چیست یاران ولایت بعد از این تدبیر ما؟
روحالامین سعیدی پژوهشگر و دانشجوی دکترای روابط بینالملل دانشگاه تهران در پاسخ به جزوهای از محمدرضا تاجیک مشاور موسوی، جزوهای را با رویکرد راهکارهایی برای خنثیسازی فتنهانگیزی اپوزیسیون منتشر کرد.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، متن کامل جزوه مذکور( به قلم روحالامین سعیدی) که شامل مقدمه و راهکارهای خنثیسازی فتنه است، به شرح ذیل است:
«هو المُدبّر»
همانطور که مستحضر هستید، پس از شکست جریان اصلاحات در انتخابات ریاستجمهوری سال 88 و آغاز رادیکالیزهشدن این جریان، جناب آقای دکتر «محمدرضا تاجیک» استاد دانشگاه شهید بهشتی و مشاور پستمدرن میرحسین موسوی جزوهای را تحت عنوان «چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما؟!» به رشته تحریر درآورد و در اختیار اصلاحطلبان قرار داد که بسیاری از تحلیلگران آن را دستورالعمل انقلاب رنگی و نقشه راه اپوزیسیون برای معارضه با نظام حاکم دانستند.
بررسی جزوه مذکور به وضوح صحت این مدعا را تأیید میکند. بالأخص استفاده دکتر تاجیک از ادبیات شناخته شده انقلابهای رنگی مانند کاربرد رمز «حالا وقتشه» ـ که ترجمان کلمه «پورا» به عنوان رمز انقلاب رنگی اوکراین میباشدـ یا اصطلاح «پرندگان گردن چرخان» نشان میدهد که وی با مفروض انگاشتن شکلگیری یک بحران حاد سیاسی در جامعه ایران متعاقب اعلام نتایج انتخابات و شورش تودههای مردمیِ طالب تغییر وضع موجود و نیز در اقلیت قرار گرفتن نیروهای هواخواه حاکمیت، کوشیده است تا با وامگیری از تجارب و آموزههای براندازیهای نرم در اروپای شرقی، راهبردی را برای هدایت جریان اپوزیسیونِ برانداز و جنبش سبز در مسیر سرنگونی جمهوری اسلامی و قبضه دوباره قدرت طراحی و ارائه نماید.
اکنون که قریب به دو سال و چند ماه از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری میگذرد و جریان اصلاحات پس از ناکام ماندن در فتنه 88 و تخلیه حجم عظیمی از ظرفیتهای کنشگریِ آن ناچار به حاشیه رفته است، بسیار ضروریست که جریان حامی انقلاب اسلامی نیز که با لطف الهی و در سایه هدایت مدبرانه ولایت فقیه ـ و البته با درسهای عبرت فراوان ـ توانست از گردنه صعبالعبور فتنه به سلامت بگذرد، راهبرد و نقشه عملیاتی مشخصی را با تحلیل درست شرایط امروز و تخمین ژرفبینانه شرایط فردا طراحی نموده و آن را سرلوحه عمل قرار دهد تا بتواند ضمن جلوگیری از تکرار فتنههای مشابه در آینده، همچنان در حراست از دستاوردهای عظیم انقلاب اسلامی موفق باشد.
نگارنده این نوشتار که خود از شاگردان دکتر تاجیک در دوره کارشناسی ارشد بوده و رساله خود را نیز تحت راهنمایی این استاد به رشته تحریر درآورده است، ضمن احترام به استاد ارجمند تلاش دارد تا با اقتباس از جزوه ایشان، دستورالعملی را با عنوان «چیست یاران ولایت بعد از این تدبیر ما؟!» برای خنثیسازی اقدامات اپوزیسیون و به عنوان راهبرد نیروهای انقلاب و رهپویان طریق ولایت ـ به قدر بضاعت اندک خویش ـ طراحی و تدوین نماید. امید است که حاصل کار بتواند در راستای خدمت به اسلام و انقلاب مُثمر ثمر باشد.
والعاقبه للمتقین.
روحالأمین سعیدی ـ پژوهشگر و دانشجوی دکتری روابط بینالملل دانشگاه تهران
چیست یاران ولایت بعد از این تدبیر ما؟!
مباحث خود را در چهار سطح تحلیل ارائه میکنم:
1. سطح تحلیل نخست: تحلیل پدیدهای به نام «خیزش عماریون»
2. سطح تحلیل دوم: تحلیل پدیدهای به نام «جنبش سبز» (که از 25 خرداد 1388 به متن آمد و از 9 دی 1388 به حاشیه رفت)
3. سطح تحلیل سوم: تحلیل مرحله کنش سیاسی ـ اجتماعی کنونی
4. سطح تحلیل چهارم: تحلیل تدبیرهای ممکن و مطلوب
سطح تحلیل نخست:
پس از چند ماه شعلهور ماندن آتش فتنه 88 که مشاهده لهیب گدازنده آن بسیاری از معاندین انقلاب را در داخل و خارج از کشور امیدوار به سرنگونی نظام اسلامی کرده بود، ناگهان حماسه 9 دی اتفاق افتاد تا خون تازهای در رگهای انقلاب بریزد و خوابهای رنگین جریانهای معاند را بیتعبیر باقی گذارد. حماسه 9 دی نویدبخش پدیدهای بود که میتوان آن را «خیزش عماریون» نام نهاد. خیزش عماریون یعنی: حالا وقت آن است...
* حالا وقت آن است که عمارها حقیقتِ گذار از رواج قدرت سخت به قدرت نرم را درک کنند و به اقتضای آن تغییر تاکتیک دهند.
* حالا وقت آن است که عمارها از جبهههای شلمچه و فکه به جبهه شبکه جهانی تارعنکبوتی (سایتها، وبلاگها و شبکههای اجتماعی) قدم بگذارند.
* حالا وقت آن است که هیأتهای عزاداری سیدالشهدا (ع) تبدیل به کارخانههای عمارسازی شوند.
* حالا وقت آن است که فریادهای «یاحسین» هدفمند گردیده و به جای قاتلین حسین، بر سر شورندگان علیه میراث حسینی آوار شوند.
* حالا وقت آن است که از نگاه نقطهای به عاشورا (وقوف در عاشورای 61) به نگاه بُرداری به عاشورا (تلقی از عاشورا به عنوان یک فرایند پویا و مستمر و الگوگیری از آن در مقطع کنونی) گذر کنیم.
* حالا وقت آن است که خط سرخ عاشورا مرز تفکیک خودیها از غیرخودیها در جامعه ایرانی گردد. (تقابل محرم سرخ 61 هجری قمری با محرم سبز 88 هجری شمسی)
* حالا وقت آن است که قیام حسینی را با زنجیر بیداری اسلامی به قیام جهانی مهدوی پیوند دهیم.
* حالا وقت آن است که انتظار فرج تبدیل به یک راهبرد مشخص عملیاتی برای تعیین مسیر حرکت عمارها گردد.
* حالا وقت آن است که همه عقاید و سلایقِ متمایز فرزندان انقلاب در درون یک منظومه با محوریت ولایت فقیه همگرا شوند.
* حالا وقت آن است که عمارهای نخبه و اندیشمند، بارِ «مرجعیت علمی» را بر دوش کشیده و در یک فرایند مشخص و زمانبندیشده، کرسیهای نظریهپردازی را از مُنوّرالفکران سکولار پس بگیرند.
* حالا وقت آن است که عمارها از حالت پدافندی (دفاع از آرمانهای انقلاب در هنگام وقوع هجمه) به حالت آفندی (مسدودکردن مسیرهای هجمه به آرمانهای انقلاب) تغییر وضعیت دهند.
* حالا وقت خانهتکانیِ سنگرهای مقاومت و غلبه پویایی انقلابی بر انفعال، خمودگی و روزمرگی است.
* حالا وقت رونمایی از «ذوالفقارهای در نیام » در برابر «پرندگان گردنچرخان » است.
خیزش عمارها جنبشی است که در عین صبغه عاشوراییاش:
* هم سکوت مدبرانه امام حسن (ع) را فراگرفته است.
* هم به خودسازی معنوی امام سجاد (ع) میپردازد.
* هم وامدار جهاد علمی امام باقر، امام صادق، امام کاظم و امام رضا (ع) است.
* و هم به کادرسازی امام جواد، امام هادی و امام عسکری (ع) توجه دارد.
این رفتارِ جمعیِ فرزندان انقلاب از سوی دیگر تابعی بود از:
- احساس خطر: احساس خطر از مورد هجمه قرارگرفتن ارزشهای اسلام و دستاوردهای انقلاب
- احساس خشم: احساس خشم نسبت به فتنهگران و ساختارشکنان که اصیلترین مقدسات آنان را هدف قرارداده بودند.
- احساس سرخوردگی: احساس سرخوردگی از برخی خواص و نخبگان خاموش که در جریان فتنه موضعی انفعالی داشتند و از اتخاذ مواضع صریح و مرزبندی شفاف با ساختارشکنان امتناع میورزیدند (مانند آیتالله هاشمی رفسنجانی)
- احساس وظیفه: احساس وظیفه نسبت به حفظ سنگرهای انقلاب در برابر مهاجمان
افزون بر موارد فوق، این رفتار همچنین ربطی وثیق و تنگاتنگ داشت با:
1) مدیریت هوشمندانه و روشنگرانه رهبر معظم انقلاب که نزدیک به هشت ماه در کوران حوادث فتنهگون با اقتدار کامل در برابر زیادهخواهیها و بدعتهای غیرقانونیِ جریان اپوزیسیون ایستاد و لحظهای در پایفشاری بر حفظ آرمانهای انقلاب تردید به خود راه نداد.
2) حمایت یکپارچه طیف وسیعی از جریانات ضد انقلابِ خارجنشین ـ از کشورهای غربی گرفته تا منافقین، سلطنتطلبان و فراریان دوره پهلوی ـ از جنبش سبز
3) ماهیت سکولار، لائیک، ساختارشکن و ضد ارزش جنبش سبز که تحلیل محتوای شعارهای هواداران آن به وضوح آن نشان میداد که این افراد هویت خود را نه تنها در غیریّت با جمهوری اسلامی و ولایتفقیه بلکه در غیریّت با اصل شریعت اسلام تعریف کردهاند.
4) حرمتشکنی عاشورای 88 که واکنش عظیم ملتِ عمیقاً مذهبی ایران را به همراه داشت و باید بدون تردید آن را بزرگترین خطای راهبردی جریان فتنه قلمداد نمود.
سطح تحلیل دوم:
پدیدهای که با نام جنبش سبز پس از اعلام نتایج انتخابات ریاستجمهوری سال 88 از دل جریان حامیِ کاندیداهای شکستخورده اصلاحات (موسوی و کروبی) سر برآورد و در هیئت یک جنبش اعتراضی نمایان گردید، ابتدا ماهیتی مبهم، غبارآلود و غیرشفاف داشت. یعنی به روشنی مشخص نبود که رهبران آن چه اهدافی در سر دارند یا که جنبش چه افقی را برای حرکت خود ترسیم کرده و قرار است چه مسیری را بپیماید. به همین خاطر در روزهای اولِ پس از انتخابات، جنبش سبز توانست به یُمن فضای بسیار ملتهب و متشنجِ جامعه سیاسی ایران، خیل کثیری از مردم را ـ خصوصاً در پایتخت ـ بر محور اعتراض به آنچه که وقوع تقلب گسترده در انتخابات میخواندند (شعار «رأی من کجاست؟») با خود همراه سازد.
حامیان جنبش سبز در آغازِ راه طیفی بسیار گسترده، ناهمگون و رنگرنگ را تشکیل میدادند به طوری که میشد افراد مختلفی را از مخالفین سرسخت جمهوری اسلامی با گرایشات تند لائیک و سکولار گرفته تا متدینین، خانوادههای شهدا و حتی روحانیون در زیر پرچم سبز مشاهده نمود. تنها چیزی که میتوانست این جماعت ناهمخوان و غیرهمسنخ را در کنار یکدیگر گرد آورد، همین توهم و باورِ ناصحیح بود که برگزارکنندگان انتخابات، خائنانه در آراء آنان دست برده و مانع از رسیدن کاندیدای محبوبشان به کرسی ریاستجمهوری شدهاند. اما گذر زمان به ضرر جنبش سبز تمام شد. با گذشت چند صباحی از آغاز اعتراضات، این جنبش به چند دلیلِ تأملبرانگیز با ریزش مداوم نیروها مواجه گردید:
1. فرونشستن غبار فتنه و کاسته شدن از التهابات روزهای نخست
2. ارائه نشدن مدارک متقن و قابل قبولی دال بر وقوع تقلب گسترده در انتخابات از سوی مدعیان تقلب
3. موضعگیریهای رادیکال سران اپوزیسیون و تعریف خود به عنوان «دگرِ» نظام جمهوری اسلامی
4. ساختارشکنی طیفهای لائیک، دینستیز و ضد انقلابِ جنبش سبز و هتک حرمت هنجارهای اجتماعی و مقدسات ملت مسلمان ایران خصوصاً در روز قدس و روز عاشورای سال 88 که فوران آتشفشان خشم را در سراسر ایران به دنبال داشت
5. خارج شدن رشته هدایت جنبش از دست رهبران داخل کشور و قرارگرفتن آن در اختیار اپوزیسیون لندننشین (وجود ابهام و اختلاف در کیفیت رهبری جنبش سبز)
6. روشنگریهای تأثیرگذار مقام معظم رهبری و طرح هوشمندانه ادبیات فتنه در جامعه توسط ایشان
7. اقدامات مؤثر برخی رسانههای حامی انقلاب به ویژه رسانه ملی جهت تنویر افکار عمومی و برملا کردن پشتپرده اهداف رهبران جنبش سبز
8. نشاندار شدن حامیان جنبش سبز با عناوینی که دارای بار منفی بسیار بالایی بودند (مانند فتنهگران و اغتشاشگران)
9. حمایت مستقیم کشورهای خارجی علیالخصوص ایالات متحده آمریکا و اسرائیل از جنبش سبز
10. بیبهرهبودن جنبش سبز از یک مانیفست مشخص و یک عقبه ایدئولوژیک قوی و نیز عدمپایبندی رهبران و تئوریسینهای این جنبش (مانند سعید حجاریان و محمدرضا تاجیک) به آرمانهای ادعایی پس از دستگیری
متأثر از دلایل فوق، جنبش سبز ظرف چند ماه جمع کثیری از طرفدارانِ روزهای آغازین خود را ـ که از شعارها، جهتگیریها و اقدامات ساختارشکنانه سران و جریانهای افراطی جنبش منزجر و سرخورده شده بودند ـ از دست داد. این کاهش مستمرِ حضور میدانی را میشد به وضوح در گردهماییها و اردوکشیهای خیابانیِ جنبش مشاهده کرد. مهلکترین ضربه به بدنه اجتماعی جنبش سبز در روز نهم دی 1388 و از سوی ملت خشمگین ایران ـ در پاسخ به حرمتشکنی عاشورا ـ نواخته شد. حماسه عظیم حامیان انقلاب در نهم دی تمام برآوردهای سران فتنه از وضعیت سیاسی کشور و میزان طرفداران خود و طرفداران نظام حاکم را زیر سؤال برد و نشان داد که تحلیل تئوریسینهایی مانند دکتر تاجیک که در جزوه خود از نیروهای خط انقلاب با عنوان «اقلیت باقیمانده» یاد میکند، چقدر اشتباه و ناهمخوان با واقعیات جامعه ایرانی بوده است.
این حماسه عملاً جریان فتنه و جنبش سبز را در یک کُمای عمیق فروبرد.
پس از ماجرای نهم دی، حامیان جنبش سبز با گذشتن از سَرَندهای مختلف در طول چند ماه به همگونی قابلتوجهی رسیده بودند. به طوری که میشد مواضع آنها را از رهگذر بررسی شعارها و بیاناتشان در تجمعات خیابانی یا در فضای وب به شرح ذیل خلاصه نمود:
1) ناباوری به ارزشها و مقدسات دینی و آرمانهای انقلاب اسلامی
2) تأکید بر هویت ایرانی و نه اسلامی
3) پافشاری بر انگیزههای ناسیونالیستی و وطنپرستانه به جای انگیزههای دینی و انقلابی
4) اعتقاد راسخ به سکولاریسم و مخالفت شدید با نقشآفرینیِ دین در صحنه اجتماع
5) مطالبه سرنگونی نظام جمهوری اسلامی با محوریت ولایتفقیه و روی کار آمدن یک نظام سیاسی لائیک (مانند مدل ترکیه)
6) تأکید بر دست کشیدن ایران از سیاستهای ضد امپریالیستی و توقف حمایت از گروههای مبارزِ مسلمان در منطقه و اعلام آشتی با جهان غرب
البته باید توجه داشت که صرفنظر از طیفهای نخبه و روشنفکر، دغدغه اصلیِ بدنه اجتماعیِ جنبش سبز بیش از آنکه مسائل سیاسی (مانند دموکراسیخواهی) یا اقتصادی (نارضایی از وضع معیشتی) باشد، دغدغه «سبک زندگی» (life style) است. در حقیقت این قبیل افراد خواستار زندگی اجتماعی به سبک جوامع لیبرال غربی با همان آزادیهای حداکثری و گشودگی فضا هستند و وجود خطوط قرمز دینی و سنتی و انقلابی را برنمیتابند لذا در طول سه دهه گذشته همواره از شرایط حاکم بر کشور ناخشنود بوده و کینه انقلاب و رهبران جمهوری اسلامی را در دل داشتهاند. حوادث پس از انتخابات بستر مناسبی را در اختیار آنها قرارداد تا به عقدهگشایی و نمایان کردن بغضهای فروخفته بپردازند و چند صباحی به امید تحقق تغییرات مورد علاقه خود در متن جامعه کنشگری کنند اما خروش عظیم ملت مسلمان در نهم دیماه آنان را علیرغم ادعای کثرت جمعیتشان در فضای مجازی (شعار «ما بی-شماریم») عملاً با واقعیت تلخِ قِلّت عدد روبرو ساخت لذا انگیزه و شاید جرأت حضور میدانی را از دست داده و دوباره حاشیهنشین شدند.
رهبران اپوزیسیون داخل کشور یک بار دیگر در 25 بهمن 89 شانس خود را برای دادن شوک جهت احیای جنبشِ به کُمارفته امتحان کردند لکن این اقدام ضمن دریافت یک پاسخ بسیار ضعیف، عرصه را برای اپوزیسیون تنگتر کرد زیرا اولاً در این مقطع بسیاری از نخبگان خاموش که تا کنون با توسل به توجیهات گوناگون از اتخاذ مواضع صریح در قبال جریان فتنه و مرزبندی با ساختارشکنان امتناع ورزیده بودند، به دلیل اتمام حجتِ مردم در نهم دی ناچار به موضعگیری شدند و ثانیاً حاکمیت با پشتیبانی مردم بهانه لازم را برای قراردادن رهبران جنبش در حصر خانگی پیدا کرد که تا به امروز نیز تداوم یافته است.
فراخوان مأیوسکننده شورای خودخوانده «راه سبز امید» در لندن برای راهپیمایی اعتراضی در سه هفته پایانی سال 89 (موسوم به سهشنبههای اعتراض) نیز آخرین تلنگر اپوزیسیونِ خارجنشین جهت بازخیز جنبش بود که با شکست مطلق روبرو شد و در نتیجه در پایان سال 89 برای قاطبه تحلیلگران سیاسی مُبرهن شده بود که جنبش سبز به حالت غیرفعال درآمده است. البته به نظر میرسد که جنبش سبز در شرایط کمای قابل بازگشت و نه مرگ مغزی قراردارد.
در مجموع میتوان وضعیت کنونی جریان اپوزیسیون اصلاحطلب به طور عام و جنبش سبز به طور خاص را در قالب موارد ذیل تحلیل نمود:
1. نامشخص بودن مرز میان جریان اصلاحات (به عنوان یک جریان سیاسی که میخواهد در درون حاکمیتِ مستقر و در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران فعالیت کند) و جنبش سبز (به عنوان یک جنبش رادیکال که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی است)
2. وجود نوعی ابهام و سردرگمی در سطح رهبری جریان اپوزیسون و عدم همسویی مواضع رهبران: سران فتنه (موسوی و کروبی)/ مجمع روحانیون مبارز (خاتمی، خوئینی¬ها، بجنوردی، انصاری، خمینی)/ شورای هماهنگی راه سبز امید (واحدی، امیرارجمند)/ اتاق فکر لندن (سروش، کدیور، گنجی، مهاجرانی، بازرگان)
3. مبهم بودن افق پیشروی فعالیت قانونی اصلاحطلبان در عرصه سیاسی جمهوری اسلامی به دلیل رادیکالیزه شدن افراطی آنها در ماههای فتنه و عدم برخوردای از یک راهبرد مشخص عملیاتی
4. ناتوانی از انجام فعالیتهای گسترده سیاسی به دلیل زندانی بودن بسیاری از مهرههای عملیاتی و مغزهای متفکر جریان اصلاحات
5. انفعال و عدمپویایی اصلاحطلبان در محافل دانشجویی و روشنفکری
6. ناتوانی اصلاحطلبان از بسیج تودهای و انجام مانورهای میدانی به دلیل لطمهدیدن پایگاه اجتماعی آنان در دوران فتنه و محدود شدن فعالیت حامیان آنها به فضای مجازی (سایتها و وبلاگها)
در این وضعیت، پیشبینی میشود تدبیر استراتژیک جریان اپوزیسیون مبتنی خواهد بود بر:
1) امیدبستن به فشار تحریمها و تهدیدهای خارجی برای مجبورساختن نظام ایران به عقبنشینی و تغییر رفتار
2) امیدبستن به بروز یک بحران اجتماعی دیگر و فراهمشدن بستر برای آغاز دوباره تحرکات میدانی
3) تلاش برای زندهنگهداشتن حداقلیِ اعتراضات اجتماعی از طریق ریزبدنههای جامعه خصوصاً محافل دانشجویی و تشکلهای جوانان
4) فشار بر حاکمیت برای آزادسازی زندانیان جنبش سبز با استفاده از اهرمهای فشار داخلی (مطالبه خانواده زندانیان و هواداران جنبش) و بینالمللی (نهادهای طرفدار حقوق بشر)
5) سیاهنمایی اوضاع کنونی کشور و تمرکز بر نقاط ضعف و اشتباهات دولت مستقر (مانند ماجرای اختلاس بزرگ بانکی) برای تخریب دولت و اثبات حقانیت خود و جلب دوباره افکار عمومی
6) عبور از مهرههای سوختهای مانند موسوی و کروبی و سرمایهگذاری بر مهرههایی که هنوز شانس حضور در حلقههای قدرت را دارند (مانند خاتمی یا سید حسن خمینی)
سطح تحلیل سوم:
پرسش اصلی این نوشتار، ناظر بر مرحله کنشیِ پس از خیزش عماریون در نهم دی و شکست جریان فتنه است. به عبارت دیگر باید به وضوح مشخص سازیم که کدام استراتژی و تاکتیک میتواند عماریون را در راستای حفظ دستاورهای انقلاب اسلامی و مقابله با هجمههای براندازنده یاری رساند. بیشک پاسخ دقیق، عمیق و فکورانه ما میتواند نویدبخش فردایی روشن باشد:
- فردایی که در آن شاهد بالندگی و شکوفایی جامعه جوان و پویای ایرانی خواهیم بود.
- فردایی که در آن شاهد افزایش قدرت بلوک بیداری اسلامی به طلایهداری جمهوری اسلامی و تضعیف بلوک استکبار در منطقه خاورمیانه و سراسر جهان اسلام خواهیم بود.
- فردایی که در آن شاید تعمیق همبستگی و وحدت ملتهای مسلمان در برابر ابرقدرتها خواهیم بود.
- فردایی که در آن شاهد مرجعیت علمی دانشگاههای ایرانی در عرصه علوم انسانی اسلامی خواهیم بود.
- فردایی که در آن شاهد ارتقاء پرستیژ جمهوری اسلامی ایران در سطح جهانی با اتکا بر قدرت نرم فرهنگی و ایدئولوژیک خواهیم بود.
- فردایی که در آن شاهد نقشآفرینی محوری اسلام و موجودیتهای اسلامگرا در جوامع منطقه و جهان اسلام خواهیم بود.
- فردایی که در آن شاهد تحقق وعده ظهور منجی خواهیم بود.
اما ساختمان زیبای آینده را نه در خلأ بلکه بر شالودههای مستحکمِ حال باید ساخت. لذا پاسخ این پرسش پیوند وثیقی با تحلیل شرایط کنونی دارد و پیش از ترسیم افق حرکت آینده و تعیین راهبردها و تاکتیکها لازم است ابتدا تحلیلی از شرایط کنونی (عرصه داخلی و خارجی) داشته باشیم:
1. عرصه داخلی:
* قدرت سیاسی در اختیار جریان اصولگرا قرار دارد و از برآیند اوضاع کنونی چنین به نظر میرسد که این جریان در انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی نیز پیروز رقابتها خواهد شد.
* جریان اپوزیسیونِ اصلاحطلب پس از شکست در هدایت آشوبهای سال 88 حاشیهنشین شده و افق مشخص و روشنی برای حضور قانونی در عرصه سیاسی ایران پیشرو ندارد.
* جریان انحرافی با محوریت برخی از اطرافیان رئیسجمهور از سال 88 تاکنون حواشی آزاردهندهای را برای نظام ایجاد کرده و از ظرفیت تولید یک بحران سیاسی و حتی امنیتیِ حاد برای جمهوری اسلامی برخوردار است. این جریان با اتکا بر منابع غنی ثروت که در اختیار دارد مشغول سازماندهی و یارگیری بوده و احتمالاً برنامههای گستردهای را برای انتخابات مجلس شورای اسلامی طراحی نموده است. جریان انحرافی در صورت عدممهار میتواند هزینه گزافی را به جبهه حامیان انقلاب تحمیل کند و موجب فعالشدن دوباره فتنهگرانِ حاشیهنشین گردد.
* قدرت نظامی و اِشراف اطلاعاتی ایران بر فضای امنیتی منطقه، هرگونه حمله نظامیِ تمامعیار یا محدود به خاک کشور را بسیار بعید و غیرمحتمل ساخته است.
* دولت دهم نسبت به دولت نهم به دلیل حواشی جریان انحرافی (خصوصاً اختلاس بزرگ بانکی)، بخش قابلتوجهی از مقبولیت عمومی خود را از دست داده است.
* فضای حاکم بر جامعه مدنی علیالظاهر آرام و کمتلاطم است لکن استعداد بالایی برای ملتهبشدن در صورت بروز یک حادثه سیاسیِ مهم دارد.
* تحریمهای جهان غرب هرچند مشکلات زیادی را به ویژه در عرصه سرمایهگذایهای نفتی و نیز تبادلات بانکی ایجاد کرده، لکن نتوانسته است ضربه فلجکننده و غیرقابل تحملی را بر پیکر اقتصاد ایران وارد سازد که منجر به تغییر رفتار در صحنه سیاسی گردد.
2. عرصه خارجی:
* گسترش جریان بیداری اسلامی در خاورمیانه و سرنگونی سه دیکتاتور غربگرا، معادلات سیاسی منطقه را به نفع اسلامگرایان دگرگون ساخته است. این شرایط، بدون تردید وزن جمهوری اسلامی ایران را در خاورمیانه ارتقاء خواهد داد.
* با وقوع انقلابهای مردمی در منطقه خصوصاً در مصر، رژیم اسرائیل در بیثباتترین جایگاه امنیتی از بدو تأسیس خود تا کنون قرارگرفته است.
* با خروج قریبالوقوع ایالات متحده از عراق، ضریب نفوذ نرم جمهوری اسلامی و مرجعیت شیعه در این کشور مهم خاورمیانه احتمالاً به نحو چشمگیری افزایش خواهد یافت.
* با همکاری قدرتهای غربی و برخی دولتهای عرب، برنامه گستردهای برای مطرح کردن اسلامِ سکولار ترکیه به عنوان رقیب اسلامِ انقلابی و استکبارستیز ایران در دست اجرا است. فعالیتها و مواضع اخیر «رجب طیب اردوغان» در همین راستا ارزیابی میشود.
* عربستان با بحران قدرت در خانواده سلطنتی مواجه بوده و وزن سیاسی پیشین خود را از دست داده است. لذا ایالات متحده در حال تغییر نقطه اتکای خود در منطقه از عربستان به قطر میباشد.
* در صورت پیروزی محتمل «ولادیمیر پوتین» در انتخابات آتی ریاستجمهوری روسیه، پیشبینی میشود تقابلات این کشور با ایالات متحده و ناتو همچنان تداوم یابد.
* بحران اقتصادی نظام سرمایهداری و اعتراضات مردمی در قالب جنبش «اشغال وال استریت»، وضعیت دشوار و نامطلوبی را برای جهان غرب (ایالات متحده و اروپا) رقم زده است. به نحوی که شاهد گسترش کمسابقه اعتراضات خیابانی علیالخصوص در آمریکا هستیم.
* بحران مالی منطقه یورو و اختلافات شدید بزرگان اروپایی ـ به ویژه اختلاف انگلستان با فرانسه و آلمان ـ اتحادیه اروپا را در موقعیت خطرناکی قرار داده است. تا جایی که برخی تحلیلگران از احتمال فروپاشی رژیم یورو یا حتی فروپاشی اتحادیه سخن میگویند.
سطح تحلیل چهارم:
اکنون یک بار دیگر با این پرسش سرنوشتساز مواجهیم که «چیست یاران ولایت بعد از این تدبیر ما؟» در پاسخ به این پرسش، نخست چارچوب زیر را برای مشخصکردن جغرافیا و حریم «تصمیم و تدبیر» خود پیشنهاد میکنیم:
1. ولایتمدار بودن (نه ذوب در ولایت بودن به معنای ولایتمداریِ شعارزده، احساسی و افراطی)
2. قانونمدار بودن
3. ایدئولوژیک و انقلابی بودن (پرهیز از ابتلا به پراگماتیسم سیاسی)
4. روحیه بسیجی و جهادی داشتن در هر مقام و کِسوتی
5. طلایهدار بودن (پیشتازی در عرصههای گوناگون علمی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی)
6. چندساحتی بودن، چندساحتی دیدن و چندساحتی اندیشیدن
7. تشکیلاتی عمل کردن
8. بصیرت داشتن و اصلی و فرعی کردن امور
9. مردمی بودن
10. روزآمد بودن
در این چارچوب چه باید کرد و چه نباید کرد؟
الف) بایدها:
* باید به فهم درست و جامعی از تحولات اخیر منطقه و جهان متعاقب شکلگیری جریان بیداری اسلامی نائل آمد و در تمام برنامهریزیها، تصمیمها و تدبیرها موقعیت حساس جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یکی از مهمترین قطعات این پازل جدید مدنظر قرار داد.
* باید التزام عملی به ولایت فقیه و تبرّی از جریان فتنه و جریان انحرافی را ملاک تمیز خودیها از غیرخودیها در درون خانواده انقلاب دانست.
* باید در رویارویی با دشمنان خارجی و معاندان داخلی از حالت پدافندی خارج شد و آرایش آفندی گرفت.
* باید نقاط حساس و آسیبپذیر (چشماسفندیار) دشمن را در عرصههای مختلفِ سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی با دقت و واقعبینی شناسایی نمود و برای ضربهزدن به آنها برنامهریزی کرد.
* باید ضمن حفظ و ارتقاء مستمرِ قدرت سخت (نظامی و اقتصادی)، به طور خاص بر افزایش قدرت نرم کشور با دو رویکرد درونمرزی و برونمرزی متمرکز گردید.
* باید با سرمایهگذاری کلان در عرصه جهاد رسانهای (با محوریت صدا و سیما) و جهاد سایبری، ابتکار عمل را در عرصه رسانه و در فضای وب از دشمنان و معاندان نظام گرفت.
* باید مسئله نظریهپردازی و تولید علوم انسانیِ اسلامی را از حالت شعاری و کلیشهای خارج کرد و آن را به صورت یک برنامه گسترده زمانبندیشده (کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت) در دستورکار نهادهای علمی کشور قرارداد.
* باید با حفظ و تقویت وحدت و یکپارچگی سیاسیونِ حامی انقلاب از طریق عملکرد تشکیلاتی، از فرصت طلاییِ ضعف و حاشیهنشینی جریان اپوزیسیون به نحو احسن بهره جست.
* باید تا قدرت اجرایی در اختیار جریان حامی انقلاب قرار دارد، به کادرسازی گسترده پرداخت و نیروهای جوان، متخصص، نخبه، مؤمن، انقلابی و جهادگر را وارد سیستم کرد و خصوصاً در پستهای میانی که در برابر تغییرات مدیریتی آسیبپذیر نیستند به کار گرفت.
* باید به تعریف مشخص، جامع و ملموسی از منافع ملی و مصالح اسلامی رسید و این منافع و مصالح را همواره به هنگام تصمیمگیری و کنش و واکنش در عرصه سیاسی بر منافع شخصی، حزبی و گروهی ارجحیت داد.
* باید نقاط ضعف و آسیبپذیر نظام در حوادث فتنه 88 با نگاهی ژرف و موشکافانه مورد بررسی قرارگیرد و این نقاط به نحو اطمینانبخشی ترمیم شود.
* باید ظرفیت حداکثریِ رسانهها را برای زدودنِ بهنگامِ غبار شبهات از اذهان شهروندان و خنثیکردن عملیات روانی دشمنان به خدمت گرفت.
* باید از طریق طراحی برنامههای فرهنگی هوشمندانه در جهت پر کردن شکاف میان دوستان و دشمنان انقلاب در سطح جامعه (خصوصاً قشر جوان و دانشجو) گام برداشت. (سیاست جذب حداکثری)
* باید با برنامهریزی گسترده و اقدام جهادی در سه عرصه ازدواج، اشتغال و مسکن، سطح رضایتمندی عمومی (خصوصاً قشر جوان) از نظام را به طور مستمر ارتقاء بخشید و از تبدیل تودههای ناراضی از اوضاع معیشتی (و بدون گرایشات سیاسی) به پیادهنظامِ جریان اپوزیسیون برای انجام اقدامات سیاسی جلوگیری نمود.
ب) نبایدها:
* نباید اجازه داد که افرادی ـ آنچنان که دکتر تاجیک تجویز نموده ـ با «کت پوزیسیونیستی» و «شلوار اپوزیسیونیستی» (یا همان پرندگان گردنچرخان) که ظاهراً با نظامند اما مترصد فرصت برای اقدام علیه نظام هستند، در حلقههای قدرت رخنه کنند.
* نباید اجازه داد که فضای سیاسی جامعه در سطوح مدیران، خاکستری باشد و خطوط و مرزها به روشنی ترسیم نگردد زیرا بستر خاکستری، بستر مناسبی برای نشستن پرندگان گردنچرخان است.
* نباید اجازه داد که سیاسیون و مدیران جمهوری اسلامی با توسل به بهانههای گوناگون از اتخاذ مواضع شفاف و مرزبندی با دشمنان و معاندان نظام شانه خالی کرده و به موضعگیریهای چندپهلو و مبهم اکتفا کنند. لزوم مرزبندی با استکبار آمریکا/ با رژیم صهیونیستی/ با فتنهگران سال 88/ و با جریان انحرافی باید به عنوان یک مطالبه انقلابی چه از جانب مردم و چه از جانب سایر سیاسیونِ حاضر در صحنه مطرح شود تا خواص بدانند که شرط ورود به قلمرو مدیریت در جمهوری اسلامی، همانا مرزبندیهای شفاف است.
* نباید اجازه داد که ویروس منازعه به جان خانواده انقلاب بیفتد و وقت و توان کشور مصروف منازعات بیهوده داخلی گردد. باید اختلافات احتمالی را پیش از ورود به سطح جامعه و تبدیل آنها به یک بحران سیاسی حل و فصل نمود.
* نباید اجازه داد تفکرات سکولار و غربگرا بر فضای محافل فکری و نخبهپروریِ کشور سایه افکند.
* نباید اجازه داد که طراحان و صحنهگردانان فتنه 88 بدون تحمل عقوبت، بدون ابراز ندامت و بدون ارائه تضمینی مبنی بر عدم ارتکاب به اقدامات مشابه دوباره گام در عرصه سیاست جمهوری اسلامی بگذارند.
* نباید اجازه داد که اعتراضات اقتصادی و صنفیِ جامعه با کجسلیقگی و بیتدبیری مسئولان صبغه سیاسی و امنیتی به خود بگیرد و بدخواهان نظام بتوانند در راستای منافع خود بر هر مقوله غیرسیاسی و غیرامنیتی، جامهای از جنس سیاست و امنیت بپوشانند.
* نباید اجازه داد که برخی از سیاسیون، آرمانها و ایدئولوژی انقلاب را به پای مصلحتاندیشیها قربانی کنند و در گذر زمان انقلاب را دستخوش دگردیسی هویتی نمایند.
* نباید اجازه داد که اطاعت از منویات و فرامین رهبر معظم انقلاب جنبه شعاری، صوری و کلیشهای پیدا کند.
* نباید اجازه داد که ادعای پیروی از امام (ره) مجرای جریان اپوزیسیون برای عبور از ولایت رهبر انقلاب شود.
* نباید اجازه داد تنوع قومیتی و نژادی ایران دستمایه معاندان برای برافروختن آتش اختلافات فرقهای و مطالبات تجزیهطلبانه در کشور گردد.
* نباید اجازه داد که جریان اپوزیسیون ـ آنچنان که دکتر تاجیک تجویز نموده ـ با کشاندن حاکمیت به «جنگ مواضع بر سر هر موضوع» وقت و انرژی نظام را تحلیل ببرد.
ارسال کردن دیدگاه جدید