وسواس در ميان افراد مذهبي و راه كارهاي درماني

تبين: مقاله «نمودهاي وسواس ـ ناخودداري وارسي در ميان افراد مذهبي و راه كارهاي درماني آن براساس روايات اسلامي » كه توسط آقای رحيم ناروئي نصرتي1 نوشته شده و درشماره 28 نشريه « روان شناسی و دین» انتشار يافته بود توسط پايگاه اطلاع رساني تبيين، تلخيص و در اختيار خوانندگان قرار داده شده است، كاربران جهت مطالعه اصل مقاله مي‌توانند به اين نشريه مراجعه نمايند.

 

چکيده

هدف اين پژوهش معرفي نمودهاي وسواس ـ  ناخودداري وارسي در ميان افراد ديندار و ارائه راهکارهاي درماني آن، براساس روايات اسلامي  مي باشد. اين نمودها، براساس روايات اسلامي،  بخصوص روايات شيعي به روش اجتهاد ديني گردآوري گرديد. سپس راهکارهاي درماني اين نمودها، به همين شيوه از منابع معتبر استنباط و معرفي گرديده است.

 

پيشينه تحقيق

وسواس وارسي، يكي از شايع ترين وسواس ها و در عين حال، از پيچيده ترين نمودهاي وسواس – ناخودداري مي باشد. ميزان شيوع آن در ميان تمامي نمودهاي وسواس ناخودداري، فقط نسبت به نمود شست شو و پاكيزه گرداني در مرتبه دوم قرار دارد. مبتلايان به وسواس ناخوداري وارسي، روزانه چندين ساعت صرف وارسي برخي اشيا يا مكان هاي خاص در منزل يا ساير فضاها مي كنند. اين افراد، همچنين ممكن است وقت زياد را به دليل وارسي هاي ذهني، صرف وارسي خاطرات گذشته خود كنند تا اطمينان يابند كه كارهاي گذشته را به درستي انجام داده اند.

ويژگي اصلي اين نوع وسواس، شك و ترديد فراوان بوده و شخص مي ترسد در نتيجة اهمال و غفلت او، اتفاقي ناگوار براي خودش و يا ديگران رخ دهد.

رويكردها در درمان وسوس ـ ناخودداري وارسي

با اينكه تبيين هاي خوبي نسبت به وسواس ناخودداري وارسي تاكنون ارائه شده است، درمان آنها از پيشرفت چنداني برخوردار نبوده است. بهترين درمان، يعني درمان رفتاري يا درمان رفتاري شناختي تا حدودي تأثيرگذار است، ولي حدود پنجاه درصد مبتلايان وسواس– ناخودداري درمان را كنار مي گذارند (ابرامویتز و دیگران،2008، ص 23). همين واقعيت ها مي طلبد نمودهاي وسواس وارسي به صورت خاص در منابع ديني بررسي و راه هاي درماني آن نيز استخراج شود تا شايد كمكي به شناخت بيشتر نسبت به اين اختلال و همچنين درمان آن بر اساس منابعي اسلامي باشد.

تظاهرات وسواس ـ ناخودداري وارسي در ميان افراد مذهبي

وسواس- ناخودداري هاي وارسي، معمولاً در ميان افراد مذهبي به شش صورت نمودار مي شوند:

الف. وسواس ناخودداري وارسي مواد دفعي بدن: در دين اسلام برخي از مواد از جمله مدفوع، ادرار، خون و مني حيوانات حرام گوشتي كه خون جهنده دارند، نجس شمرده شده اند. اين حكم، زمينه دقت را براي برخي افراد فراهم مي آورد، به طوري كه با اندك احساسي مبني بر خارج شدن يكي از اين مواد از بدن، به وارسي شديد مي پردازند و اقدامات بعدي از جمله شستن و غسل را انجام مي دهند.

در اين نوع وسواس، فرد مبتلا بعد از آنكه از آبكشي محل فارغ شده و يا حتي از جاي خود بلند مي شود، به ذهنش مي آيد يا احساس مي كند دوباره ماده دفعي خارج شد و يا شايد محل را درست و يا اصلا آبكشي نكرده باشد.

اين بيماران بيشتر وقت ها به ذهنشان مي آيد، دچار خطا شده اند و براي حصول اطمينان مكرراً به وارسي كردن عملكردشان مي پردازند (لي بائر، 1382، ص 29-30).

ب. وسواس در وضو: يكي از وسواس هاي شايع وارسي در ميان افراد مذهبي، وسواس در وضو مي باشد.

1. وسواس در نيت وضو: نيت همان توجه داشتن به كار و فعاليت مورد نظر و بعد انگيزشي و علت انجام آن مي باشد.

خطاهاي روان شناختي كه براي اين افراد پيش مي آيد، اين است كه تصور مي كنند كه بايد به ذهن آورده و به قلبشان خطور دهند كه چه كاري مي خواهند انجام بدهند. اين افراد چون چنين بنايي گذاشته اند، با تقلاي فراوان تلاش مي كنند، چيزي غير آنچه خودشان مي خواهند، وارد ذهنشان نشود. همين حساس سازي موجب مي شود وقتي مثلاً فرد اراده مي كند وضو بگيرد، چيزهاي زيادي به ذهنش بيايد. او كه اين به ذهن آمده ها را مخل نيت مي داند، فكر مي كند نمي تواند نيت كند. او در واقع در وقت انجام كاري مثل نماز، پيوسته چيزهايي غيرنماز به ذهنش مي آيد. او اين واقعيت ها و امور به ذهن آمده را به عنوان اموري مي داند كه در نيت اخلال ايجاد مي كنند و موجب ناتواني او در نيت مي شوند.

براي اينكه از معضل به ذهن آيي امور مختلف رها شود، نيت خود را بر زبان جاري مي كند، و تلاش مي كند لفظ را هر چه دقيق تر بگويد.

بر اثر همين كارها، روز به روز دقت و تلاش او در نحوة اداي لفظ بيشتر مي شود. با افزايش دقت و تلاش براي صحيح گويي، روز به روز انجام كاري كه او آن را نيت مي نامد، سخت تر مي شود تا جايي كه ممكن است اصل واجب مثل وضو، نماز و يا روزه را ترك كند (ناروئي نصرتي، 1388).

2. وسواس در شست وشوي اعضاي وضو: افرادي كه دچار وسواس ناخودداري وارسي نرسيدن آب به اعضاي وضو مي شوند، گاهي چنان روي دست آب مي ريزند و دست مي كشند كه وضويشان خيلي بيش از معمول طول مي كشد و گاهي اعضاي وضويشان خشك مي شود.

3. وسواس ناخودداري بطلان وضو به گمان خروج غيرارادي مواد دفعي بدن: يكي از وسواس هاي وارسي و در نتيجه، تكرار وضو و غسل، احساس احتمالي و غيرارادي خروج ادرار و مدفوع و يا گازهاي روده و معده و در نتيجه، باطل شدن وضو مي باشد. اين افراد تا جايي پيش مي روند كه حس مي كنند نمي توانند وضوي خود را نگه دارند و بايد پيوسته وضو بگيرند.

ج. وسواس- ناخودداري وارسي در غسل: وسواس وارسي در غسل نيز همانند وسواس وارسي در وضو مي باشد كه بيشتر در نيت كردن، احتمال نرسيدن آب به بدن و احساس خروج ادرار و مدفوع در اثناي غسل نمودار مي شود. اين نوع وسواس، به صورت شست وشوي پي در پي اعضاي بدن، تكرار بعد از پايان يابي و بازگشت دوباره به حمام و شروع مجدد عمل، در رفتار فرد نمودار مي شود.

وضو و غسل در روايات اسلامي

روايات و سيره معصومان‰ نشان مي دهد برخورد بنيان گذاران دين با اين وظايف ديني، غير از آن چيزي است كه امروزه در ميان افراد متدين رواج دارد.

( محمد بن مسلم از امام صادق يا امام باقر‡ مي پرسد: براي غسل جنابت چقدر آب لازم است؟ حضرت فرمود: پيامبر خدا با همسرشان از يك ظرف با پنج مُدّ آب (حدود چهار ليتر) دوتايي غسل مي كردند (کلینی،ج3، ص 22). همچنين پيامبر اكرمˆ فرمودند: وضو در نهايت بايد يك مد آب (حدود سه چهارم ليتر) و غسل با يك صاع (حدود دو ليتر و نيم) انجام شود. در آينده، گروه هايي خواهند آمد كه اين مقدار را كم مي شمارند. اين افراد، بر خلاف سنت و روش عملي من حركت مي كنند. بدانيد كساني كه طبق سنت من عمل كنند، با من در بهشت برين خواهند بود (ابن اشعث، بي تا، ص 16).

بيش از اين مقدار را معصومان‰ نكوهش كرده و گفته اند: خلاف سنت پيامبر و اسراف است.

د. وسواس در اداي دين و مراعات حقوق مردم: در دين اسلام، بر تضييع نكردن و اداي حقوق مردم فراوان تأكيد شده است. چنان كه در روايتي از امام صادق† نقل شده است كه خداوند به هيچ چيز برتر از اداي حق مؤمن عبادت نمي شود (كوفي اهوازي، 1404ق، ص 43). ت

أكيد بر رعايت حق افراد در روايات، كه حكايت از لزوم رعايت حقوق قطعي افراد دارد، موجب مي شود مبتلايان به اين نوع وسواس ناخودداري، با اندكي احتمال هر چند احتمال ضعيف و غيرمعمول، دست به كار شوند و براي حقوق مردم تلاش كنند تا به كسي مديون نباشند

اين افراد، گاهي به ذهنشان مي آيد شايد به فرد خاصي مانند راننده تاكسي، اتوبوس، اداره و يا فردي كه با او داد و ستد داشته اند، مديون هستند. با همين ذهنيت، سراغ فرد رفته و از او سؤال مي كنند آيا دين خود را اداء كرده اند، يا نه؟ گاهي اين كار را بارها و بارها انجام مي دهند باز هم راضي نمي شوند. در حالي كه وظيفه ديني در اين گونه موارد، انكار چنين احساس هايي مي باشد و فرد بايد بايد بنا بگذارد كه به هيچ وجه به كسي مديون نيست و نياز به وارسي هم ندارد.

هـ. وسواس ناخودداري وارسي در نماز: وسواس ناخودداري نماز، به صورت هاي گوناگون نمودار مي شود كه به مهم ترين آنها مي پردازيم:

1. وسواس در وقت نماز: اين عده در فرا رسيدن وقت و داخل شدن وقت كه ملاك هاي تعريف شده و معيني دارد، پيوسته ترديد مي كنند.

در نتيجه، از ديگران به طور مكرر مي پرسند، آيا وقت داخل شده است و يا اذان مثلاً گفته اند. معمولاً، نماز و عمل عبادي را تا پايان وقت به تأخير مي اندازند.

2. وسواس در تكبيرة الاحرام و ساير كلمات نماز: وسواس در شروع نماز، كه تكبيرة الاحرام فعل اول آن است، يكي از وسواس هاي شايع در ميان افراد مذهبي مي باشد.

اين وسواس، از وسواس در نيت آغاز مي شود و با دقت زياد در نحوة اداء كلمه تكبيرة الاحرام ادامه مي يابد. وقتي فرد تصميم مي گيرد به نحو خاصي تكبير را بگويد، به تدريج تلفظ اين كلمه چنان سخت و طاقت فرسا مي شود كه براي گفتن اين كلمه وحشتي عجيب بر وجود فرد سايه مي افكند، ضربان قلب افزايش مي يابد و گاهي سردرد شديد بر فرد عارض مي شود.

3. وسواس در تعداد ركعات و افعال نماز: نماز عملي است كه كميت و كيفيت خاصي دارد. گاهي اوقات، در اثناي نماز با توجه به اشتغال هاي ذهني و عملي روزمره، متوجه اين فعاليت ها مي شود و به صورت ذهني به رتق و فتق آن امور مي پردازد. شخص وقتي دوباره به نماز برمي گردد، دچار ترديد مي شود و يكي از راه هاي زير را طي مي كند:

الف. به تعبير شرعي، گمان دارد كه در چه فعل و محلي از نماز قرار دارد. در اين صورت، فرد با اندكي توجه، اين گمان تبديل به يقين مي شود و فرد معمولاً در نماز دچار مشكل نمي شود.

ب. بعد از توجة دوباره به نماز، احتمال اندكي يا گمان ضعيفي به يك سمت دارد. در اين صورت، فرد با قاطعيت به همان گمان اندك عمل مي كند و بنا مي گذارد كه واقعاً همان چيزي را كه اندك گماني نسبت به آن دارد، درست مي باشد.

ج. واقعاً نمي داند كه در چه جايي از نماز بوده است و سردرگم و متحير مي شود.

در هر كدام از سه مورد پيش گفته، وظيفة شرعي معلوم است، به طوري كه فرد در صورت اول و دوم، بايد بنا بگذارد به همان طرفي كه گمان دارد و در مورد سوم، نماز باطل است.

افرادي كه به وسواس مبتلا مي شوند، در جايي كه گمان اندكي دارند، نمي توانند به اين گمان اندك، اعتماد كنند و مي گويند: نمي دانم در كجاي نماز هستم. به همين دليل، به تكرار نماز روي مي آورند و به تدريج، با اندك ترديدي اين حس به آنها دست مي دهد كه واقعاً نمي دانند در چه محلي از نماز قرار دارند. به همين دليل، به دفعات نماز را مي شكنند و دوباره مي خوانند و يا به ابزارهاي مانند شمردن با دست، علامت گذاري و يا استفاده از مهرهاي مخصوص روي مي آورند.

آنچه قابل توجه است، اينكه اين افراد با اندك ترديدي مي گويند، نمي دانم در كجاي نماز هستم و خود را به يك نوع ترديد عمدي در نماز مبتلا مي كنند و به جايي مي رسند كه فردي بايد قرائت آنها را بشنود و حساب ركعات نماز را برايشان نگه دارد. نماز براي اين افراد، به تدريج به عملي طاقت فرسا و كشنده تبديل مي شود. آنها آرام آرام نماز را ترك مي كنند!

و. وسواس ناخودداري وارسي قصد قربت و احساس ريا: احساس ريا در برخي اعمال عبادي مي باشد. در اين نمود، وقتي فرد اراده مي كند عملي انجام دهد كه در آن قصد قربت لازم است، مانند بلند خواندن حمد و سورة نماز، انتخاب صف اول جماعت يا امام جماعت ايستادن، احساس مي كند اين كار را براي خودنمايي و خوب جلوه دادن خود انجام مي دهد. در روايات اسلامي اولاً، براي ريا كننده علامت هاي عملي برشمرده اند كه رياكار را از غيررياكار متمايز مي كند. پيامبر اكرمˆ فرمودند: ريا كننده چهار علامت دارد: 1. وقتي كسي نزد او باشد كارهايي را كه براي خداست زياد انجام مي دهد. 2. در تنهايي تنبلي مي كند و كار چنداني انجام نمي دهد. 3. در هر كاري كه انجام مي دهد، به شدت از پي آن است كه مورد ستايش و تمجيد قرار گيرد، 4. ظاهر خود را با كوشش زياد خوب نشان مي دهد (ابن شعبه حراني، 1363، ص 22).

مؤلفه ها و گام هاي درماني وسواس ناخودداري وارسي براساس آموزه هاي اسلامي

1. انكار و عدم پذيرش احساس دريافتي: طبق روايات اسلامي، وقتي فرد گمان مي كند از او باد روده و معده يا ادرار خارج شده، بايد بنا بگذارد كه چنين اتفاقي نيفتاده است.

2. تعيين نوع شناخت براي عمل: قضاوت ها نسبت به رويدادهاي خارجي، به صورت وهم (احتمال اندك)، شك (احتمال مساوي)، گمان (احتمال بيشتر) و يقين صددرصد نمودار مي شود. روايات، نوع شناختي را كه مكلف مي تواند ملاك عمل قرار دهد معين كرده و تنها يقين را ملاك عمل دانسته اند.

روايات اسلامي نشان مي دهند كه شك و گمان، هيچ گونه تكليفي را براي فرد به وجود نمي آورد. بنابراين، اگر كسي گمان كرد كه چيز نجسي از بدنش خارج شده، يا به بدنش نجاست از جاي ديگر رسيده، لازم نيست وارسي كند، بلكه بايد بنا را بر طهارت گذارد. اگر وارسي، از سر بيماري و يا موجب تشديد بيماري شود، جايز نيست. براي نمونه، در روايتي آمده است كه زراره از امام صادق† سؤال مي كند: آيا من وظيفه اي دارم در آنچه شك مي كنم خون به آن رسيده، آن را وارسي كنم؟ حضرت فرمودند: نه (طوسي، 1390ق، ج 1، ص 183).

3. تعيين دقيق حد و مرز رفتار: در روايات اسلامي، در امور وسوسه آميز تلاش شده تا فرد مبتلا، به دقت حدود رفتار را بداند. به عبارت ديگر، خط كشي عملي در اختيار فرد گذارده شود كه طبق آن بتواند شروع و پايان كار خود را بداند.

يكي از وسواس- ناخودداري هاي وارسي در مورد زنان در ايام عادت ماهانه اتفاق مي افتد. در اين ايام، زنان احكام خاصي دارند كه از جمله نماز را ترك مي كنند. برخي زنان در ايام عادت ماهانه، بيش از اندازه از خود مراقبت مي كنند تا اينكه پاك باشند، يا جايي را نجس نكنند.

افراد مبتلا به وسواس- ناخودداري وارسي، به محض شروع عادت ماهانه خود را نجس مي دانند و يا با لباس هايي كه در ايام عادت ماهانه پوشيده اند، نماز نمي خوانند. به ذهنشان مي آيد شايد به اين لباس ها خون رسيده باشد و يا مثلاً عرق كرده باشند و عرق از جاهاي آلوده به خون، به جاهاي ديگر بدن رسيده باشد. در همين زمينه، رواياتي داريم كه دلالت مي كند فرد نبايد وارسي كند و عرق ايام عادت ماهانه، هيچ ارتباطي به خون عادت ماهانه ندارد و نجس نيست. به علاوه، نماز خواندن در لباس هاي ايام عادت ماهانه جايز است. به عنوان نمونه، در رواياتي آمده است كه زن حائض، در همان لباسي كه عادت ماهانه شده، نمازش را مي خواند، مگر اينكه به لباسش خون رسيده باشد (حرعاملي ، ج 3، ص 109).

4. عمل كردن به شناخت هاي يقيني و صحيح: عمل كردن به باورهاي صحيح، ركن و پايه اصلي اسلام در همه زمينه هاست. به همين دليل، اين دستور العمل ها را ائمهاطهار‰ در مقام عمل كردن صادر كرده اند. از فرد خواسته اند بر خلاف احساس خود با واقعيت روبه رو شود و بر خلاف ترديدهاي خود عمل كند.

5. پيوستگي عمل: در دين اسلام، علم (شناخت) و عمل قرين هم هستند. اين دو، به منزله دو بال هستند كه حركت هماهنگ آنها انسان را به سمت مقصد حركت مي دهد. اين دو، به تنهايي هيچ كدام راه به جايي نمي برند. بنابراين، اگر فردي هر قدر شناخت داشته باشد، ولي به شناخت هايش عمل نكند، در او هيچ دگرگوني واقع نمي شود. همچنان كه عمل بدون علم، هم را به جايي نمي برد.

6. اجتناب از عمل كردن به باورهاي نادرست: بر اساس روايات اسلامي، فرد نبايد باورهاي غيرمنطقي را تأييد كند. مهمتر اينكه، نبايد به اين باورها عمل كند. اين نحوة عمل كردن، به منزله اطاعت كردن از شيطان شمرده شده است و عملش اطاعت از خداوند به حساب نمي آيد.

بحث و نتيجه گيري

بر اساس روايات اسلامي، براي درمان وسواس ناخودداري وارسي، اولين گام انكار احساس هايي است كه به فرد دست مي دهد. براي نمونه، فرد حس مي كند كه ادرارش بدون اراده خارج شد و يا اينكه باد روده و معده خارج شده و وضويش باطل شد است. در اين صورت، با اندك احتمالي كه شايد چنين چيزي اتفاق نيفتاده، نبايد به اين احساس اعتنا شود.

آموزه هاي اسلامي در گام دوم، مؤمنان را از عمل به باورهاي ترديد آميز بر حذر داشته اند.

تفكيك باورها به باورهاي ترديدآميز و يقيني، تنها در منابع ديني به صورت روشن و گفتار معصومان‰ آمده است. به يك معنا، مي توان گفت: درمانگري منطقي هيجاني با باورهاي ترديد آميز فرد وسواسي، چون غيرمنطقي هستند، مقابله مي كند.

در گام سوم، يعني تعيين حد مرز دقيق رفتار به فرد مبتلا به وسواس كمك مي كند تا او به صورت روشن بداند كه از او چه خواسته مي شود و با تمسك به آن، مرزهاي روشن تكليف خود را در برابر انبوه ترديدها بداند. اين چيزي است كه در روايات اسلامي به آن پرداخته شده و در هر كاري حدي را معين كرده اند كه اين حد معمولاً با حد مرزي كه افراد عادي براي رفتار معين مي كنند، هماهنگ است.

گام چهارم، يعني عمل كردن به باورها، روان را تغيير مي دهد، حالت هاي رواني را تثبيت مي كند و شاكله را حفظ مي كند. اين واقعيت از منابع ديني و اسلامي به خوبي به دست مي آيد. به همين دليل، براساس روايات اسلامي تا فرد به ايمان خود عمل نكند، فعاليت هايش مانند مشاوره رفتن، راه كارهاي درماني را آموختن و در مركز درمان با مشاور همراهي كردن، اثري براي تغيير رفتار ندارد.

گام پنجم، يعني پيوستگي عمل يكي ديگر از مؤلفه هايي است كه از آموزه اسلامي به دست مي آيد. بر اين اساس، فرد بايد پيوسته و دست كم چهل روز به ايمان آورده ها عمل كند تا تغيير محسوس و درون سازي شده در فرد تحقق يابد .

 

گام ششم، يعني اجتناب از عمل كردن به باورهاي نادرست، حركت فرد مبتلا در مسير نادرست را متوقف مي كند.

در روايات اسلامي نيز خواسته مي شود كه فرد به صورت فعال باورهاي نادرست خود را زيرسؤال ببرد و درستي آنها را نيز انكار كند و در وقت عمل از آنها اجتناب كند.

با اين همه، اين گام هاي شش گانه تنها در درمان خوديابي اسلامي به گونه اي مدنظر قرار گرفته اند و در هيچ كدام از رويكردهاي موجود به چشم نمي خورد (ناروئي نصرتي، 1388، ص 119).


1.  استاديار گروه  روان شناسي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره )

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی