تأملي در تفكر التقاطي و فجايع تكان دهنده ناشي از آن
يكي از خطرهاي جدي كه همواره انقلابيون را تهديد كرده و ميكند، فقدان آشنايي عميق با اسلام و مباني ارزشمند آن است. نگاه سطحي و شعاري به اسلام موجب ميشود كه افراد با احساسات خاصي به دنبال شعارهاي تند و احساسي به راه افتند و در زماني ديگر چنانچه فضاي ديگري حاكم شود و احساسات و عواطف چيز ديگري اقتضا كند به دنبال شعارهايي حركت كنند كه 180 درجه با خواست اوليهشان در تعارض بوده است. امام بزرگوار و حكيم(ره) با شناخت دقيق از اين خطر عظيم، خطاب به طلاب علوم ديني و دانشجويان فرموده اند: «طلاب علوم ديني و دانشجويان دانشگاهها، دقيقاً بايد روي مباني اسلام مطالعه كنند و شعار گروههاي منحرف را كنار گذارند و اسلام عزيز راستين را جايگزين تمام كجانديشيها نمايند.»
تجربه تاريخي نشان داد كه گروههاي التقاطي ماركسيستي كه با مطالعات سطحي چند كتاب مهندس بازرگان، خود را اسلامشناس قلمداد ميكردند، اسلام را دين حداقلي و ناقص ميپنداشتند كه بايد نواقص آن را به وسيله ماركسيسم كه علم مبارزه ميدانستند جبران كنند!
شعارهاي پر طمطراق و جذاب ماركسيستها چنان چشم و گوش آنها را پر كرده بود كه مست و شيفتهشان شده بودند، بهطوري كه سعي ميكردند آيات قرآن كريم را بر آنها تطبيق دهند و حتي سبك زندگي و حكومتداري حضرت امير عليه السلام را نيز بر ماركس منطبق سازند! آنها به تدريج احكام فردي اسلام را هم مانع مبارزه تلقي كردند و طي بيانيهاي ارتداد خود را از اسلام اعلام و به طور كامل مكتب الحادي ماركسيسم را پذيرفتند!
آنچه امروز در جبهه مدعيان اصلاحات در حال وقوع است، معلول همان مطالعات سطحي نگرانه است؛ اين افراد نيز اسلام را دين ناقص و حداقلي دانسته، معتقدند نواقصش(!) را بايد به وسيله ليبراليزم و اومانيزم و اعلاميه حقوق بشر تكميل كرد. از اينرو مكتب التقاطي اسلام و ليبراليزم را پايهريزي كرده و به دفاع تمام عيار از آن برخاستهاند. اين افراد به دليل نداشتن مباني محكم، در برابر توفانهاي شبهاتي كه از غرب بر افكارشان ميوزد توان مقابله ندارند و هر روز بخشي از باورهاي خود را از دست ميدهند، تا جايي كه در اين مصاف، حتي باورهاي فردي آنها هم نابود شده است. بسياري از اين مدعيان هر چند جرات فلان سازمان نامشروع را در صدور بيانيه ارتداد آميز ندارند ولي هر يك بهصورت جداگانه با صداي بلند يا با رفتارش آن را اعلام ميكند. فائزه هاشمي و شيرين عبادي از بهائيان حمايت ميكنند و خانم شادي صدر كه از نويسندگان برجسته جريان اصلاحات كذايي است كشف حجاب كرده، شرب خمر ميكند و از همه شرمآورتر اينكه به ساحت مقدس اباعبدا... الحسين عليه السلام نيز اهانت ميكند و در توجيه عملكرد خيانت آميزش ميگويد من يك اومانيست هستم و براي يك اومانيست، تقدسي وجود ندارد! و البته تا كنون صدها نفر از چهرهها و شخصيتهاي اين جريان مانند مهاجراني، خانم داوودي مهاجر كه در مقابل دوربين كشف حجاب كرد، يوسفي اشكوري، محمد جواد اكبرين، حسين باستاني از اعضاي دفتر رئيس جمهور اسبق، واحدي سردبير آفتاب يزد، عبدالكريم سروش، سازگارا، گنجي، و... يا به كشورهاي غربي گريخته و يا آداب ديني را نيز زير پا نهاده به تمسخر و توهين روي آوردهاند! بيترديد اينگونه دگرديسيها معلول سطحي نگري و نداشتن باور عميق ديني بوده كه وقتي با شهرتطلبي و دنياخواهي گره ميخورد شتاب بيشتري ميگيرد. البته اين جريان ادامه خواهد داشت و باقيماندههاي آنها نيز به همان سرنوشت مبتلا خواهند شد؛ چرا كه تجربه نشان داده است نتيجه تفكر التقاطي بسيارخطرناك است و حتي درمواردي ميتواند به كفر منجر شود! فراموش نكردهايم كه حضرت امام(ره) به طلاب و دانشجويان هشدار داده بودند:«اين دو دسته بايد بدانند كه اسلام خود مكتبي است غني كه هرگز احتياجي به ضميمه كردن بعضي از مكاتب آن نيست و همه بايد بدانيد كه التقاطي فكر كردن خيانتي بزرگ به اسلام و مسلمين است كه نتيجه و ثمره تلخ اين نوع تفكر در سالهاي آينده روشن ميگردد.»(صحيفه نور، ج12، ص208) بنابراين بايد براي جلوگيري از تكرار چنين پديدهاي به تعميق انديشههاي ديني و باورهاي خود بپردازيم و سخن حكيمانه امام خامنهاي را آويزه گوش خود سازيم كه فرمودند:
«سعي كنيد در مسائل تعمّق كنيد؛ وقتي عمقيابي كرديد، اين ايمانِ مستقر با هيچ نيرويي از شما جدا نخواهد شد... عمق و ژرفا [داشته باشيد]؛ برويد در اعماق فكر و انديشه و از راهنمايي استادهاي صالح در اين راه استفاده كنيد»
نكته مهم ديگري كه بايد به آن توجه داشت اين است كه سطحي نگري و ضعف اعتقادي موجب تغيير مواضع سياسي نيز ميشود به طوري كه ممكن است مواضع فرد و جرياني در يك دهه يا كمتر، 180 درجه تغيير كند. مقام معظم رهبري درباره اين افراد ميفرمايند: «مشكل اينهايي كه ميبينيد يك روز تندتر از همه تندهايند و يك روز 180 درجه به اينطرف ميغلتند، عمق نداشتن آن ايمان است. داشتيم ما؛ اوايل انقلاب بعضيها بودند كه آنچنان تند و آتشي بودند كه انقلابيهاي اصلي و قديمي و سابقهدار را هم قبول نداشتند و به آنها هم ايراد ميگرفتند امّا سطحي بودند؛ اين سطحيبودن بلاي جانشان شد، از اينطرف 180 درجه غلتيدند؛ مَمشايشان عوض شد.»(سخنراني در دانشگاه امام حسين عليه السلام، خرداد 95) هر چند براي نمونه، معرفي همان افراد فوق كافي است ولي معرفي برخي ديگر از چهرههاي برجسته اين جريان ميتواند براي خواننده اين مقاله مفيد باشد:
سازمان منافقين و گروهك فرقان كه روزي مهمترين رسالت خويش را مبارزه با امپرياليزم ذكر ميكردند، در آغاز دهه 60 ناگهان در تغيير 180 درجهاي، استكبار جهاني را بهترين حامي خود دانسته با لباس زنانه به آغوش غرب گريختند و به دامان آن پناهنده شدند و نقش پياده نظام شيطان بزرگ را بر ضد ملت ايران ايفا كردند. در اين رويكرد جديد، براي اينكه آمريكاييها آنها را بپذيرند، طي نامهاي به دو تن از نمايندگان كنگره ايالات متحده آمريكا از گذشته خود اظهار پشيماني كردند و پس از پيروزي بيل كلينتون در انتخابات رياست جمهوري، مسعود رجوي و كلينتون براي يكديگر پيام تبريك صادر كردند. كلينتون در پيام تبريكش، رجوي جنايتكار را مسعود عزيز! خطاب ميكند و از علاقه وي به طرحهايش براي اولويت دادن به مردم و به جلو راندن كشور امريكا قدرداني ميكند.» (نشريه مجاهد، ش 294).
امروز نيز شاهد تكرار همين سناريو توسط جريان موسوم به اصلاحطلب هستيم؛ آنان كه قبلا با شعار ناسيوناليزم و مليگرايي، ايران را براي همه ايرانيان ميدانستند و در فتنه 88 شعار جمهوري ايراني و جانم فداي ايران سر ميدادند، كساني هستند كه در دهه 60 تا نيمه 70، آنچنان شعارهاي تند بر ضد امريكا سر ميدادند كه انقلابيون اصيل نيز به گرد آنها نميرسيدند. فراموش نميكنيم كه اين گونه افراد حتي شهيد بهشتي را هم آمريكايي معرفي و آيت ا... مهدوي كني و آيت ا... يزدي را به اسلام امريكاييها متهم ميكردند! برخي از مدعيان به انشعاب در روحانيت مبارز اقدام كردند تا مجمعي به نام روحانيون مبارز بنيان نهند كه در برابر امپرياليزم امريكا سرسختي بيشتري نشان دهد. يكي از چهرههاي برجسته اين جريان، آقاي... است كه از سرسختترين چهرههاي ضد امريكايي اول انقلاب بود؛ و بهعنوان ضد آمريكاييترين چهره بهعنوان روحاني دانشجويان پيرو خط امام خودش را به جاسوسخانه رساند و با سخنرانيهاي آتشينش در آن زمان در فضاي ضد آمريكايي ايران براي خود آبرويي دست و پا كرد. وي در نطق مهمي كه در استيضاح بنيصدر داشت، مهمترين دليل بر عدم كفايت سياسي بنيصدر را حاكم كردن خط امريكا و ضديت با ولايتفقيه دانست. ولي همين چهره پس از امام(ره) در جلسهاي در قم ولايت فقيه را انكار كرده ميگويد: در زمان امام(ره) بهخاطر امام جرأت اظهار نظر نداشته است. وي در فتنه 88 نيز در زمره كساني بود كه خواهان تجمع طرفدارانشان در برابر بيت رهبري براي فشارآوردن به ايشان جهت ابطال انتخابات شده بود.
در اين سالها ديگر از اين چهره ضد امريكايي و دوستانش موضعي بر ضد امريكا مشاهده نميشود بلكه جملگي خواهان سازش در برابر استكبار هستند و همانگونه كه كلينتون، رجوي را مسعود عزيزم خطاب ميكرد، امروز نيز امريكاييها بعضي را با اسم كوچك صدا ميزنند....
از سوي ديگر، تندرويهاي گروهها و افراد سطحي نگر كه از اعتقاد عميق برخوردار نيستند بهگونهاي است كه يك روز خلق را در كنار خداوند قرار ميدادند و در سربرگ نامههايشان«به نام خدا و خلق قهرمان ايران» به چشم ميخورد، چند ماه بعد هنگامي كه مردم در برابر كژانديشيهايشان ايستادند بيش از 16 هزار نفر را با گلوله و ضرب چاقو به شهادت رساندند و با پيوستن به لشكر صدام در كنار نيروهاي بعثي در كشتار ملت ايران نقش آفريني كردند. آنها به تدريج با تغيير نگرش خود به جايي رسيدند كه رهبري سازمان را به مغز و قاطبه مردم را به دست و پايي تشبيه كردند كه بايد فرمان ببرند و در تصميم گيريها هيچ گونه نقشي نداشته باشند. جالبتر اينكه شخصيتي كه با سهم امام زمان(عج)، سازمان به اصطلاح مجاهدين آن زمان را پشتيباني مالي ميكرد و معتقد بود كه بايد در كنار سازمان و ديگر سازمانهاي ماركسيستي، جبههاي ضد امپرياليزم تشكيل داد و آيت ا... مصباح را به دليل نپيوستن به اين جبهه، به ترك مبارزه متهم ميساخت، ناگهان در دهه سوم انقلاب اسلامي دچار تغيير موضع شده، خواهان برقراري رابطه با امريكا و تشكيل جبهه متحد با امريكا و غربيها ميشود و با نقل خاطراتي ساختگي، اينگونه وانمود ميكند كه چنانچه امام(ره) نيز در قيد حيات بود امروز به اين جبهه ميپيوست!
اكبر گنجي از اصلاحطلبان فراري كه روزي از تندروهاي اول انقلاب به شمار ميآمد و روسري زنان بدحجاب را با پونس به پيشانيشان ميچسباند، امروز در غرب همنشين زنان هرزه و بيحجاب و حتي از همجنس بازي غربيها تمجيد ميكند.
به هرحال اينگونه افراد نه اولين سري خواهند بود و نه آخرين سري؛ مشكل در سطحينگري و عدم تعمق در مسائل فكري و باورهاي ديني است. براي پرهيز از افتادن به چنين ورطه خطرناكي بايد به باورهايمان عمق ببخشيم و از سطحينگري به شدت بپرهيزيم. بهترين طرحي كه تا كنون براي تعميق انديشه، طراحي و اجرا شده، «طرح ولايت» است كه با توسعه و گسترش آن ميتوان جوانان كشور را از سطحينگري نجات داد و از ورود به عرصه تفكر التقاطي بر حذر داشت.
منبع: پرتو




























ارسال کردن دیدگاه جدید