منكر حق را نمي توان مجاب كرد!
تبیین: مقاله زیر که درروزنامه پرتو منتشر شده، توسط حجت الاسلام روانبخش نوشته شده است.
يكي از ويژگيهاي معاندان اين است كه حتي در برابر روشنترين دلايل و براهين كه مانند آفتاب روشن است تشكيك كرده، با توجيهاتي حقيقت را منكر ميشوند. قرآن درباره اين گروه ميفرمايد «و جحدوا بها و استيقنتها» آنها انكار ميكنند در حالي كه به آن يقين صد درصد دارند.
از قديم گفتهاند انساني كه خواب است را ميتوان بيدار كرد ولي هرگز نميتوان انسان خواب زده را بيدار كرد. يكي از پرسشهايي كه گاهي برخي جوانان مطرح ميكنند اين است كه چرا خداوند متعال با درج نام مبارك ائمه(ع) در قرآن مانع اختلاف افكني بين مسلمانان نشده است؟ اگر خداوند اسامي ائمه را در قرآن آورده بود ديگر كسي نميتوانست در برابر آنها ادعاي خلافت كند و مسير خلافت منحرف نميشد و اسلام در مسير راستين خودش قرار ميگرفت. در پاسخ به اين پرسش گفته ميشود بسيار سادهانديشي است كسي تصور كند كه با ذكر نام ائمه در قرآن، اختلافات فيصله پيدا ميكرد و از وقوع فتنهها جلوگيري ميشد؛ زيرا به گواه تاريخ، معاندان سخن صريح پيامبر(ص) در غدير را كه بنا به تصريح قرآن «ان هو الا وحي يوحي»(همان كلام خداوند است را) با توجيهاتي منكر شدند! پيامبر اكرم(ص) در يك مراسم رسمي كه با حضور بيش از 100000 نفر برگزار شده بود در حالي كه دست علي(ع) را گرفته و بلند كرده بودند و به مردم نشان ميدادند تصريح كردند: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه» هر كس من مولاي او هستم علي مولاي اوست؛ تا هيچ كس نتواند بعدا ادعا كند منظور پيامبر فرد ديگري بوده است. معاندان حق، كه نميتوانستند اصل صدور اين جمله را در آن شرايط خاص منكر شوند به تحريف معنوي فرمايش پيامبر(ص) پرداخته و اظهار داشتند منظور پيامبر(ص) اين بوده كه مردم علي(ع) را دوست بدارند!
پيامبر خدا(ص) براي اين كه ميزان حق و باطل را نشان دهند و مردم را از گمراهي رهايي بخشند، عمار را به عنوان معيار حق معرفي كرده و درباره ايشان فرمودند: «تقتله الفئة الباغيه»؛ عمار را گروهي باغي و ستمگر خواهند كشت؛ تا راه حق براي مردم روشن شود. ولي باز هم معاندان نسبت به اين جريان روشن به توجيه گري پرداختند تا بتوانند مردم را در دام باطل بيندازند!
زماني كه در جنگ صفين، عمار به دست لشكر معاويه به شهادت رسيد ولولهاي در لشكر افتاد و اين معيار حق و باطل، جريان معاويه را به عنوان باغي و ظالم معرفي كرد. ناگهان عمرو عاص تدبيري انديشيد و گفت كساني عمار را كشتند كه اين پيرمرد را با اين كهولت سن به ميدان جنگ آورده اند؛ پس اميرالمومنين، مصداق بغاة است!
امروز نيز در بر همان پاشنه ميگردد؛ افراد در برابر فرمايشات صريح مقام معظم رهبري دست به توجيه ميزنند و به گونهاي توجيه ميكنند كه 180 درجه با مراد ايشان فاصله دارد.
به عبارتي برخي ولايي بودنشان در حد همين است كه هر كجا ولي فقيه با آنها همراه باشد ولايياند و هر كجا نظرشان با رهبري متفاوت باشد، بهنحوي از زير بار مسووليت شانه خالي كرده با هزار توجيه راه خودشان را ميروند. به عنوان نمونه، مقام معظم رهبري در بياني بسيار صريح و آشكار، عقبه تئوريك نظام را مشخص كردند و براي اينكه راه گم نشود فرمودند: «آقاي مصباح خلا امثال علامه طباطبايي و شهيد مطهري را پر كرده اند.» ابتدا برخي سعي ميكردند اين سخن در جامعه منتشر نشود و عدهاي هم آشكارا به مقابله پرداخته و اظهار داشتند كه اين تشبيه صحيحي نيست! برخي ديگر كه خودشان را در زمره اصولگرايان تعريف ميكنند و ولايي هستند و نسبت به صدور اين جمله نيز هيچ ترديدي ندارند، ميگويند: منظور رهبري اين بوده است كه به آقاي مصباح توصيه كنند مانند شهيد مطهري فقط به كار فكري و علمي بپردازد و از ورود در مسايل سياسي به شدت اجتناب كند!! هر چند برخي افراد اگر مقام معظم رهبري آشكارا بفرمايند منظورم آن چيزي نيست كه شما برداشت كرده ايد، بلكه منظورم اين است كه ايشان هم چون شهيد مطهري بايد در همه عرصهها براي شما الگو باشند، باز هم با توجيهات ديگري از پذيرش حق امتناع خواهند ورزيد! بنابر اين روي سخن ما اينگونه افراد نيست بلكه روي سخن ما افرادي هستند كه چه بسا تحت تاثير اينگونه شبهه افكنيها قرار گرفته اند.
در پاسخ به اين شبهه چند نكته را متذكر ميشويم:
1. كمتر اتفاق ميافتد كه امام(ره) يا مقام معظم رهبري از شخصيتي كه در قيد حيات است اينگونه تعريف كنند ولي به اعتبار اعتمادي كه نسبت به استاد مصباح دارند اين تعابير بلند را به كار بردهاند. در اين جمله معروف هم ايشان را تنها به شهيد مطهري تشبيه نكردهاند بلكه فرموده اند:" ايشان خلأ امثال علامه طباطبايي و شهيد مطهري را پر كردهاند" و اين تعبير، بسيار فراتر از تشبيه به شهيد مطهري است.
2. اگر منظورشان اين بود كه به استاد مصباح توصيه كنند كار سياسي نكنند و بر روي كار علمي محض متمركز شوند، نيازي به اضافه كردن شهيد مطهري نبود و همان تشبيه به علامه طباطبايي كافي بود. بر كمتر كسي پوشيده است كه علامه شهيد مطهري از اركان انقلاب اسلامي بوده و مهمترين ركن انقلاب اسلامي يعني رياست شوراي انقلاب را به عهده داشته است و از مهمترين مشاوران حضرت امام(ره) بودند.
3. مقام معظم رهبري اين جمله را در سالهاي 78 و 79 در جمع دانشجويان طرح ولايت بيان فرمودند؛ يعني درست در زماني كه استاد مصباح در نوك حمله مدعيان اصلاحات بودند و ايشان هم با افشاگريهاي خود پرده نفاق را از چهره مدعيان حمايت از مردم بر ميگرفتند. مقام معظم رهبري در جمع دانشجويان شركت كننده در طرح ولايت در سال 1379 فرمودند:«اين هجومهاي تبليغاتي را كه به شخصيتهاي برجسته، به انسانهاي والا و با اخلاق برجسته ميكنند، اينها همهاش نشان دهنده اهداف و نيات دشمن است. يك نفر مثل جناب آقاي مصباح كه حقيقتاً اين شخصيت عزيز، جزو شخصيتهايي است كه همه دلسوزان اسلام و معارف اسلامي از اعماق دل بايستي قدردان و سپاسگزار اين مرد عزيز باشند، مورد هجوم تبليغاتي قرار ميگيرند... حرف رسا و نافذ، منطق قوي و مستحكم هر جايي كه باشد، آن جا را دشمن زود تشخيص ميدهد، چون حسابگر است دشمن آن جا را خوب ميشناسد و به مقابلهاش ميآيد، با مرحوم شهيد مطهري هم همين جوري برخورد كردند. امروز شهيد مطهري در دنيا نيست. البته امروز هم بعضيها هم شهيد مطهري را رها نميكنند حتي امروز هم به او تهاجم ميكنند؛ لكن آن روزي كه زنده بود، آن كساني كه بودند و ديدهاند، ميدانند كه با آن شهيد عزيز چه كردند؛ چه اهانتها، چه ناشايستها و ناسزاها كه به آن چهره مطهر و منور زده شد...» (مجله اشراق انديشه، ش اول)
4. پس از فروكش كردن فتنه 88 و درست در زماني كه برخي خواص با سكوت خود ميدان را براي فتنه باز گذاشته بودند، مقام معظم رهبري با حضور در بيت آيت ا... مصباح فرمودند: «بنده هم به سهم خودم قدر آقاي مصباح را ميدانم. واقعا ميدانم كه ايشان در كشور و براي اسلام چه وزنهاي هستند و حقا و انصافا ما امروز نظير ايشان را –حالا به اين تعبير بگوييم– خيلي نادر نظير آقاي مصباح ممكن است وجود داشته باشد با اين وزانت علمي و عمق علمي و احاطه و وسعت و با اين آگاهي و بينش و صفا.» سپس تصريح كردند: «اين سه جهت در ايشان جمع است؛ هم علم، هم بصيرت به معناي حقيقي كلمه و هم صفا. اين سه تا با هم در وجود ايشان خيلي ارزشمند است. خداوند متعال ان شاء ا... وجود ايشان را براي ما و انقلاب محفوظ بدارد و وجود ايشان را سالم بدارد تا همه بتوانند از بركات ايشان استفاده نمايند.»
آيا با وجود اين تعابير صريح و روشن، باز هم ابهامي وجود دارد؟




























ارسال کردن دیدگاه جدید