ولايت فقيه، شعبه اي از ولايت مطلقه الهي است
سخن ما در اين مقاله، در موضوع ولايت است. حقيقت ولايت از فطريات است و ولايت از شعبه توحيد است؛ زيرا حقيقت ولايت، فيض مطلق است و فيض مطلق؛ ظل وحدت مطلقه است.
پيامبر گرامي اسلام حضرت محمد بن عبدالله(ص) صاحب ولايت مطلقه بود و هركس كه از جام وجود نوشيده باشد، داخل در مقام ولايت مطلقه است و هر كس از راه سير و سلوك، داخل در ولايت مطلقه گردد، از اهل سعادت است؛ زيرا كه ولايت، دژ محكم و ايمنيبخش از عذاب الهي است.
حضرت عليبن ابي طالب(ع) نيز به همين دليل صاحب ولايت مطلقه بود و به دليل مقام ولايت، قائم بر همه نفوس است و با همه موجودات به نحو معيت قيومي ظلّي الهي، معيت دارد و با همين استناد، ولايت علوي كمال دين و اتمام نعمت شمرده شده است و در استمرار همان ولايت، ولايت مطلقه امامان معصوم(ع) قرار گرفته است.
با اين نگاه است كه من و ما حضرت محمدبن عبدالله(ص) و امام زمان(عج) را به حسب واقع حاكم بر جميع موجودات ميدانيم و معتقديم پيامبر اعظم(ص)، خاتم ولايت كلي بالاصاله است و حضرت حجت(عج)، خاتم ولايت كلي به تبعيت است؛ پس، نسبت خاتم رسل با خاتم ولايت نيز مانند نسبت خاتم با ساير انبياست و در اين نسبت تفاضل و تفاوتي وجود ندارد؛ زيرا حضرت محمد(ص) صاحب اين مرتبه در باطن است و خاتم، مظهر اين مرتبه در ظاهر ميباشد و ختم ولايت از مظاهر ختم رسالت در ظاهر است و چون ولايت، امري عام و فراگيرنده همه انبياء و اولياست، منقطع نميگردد؛ يعني تا زماني كه دنيا باقي است ولايت هم باقي است.
در عصر غيبت كبري نيز فقهاي جامعالشرايط، استمرار دهنده ولايت مطلقهاند و آنان آيات الهيه و اسماء ا... حسني و ذكر ا... اكبرند؛ و ولايتشان در راستاي اجراي احكام الهي و تحقق ارزشهاي ديني و شكوفا ساختن استعدادهاي افراد جامعه و رساندن آنان به كمال و تعالي است.
از اين رو، وليفقيه با قدرت ولايت مطلقه، در تدبير امور جامعه، تمامي اختيارات امام معصوم(ص) را داراست و هيچ قانوني بدون اجازه او اعتبار و مشروعيت ندارد و تمام شؤون حكومت با اجازه او اداره ميشود.
فقهاي جامعالشرايط، همان ولايت رسولالله(ص) و ولايت ائمه هدي(ع)، با همان اختيارات حكومتي و ولايتي آنان را دارند و ولايتشان در استمرار ولايت اولياي الهي و ولايت الهي است؛ زيرا حقيقت ولايت به نزد اهل معرفت؛ عبارت از فيض منبسط مطلق است و آن فيض، خارج از همه مراتب حدود و تعينات است و از آن تعبير به وجود مطلق شود و فطرت به آن حقيقت متعلق است، چنان كه خود آن حقيقت، حقيقت مستظله است و آن را تعبير به ظل ا... كنند و آن را مشيت مطلقه و حقيقت محمديه و علويه دانند.
اولياي الهي(ع) در صدر اسلام و بدايت امر شريعت، در ادامه راه و روش نبي خاتم(ص) بر حفظ و نگهداري از جميع احكام با همه خصوصيات و اجزاء و مختصات، همت كردند و امروز نيز در عصر غيبت كبري، فقهاي جامعالشرايط و جانشينان حضرت حجت(ع) با همان ولايت مطلقه، ادامه دهنده راه ائمه دين و قويترين حافظ و پر همتترين اشخاص در اين امر الهياند.
مصداق بارز اين ولايت در عصر انقلاب اسلامي و دوران شكلگيري حكومت ديني و نظام جمهوري اسلامي ايران، حضرت امام خميني(ره) بود و امروز نيز تبلور اين نورانيت را در وجود حضرت امام خامنهاي(مدظلهالعالي) شاهد و ناظريم و تكريم ولايت ايشان را تجليل از مقام رسالت و امامت ميدانيم.
ائمه معصومين(ع) صراط مستقيم الهياند و حقيقت صراط، صورت باطن ولايت است كه نزديكترين راه وصول اليا... است و امروز بدون تبعيت از وليفقيه پيمودن اين راه ميسور نيست. به سوي وليفقيه رفتن، عين به سوي خدا رفتن است و تمسك به مقام آن هادي طريق معرفت، حتم و لازم ميباشد و اگر كسي با قدم خودخواهي و غرور خود، بيتمسك به ولايت فقيه بخواهد راه مستقيم الهي را طي كند، به علت سلوك شيطاني او، ممكن نيست.
پيمودن راه راست نياز به حكومت دارد و حكومت نيازمند والي و متصدي است و تبعيت از آن والي با اختيارات حكومتي پيامبر(ص) و ائمه(ع)، ضروري و بر همه فرض است و منكر چنين ضرورتي، منكر ضرورت اجراي احكام اسلامي است و انكار كننده، جامعيت احكام و جاودانگي دين مبين اسلام را انكار كرده است.
هر كس هم در برابر وليفقيه ايستادگي كند و يا زمينه تضعيف يا براندازي نظام ديني را فراهم سازد، به علت استمرار ولايت اولياي الهي در ولايت فقيه، حكم منكر ولايت مطلقه را دارد و چون ولايت از شعبه توحيد است، در برابر خدا و حكم خدا ايستاده است.
البته بايد اذعان نمود كه ولايتمداري با الفاظ و عبارات تحقق پيدا نميكند، ولايتمداري يك حكمت عملي است كه من و ما بايد در قول و فعل و نوشتن و گفتن تابع امام خامنهاي باشيم و در هر زمان و مكان، و در هر موضوع، تدابير معظمله را سرآمد حركت كمال طلب و تعالي معنوي خود قرار دهيم و تسليم شبههها و القائات شيطاني نشويم و از مسير مستقيم الهي جدا نگرديم.
امروز نيز چونان ديروز مستكبرين به دنبال نفي حاكميت ديني و ولايت مطلقه، در راستاي محققشدن اهداف شيطاني و نفساني خود هستند. همانان در وراي پيكارهاي انتخاباتي، گروههاي ذينفوذ ويژهاي را ميخرند تا از طريق آنان زمينه سقوط حكومت ولايي را فراهم سازند و به جاي قانون الهي، قراردادهاي انساني را محور حكومت مردم و جامعه قرار دهند.
دشمنان بيروني و دروني بايد به درستي اين واقعيت را بپذيرند كه چنيني نگاهي، هيچگونه اصول ثابت اجتماعي را ارائه نميدهد و در عوض جامعه را در معرض تهديد، فساد و زوال قرار ميدهد. تنها راه وصول به كمال مطلق در پرتو پذيرش ولايت مطلقهاي است كه در زمان عدم حضور معصوم(ع)، فقيه جامعالشرايط با همان اختيارات معصوم، متولي آن است و با همان ولايت مطلقه راه رسيدن به سعادت واقعي را هموار ميسازد و انسانها را از عذاب الهي ايمن ميبخشد.
دقيقاً با همين نگاه است كه حضرت امام خميني(ره) ميفرمودند: «ولايت فقيه همان ولايت رسولالله(ص) است.»
پس انكار ولايت فقيه، انكار ولايت رسولا... است. مقابله يا تضعيف آن نيز مقابله يا تضعيف ولايت پيامبر(ص) و اولياي الهي است.
وليفقيه از طرف معصومين(ع) نيابت در تمام امور شرعي، سياسي و اجتماعي دارد و تولي امور در غيبت كبير موكول به فقهاي جامعالشرايط است و منكر اين حقيقت در برابر اين نصب از طرف معصوم ايستاده است و خطايش در حد شرك به خداوند ميباشد؛ چنانكه رئيس مذهب شيعه ميفرمايند: «هرگاه وليفقيه حكمي كرد و از او قبول نكردند، حكم خدا را سبك شمردهاند و ما را رد كردهاند و آن كس كه ما را رد كند، خدا را رد كرده است و رد كردن خدا در حد شرك به خداي متعال است.»
گرچه اين انكار، خللي در ولايت شخص ولي ايجاد نميكند؛ زيرا آن ولايت با انشاء و اعتبار بشري وضع نشده كه با تهاجم و انكار ضدبشري از بين برود. خدا آن ولايت را به فقها تسري داده تا انسانها هر فعل، صفت و ذاتي را فاني و مندك در فعل، صفت و ذات خداي سبحان مشاهده كنند.
توجه به اين واقعيت و حقيقت، من و ما را در برابر همه آسيبها بيمه ميسازد و از خطرات پيش رو نجات ميدهد و مانع ضربهزدن بر پيكره ولايت فقيه ميشود؛ و به تبع آن انقلاب اسلامي ايران را از آسيب جدي مصون ميدارد؛ تا مانعي براي تجلي انوار الهي و تدبير و ربوبيت حق وجود نداشته باشد.




























ارسال کردن دیدگاه جدید