تشابه اديان توحيدي تحريف كتاب مقدس و قرآن

تبين: مقاله ((تشابه اديان توحيدي؛ تحريف كتاب مقدس و تحريف قرآن)) نوشته حجت الاسلام دکترحسین نقوی(1)  که درشماره 19 فصل نامه علمی پژوهشی (معرفت ادیان) انتشار يافته بود توسط پايگاه اطلاع رساني تبيين، تلخيص و در اختيار خوانندگان قرار داده شده است، كاربران جهت دریافت اصل مقاله مي‌توانند اینجا کلیک کنند.

مقدمه:

در هر ديني، كتاب مقدس منبع اصلي استنباط آموزه هاي آن دين به شمار مي رود. از اين لحاظ، مهم ترين و اصلي ترين مرجع در هر ديني به حساب مي آيد. بر اين اساس، هر ديني كتاب مقدسِ متقن تر و محكم تري از لحاظ سندي و محتوايي داشته باشد، مي تواند ادعا كند كه دين بهتري دارد.

بررسي عصمت كتاب آسماني، يكي از مهم ترين مسائل كلامي در اديان مختلف به شمار مي آيد. متأسفانه برخي از عالمان ديني، هم از شيعه و هم از اهل سنت، مطالبي در اثبات تحريف قرآن نگاشته اند و عصمت قرآن را زير سؤال برده اند. در مقابل، اكثريت انديشمندان مسلمان (شيعه و سني) قائل به عصمت قرآن هستند.

اين نوشتار به بررسي يكي از مهم ترين دليل قائلانِ به تحريف قرآن؛ يعني روايات تشابه حوادث امت اسلامي با امت هاي پيشين پرداخته و تلاش مي كند كه پاسخي محكم و مستدل به آن ارائه نمايد.

روايات تشابه حوادث امت اسلامي با امم توحيدي

تعابير روايات مشابهت به دو شيوه در روايات شيعي مطرح شده است:

يك دسته، با تعبير ((كلُّ مَا كَانَ فِي الْاُمَمِ السَّالِفَةِ))آمده است. كُلُّ مَا كَانَ فِي الْاُمَمِ السَّالِفَةِ فإنه يَكُونُ فِي هَذِهِ الْاُمَّةِ مثله حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَالْقُذَّةِ بِالْقُذَّة.

دستة ديگر، تعبير لَتَرْكَبَنَّ (لتتبعنّ) امتي سُنَّةَ بني اسرائيل يا تُؤْخَذُونَ كَمَا اُخِذَتِ الْاُمَمُ مِنْ قَبْلِكُمْ آمده است.

در برخي تعابير نيز مصداق، به صورت كاملاً روشن بيان شده است. مانند اين بيان كه حضرت علي عليه السلام در خطبه اي مي فرمايد: شما نيز مانند بني اسرائيل سرگرداني خواهيد كشيد ... لَكِنْ تِهْتُمْ كَمَا تَاهَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ عَلَي عَهْدِ مُوسَي بن عِمْرَانَ عليه السلام وَلَعَمْرِي لَيُضَاعَفَنَ عَلَيْكُمُ التِّيهُ مِنْ بَعْدِي أضْعَافَ مَا تَاهَتْ بَنُو إِسْرَائِيل(…

آنچه در مجامع روايي شيعي و سني آمده است، با همين تعابير است و از اين تعابير فراتر نيست.

نكتة ديگر اينكه، با يك بررسي اجمالي به روشني معلوم مي شود كه ائمه عليهم السلام اين گونه روايات را بيشتر در سه حوزه به كار برده اند:

يكي در باب ارتداد امت اسلامي، همانند بني اسرائيل و ديگري، بحث افتراق و فرقه فرقه شدن امت اسلامي، همانند بني اسرائيل و سوم، در بحث رجعت كه ائمه عليهم السلام فرموده اند: همان گونه كه در امم گذشته، به ويژه در بني اسرائيل رجعت رخ داده است و قرآن نيز گزارشي از اين رجعت داده است، مانند رجعت عُزير نبي و موارد ديگر، در امت اسلامي نيز رجعت رخ خواهد داد.

غير از اين روايات، آياتي كه در قرآن بيان مي كنند كه سنت هاي الهي تغيير نمي كنند فَلَن تَجِدَ لِسنت اللهِ تَبدِيلاً (فاطر: 43) و اين سنن در ملل و جوامع مختلف، تكرار خواهند شد سُنَّةَ مَن قَد أرسَلنا مِن رُسُلِنا وَلاتَجِدُ لِسنتنا تَحويلاً (اسراء: 77)، به همين مطلب اشاره مي كنند.

بر اين اساس، كساني مانند محدث نوري معتقدند: ازآنجاكه يكي از جريان هاي مهم امت هاي گذشته، تحريف كتاب هاي آسماني آنهاست، پس كتاب آسماني اين امت، يعني قرآن نيز تحريف مي شود (نوري طبرسي، 1298ق، ص35) و مدعي هستند كه پس از رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، اين تحريف در قرآن رخ داده است. ايشان دلايل و شواهد فراواني را مطرح كرده اند. يكي از بهترين و متقن ترين دلايل قائلان به تحريف قرآن، روايات تشابه اديان است.

سنن الهي از ديدگاه آيات قرآن:

با توجه به ملاكي كه آيت الله مصباح يزدي در كتاب جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن ارائه كرده است، سنت، همسان با قضا و قدر الهي است. بر اين اساس، هر چيزي كه از آيات و روايات استفاده شود كه در قضا و قدر الهي قرار دارد، سنت الهي محسوب مي شود. آنچه به بحث ما، يعني استفادة محدث نوري از آيات و رواياتِ سنن الهي براي اثبات تحريف در قرآن، مرتبط است، سنت به معناي مقيد و مشروط است؛ زيرا محدث نوري بر اين باور است كه امت اسلام نيز قرآن را تحريف كرده است. اين مطلب به رفتار و اعمال امت ها مرتبط است.

يكي از سنت هايي كه از آيات و روايات به دست مي آيد و مرتبط به بحث ما است، سنتِ پيروزي خدا و فرستادگانش است: كتَبَ اللهُ لَأغلِبَنَّ أنَا وَرُسُلي إِنَّ اللهَ قَويٌ عَزيزٌ (مجادله: 21). از اين آيه مي توان استنباط كرد كه معجزات فرستادگانش مغلوب نخواهد شد؛ به اين دليل كه ابطال معجزه، شكست خدا و رسول است. به همين دليل، در قرآن آمده است كه فرستادگان خدا با معجزات خود، ديگران را به مبارزه دعوت مي كردند و در تمام موارد، اين فرستادگان خدا بودند كه پيروز بودند. مانند عصاي حضرت موسي عليه السلام.

نكتة ديگر اينكه، اساساً معقول نيست كه سنن الهي از لحاظ مصداق در امت ها كاملاً شبيه هم باشند. اين غيرممكن است؛ زيرا شرايط زماني و مكاني متفاوت است. بر اين اساس، فقط اصل سنت ها تكرار مي شود.

كتاب مقدس

تورات و انجيل، كه عنوان هايي هستند براي يك مجموعه نوشته ها، از جهتي شبيه به روايات اسلامي هستند كه از لحاظ محتوا، لفظ و سند، احتمال دست بردن بشر در آنها وجود دارد. بر اين اساس، همان گونه كه براي استفاده از روايات اسلامي، لازم است محتواپژوهي، لفظ پژوهي و سندپژوهي صورت گيرد، در كتاب مقدس نيز تمام اين موارد بايد صورت گيرد، تا قابل استفاده باشد. اين اشتباهي فاحش است كه برخي، كتاب مقدس را با قرآن مقايسه مي كنند؛ قرآني كه هيچ نيازي به بررسي سندي، نقادي محتوا و لفظ ندارد (نقوي، 1390، ص23).

نكتة ديگري كه ديدگاه ما را تقويت مي كند، اين است كه در برخي روايات، با تعبيراتي نظير مكتوب في التوراة يا في التوراة مكتوب مطالبي از تورات نقل شده است.

در ميان اين تعابير، گاهي براي تورات، قيد لم تُغيَّر يا لم يتغيّر آمده است، ولي قيد لم تُحرَّف نيامده است. اين نكته مي تواند نشانة اين باشد كه تورات مجموعه اي است شبيه روايات اسلامي كه در آنها تحريف لفظي معنا ندارد، ولي تغيير و جعل معنا دارد.

با توجه به آنچه گذشت، نكتة بسيار مهمي به دست مي آيد و آن اينكه، مقايسة كتاب مقدس و قرآن كريم، اشتباه است و موجب سوءتفاهم هايي مي شود؛ به اين معنا انتظار ما از قرآن عدم تحريف است، آيا از كتاب مقدس هم مي توان انتظار عدم تحريف را داشت؟ به گونه اي كه حتي يك واو نيز از كتاب مقدس نبايد كم شود. پاسخ منفي است.

نكتة ديگر اينكه كتاب هاي آسماني ديگر، با تمام اهميتي كه دارند، مانند قرآن معجزه نيستند و حساسيتي بر حفظ دقيق الفاظ آنها نبوده است. اگر محتواي آنها در ضمن تعاليم پيامبران حفظ مي شد، كافي بود و پيامبر بعدي آن را زنده مي كرد، ولي ازآنجاكه قرآن، آخرين كتاب است و پس از آن پيامبري نمي آيد، بايد معجزه باشد و حفظ شود كه كامل كننده و تصديق كنندة آن كتاب ها باشد.

تحريف تورات و انجيل از ديدگاه قرآن و روايات

تحريف در لغت، از مادة حرف به معناي لبه و كناره است و تحريف، متمايل سازي يك كلام به طرف محتمل ديگر است (ابن فارس، 1411ق، ص237). در اصطلاح، افزودن و يا كاستن از يك كلام است و به طوركلي به دو قسم لفظي و معنوي است. هرچند برخي آن را تا هفت قسم شمرده اند، اما بايد گفت: تمام آن اقسام در همين دو قسم قابل جمع هستند. هفت قسم عبارتند از: تحريف مفاد كلام، موضعي، در قرائت، در نحوة اداي كلمات، تبديل كلمه، به فزوني و به كاستي .

بحث در اينجا دربارة تحريف لفظي تورات و انجيل است، نه تحريف معنوي. ديدگاه آيات و روايات در اين زمينه مطرح خواهد شد. در قرآن مجيد دربارة تحريف انجيل، هيچ سخني به ميان نيامده است؛ يعني نفياً و اثباتاً هيچ آيه اي در اين مورد وجود ندارد. اين امر با آن ديدگاه كه انجيل كتاب مدوّني نشد كه در ميان مردم رواج داشته باشد، سازگار است. در روايات نيز هيچ اشاره اي به تحريف و تغيير انجيل نشده است. ولي در شش آيه از آيات قرآن، از تحريف تورات سخن به ميان آمده است.

قرآن كريم نيز در هيچ جايي سخني از تحريف تورات و انجيل به ميان نياورده است، بلكه متذكر تحريف كَلِم شده است كه آن هم در گفتار و شنيدار است و ربطي به تحريف نوشتاري. به نظر مي رسد، بايد قائل به تحريف متني شد؛ به اين معني كه بني اسرائيل متن جديدي جعل كردند، همان گونه كه در قرآن نيز آمده است كه بني اسرائيل كتابي نوشتند و آن را از نزد خدا معرفي كردند (بقره: 79). در برخي نقل ها نيز از ابوموسي آمده است كه بني اسرائيل كتابي نوشتند و تورات را رها كردند: أنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَتَبُوا كِتَابًا، فَتَبِعُوهُ، وَتَرَكُوا التَّوْرَاةَ .

البته اين متن، طوري نيست كه از آنچه پيامبران بني اسرائيل فرموده اند كاملاً بيگانه باشد، آن گونه كه در متون روايي مسلمانان نيز چنين جعل هايي رخ داده است.

قرآن كريم، كارهايي ناپسند در ارتباط با كتاب آسماني، به اهل كتاب نسبت مي دهد. از آن جمله فروش كتاب به ثمن بخس (بقره: 41؛ آل عمران: 187)، پشت سر انداختن كتاب (نبذ كتاب) (آل عمران: 187)، كتمانِ آگاهانة حقايق ديني و آميختن حق به باطل (بقره: 42 و 159و146و174؛ آل عمران: 71) و نيز پنهان كردن نوشته هاي تورات كه در اين مورد اخير، براساس آية 91 سورة انعام، روش اهل كتاب اين بود كه تورات را بر روي كاغذهايي نوشته و بخش هايي از آن را پنهان مي كردند. ... تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيراً... (انعام:91). اين آيه به همراهِ آية 79 سورة بقره، كار يهوديان را به روشني به تصوير مي كشد كه بخشي از تورات را با نوشته هاي خود، به مثابة كتاب خدا معرفي مي كردند. در سورة مائده آية 15 نيز به مخفي كردن كتاب توسط اهل كتاب اشاره مي كند. ذيل آية شريفه، امام صادق عليه السلام مي فرمايند: يهوديان در ابتدا تورات را بر ورقه هايي به صورت پراكنده مي نوشتند، سپس به دلخواه خود، بخشي را آشكار و بخشي را پنهان مي كردند (عياشي، 1380ق، ج1، ص399). در آياتي ديگر، به كتمان برخي احكام اشاره شده است. آية 93 سورة آل عمران، اشاره به پنهان كاري يهوديان نسبت به محرمات خوردني ها و آية 41 سورة مائده، اشاره به مخفي كردن حكم سنگسار دارد. ازآنجاكه در عهد قديم، حكم رجم (سفرتثنيه 22: 20ـ24)، وجود دارد، معلوم مي شود كه ايشان آن را كتمان كرده، در عمل، به آن پايبند نبوده اند؛ ازاين رو، اين مورد از مصاديق كتمان خواهد بود .

با توجه به آنچه بيان شد، به نظر مي رسد با آيات قرآن، نتوان اثبات كرد كه كتاب مقدس تحريف لفظي شده است.

به نظر مي رسد، از ميان ديدگاه هاي مزبور، ديدگاهي كه بحثِ تحريفِ كتاب مقدس را بي معني مي داند، درست است؛ زيرا مراد از تحريف، اين است كه كتاب مقدس را الهي بدانيم و معتقد شويم كه آن، تحريف لفظي شده است. درحالي كه خود يهوديان و مسيحيان نيز اذعان دارند كه اين كتاب ها بشري هستند و از ادعاي ما بر تحريف اين كتاب ها تعجب مي كنند؛ زيرا اين كتاب ها تاريخ نگارش مشخصي دارند. از طرفي، بيان شد كه كتاب مقدس شبيه روايات است. اساساً تحريف لفظي در آنها بي معناست؛ هم روايات اسلامي و هم كتاب مقدس نقل به معنا شده اند و اصراري بر حفظ لفظ آنها نبوده است. هرچند ممكن است در بسياري از موارد، لفظ روايت نيز دست نخورده باقي مانده باشد، ولي در روايات، اصراري بر حفظ لفظ نيست. بنابراين، تحريف لفظي در آنها بي معناست.

روايات نيز اين ديدگاه را كه استعمال واژة تحريف لزوماً به معناي تحريف لفظي نيست، تأييد مي كنند. در اين روايات، كه دربارة تحريف قرآن مطرح شده است، بايد تحريف را در تمام موارد به تحريف معنوي برگردانيم؛ زيرا با توجه به دلايل عقلي متقن و اجماع علماي اسلام و نيز روايات يقيني دال بر عدم تحريف قرآن، مانند حديث ثقلين، به يقين قرآن، تحريف لفظي نشده است .

اين موضوع با شباهت كتاب مقدس يهوديان و مسيحيان با روايات اسلامي سازگار است. در هر دو، يعني در روايات و نيز در كتاب مقدس، تحريف لفظي جايي ندارد. فقط تحريف معنوي و جعل متن و پنهان كاري در آنها معنا و مفهوم دارد.

نقد ديدگاه محدث نوري در باب رواياتِ تشابه اديان

پيش از بيان ديدگاه مختار، از ميانِ پاسخ هايي كه از سوي انديشمندان به اين روايات داده شده است، برخي انتخاب شده اند كه به نظر مي رسد، اين ديدگاه ها جامع تمام ديدگاه ها در اين زمينه باشند. در پايان، به جمع بندي و بيان ديدگاه مختار خواهيم پرداخت.

ديدگاه نخست بر اين است كه اين روايات، از طريق اهل سنت و هم از طريق شيعه، مستفيض هستند (طباطبائي، 1393ق، ج12، ص113). در اصلِ اين روايات هيچ شكي نيست؛ يعني در سند و دلالت روايت نمي توان خدشه وارد كرد، ولي ازآنجاكه آيات قرآن تحريف لفظيِ قرآن را غيرممكن مي دانند، براي جمع ميان آيات و اين روايات، بايد گفت: روايات، بر مشابهت نوعي دلالت دارند، نه تشابه تامّ. بر اين اساس، تحريف قرآن را شامل نمي شوند (همان، ص121و122).

ديدگاه دوم اين است كه تحريف عهدين، تحريف معنوي بوده است، نه لفظي. نكتة ديگر اينكه، همگوني حوادث فقط در اصول اخلاقي و زندگي اي است كه مبتني بر اصل تنازع بقاء است، ولي در شيوه ها و جزئيات همگوني نخواهد بود (معرفت، 1376، ص176و177)؛ به اين معني كه مستنداتِ استدلال محدث نوري باطل است. يكي اينكه عهدين تحريف لفظي نشده اند و ديگري اينكه، مماثلت امم تام نيست، بلكه در اصول و برخي حوادث است.

برخي نيز به صورت كلي و بدون اينكه به روايات مشابهت امم اشاره كند، بيان مي كنند: رواياتي كه محدث نوري استفاده كرده است، چند دسته هستند: ساختگي، از لحظ سند معيوب، دسته اي بيانگر تأويل و دسته اي تفسير آيات و دسته اي ديگر از آنها ضد يكديگرند. در آخر هم بيان مي كنند كه رواياتِ بي موردي كه در كتاب فصل الخطاب آمده، همگي خبر واحد هستند كه با قرآن متواتر، توان معارضه ندارند و از اخباري هستند كه بايد به ديوار زد (حسن زاده آملي، 1381، ص106- 109).

ديدگاه چهارم، ديدگاهي است كه از زواياي مختلف به اين روايات پرداخته است. نخست، بيان مي كند كه برخي بر اين باورند كه اين روايات اخبار واحد هستند؛ اگر اين سخن صحيح باشد، خبر واحد به گفتة شيخ طوسي در اعتقادات، نه علم آور و نه عمل آور است. برخي هم بر اين باورند كه اين روايات مستفيض يا متواترند. مراد ايشان، تواتر لفظي و تفصيلي نيست، بلكه تواتر معنوي و اجمالي است. در اين موارد، بايد به مشترك ميان تمام روايات عمل كرد؛ آن مشترك اين است كه هرچه بني اسرائيل كردند، شما نيز انجام مي دهيد. اين يك عام است كه تخصيص پذير است؛ يعني تحريف قرآن از اين عام استثنا مي شود؛ زيرا قرآن تضمين حفظ و صيانت دارد. بدين ترتيب، عموم يا اطلاق اين روايات براي اثبات تحريف در قرآن كارآيي ندارد. در پاسخ اشكال مبني بر اينكه سياق اين عموم، يا اطلاق از تخصيص و تقييد ابا دارد، مي توان گفت: روايات، تحريف به كاستي و فزوني را دربارة قرآن به اثبات مي رسانند؛ زيرا در تورات و انجيل، هر دو تحريف رخ داده است. درحالي كه كسي قائل به تحريف به زياده در قرآن نيست، اگر تحريف به زياده از اطلاق يا عموم روايات خارج شده باشد، تحريف به كاستي نيز خارج مي شود (جوادي آملي، 1383، ص172و173).

اشكال ديگري كه به اين روايات وارد شده است، اينكه اين روايات ناظر به زمان خاصي نيستند و تاريخ مشخصي ندارند. بنابراين، نمي توان از آنها براي اثبات تحريف قرآن، بلافاصله پس از رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله استفاده كرد؛ زيرا احتمال دارد اين امر در آينده رخ دهد. البته با توجه به نقد نخست، در آينده نيز تحريف قرآن رخ نخواهد داد. به هرحال، امثال محدث نوري نمي توانند از اين روايات، براي اثبات تحريف قرآن پس از رحلت پيامبر اسلام استفاده كنند (همان، ص174).

اشكال سوم به اين روايات اين است كه اگر اين روايات قابل تخصيص يا تقييد باشند، تخصيص يا تقييد اكثر لازم مي آيد؛ زيرا بسياري از حوادث بني اسرائيل در امت اسلامي تحقق نيافته است و تمام آنها بايد از اين عام استثنا شوند. صدور چنين عام يا مطلقي از حكيم و معصوم عليه السلام قبيح است. بنابراين، چنين رواياتي قابل اعتنا نيستند (همان، ص174و175).

اشكال ديگر اينكه براساس روايات عرضه، خود اين روايات نيز بايد به قرآن عرضه شوند. با عرضة اين روايات به قرآن، ازآنجاكه قرآن، ضمانت صيانت و حفظ براي قرآن را از سوي خدا بيان كرده است، ولي براي تورات و انجيل چنين ضمانتي وجود ندارد؛ بنابراين اين روايات كنار گذاشته مي شوند و قرآن آنها را ردّ مي كند (همان، ص175).

ديدگاه پنجم نيز از زواياي گوناگون به اين روايات نگريسته است. در گام نخست، بيان مي كند كه اگر از مناقشه در سند رواياتِ ياد شده صرف نظر شود؛ هرچند، بجز چهار روايت، بيشتر روايات مورد استناد، از نظر سند بي اعتبارند و نيز دلالت اين آيات و روايات بر همانندي امت اسلام با امت هاي پيشين، در همه امور پذيرفته شود، مقتضاي آن، صرفاً وقوع تحريف در قرآن در طول تاريخ پس از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله است. اين امر به هيچ وجه، زمان تحقق تحريف را مشخص نمي كند. چه بسا تا زمان تحقق آن، ساليان طولاني باقي مانده باشد. بنابراين، هيچ دلالتي بر تحريف قرآن وجود ندارد (مصباح، 1391، ص346).

اشكال ديگر اينكه، همانندي در همه امور با امت هاي گذشته، موارد نقض فراواني دارد كه در آيات و روايات به آن تصريح شده است. مانند: گوساله پرستي، شكافته شدن دريا و غرق شدن فرعون و لشكريانش، حكومت گستردة حضرت سليمان، سرگرداني چهل سالة بني اسرائيل در بيابان، مسخ شدن جمعي از بني اسرائيل، جريان گاو بني اسرائيل، مسئلة خاتميت پيامبر اسلام و انتفاي عذاب استيصال در مورد امت اسلام. پس اين همانندي عمومي استثناپذير است. با توجه به دلايل عدم تحريف قرآن، تحريف نشدن قرآن يكي از موارد استثناي اين آيات و روايات است (همان، ص346و347).

پاسخ سومي كه اين ديدگاه انتخاب كرده است، پاسخ حلّي است، نه نقضي. به نظر مي رسد، در ميان پاسخ هاي ذكرشده از همه بهتر باشد. اين پاسخ اين است كه از اين روايات استفاده مي شود كه مقصود از اين آيات و روايات، نوعي مشابهت است، نه مشابهت تام و كامل. در اين صورت، در خصوص مسئلة تحريف قرآن، مي توان گفت: اين روايات ناظر به تحريف معنوي كتاب يا بي اعتنايي به آن در مقام فهم و عمل است و تشابه به تحريف لفظي ارتباطي ندارد (همان، ص347).

بالأخره بيان مي كند كه اگر مقصود از اين روايات، مشابهت كامل و در همه امور باشد، با آيات دال بر نفي تحريف، مخالف خواهند بود و بايد توجيه يا كنار زده شوند (همان، ص347).

ازجمله لوازم باطل اين روايات اين است كه به جهت مشابهت امت اسلام با امت هاي گذشته، خاتميت پيامبر زير سؤال مي رود  (محمدي هيدجي، 1363، ص86).

يكي ديگر از لوازم اين روايات، اين است كه با توجه به مشابهت امت اسلام با بني اسرائيل، حضرت علي عليه السلام به منزله هارون است و رحلت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، شبيه غيبت چهل روزة حضرت موسي عليه السلام است. تحريف تورات سال ها پس از بازگشت حضرت موسي عليه السلام رخ داده است. اگر در اسلام، بازگشت حضرت رسول را به خلافت رسيدن حضرت علي عليه السلام يا ظهور امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در نظر بگيريم، تحريف قرآن اساساً بلافاصله پس از رحلت پيامبر اسلام رخ نداده است (همان، ص86).

اينها جملگي پاسخ هاي نقضي بودند. اما نويسنده پاسخي حلّي نيز به روايت داده است. آن اينكه، روايات مماثلت در مورد خاص وارد شده اند و آن، در مورد ارتداد بني اسرائيل و افتراق آنان است. امت اسلام نيز مرتد شده، خلافت را غصب كردند و دچار افتراق شدند. اين موضوع ربطي به تحريف قرآن ندارند (همان، ص87ـ89). البته با توجه به آنچه گذشت، روشن است كه روايات در مورد خاصي وارد نشده اند، اطلاق دارند و تمام سنن را دربر مي گيرند.

هفتمين و آخرين ديدگاهي كه در اين نوشتار بيان مي شود، با اين بيان شروع مي شود كه روايات مماثلت به حد تواتر نمي رسند، خبر واحد هستند و خبر واحد نيز در اعتقادات حجت نيست (انواري، 1390، ص116).

هرچند اگر تواتر اجمالي براي اين روايات فرض شود، بايد به آن ملتزم بود، ولي با اين فرض، به دلالت روايات چندين اشكال وارد مي كند:
1. اگر اين روايات تحريف را اثبات كنند، تحريف به فزوني را نيز ثابت مي كنند. درحالي كه امثال محدث نوري، تحريف به فزوني را نمي پذيرند؛
2. اين روايات موارد نقض فراواني دارند. مانند گوساله پرستي بني اسرائيل. اين موارد نقض همساني در برخي از موارد مراد است، نه تمام موارد؛
3. اگر روايات عام باشند، روايات سلامت قرآن از تحريف، مخصص آنها خواهد بود و اگر روايات تخصيص ناپذير باشند، با صريح آيات قرآن ناسازگار خواهند بود. در اين صورت، با عرضه بر قرآن، بايد اين روايات را كنار گذاشت.

4. بر فرض صحيح بودن سند و تمام بودن دلالت اين روايات، نمي توان طبق اين روايات، رخداد تحريف را در زمان گذشته به اثبات رساند؛ زيرا احتمال مي رود اين موضوع در زمان هاي آينده به انجام رسد؛ به اين معني كه اين روايات محدودة زماني خاصي را مشخص نكرده اند و تا قيامت ادامه دارد. با اين روايات، نمي توان ثابت كرد كه پس از پيامبر اسلام تا به امروز، تحريف قرآن رخ داده است. احتمال دارد در آينده رخ دهد (همان، ص 116-119). حاصل اينكه، نويسنده معتقد است اين روايات، سند صحيح يا موثقي ندارند و قابل اعتماد نيستند. بر فرض صحت روايات، اشكالات دلالي دارند كه باز قابل اعتنا نيستند.

جمع بندي و نتيجه گيري

با توجه به آنچه بيان شد، نكاتي چند لازم به يادآوري است: نخست اينكه، روايات از نظر سند و دلالت قابل اعتنا هستند. امامان معصوم عليهم السلام و علماي اسلام در بحث هاي مختلف، به ويژه در بحث رجعت از آنها بهره برده اند. افزون بر اين، تأييد قرآني نيز دارند.

دوم اينكه، مشابهت در اصل سنن و حوادث تام است. لسان روايات به شيوه اي است كه تشابه تام فهميده مي شود. هرچند در مصاديق و جزئيات تفاوت وجود دارد.

سوم اينكه، كتاب مقدس يهوديان و مسيحيان شبيه قرآن نيست، بلكه شبيه روايات اسلامي هستند، تحريف لفظي در آنها بي معناست.

ديگر اينكه قرآن ما معجزه است، ولي تورات و انجيل معجزه نيستند. يكي از سنت هاي خدا حفظ معجزه از تحريف و شكست است. اين سنت در تمام اديان تكرار شده است. در اسلام نيز همين سنت جاري است.

ديدگاهي كه بيان مي كند عهدين تحريف نشده است، درست است، زيرا ازآنجاكه عهدين شبيه روايات اسلامي هستند، تحريف در آنها بي معناست.

بنابراين، مي توان مقدمة اول محدث نوري را خدشه دار كرد.

اما پاسخ هاي حلّي قابل اعتنا، يكي اينكه روايات زمان خاصي را بيان نكرده اند. از اين روايات نمي توان ثابت كرد كه قرآن تا به امروز تحريف لفظي شده است. بهترين پاسخ حلّي در اين زمينه، اين است كه روايات ناظر به تحريف معنوي هستند و تشابه نيز تامّ است.

اما پاسخ درست اين است، كساني مانند محدث نوري كه از اين روايات براي اثبات تحريف قرآن استفاده كرده اند، اين اشتباه را مرتكب شده اند كه قرآن را با كتاب بني اسرائيل مقايسه كرده اند. درصورتي كه بايد قرآن را با معجزات آنان مقايسه مي كردند؛ زيرا احدي از مسلمانان در معجزة جاويد پيامبر اسلام يعني قرآن شك ندارد.

اين معجزه، بايد با معجزات موجود در بني اسرائيل مقايسه شود. ازآنجاكه هرگز كسي نتوانست بر معجزات حضرت موسي و حضرت عيسي عليها السلام غلبه كند، كسي نيز نمي تواند بر معجزة هميشگي پيامبراكرم صلي الله عليه و آله كه قرآن است، تا روز قيامت غلبه كند و آن را تحريف كند. اين تعبير با آيات قرآن نيز سازگار است. آياتي كه حفظ قرآن و شكست ناپذيري آن را مطرح مي كنند. آية نهم سورة حجر، كه به آية حفظ معروف است، بيان مي كند كه ما قرآن را نازل كرديم و آن را حتماً حفظ خواهيم كرد. آيه 41 و 42 سورة فصلت نيز كه به آية عزّت معروف هستند، بيان مي كنند كه قرآن را هيچ كتاب گذشته و آينده اي نمي تواند باطل كند. ازاين رو، ازآنجاكه قرآن معجزه است، مانند معجزات ساير پيامبران، هيچ موقع باطل نخواهد شد. بر اين اساس، نيازي نيست تا به سند روايات اشكال وارد كنيم و يا دلالت روايات را زير سؤال ببريم، يا توجيه كنيم. همچنين شباهت مطرح شده در روايات نيز تامّ خواهد بود. روشن است كه افرادي مانند محدث نوري در برداشت از اين روايات، راه را اشتباه رفته اند.


1. استاد یار گروه ادیان موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی