حضرت زینب(س)؛ اسوه و الگوی بی نظیر بردباری و مقاومت

تبیین: به مناسبت 15 رجب، سال روز رحلت عقیله بنی هاشم حضرت زینب(سلام الله علیها) مقاله «حضرت زینب؛ اسوه و الگوی بی نظیر بردباری و مقاومت» توسط حجت الاسلام عباس جعفری فراهانی نوشته شده و در اختیار سایت تبیین قرار داده شده است.

اشاره:

بحث و بررسی در زندگانی الگوهای کامل و شایسته ـ به ویژه بانوان پاک دامنِ آسمانی که از خاندان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) سر برآورده اند ـ برای هر انسانِ شیفته حق و عدالت و تعالی، مفید و درس آموز هست. یکی از بانوانِ نمونه، حضرت زینب(س)، دختر مولی الموحّدین، حضرت امام علیّ بن ابی طالب(ع) می باشد که مطالعه و مرور مراحل مختلف زندگی آن بزرگوار از ولادت تا رحلت، برای همه مردم به ویژه بانوان و دختران مسلمان و غیر مسلمان، آموزنده و عبرت آموز می باشد.

آن حضرت، الگویی از تعالی معنوی و کمالات نفسانی در جنبه های علمی، اخلاقی، تربیتی بودند که نتیجه ی آن در علم و تقوی و معاشرت و بردباری و صبر و حماسه و محبت و عشق و دل دادگی و احساس مسئولیت بروز کرده بود.
در این نوشتار کوتاه، مروری به برخی از مراحل زندگانی، سیره و رفتار آن عقیله بنی هاشم و اسوه صبر و مقاومت خواهیم انداخت، تا چه در نظر آید و چه مقبول افتد.

1. ولادت نور

حضرت زینب(س) بنا به قول مشهور در پنجم جمادی الاُولی سال ششم هجری در مدینه منوّره متولد شد. پیامبر اکرم(ص) نامش را زینب(به معنای درخت خوش بوی نیکو منظره ای که از بوی خوش آن افراد سر مست می شوند) گذاشت. (1)
کنیه اش امّ عبدالله، امّ کلثوم، امّ العزائم، امّ هاشم، امّ المصائب و لقبش را عالمة، عقیله ی بنی هاشم، صدّیقه ی کبری، نائبة الزهراء و بطلة کربلا گفته اند. (2)

2. در سوگ جدّ بزرگوار و مادر عزیزش

حضرت زینب(س) پنج سال داشت که رسول اکرم(ص) به ملکوت اعلی پیوست. او شاهد غم و اندوه مادرش، حضرت فاطمه زهرا(س) بود که در فراغ پدر ارجمندش، گریه می کرد و می ســوخت. زمانی نگذشت که مـــادر عزیزش، دردانه ی عصمت و طهارت، کوثر نبوی(ص) در اثر سختی ها و فشارهای روحی و جسمانی مانند هجوم به خانه ی امام علیّ(ع) و شکستن حرمت اهل بیت(ع)، غصب فدک و از دست دادن حقوقش، بی حرمتی به عصمت نبوی(ص)، در بستر بیماری افتاد و پس از 75 روز(به روایتی) و 95 روز(به روایتی دیگر) به شهادت رسید.(3)

3. ازدواج و مسئولیت پذیری

حضرت زینب(س) در سن 13 سالگی پس از خواستگاری عبدالله بن جعفر بن ابی طالب، به ازدواج او در آمد.(4) و صاحب 4 فرزند، به نام های جعفر، عون، محمّد و امّ کلثوم شد. و بعضی فرزندی به نام عباس را به او نسبت داده اند. (5) مورخان نوشته اند: محمد و عون در سن 10 و 8 سالگی در کربلا در رکاب دایی عزیزشان حضرت سیّد الشهداء(ع) به فیض شهادت رسیدند. (6)

4. فضایل و کمالات انسانی

الف) علم و دانش

از حضرت امام سجاد(ع) نقل شده که خطاب به ایشان فرمود:«أنتِ بحمدالله عالمة غیرمعلّمة فَهِِمة» یعنی؛ ای عمه جان، شما دانشمندی هستی که از کسی نیاموخته ای و دانا و فهمیده ای هستی که از کسی یاد نگرفته ای!. به راستی چنین است، خانمی که از پدری همانند امام علیّ بن ابی طالب(ع) وارث علم پیامبر(ص)، و مادری همانند فاطمه ی زهرا(س)، کوثر پیامبر(ص)، متولد شده باشد و در دامان آن بزرگواران رشد و نُموّ یافته، باید چنین باشد. خصوصیت و ویژگی مرتبطین با اهل بیت(ع) چنین هستند.

حضرت زینب(س) در مسجد کوفه، مجلس درس تفسیر قرآن و احکام برقرارکرده بود و گاهی مردان نیز در جلسات ایشان شرکت می کردند. گفته می شود، عبدالله بن عباس هم از آن کسان بوده است. چنان که او نقل می کند: «بانوی خردمند ما حضرت زینب بنت علیّ(ع) چنین روایت می کند». (7)

امام حسین(ع) به خواهرش دستور داد تا احکام دینی را از طرف امام سجّاد(ع) برای بستگانش تبیین کند، او از طرف حضرت زین العابدین(ع) نیابت خاصه داشت تا احکام دینی و شرعی را برای مردم بیان کند و خانه ی آن علویه ی مکرّمه، همواره محل رفت و آمد و مراجعه مردم بود.

ب) شجاعت و جهاد و مبارزه با دشمنان

آن حضرت، در حادثه روز عاشورا به عنوان یار و یاور برادرش بزرگوارش، حضرت سیدالشهداء(ع) شرکت داشت و در آن مبارزه خونین، نقش تاریخی خود را با صبر و بردباری و پرستاری از زخمی ها و مجروحین و ... ادامه داد و هرگز از دشمن اموی و منحرفین خوف و هراسی نداشت. طبق روایتی امام علیّ(ع) فرمود: «جهاد بر سه قسم است، با دست، با زبان و با دل». (8)

حضرت زینب(س) با قدرت و تسلط بی نظیر به مبانی دینی و قرآنی و قدرت و تسلط بر مردم، چنان حکیمانه سخن می گفت که دهان مردم از تعجب باز می ماند!. چنان که در مجلس یزید با ابّهت و شکوهی ویژه سخن گفت که نه یزید امکان قطع سخن او را یافت و نه کسی از حاضران جرأت مخالفت پیدا کرد!. (9)

ج) استقامت در راه هدف مقدس

حضرت زینب کبری(س) پس از رخداد خونینِ کربلای حسینی، با شجاعت بی نظیر و استقامت همانند کوه خود، در کنار برادرزاده ارجمندش حضرت سیّد الساجدین(ع) به ادای وظیفه دینی پرداخت. که به نمونه هائی از آن اشاره می شود:

اول. در کوفه:

عمر بن سعد کاروان اسراء را، به گونه ای ترتیب داده بود تا سپیده دم دوازدهم محرم الحرام به شهر کوفه برسند. کاروان خسته و غم بار از مشکلات و دشواری های روزهای قبل در حالی که سرهای مقدّس و مطهّر شهداء بر نیزه ها بود، نزد عبیدالله بن زیاد برده شدند. او با چوبی که در دست داشت به لب ها و دندان های سر مبارک حضرت سید الشهداء(ع) می زد!؟... . حضرت زینب(س) که کهنه ترین جامه های خود را پوشیده بود با اُبّهت و جلالی هر چه تمام تر، قدم پیش نهاد و در گوشه ای نشست!. عبیدالله بن زیاد (لع) سؤال کرد این زن کیست؟ پاسخی نشنید تا اینکه یکی گفت: این زینب دختر علیّ(ع) و فاطمه(س) است. عبیدالله گفت: سپاس خدایی را که شما را رسوا کرد و کشت!؟. حضرت زینب(س) اظهار داشت: سپاس خداوندی را که نبیّ خاتم حضرت محمّد بن عبدالله(ص) را گرامی داشت و ما را پاک و پاکیزه نمود. تو ای عبیدالله، تبه کار، رسوا و بدکاره ای؟ عبیدالله گفت: ببین خدا با خانواده ات چه کرد؟ حضرت فرمود: «ما رأیت الاّ جمیلاً...» یعنی؛ غیر از زیبایی چیزی نمی بینم. مطمئن باش که به زودی خداوند میان آنان(شهداء) و تو قضاوت خواهد کرد. مادرت به عزایت بنشنید ای پسر مرجانه!.

دوم. در مجلس یزید در شام:

اسیران را به طرف قصر یزید بن معاویه(لع) حرکت دادند، در حالی که یزید(لع) اشعار ابن زِبَعری را می خواند که بوی کفر و شرک و بی دینی از آن می آمد!؟. این صحنه برای امام سجّاد(ع) و حضرت زینب(س) بسیار تلخ و دشوار بود! امام سجاد(ع) خطاب به یزید فرمود: چه می گویی در حالی که جدّ ما رسول الله(ص) هست!. در این مجلس وقتی یکی از شامیان از یزید خواست تا فاطمه بنت الحسین(ع) را به عنوان کنیز به او بدهد، حضرت زینب(س) فرمود: نه تو و نه یزید چنین حق و جرأتی ندارند. وقتی جسارت یزید را مشاهده کرد فرمودند: تو امیر و مسلط هستی. از روی ظلم و ستم دشنام می دهی و تندی می کنی و زور می گویی. در این موقع یزید ساکت شد و ادامه نداد!. آری این چنین هست جرأت، هیبت و ابّهت اهل بیت(ع) که با شجاعت و منطق، دلهره در دل دشمنانان می انداختند به طوری که آنان را به عقب نشینی وادار می کردند. حضرت زینب(س) در ادامه سخنانش مردم را منقلب کرد و با قرائت آیات قرآن و استدلال به تفسیر و تاویل واقعی آن ها، بنیان ظلم و ستم اُمویان را افشا و بر حقّانیت راه پیامبر اعظم(ص) و خاندانش شهادت داد به طوری که مردم کم کم بیدار شدند و به عمق ظلم و ستم و فساد خاندان بنی امیه پی بردند!. (10)

سوم. در مدینه:

کاروان خسته و غم ناک اهل بیت(ع)، پس از تحمّل سختی های راهِ طولانی شام به مدینه، وارد شهر شدند. نسیم بوی آشنای شهر پیامبر(ص) به مشام کاروانیان می رسید، اما آن ها که در هنگام خروج از مدینه با حضرت امام حسین(ع) حضرت ابوالفضل العباس(ع)، حضرت علی اکبر(ع) و... بودند، اینک آن ها به ملکوت اعلی پیوسته اند و اســــراء تنها شده اند! . فقدان آن ها بر اعضای کاروان سنگینی می کرد ولی چاره ای نبود و تسلیم قضا و قدر الهی بودند. آن ها خوش حال از این که مأموریت محوله را به خوبی انجام داده اند. کاروان اسراء با حزن و اندوه و گریه و اشک مردم مدینه به زیارت قبر مطهّر پیامبر اکرم(ص) رفتند و حضرت زینب(س) با چشمانی گریان، خطاب به رسول خدا(ص) عرض کرد: « یا جدّاه، انّی ناعیة الیک وَلَدک الحسین[ع]» یعنی، ای جدّ بزرگوار و عزیزم، با حزن و اندوه خبر کشته شدن فرزندت حسین(ع) را آورده ام. گروهی برای تسلیت به خانه عبدالله بن جعفر رفتند و عبدالله گفت: «خدا را شکر که بچه هایم فدای حسین(ع) شدند و جانشان را برای او دادند». سپس حضرت زینب(س) به دیدار امّ البنین[مادر حضرت عباس(ع)] رفت و او را دل داری داد. بنی هاشم با حالت عزاداری بر شهدای کربلا در بقیع اجتماع کردند و نوحه های جان گداز سر دادند و بعضی از اعضای کاروان کربلا، به نوحه سرایی و بیان حوادث، سختی ها و شجاعت و چگونگی جان فشانی شهداء و مقاومت اسراء پرداختند. خانواده پیامبر(ص) عزا دار و سیاه پوش شدند و دیگر شادی نکردند!. حضرت زینب(س) در کنار امام سجّاد(ع) چگونگی حوادث واقعه کربلا را برای مردم بازگو می کردند و اظهار می داشتند آن ها همه ی این مصائب را به خاطر خدا تحمل کردند و مانند کوه استوار، لحظه ای از خدا غافل نبودند.

در نتیجه حضرت امام زین العابدین(ع) و حضرت زینب(س) و سائر اسراء، پاسدار حقیقی و واقعی ثارالله(خون خدا) شدند و نگذاشتند، نهضت و حماسه جان گداز و خونین کربلا فراموش شود. حادثه ای که موجب حفظ و بقای اسلام از انحرافات و کجی ها شد و بنیان و اساس حاکمان فاسق و بی دین و سلسله بنی امیه را نابود کرد. (11)
« سلامٌ علیها یوم وُلِدت و یوم تٌوفیّت و یوم تٌبعث حیّاً»


پی نوشت ‏ها:
1. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب(ع) 3: 357.
2. مسعودی، مروج الذهب... 3: 63؛ ابوالفرج الإصفهانی، مقاتل الطالبیین: 95؛ محمّد زاده، مرضیه؛ بانوی آفتاب: 26.
3. اربلّی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة(ع) 2: 63.
4. ابن سعد، الطبقات الکبری 6: 100.
5. همان 8: 341؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب(ع) 4: 122.
6. وقعة الطف(تحقیق: یوسفی غروی) 282: 248؛ ابو الفرج الإصفهانی، مقاتل الطالبیین: 122.
7. ابوالفرج الإصفهانی، مقاتل الطالبیین: 95؛ صدوق، کمال الدین، باب 45 ح37.
8. نهج البلاغة، حکمت 375.
9. ابومخنف، وقعة الطف(تحقیق: یوسفی غروی) 262؛ سیّد ابن طاووس، الملهوف... 191.
10. سید ابن طاووس، الملهوف... : 315؛ طبرسی، الاحتجاج 2: 122.
11. مجلسی، بحار الأنوار... 45: 124؛ سید ابن طاووس، الملهوف... : 240؛ ادب الطف 1: 71.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی