تربيت ديني و فاعل ارادي
تلخيص مقاله تربيت ديني و فاعل ارادي
مقدمه
تربيت ديني برنامهاي است که هدف آن تقويت باورهاي ديني و التزام عملي به آموزههاي ديني است. اين موضوع بدون شناخت انسان، اگر نگوييم ناممکن، دستكم امري است در معرض خطاهاي بزرگ. مربّي ديني افزون بر شناخت آموزههاي ديني، بايد بداند اين آموزهها براي چه موجودي و با چه ويژگيهايي فرستاده شده است. در درون او چه ميگذرد؟ چه اميال و گرايشهاي دارد؟ چگونه فعلي را انجام ميدهد يا فعلي را ترک ميکند؟ و صدها پرسش ديگر. اين، بال ديگر پرواز به سمت قلّه اهداف تربيت ديني است.
مبادي افعال اختياري
نفس انساني که يک صورت جوهري و ذاتاً مجرد از مادّه است، امّا در مقام فعل متعلّق به مادّه ميباشد، علّت فاعلي افعالي است که از انسان صادر ميشود. اما بديهي است كه صرف وجود نفس براي تحقق فعل کافي نيست، بلکه براي فاعليت نفس شرايطي لازم است.
انسان موجودي مختار است و در تحقق افعالش تصميم و ارادة او تأثيرگذار است و آدمي اين را با علم حضوري درمييابد.از طرفي وجود قواي ادراکي و قواي شوقي در نفس انساني، و از طرف ديگر، اميال و گرايشهاي فطري در وجود اوست؛ اما در ابتدا اين ميل، گرايشي سرگردان و نامتعين است و براي متعين شدن آن نياز به شناخت دارد. ميتوان مراحل انجام فعل ارادي را در انسان اينگونه برشمرد:
تصوّر فعل تصديق به مفيد بودن شوق شوق مؤکد اراده فعل
علّت غائي
علم و محبّت به هدف را در اصطلاح علت غايي مينامند و چون نتيجة فعل، اصالتاً مطلوب و محبوب فاعل است، آن را غايت مينامند.
بسياري از فيلسوفان، علم به نتيجة کار و مفيد بودنش را علت غايي ميدانند. اما علّامه مصباح يزديحفظهالله تنها شوق و محبّت را علت غايي ميدانند.
با توجه به تبيين علامه مصباح يزدي حفظه الله ميتوان گفت براي انجام فعل اختياري انسان، دو علّت شناسايي شد: الف) فاعل(نفس انساني)؛ ب) محبت و شوق به هدف.
با توجه به نتيجة مهمي که حاصل شد - يعني عليت داشتن شوق و محبّت در فعل ارادي انسان ـ ميتوان فروعاتي را تفريع کرد که به منزلة مباني، در تربيت ديني کاربرد دارد:
فرع اول: آنچه که محبوب محوري دل (نفس) قرار ميگيرد، جهت دهندة تلاشهاي انسان است.
فرع دوم: در تزاحم اميال، فعلي اراده خواهد شد که علم به آن، شوق شديدتري در پي داشته باشد.
فرع سوم: فاعل علمي مشتاق، براي يادگيري علومي انگيزه دارد که او را در رسيدن به هدف اصيل ياري دهند.
فرع چهارم: براي تغيير جهت در افعال فاعلِ علمي مشتاق، بايد شوق و محبّتي افزونتر و شديدتر از شوق موجود در او ايجاد شود.
فرع پنجم: انسان براي رسيدن به بالاترين کمالاتي که استعداد آن را دارد، ضروري است شوق به کاملترين غايت ممکن که استعداد آن در وجود اوست، (محبّت خداوند متعال) در او ايجاد شود.
اهداف تربيت ديني
اميرالمومنينعليهالسلام در خطبة متقين باورها و التزامات عملي را در وجود متقين برميشمارند که ميتوان آنها را به مثابه يک آرمان براي تربيت ديني دانست.
امّا با توجه به گرايشها و اميال فطري انسان از يك طرف، و مباني تبيينشده در بخش اول از طرف ديگر، بايد به دنبال هدفي بود که همة اين اهداف نسبت به آن جنبة مقدمي داشته باشند تا با آمدن آن، همة اين امور حاصل شود. با توجه به پنج فرع مطرحشده در بخش اول، ميتوان گفت آنچه ميتواند انسان را به سمت همة اين اهداف متعالي سوق دهد و جهت تلاشهاي علمي و عملي انسان را به اين سمت بچرخاند، «شوق و محبت شديد» به کاملترين و متعاليترين و نامحدودترين موجود، يعني خداوند تبارک و تعالي است؛
بنابراين، هدف اصيل در تربيت ديني، رسيدن به چنين شوق و عشق متعالي است و ساير اهداف، مقدمي و تبعي هستند که در پرتو اين هدف اصيل بهوجود خواهند آمد. براي مثال، کسي که شيفتة حضرت حقّ است، هر آنچه را به او ميرسد، چون از جانب اوست دوست ميدارد؛ پس حالتش در سختي و رفاه تغيير نخواهد کرد و يا کسي که اين عشق در دل اوست، مشتاق قرب و لقا او نيز خواهد بود و ... .
راهکارها
شرط تحقق شوق و حبّ، علم و شناخت است؛ پس بايد به دنبال علومي بود که زمينة پيدايش چنين شوق و حبّي را فراهم ميکنند. از آنجا که بيشتر گرايشهاي مزاحم در نفوس رسوخ، و کار تربيت ديني را مشکل ميکنند، بايد به دنبال دو دسته شناخت و معرفت بود: 1. شناخت و معارفي که شوق به حضرت حقّ را تقويت ميکند؛ 2. شناخت و معارفي که گرايشهاي مزاحم را تضعيف ميکند.
در درجة اول، مربّي بايد از يك طرف، عظمت و قدرت خداوند تبارک و تعالي را به بهترين شكل ترسيم کند و از طرف ديگر، ضعف و عجز و وابستگي بنده را در مقابل حضرتش به او بفهاند همچنین براي تضعيف حبّ دنیا از دو اهرم مي توان استفاده کرد؛ يکي ميل فطري نامحدودطلبي انسان و ديگري ترسيم محدوديتهاي بسيار زياد دنيا که به هيچگاه با فطرت انسان سازگار نيست.
اگر مربّي ديني موفّق شود محدوديتهاي دنيا را به زيبايي ترسيم کند، براي تضعيف حبّ انسان به دنيا بسيار مؤثر خواهد بود . بعد از ترسيم حدود دنيا، ممکن است انسان حالت سرخوردگي و نااميدي پيدا کند. در اينجا بايد به او متذکر شد که ما براي حيات دنيوي خلق نشدهايم تا دنيا ما را ارضا کند و به ما آرامش دهد، بلکه براي حياتي پاک، نامحدود، بدون غم و... خلق شدهايم و هدف ما آنجاست و اينجا مسافريم و مانند بسياري ديگر بايد برويم.
نتيجهگيري
نتيجه اينكه با توجه به مبادي افعال ارادي انسان، آنچه در افعال ارادي انسان عليت دارد يکي نفس انسان و ديگري شوق و محبّت به هدف است؛ پس براي تربيت بايد بر گرايشها و اميال بهطور ويژه تأكيد کرد. آنچه به زندگي انسان جهت ميدهد، چيزي است که دل او را مشغول کرده است. براي تربيت بايد علايق مختلف را شناسايي و آنها را دستهبندي کرد و دربارة آنها که نقش سازنده در تکامل حيات انساني دارند، مطالعه کرد. از آنجا که معرفت و علم، شرط پديد آمدن شوق هستند، بايد معارفي که زمينة چنين شوقهايي را در نفس به وجود ميآورند، توليد و تنظيم کرد. از طرف ديگر، بايد اشتياقها و محبّتهايي را که نقش ويرانگري در وجود آدمي دارند نيز شناسايي کرد و معارفي را که مولّد شوقهاي متضادّ آنها هستند، تنظيم و توليد کرد.
برای خواندن کل مقاله به مجله اسلام وپژوهشهاي تربيتي شماره 3 مراجعه فرمائيد.




























ارسال کردن دیدگاه جدید