تحلیل استراتژیک ضمانت اجرایی منعزل شدن ولیّ فقیه
شبهه فقدان ضمانت اجرایی در انعزال ولی فقیه: وقتی تمام ابزارهای قدرت و مشروعیت، به ولیّ فقیه، ختم می شود، انعزال ایشان، چه فایده دارد؟ اینکه بگوییم هر گاه ولی فقیه بی عدالت بشود، خود به خود عزل می شود، چه تضمینی بر کناره گیری وی دارد؟ اگر قرار باشد کسی به خاطر اینکه ظالم است، این همه قدرت و امیتاز را رها کند، خود را از لذتهای کوچکتری کنار می کشید که منجر به بی عدالتی وی می شد.
انسان شناسی استراتژیک: برای درک انعزال استراتژیک، نخست باید درک استراتژیکی از انسان داشت؛ از آنجا که بر آنیم تا از در وارد مباحث دقیق شویم نه دیوار، به امیرالمومنین (ع)؛ یعنی «در» مدینه علم، پناه می بریم؛ ایشان (ع) در تبیین انسان شناسی استراتژیک فرموده اند: العقول أئمة الافکار، و الافکار أئمة القلوب، و القلوب أئمة ... الاعضاء" عقل، پیشوای ذهن است و ذهن پیشوای قلب و قلب پیشوای ... اعضا. بحارالانوار، ج۱، ص۹۶.

تحلیل استراتژیک قدرت انسان: بنا بر نوع انسان شناسی، قدرت هم دارای انواعی می شود؛ مثلا اگر در انسان شناسی، دچار طاغوت «بدن̊ مرکزی»(مادیگرایی و مدرنیزم) شده باشیم، قدرت را همان توانایی های بدنی و فیزیکی معرفی می کنیم؛ که پایین ترین توان تاثیر را دارد. اگر دچار «طاغوت قلب̊ مرکزی» شده باشیم، قدرت را در توانایی های احساسی و قلبی معرفی می کنیم؛ که توان بیشتری نسبت به قدرت بدنی دارد؛ چیزی که امروزه جنگ روانی خوانده می شود. اگر دچار «طاغوت فکر̊ مرکزی» شده باشیم، دانش را توانش می پنداریم؛ اما اگر به انسان شناسی استراتژیک؛ یعنی عقل̊ مرکزی» رسیده باشیم، می دانیم که قدرت تعیین کننده و حیاتی، قدرت عقلی است؛ یعنی قدرتی که مبتنی بر عبودیت و تقرب به خدا باشد. هر چه انسان مومن تر باشد و به منبع قدرت بی نهایت، نزدیکتر باشد، توانمندتر است؛ از این رو خداوند در آیه ۱۳۹ آل عمران می فرماید: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ». البته، بخش کوچکی از قدرت عقلی، در قدرت بدنی، قلبی و فکری بروز می کند؛ اما بخش عظیمی از تاثیر قدرت عقلی، به صورت خودکار و تقریبا ناخوآگاه است.
قدرت عقل، قدرتی حیاتی، حقیقی، تعیین کننده و استراتژیک: خداوند کانون انحصاری قدرت است، و هر کس به هر میزان که با این کانون نزدیک شود، قدرتمند برتر و پایدارتر می یابد. سایر قدرت ها؛ یعنی قدرت فکری، قلبی و بدنی، سطحی، گذرا و غیر استراتژیک هستند.
تحلیل استراتژیک قدرت جامعه انسانی: همانطور که قدرت تعیین کننده، در درون انسان، عقل است؛ قدرت تعیین کنده در درون جامعه هم عقل است. عقل جامعه بر دو بخش است، بخش اصلی عقل جامعه، همان عقل برتر یا امام جامعه است و بخش دیگر آن هم عقل سایر مردمی که امامت او را پذیرفته اند. در تحلیل قدرت جامعه هم باید گفت که امام امت، به دلیل داشتن عقل و عبودیت و تقرب به منبع قدرت بی کران، حقیقتا قدرتمند است و میدان مغناطیسی عظیمی را ایجاد کرده، دم به دم همانند خورشید، به دیگران نیرو می بخشد؛ چه خواب باشد، چه بیدار، چه بدنش مرده باشد و چه بدنش زنده باشد، چه بدنش در کنار ما باشد چه از ما دور باشد؛ چون قدرت عقلی، مانند قدرت مادی (بدنی) نیست که در زمان و مکان محصور باشد. بنابراین امام مشروع، همانند حلقه ای قدرتمند است که به آسمان درآویخته است و تمام امت، همانند حلقه هایی به وی متصل شده اند. امام حقیقتا سنگینی امت را بر دوش خود احساس می کند، نه اینکه یک مقام تشریفی یا تشریعی باشد و ربطی به حقیقت تکوینی و امامت تکوینی نداشته باشد.
اگر امام جامعه منعزل شود، چه می شود؟ اگر امام جامعه از قدرت استراتژیک عقلی خود تنزل کند، خورشیدی را می ماند که دیگر نیروی حرارتی و جاذبه تولید نکند؛ همه جا سرد می شود، و سیارات از گِرد خورشید پراکنده می شوند. زیرا قدرت عقلی و استراتژیک امام، نابود شده است و او دیگر توان نگه داشتن امت را ندارد. مثل حلقه اولیه یک چلچراغ سنگین که توان نگهداری چلچراغ در بالای سقف را ندارد. در این هنگام، برآیند عقل جامعه بیش از عقل امام سابق بوده، به راحتی بر او چیره می شوند، مگر اینکه عقل جامعه هم به حد نصاب لیافت برای داشتن امام حق، نرسد؛ مانند عقل مردم ژاپن، کره، آمریکا و اروپا. اما اگر عقل امت، بیش از امام فاسق باشد، قطعا قدرت استراتژیک آنان بیشتر است. در این هنگام، هر چند قدرت غیر استراتژیک (فکری، قلبی و بدنی) امام فاسق بیشتر باشد، مردم او را به زیر خواهند کشید.
پاسخ نقضی به شبهه بی اثر بودن انعزال ولی فقیه غیر مشروع: پس از تبیین پاسخ حلّی فوق، به پاسخ نقضی می پردازیم؛ دو الگو از پاسخ نقضی را می توان نشان داد؛ الف. الگوی نقضی سلبی: مردم ایران اسلامی، به دلیل داشتن حدّ نصاب عقل درون، قدرت عقلی (استراتژیک) تعیین کننده داشتند، بنابراین، بر تمام عناصر قدرت شاه پهلوی، چیره شدند. یادمان باشد که قدرت محمد رضا شاه علاوه بر اختیارات مطلق و افسارگسیخته یک شاه مستبد، حمایت ابرقدرت های جهان؛ یعنی آمریکا و اذنابش مانند اروپا را هم با خود داشت. قدرتی که در ظاهر، بسیار فراتر از قدرت یک آخوند حجره نشینی مثل امام خمینی محبوب عاقلان بود. الله اکبر! شاید بتوان نمونه دیگری از قدرت عقلی را بیداری مردم مصر و برخی کشورهای دیگر دانست که بر حاکمیت سراپا مسلح و مورد حمایت آمریکا پیروز شدند.
ب. الگوی نقضی ایجابی: براستی چه قدرتی ایران اسلامی را در برابر جهانخواران شرق و غرب، پایداری و رفعت بخشید؟ قدرت فکری ما؟ قدرت قلبی ما؟ قدرت بدنی و نظامی ما؟ همان موقع هم به قول امام راحل در منشور روحانیت، برخی از مقدسین! می گفتند: «با گوشت و پوست نمىتوان در مقابل توپ و تانك ايستاد»! البته اینها چه بسا در حوزه فکر، علامه هم بودند. اما در حوزه عقل، استراتژیست نبودند. قطعا قدرت عقلی امام و امت اسلامی ما که عامل حدوث و پیدایش این انقلاب عظیم بود، عامل بقاء و ارتقاء آن هم بوده است. فکر می کنم امام خامنه ای فرمودند که «اگر فشارهایی که بر سر ایران اسلامی آمد، بر آمریکا می آمد، آمریکا را به پنچاه کشور تبدیل کرده بود.» این فشارها به راحتی کمر شوروی را شکست و آن را به چندین کشور تقسیم کرد. اگر امام ما منعزل می شد، یک روز هم چلچراغ انقلابمان نمی توانست با متصل شدن به حلقه مستحکم ایمان وی، به آسمان متصل شود! چه رسد به اینکه وزن عظیم چراغهای بیداری اسلامی و اینک بیداری مستضعفین ۹۹ درصدی هم به آن آویزان شود! سلام بر امام خامنه ای و فشار مقدسی که او را وا میدارد تا هر شب دو ساعت نماز شب و مناجات با قدرت بی نهایت هستی داشته باشد! براستی کسی که می خواهد این حکومت انتقالی را در میان این همه دشمن و دشمنی و ابزارهای پیچیده و مهارت و تجربه تروریستی شیاطین در شکست امت ۱۲۴ هزار پیامبر، به صاحبش (عج) منتقل کند، دست کم باید همانند انبیای بنی اسرائیل باشد: «عُلماءُ أُمتی کأنْبیاءِ بنیإسرائیل». بحار، ج ۲، ص ۲۳. شاید به طور ویژه بتوان به هدایت و مدیریت باطنی امام خامنه ای در فتنه ۷۸ و ۸۸ اشاره کرد. مگر می شود با ولایت ظاهری چنین حرکت معجزگونی را رهبری کرد؟ کاری که انبیای بنی اسرائیل، به مدد معجزات الهی در پی آن بودند، حالا امام خمینی و امام خامنه ای با کمک امت خود، و بدون معجزات مرسوم، در فرایند تحقق آن است. مردم به خود یک نفر گوش می دهند، واژه باید خود باران باشد! نام آهن ربا پارههای آهن را به دور ولی فقیه جمع نمیکند، (یجتمع معه قوم کزبر الحدید: مردمانی مانند پاره های آهن دور او جمع می شوند) عقل، باید آهن ربا باشد.
نتیجه: پس اولا تمام قدرت، در عناصر بدنی و نظامی و اقتصادی و نیروی انسانی قدرت نیست؛ بلکه این قدرتها سطحی و غیر استراتژیک است؛ و تنها قدرت عقلی است که حیاتی است. بنابراین، تمام قدرت ایران اسلامی در دست امام است از آن جهت که عقل جامعه است نه از آن جهت که به قول رفسنجانی پست سیاسی رهبری را دارد. دوم اینکه همین قدرتهای ظاهری، در کشوری که حدنصاب عقل را دارد، هنگامی در خدمت امام جامعه است، که منعزل نباشد، وگرنه به محض اینکه خود به خود عزل شد، این قدرتهای ظاهری هم کارامد نخواهد بود و مردم عاقل، کار او را به زودی یکسرهمی کنند. بر این اساس امام خمینی (ره) رسالت کنار زدن امام جائر را به مردم عاقل می سپارد، یعنی ضمانت اجرایی، مردم هستند: «اگر [حاکم] آن شرط را نداشت ... خود به خود معزول مىشود و ملت هم بايد او را كنار بگذارند» صحیفه نور، ج ۴، ص ۳۹. البته در کشوری مثل آمریکا که نصاب عقل مردم کم است، امام جائر می تواند سیصد سال هم حکومت کند.




























ارسال کردن دیدگاه جدید