ساعتى تكبّر همه را نابود كرد، چگونه ممكن است پس از ابليس، فرد ديگرى همان اشتباه را تكرار كند و سالم بماند؟ نه، هرگز! خداوند هيچ گاه انسانى را براى عملى وارد بهشت‏ نمى‏كند كه براى همان عمل، فرشته‏اى را محروم سازد. فرمان خدا در آسمان و زمين يكسان است‏.»(48)

مرام علوی، دلسوزی برای دشمنانش نیز هست؛ پس باید بهشت را برای هم بخواهیم...

مولا، امام معاویه هم هست و برایش دل می سوزاند حتی اگر معاویه هم نخواهد؛ دوست دارد دست او را نیز بگیرد و بهشت ببرد. ببین چگونه در نزد معاویه هم از بهشت و جهنم می گوید! «معاويه! ... امّا در مورد سخن تو كه «جنگ، عرب را جز اندكى، به كام خويش فرو برده است» آگاه باش، آن كس كه بر حق بود، جايگاهش بهشت‏، و آن كه بر راه باطل بود در آتش است.»(49)

باری امیر مومنان برای بردن امت خود به سمت بهشت، آنچه در توان داشت انجام داد تا مردم آن زمان و این زمان چه بخواهند؛ «شما را به راه روشنى بردم كه جز هلاك‌خواهان، هلاك نگردند، آن كس كه استقامت كرد به سوى بهشت‏ شتافت و آن كس كه لغزيد در آتش سرنگون شد.»(50)


 

منابع و مآخذ:
1. حكمت 237
2. خطبه 190
3. خطبه 160
4. خطبه 109
5. خطبه 192
6. خطبه 193
7. خطبه 193
8. خطبه 161
9. خطبه 156
10. حكمت 456
11. خطبه 165
12. خطبه 85
13. خطبه 156
14. خطبه 64
15. خطبه 83
16. خطبه 83
17. خطبه 83
18. خطبه 157
19. خطبه 221
20. نامه 27
21. خطبه 27
22. خطبه 124
23. خطبه 171
24. خطبه 241
25. نامه 28
26. خطبه28
27. خطبه106
28. خطبه156
29. خطبه 83
30. نامه 53
31. خطبه 167
32. خطبه176
33. حکمت 42
34. خطبه 192
35. خطبه 16
36. خطبه 28
37. خطبه 199
38. خطبه 129
39. خطبه 144
40. حکمت 131
41. خطبه 132
42. خطبه 183
43. خطبه 191
44. نامه 31
45. حکمت 31
46. حکمت 368
47. خطبه 16
48. خطبه 192
49. نامه 17
50. خطبه 119

 

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی