بررسی جامع سطوح بنیادین و کاربردی شبهه نماز فارسی

 

 

شبهه: هدف از نماز، ارتباط با خدا است و بر اساس روایات، آن بخشی از نماز که فاقد حضور قلب باشد، بر سر نمازگزار زده می شود و مورد پذیرش قرار نمی گیرد؛ از سویی، هر کسی با زبان و ادبیات خودش، بیشتر امکان ارتباط گیری با خدا دارد. و به همین دلیل است که خداوند، هر پیامبری را بر اساس زبان قوم خودش فرو فرستاده است: «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه»؛ بنابراین بهتر است برای تحقق هدف نماز که همان ارتباط با خداوند است، مردم، نماز را با زبان و ادبیات قوم خودشان به جا آورند؛ تا برای تحقق شکل نماز، از محتوای آن باز نمانیم. اینک پاسخ شبهه در دو سطح بنیادین و کاربردی.

بررسی سطح بنیادین شبهه؛ الف. انواع گزاره ها؛ ب. گوهر و صدف یا جسم و جان؟
الف. بررسی نسبت انواع گزاره ها با ذهن: نسبت گزاره های معنادار، با ذهن1 انسان عادی بر دو گونه است؛ نخست، گزاره های ذهن گزیر؛ و دوم، گزاره های ذهن ناگزیر.
گزاره های ذهن گزیر؛ گزاره هایی هستند که ذهن، توان ارزیابی تمام عوامل موثر در نتیجه گزاره، و چاره جویی برای آن را دارد. این گزاره ها خود به دو دسته ذهن‌پذیر و ذهن‌ستیز تقسیم می شوند. گزاره های ذهن ناگزیر، گزاره هایی هستند که ذهن بشر عادی، توان ارزیابی تمام مولفه های موثر در نتیجه، و چاره جویی برای آن را ندارد. هر یک از این دو گونه گزاره نیز، خود بر دو قسم هستند. ابتدا انواع گزاره های ذهن گزیر؛ یعنی گزاره های ذهن پذیر و گزاره های ذهن ستیز:

1. گزاره های ذهن‌پذیر: ذهن در مواجهه با این گونه از گزاره ها، ابتدا آن را ارزیابی می کند، سپس به دلیل فهم درست بودن گزاره، آن را می پذیرد؛ مانند (20=10x ۲).
2. گزاره ذهن‌ستیز: ذهن در مواجهه با این گونه از گزاره ها، ابتدا تمام مولفه های موثر در نتیجه آن را ارزیابی می کند، سپس به دلیل درک نادرست بودن گزاره، آن را رد می کند؛ مانند (20=10x۴). با مانند گزاره سه خدایی دینواره مسیحیت در عین یک ادعای یک خدایی ؛ یعنی خدای این دینواره هم حقیقتا یکی است و هم حقیقتا سه تا است!

گفتیم که گزاره های ذهن ناگزیر، گزاره هایی هستند که ذهن بشر عادی، توان ارزیابی تمام مولفه های موثر در نتیجه، و چاره جویی برای آن را ندارد. این گونه از گزاره ها نیز، خود به دو دسته ذهن‌گزین و ذهن‌گزیر تقسیم می شوند:
1. گزاره های ذهن گزین: ذهن عادی بشر در مواجهه با این گزاره ها، توان شناسایی یا محاسبه تمام عوامل موثر در نتیجه را ندارد و بنابراین، نمی تواند درباره آن داوری نهایی بکند. زیرا مولفه هایی که در نتیجه این گزاره ها تاثیر دارند به قدری زیادند و یا نحوه تاثیرگذاری آنها به قدر پیچیده و در هم تنیده است که ذهن عادی بشر، امکان برشماری مولفه ها یا درک رابطه میان آنها را ندارد؛ در این هنگام بشر به دلیل احتیاج مبرم یا نسبی، از یک موجود دیگری برای رسیدن به آن بهره می برد؛ و با شناختی که از آن موجود دارد، نیاز خود را از راه گزینش سخن او به عنوان دیدگاه صحیح، برطرف می کند؛ این نوع از گزینه‌ها را "ذهن‌گزین" می نامیم. اکثر قریب به اتفاق گزاره های شریعت و فقه، اینگونه‌اند. یک نمونه از این گزاره های معماگونه، روایت مربوط به حکم دیه قطع انگشت زن است:

«ابان بن تغلب: به امام صادق (ع) عرض کردم، اگر مردی یک انگشت زنی را قطع کند، دیه اش چقدر است؟ امام (ع)فرمود: ده شتر. گفتم: اگر دو انگشت او را قطع کند؟ فرمود: بیست شتر. گفتم: اگر سه انگشت او را قطع کند؟ فرمود: سی شتر. گفتم: اگر چهار انگشتش را قطع کند؟ فرمود: بیست شتر! گفتم: سبحان‌الله، سه انگشت را قطع می‏کند، دیه‏اش سی شتر است؛ اما اگر چهار انگشت را قطع کند، دیه‏اش بیست شتر؟! ما وقتی این سخن را در عراق می‏شنیدیم، از گوینده‏اش بیزاری جسته، آن را به شیطان نسبت می‏دادیم. حضرت فرمود: آرام! ای ابان! این حکم رسول خدا (ص) است که دیه زن و مرد تا هنگامی که میزان دیه به ثلث دیه مرد برسد، یکی است و اگر به حد یک سوم رسید نصف می‏گردد. ای ابان، تو خواستی با قیاس سخن بگویی، اما اگر حکم خدا قیاس شود، دین از بین می‏رود2

2. گزاره های ذهن‌گریز: هنگامی که ذهن قصد ارزیابی آنها را دارد، متوجه می شود که این گزاره ها به گونه ای هستند که ذاتا امکان ارزیابی یا داوری درباره آنها وجود ندارد؛ مانند گزاره (؟ = 3+ ... + 2) یا مثل توانایی قادر مطلق بر آفرینش سنگی که خودش از بلند کردن آن عاجز باشد. این گزاره ها به دلیل اینکه ذاتا امکان تحقق ندارند، حتی برای ذهن مطلق و موجود کامل هم بی جواب است.

رمزگشایی از یک معمای پیچیده تاریخ فقه اسلام؛ این حکم در نگاه اول، ذهن‌ستیز به چشم می‌آید، اما وقتی به سیستم کیفری اسلام نگاه شود، معلوم می شود که این گونه نیست. زیرا بخشی از نظام کیفری اسلام در دنیاست و بخش حیاتی و مهمی از آن، کیفر اخروی است؛ یعنی به دلایل خاص دنیوی، دیه زن تا وقتی با دیه مرد مساوی است که به یک سوم دیه مرد نرسیده باشد، اما هنگامی که دیه زن به میزان یک‌سوم دیه مرد برسد، نصف می شود. بنابر این عبارت حسابی آن چنین می‌شود:

دیه یک انگشت زن: (10= 10 x ۱)؛ دیه دو دو انگشت: (20= 10 x ۲)؛ سه انگشت: (30= 10 x ۳)؛ دیه چهار انگشت زن: (20 شتر در آخرت) + (20= 10 x ۴) واضح است که خدایی که مثقال ذره‌ای خوبی و بدی را محاسبه می‌کند، ما به التفاوت دیه چهار انگشت زن را به دلیل مضیقه‌های نظام مالی دنیایی، به آخرت موکول می کند. و چنین عبارتی هرگز ذهن‌ستیز نیست.

عدل بهتر است یا جود؟ نمونه دیگری از گزار ه های ذهن گزین، که با لحاظ کردن یک مولفه دور از ذهن، نتیجه جدیدی دارد، همین سوالی است که از امیرالمومنین (ع) پرسیده شد. هر کسی به سادگی خواهدگفت که جود و بخشش بهتر از عدل است، چون جود یعنی اینکه کسی حق خودش را هم به شما بدهد. امیرالمومنین (ع) می فرماید3 عدل بهتر است! زیرا اگر عدالت جاری شود و هر کسی به حق خود برسد، دیگر عضو نیازمندی در جامعه نخواهد بود تا شرمنده دریافت کردن جود دیگری باشد. علت این جواب امام علی (ع) این است که ایشان، از منظر فردگرایی خام، به مساله نگاه نکردند، بلکه نگاه اجتماعی و حکومتی هم به مساله دارند. بنابراین وقتی یک عامل جدیدی در محاسبه وارد می شود، به راحیت قادر است جواب مساله را عوض کند.

کیفیت انجام نماز حقیقتی ذهن گزین است یا امری ذهن پذیر؟ برای آنکه حق داوری درباره نماز و چگونگی انجام آن را داشته باشیم، باید تمام مولفه های و عوامل تعیین کننده در اهداف نماز را بشناسیم، اهداف فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، روحی، جسمی، دنیوی، آخروی و ... . قطعا ما برخی از تاثیرات فردی و احتمالا اجتماعی نماز (فرادا) را می دانیم، اما قطعا هیج کس جز عقل کل (اهل بیت علیهم السلام) تمام فاکتورهای موثر در اهداف نماز و رابطه بین این فاکتورها و در نهایت تعیین شکل نهایی نماز را نمی داند. بنابراین نماز یک حقیقت ذهنگزین خواهد بود، که فقط با راهنمایی شارع مقدس، امکان شناخت شکل صحیح آن وجود دارد؛ شکلی که امکان تامین تمام اهداف نماز را داشته باشد.

 این نمودار را در اندازه بزرگتر مشاهده کنیداین نمودار را در اندازه بزرگتر مشاهده کنید

ب. تحلیل شبهه صدف و گوهر بودن شکل و محتوای نماز یا جسم و جان بودن آن
شبهه ای که هگل در حوزه دین پژوهی مطرح کرد، بحث گوهر و صدف دین است. او رابطه شریعت و هدف دین را رابطه صدف و گوهر می داند و مدعی است که شریعت، مانند صدفی است که گوهر دین را در بر گرفته است. بنابراین شریعت هیچ اصالتی ندارد. شاید موجزترین و بهترین پاسخ این باشد که رابطه شریعت و اهداف دین، رابطه صدف و گوهر نیست؛ بلکه رابطه جسم و روح است و خود شریعت هم جزئی از حقیقت دین است، نه اینکه شریعت و حقیقت دین دو حقیقت مجزا باشد؛ مساله این است رابطه شریعت و اهداف شریعت، رابطه جسم و روح است، یعنی با نابود شدن جسم، روح توان بقا و تکامل ندارد. اگر شریعت را صدف بدانیم، ظاهر نماز یک مساله ای فاقد هرگونه ارزش تعیین کنندگی در نماز است، و می توان گوهر نماز را در هر صدف یا گاوصندوق یا دستمال یا کیف و جیب جا داد. گوهر، گوهر است چه در زباله دان باشد و چه در صدف، هر کس به هر شکلی که بخواهد از آن نگهداری می کند. بنابراین این شبهه هم یکی از مسائل بنیادین در امکان تغییر شکل نماز است.

بررسی سطح کاربردی شبهه در دو حوزه پاسخ حلّی و نقضی؛
الف. پاسخ های حلّی
1. ما روایاتی داریم با این مضمون که هر چه شما را به بهشت نزدیک و از دوزخ دور می کند، برای تان آورده ایم؛ بنابراین اگر نماز فارسی عامل تقرب بود، در آیات قرآن یا روایات ذکر شده بود.
2. از زمان امام علی و تا زمان امام حسن عسگری و به ویژه در زمان امام رضا علیهما السلام، مسلمانان زیادی زبان و ادبیات شان فارسی و ترکی بوده است ولی نقل معتبری در تاریخ دیده نشده است که با وجود زمینه جدی طرح این مساله، اهل بیت علیهم السلام، اجازه قرائب نماز به فارسی یا ترکی داده باشند، چه رسد به اینکه آن را بهتر یا لازم بدانند.
3. طی سالیان طولانی حضور با طراوت اسلام در کشورهای عجمی و به ویژه ایران، مراجع تقلید، به صحت نماز فارسی فتوا نداده ان، چه رسد به اینکه آن را بهتر از نماز عربی بدانند.
اما این شبهه که خداوند دانای پیدا و پنهان است و همه زبانهای بشر و حتی سکوتشان را هم می فهمد، و اجبار سخن گفتن با محبوب، با زبانی که آن را درست نمی فهمیم، بزرگترین شکنجه برای انسان است و سوهانی بر صمیمیت و آب سردی بر عشق است، نیز پاسخ دارد:

اولا تمام ارتباط عاشقانه ما با خدای مان فقط نماز نیست، ما می توانیم دعا بخوانیم، می توانیم فارسی با خدا صحبت کنیم، حتی بر اساس فتوای برخی از مراجع، می توانیم در قنون فارسی سخن بگوییم. دوم اینکه اگر خدا محبوبمان است، باید زبان دین محبوبمان را به قدر ده پانزده جمله یاد بگیریم و معنایش را هم بدانیم، مگر تمام نماز چند جمله است؟ سوم آنکه همانطور که گفته شد، نماز فقط برای ارتباط با خدا طراحی نشده است. بلکه جهات اجتماعی و روابط بین المللی هم دارد که با نماز فارسی و ترکی و انگلیسی تامین نمی شود.

ب پاسخ های نقضی
اشتباهی که معمولا در داوری های انسان رخ می دهد این است که عاقبت اندیش نیست و فقط جلوی پای خودش را می بیند، اینک نگاهی به ایستگاه های بعدی شکل گیری نماز فارسی یا انگلیسی.
1. زبان عربی به دلیل دقت ها و پیچیدگی هایی که دارد، به طور کامل قابل ترجمه نیست، لذا در ترجمه اذکار نماز، با مشکلات زیادی روبرو می شویم که پاسخ های استاد بزرگوار، حاج رحیم ارباب به رهپویان نماز فارسی می تواند مساله را به خوبی حل کند؛ مثلا وقتی حاج رحیم از آنان خواست که بسم الله الرحمن الرحیم را ترجمه کنند، آنان گفتند: به نام خداوند بخشنده مهربان! ایشان می گوید که الله اسم خاص است و ترجمه نمی شود، رحمن هم به معنای رحمت فراگیر خداوند نسبت به همگان (مومن و کافر) در دنیاست و رحیم هم به معنای رحمت خاص الهی نسبت به مومنین. البته باید اضافه کرد که اسم هم در اینجا ممکن است به معنای نشانه الهی (ذوات مقدس اهل بیت) باشد و "ب" هم ممکن است به معانی مختلفی باشد. درست است که در هنگام تلفظ این کلمات ممکن است معانی مختلف آن لحاظ نکنیم، اما این کلمات تاثیر تکوینی خود را خواهند گذاشت و البته، برعکس حالت ترجمه شده آن، زمینه فهم و لحاظ آن در نماز هم از بین نمی رود. این دشواری ها در ترجمه عبارات قرآنی یا غیر قرآنی نماز فراوان است. پس یکی از اشکالات نماز فارسی، نارسایی ترجمه ها است.
2. اختلاف ترجمه ها: بدون شک به تعداد متخصص ترجمه عربی به فارسی و انگلیسی، الفاظ نماز هم متفاوت می شود، چون هیچ مترجمی را نمی یابید که عین ترجمه دیگری را به طور کامل بپسندد. این اختلافات گاه به نفی همدیگر هم می انجامد و نتیجه جه خواهد شد!
3. اگر قرار است بتوان نماز را ترجمه کرد، چرا نتوان آن را به شعر ترجمه کرد؟ طبیعی است که زبان شعر احساس برانگیزتر هم هست، در این حالت به تعداد شاعران، نماز شعری داریم.
4. اگر قرار است گوهر نماز را ارتباط و اتصال با خدا بدانیم، چرا نتوان این گوهر رادر سکوت جستجو کرد؟ بنابراین خوب است که نماز را به سکوت، ترجمه کرد.
5. اگر قرار است شکل نماز تعیین کنندگی و اصالت نداشته باشد، چرا نتوان آن را به تئاتر یا پانتومیم ترجمه کرد؟ مسلما صنف بازیگران بیش از هر چیز علاقه مندند که نماز را به تئاتر و فیلم بکشانند، و البته مردم و سینمادوستان هم دوست دارندکه نماز را از رهگذرتماشای فیلم برگزار کنند.
6. اگر قرار است شکل نماز اصالت نداشته باشد و گوهر آن، ارتباط و اتصال باشد، خوب است که نماز را به زبان شعر و التبه به همراه موسیقی دلنشینی اجرا کنند، به ویژه مسلمانان طرفدار موسیقی و شعر. چه خوب است در یک طرف شهر مسجدی با اجرای نماز کنسرت پاپ برپا شود و در گوشه دیگر شهر، اجرای نماز در قالب کنشر هوی متال و در نماز جمعه، هر ذکری از نماز را گروهی به کنسرت و کرسی شعر و کازینو برپا می کنند.
7. و اگر شکل نماز اصالت ندارد، چرا نتوان قدری از آن همه شوق و رقص روح را به تن سرایت داد و با نماز شعری و موسیقایی، به رقص درآمد؟ اصلا چرا به جای نماز جماعت کنسرت نیایش برگزار نکنیم؟
8. اگر قرار شد بتوان اذکار نماز را ترجمه کرد، چرا نتوان ارکان و افعال نماز را هم ترجمه کرد؟ مسلما هر کس دوست دارد به شیوه خودش محبوبش را دوست بدارد، یکی با ایستادن احترام می کند، یکی با خم شدن، یکی با دست و آغوش باز و دیگری با ... . در اینجا هم به اندازه تنوع، رسومات، افعال نماز هم متعدد و مختلف می شود.
9. چه اشکالی دارد که انسانهای با استعدادتر، نماز را خلاصه کنند؟ و برخی دیگر نماز را به شکل چکیده و گروهی دیگر، نماز را رمان بخوانند و جمعی آن را مینی مال و داستان کوتاه بخوانند؟
10. شاید جمعی بخواهند نماز را به اصوات ترجمه کنند؛ مثلا «آه» که اسمی از اسمای خداست، بشود عصاره نماز و برخی روش بهتر ارتباط را روش استفاده از قرص «آه» بدانند؛ نماز هم می شود فشرده و قُرصی کرد.
11. اگر گوهر نماز ارتباط با خدا است و شکل نماز مثل صدف است و اصالت ندارد، چرا نتوان افعال نماز را هم ترجمه کرد؟ شاید کسی بخواهد کل نماز را در سجده بگذراند، شاید کسی بخواهد بخوابد و در معنویت ارتباط با خدا باشد؛ اصلا چرا نتوان شوق درون را به رقص درآمد؟
12. اگر شکل نماز را فاقد اصالت بدانیم، چرا نتوانیم مقدمات را غیر اصیل بدانیم؟ پس لازم نیست وضو به شکلی که گفته شده است باشد، می توان به جای وضو، یک غزل شعر بخوانیم یا یک تصنیف عاشقانه گوش کنیم، تا آماده ارتباط با خدا شویم؛ و به جای تعقیبات نماز، به شکرانه عبادت، سوت و کف بزنیم.
13. اگر بتوان شکل نماز را فاقد اصالت بدانیم و بتوانیم آن را به هم بزنیم، چرا نشود شرایط نماز و نمازگزار را تغییر داد؟ مثلا لباس نمازگزار را در خلوت تنهایی شرط ندانیم یا نماز مختلط را ترویج کنیم.

------------------------------------------------

1. دلیل انتخاب کلمه ذهن به جای خرد، این است که خرد بهترین معادل فارسی برای واژه عقل در عربی است، بنابراین به جای خرد، از ذهن (یا محصول آن که فکر و استدلال است) استفاده شده است که معرف دومین ساحت شخصیت انسان از مرکز به پیرامون است: عقل، فکر، قلب، حس، بدن. در انسان شناسی استراتژیک، عقل تفاوت بسیار زیادی با فکر دارد که باید در جای خود بررسی شود.

2. اصول کافی، ج 7، ص 300. فقهای بزرگ شیعه و سنی هم بر این سنت نبوی، فتوا داده‌اند و تقریبا حکمی اجماعی است.

3. «العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها من جهتها؛ العدل سائس عام و الجود عارض خاص» نهج البلاغه، حکمت 437.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی