نقش فرهنگ و ساختارهاي فرهنگي در تحولات جمعيتي

تبيین: مقاله (نقش فرهنگ و ساختارهاي فرهنگي در تحولات جمعيتي) نوشته سيدحسين شرف‌الدين1 واسماعيل چراغي کوتياني2که درفصلنامه علمی پژوهشی (معرفت فرهنگی اجتماعی) انتشار يافته بود توسط پايگاه اطلاع رساني تبيين، تلخيص و در اختيار خوانندگان قرار داده شده است، كاربران جهت دریافت اصل مقاله مي‌توانند اینجا کلیک کنند.

چکيده

جمعيت و تحولات آن، محور همة سياست‌گذاري‌هاي کلان است و غفلت از آن، پيامدي جز نابساماني در ساحت‌هاي مختلف جامعه نخواهد داشت. در اين پژوهش كوشيده‌ايم تا با روش اسنادي و کتابخانه‌اي به تبيين نقش فرهنگ در فرايندهاي سه‌گانة باروري، مرگ‌ومير و مهاجرت بپردازيم. اين پژوهش همچنين بر نقش دين و دگرگوني‌هاي بينشي و ارزشي در فرايند مهاجرت تأکيد مي‌کند.

1. مقدمه

تحليل جمعيت در قالب ترکيب، توزيع و حرکات جمعيت يکي از مهم‌ترين عناصر بنيادين در سياست‌گذاري و برنامه‌ريزي‌هاي جمعيتي است.  تحولات جمعيتي، از رهگذر دگرگوني‌هايي حاصل مي‌آيد که خود متأثر از عوامل بيروني ديگري هستند. عوامل زمينه‌اي اعم از اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي از طريق تأثيرگذاري بر اين امور سه‌گانه بر تحولات جمعيتي تأثير مي‌گذارند.

اگر‌چه باروري بيشترين تأثير را از فرهنگ و عناصر فرهنگي مي‌پذيرد، اما مرگ‌ومير و مهاجرت نيز بي‌تأثير و برکنار از اين عامل محوري نيستند.

پرسش اصلي نوشتار اين است که فرهنگ و ساختارهاي فرهنگي چگونه بر فرايندهاي سه‌گانة جمعيتي تأثير مي‌گذارند؟ به‌عبارت‌ ديگر، چه عناصري از فرهنگ و با چه سازوکاري بر باروري، مرگ‌ومير و مهاجرت، به‌منزلة اموري که تحولات جمعيتي را تعيين مي‌کنند، تأثير مي‌گذارند؟

1-1. تعريف فرهنگ

«فرهنگ به شيوه‌اي از زندگي اطلاق مي‌شود که اعضاي يک جامعه آن را فرا مي‌گيرند و [بدان] عمل مي‌کنند و از نسلي به نسل ديگر انتقال مي‌دهند» منظور ما از بيان رابطة ميان فرهنگ و جمعيت، بررسي اين مسئله است که عوامل فرهنگي تجلي‌يافته در باورها، ارزش‌ها، نگرش‌ها، هنجارها و ترجيحات اجتماعي، چگونه به صورت مستقيم و غيرمستقيم بر تحولات جمعيتي اثر مي‌گذارند.

2. پيشينة پژوهش

به‌‌رغم اذعان بسياري از انديشمندان اجتماعي و جمعيت‌شناسان به نقش برجستة فرهنگ و ساختارهاي فرهنگي بر تحولات جمعيتي، از پژوهش دربارة اين موضوع، به‌ گونه‌اي که نقش فرهنگ در سه فرايند مهم جمعيتي را بررسي كند، غفلت شده است. پژوهش‌هاي انجام‌شده بيشتر به نقش عوامل اقتصادي و اجتماعي و کمتر به نقش عوامل فرهنگي بر تحولات جمعيتي پرداخته‌اند.

1-2. پيشينة توجه به نقش فرهنگ در تحليل پديده‌هاي جمعيتي

مطالعه دربارة «جمعيت» و عوارض و احوال آن، هر‌چند در يکي دو دهة اخير اهميت بيشتري يافته، اصل توجه به آن سابقه‌اي ديرين دارد. علت اين التفات جدي، تحولات جمعيتي در نقاط مختلف جهان، تغييرات کمي و کيفي جمعيت، تأثير افزايش يا کاهش جمعيت بر برنامه‌ريزي‌هاي فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي و نهايتاً لزوم اتخاذ سياست‌هاي خردمندانه دربارة جمعيت و موضوعات مربوط بدان ذکر شده است.

هرچند رويکردهاي تحليلي در قرن اخير، رويکرد غالب در مطالعات جمعيتي است، ضعف بارز اين تحليل‌ها، تک‌عاملي بودن و به‌ويژه تأکيد بر عوامل و عناصر اقتصادي است.

نقش فرهنگ در تحولات جمعيتي، به‌ويژه تغيير الگوها و رفتارهاي باروري به تبع تغيير ارزش‌ها و نظام‌هاي معنايي و در نتيجه تغيير بعد خانواده، روشن‌تر از آن است که نياز به تحليل داشته باشد. مطالعات انجام‌شده با رويكرد فرهنگي به موضوع باروري، تأثير و نفوذ زمينه‌هاي اجتماعي- فرهنگي بر رفتار باروري را تأييد مي‌كنند.

1-1-2. جايگاه فرهنگ در ادبيات نظري باروري

بنابر نظرية انتقال جمعيتي، هر چقدر ميزان توسعه‌يافتگي در منطقه و کشوري بيشتر باشد، انتظار مي‌رود ميزان باروري پايين‌تر باشد؛ زيرا فرايند گذار باروري از طريق دو عاملِ ماهيت فرهنگي، شدت بيشتري به خود گرفته است: 1. جنبش زنان و 2. برابري‌طلبي‌ جنسيتي در تحصيلات پسران و دختران. کاهش باروري نيز به نوبة خود، زمينة تغييرات فرهنگي ديگري را به صورت تدريجي فراهم مي‌آود؛ تغييراتي مانند تأخير در ازدواج و کاهش تمايل به آن، تأخير در فرزندآوري، افزايش طلاق، افزايش خانواده‌هاي غيرمتعارف، افزايش و مقبوليت رفتارهاي جنسي خارج از ازدواج، توافق بر بي‌فرزند ماندن اختياري و سقط‌جنين و موافقت با کار کردن مادراني که بچه‌هاي کوچک دارند. روشن است که اين تغييرات به‌منزلة تغييرات فرهنگي، بر سرعت و شتاب تحولات باروري تأثيري بسزا داشته‌اند.

در الگوي جامعه‌شناختي نيز بر اهميت عوامل فرهنگي در تحولات باروري تأکيد مي‌شود. جامعه‌شناسان بر اين باورند که تبيين پديدة باروري بايد در دو سطح خرد و کلان صورت پذيرد. در نگاه کلان‌نگرانه، عوامل مؤثر بر باروري، فرهنگ جامعه و عوامل محيطي (اجتماعي، اقتصادي، سياسي و مذهبي) هستند. اين عوامل جهت و ميزان حرکت باروري در جامعه را تعيين مي‌کنند؛ اما در سطح خرد، بيشتر گرايش‌ها، نگرش‌ها، انگيزه‌ها و سليقه‌هاي زوجين است که حرکت اصلي باروري را تعيين مي‌کند تا محيط اجتماعي و فرهنگي.

نظرية نوسازي بر اين نکته تأکيد مي‌ورزد که نوسازي سبک زندگي و تفکر افراد، موجب رشد تمايلات آينده‌نگرانه و مطالبة زندگي مرفه‌تر است که خود موجب کاهش توجه آنها به خانواده مي‌شود.

2-1-2. جايگاه فرهنگ در ادبيات نظري مرگ‌و‌مير

مقولة فرهنگ، همچنين در ميان نظريه‌هاي ارائه‌شده در تبيين مرگ‌و‌مير از برجستگي ويژه‌اي برخوردار است. براي مثال، نظرية «طبقه‌بندي جنسيتي» در تلاش است تا تفاوت‌هاي مربوط به جنسيت را به ‌وسيلة امكانات جامعه تبيين كند. بر پاية اين ديدگاه، در جوامعي كه زنان از پايگاه بالاتر و استقلال بيشتر برخوردارند، ميزان‌ مرگ‌ومير آنها نيز پايين‌تر گزارش شده است.

در كشورهاي در حال‌ توسعه، پايگاه اجتماعي زنان پايين است. آنها معمولاً در مقايسه با جوامع توسعه‌يافته، زودتر ازدواج مي‌كنند و از‌اين‌رو فرزندآوري آنها از سنين پايين آغاز مي‌شود و به ‌طور طبيعي، درگير شدن در چرخة فرزندآوري زودهنگام، مانع تحصيل و کسب موقعيت بالاي اقتصاديـ اجتماعي زنان مي‌شود.

بديهي است که پايين بودن پايگاه اجتماعي و فرودست بودن موقعيت زنان، در فرهنگ جامعه ريشه دارد. موقعيت فرودست خود از جمله عوامل مؤثر بر ازدواج در سنين پايين است و ازدواج در سنين پايين، به صورت طبيعي، مانع ادامة تحصيل و بالا رفتن سطح سواد به‌منزلة عنصري فرهنگي مي‌شود. برآيند تأثير متقابل اين دو عامل، افزايش مرگ‌ومير کودکان و مادران است.

3-1-2. جايگاه فرهنگ در ادبيات نظري مهاجرت

در نظرية کارکردگرايانة مهاجرت فرض بر اين است که همة نيازهاي اجتماعي در چارچوب نظام‌هاي اجتماعي آموخته و تأمين مي‌شوند. درك و احساس ناهماهنگي‌ ميان نيازها و انتظارات فرد از يك‌سو، و ظرفيت‌ها و امکانات نظام اجتماعي از سوي ديگر، زمينة مهاجرت شخص جهت کاهش ناهماهنگي‌هاي ساختي را فراهم آورد. از ديد کارکرد‌گرايان، وقتي در يک نظام، تعادل بر هم مي‌خورد، مهاجرت به‌ منظور برقراري مجدد تعادل در جامعه الزام مي‌يابد.

نفوذ ارزش‌هاي غربي و اشکال نوين مصرف در کشورهاي توسعه‌نيافته، آرمان‌ها و انتظاراتي جديد در ميان افراد و بخش‌هاي پوياي اين جوامع پديد ‌آورده است. اين تغييرات، تعادل ساختاري موجود را در اين جوامع بر هم مي‌زنند و چون شهرهاي بزرگ کانون ارائة اين نوع خدمات و ارضاي اين سنخ نيازها هستند، افراد براي تأمين آنها، به ‌سوي اين مناطق مهاجرت مي‌کنند.

3. اهميت تحليل‌هاي فرهنگي جمعيت

تبيين و تحليل اجتماعي- فرهنگي جمعيت نيز به بررسي نقش فرهنگ، سبک زندگي و باورها و نگرش‌هاي مردم دربارة تشکيل خانواده، زناشويي، باروري، فرزندآوري، و... مي‌پردازد و نيز به اينکه جمعيت با اثرپذيري از چه عوامل اجتماعي و فرهنگي‌اي ‌افزايش يا کاهش مي‌يابد. نوع تربيت خانوادگي، آداب ‌و رسوم، باورهاي مذهبي، سنت‌هاي قومي، فرهنگ بومي، الگوهاي زيستي، اقتضائات محيطي و عناصر ديگري که در اين خصوص دخالت و تأثير دارند، حوزة مطالعاتي تحليل اجتماعي جمعيت را تشکيل مي‌دهند.

براي مثال، امروزه تشکيل خانواده با ابعاد کمتر از طريق کاهش بارداري در خانوادة ايراني به ‌صورت يک هنجار در آمده و داراي مطلوبيت شده است. بي‌شک وقتي سخن از هنجاريابي و هنجاري شدن مي‌شود، مقوله فرهنگ و تأثير آن بر تحولات جمعيتي چهره‌اي روشن‌تر مي‌يابد. وجه ديگر اهميت موضوع آن است که خصلت فرهنگي يافتن به معناي ديرپا بودن پديده و پايداري و مقاومت نسبي آن در برابر دگرگوني محيطي است. عناصر فرهنگي بر خلاف عناصر ديگر به‌آساني تغييرپذير نيستند و با نوعي سازوکار تداوم همراه‌اند.

1-3. فرهنگ، نظام معنايي و کاهش باروري

بديهي است که تحولات جمعيتي از سازوکاري ويژه پيروي مي‌کنند و نبايد آنها را اموري بي‌قاعده، يا تابع نوعي جبر اجتماعي- اقتصادي و يا نوعي تصميم‌گيري اختياري و دلخواهانه پنداشت. رفتار باروري در هر جامعه متأثر از عواملي پرشمار است که معمولاً در دو سطح کلان و خرد بررسي مي‌شوند: در سطح کلان يا زمينه‌اي و محيطي، به شناسايي عوامل اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي و نوع و ميزان تأثير آنها بر رفتار باروري پرداخته مي‌شود؛ در سطح خرد، تأثير عوامل ذهني- رواني مانند انگيزه‌ها، آرزوها، ترجيحات و گرايش‌هاي فردي در رفتار باروري بررسي و تحليل مي‌شود. عوامل ذهني و رواني با اثرپذيري از فرايند جامعه‌پذيري و فرهنگ‌پذيري که خود منبعث از ساختارهاي فرهنگي- اجتماعي غالب هر جامعه است، شکل مي‌گيرند. همان‌گونه که بارها گفته شد، يکي از وجوه بنيادين فرهنگ، نظام ارزش‌هاست که رفتارها و هنجارهاي افراد از جمله رفتارهاي خانوادگي را جهت مي‌دهد.

بر پاية نظريه‌هاي جامعه‌شناختي فرزندآوري يک عمل اجتماعي معنادار دانسته مي‌شود که متأثر از شرايط گوناگون زيست‌بوم کنشگر انساني است. اين کنش، بسته به شرايط و بسترهايي که در آن فرصت ظهور مي‌يابند، قابليت پذيرش تفاسيري ويژه را دارد.

2-3. خانواده، بستر تحولات جمعيتي

خانواده کهن‌ترين نهاد اجتماعي است که کارکردهاي مهم بسياري را براي جامعة انساني در‌بر دارد.

تأکيد بر خانواده و تحولات آن بدين‌ جهت است که خانواده علاوه بر ارتباط و تعاملي که با ديگر نهادها و سازمان‌هاي اجتماعي جامعه دارد، اصلي‌ترين نهادي است که در آن تصميم‌ براي اقدام به باروري شکل‌گرفته و باروري در آن، صورتي عملي و عيني به خود مي‌گيرد.

رويدادها و جريان‌هاي اجتماعي عمده همچون شهرنشيني، توسعة اقتصادي و اجتماعي، اصلاحات اداري و قانوني، دگرگوني ارزش‌هاي سنتي و طرح ارزش‌هاي جديد، اشتياق زنان به مشارکت در فعاليت‌‌هاي اجتماعي، بر هم خوردن نظام خود‌اشتغالي و ده‌ها تغيير ريز و درشت ديگر، مجموعاً بر بافت سنتي خانواده تأثيراتي عميق بر جاي گذاشتند. آنچه از اين ديدگاه درخور توجه است، تداوم بي‌‌وقفة تغيير در ساختار، ابعاد، روابط و ارزش‌هاي خانوادگي است که با اثرپذيري عوامل ياد‌شده، در بافت سنتي خانواده روي مي‌‌دهد.

منظور از تغييرات جمعيت‌شناختي، تغييرات در سن ازدواج، ميزان ازدواج، باروري زنان، تعداد فرزندان، بعد خانوار، ميزان طلاق و... است. تغييرات روان‌شناختي، فرهنگي و جامعه‌شناختي خانواده نيز وابسته به تغييراتي‌اند که در حوزة بينش‌ها، ارزش‌ها، نگرش‌ها، هنجارها، سبک زندگي، آرمان‌ها، ترجيحات معطوف به اصل تشکيل خانواده و موضوعات تابع آن به‌وقوع پيوسته‌اند.

3-3. گذارهاي جمعيتي و عوامل فرهنگي تحول جمعيتي

هر‌يک از اين گذارهاي جمعيتي، تحولاتي را در جامعه انساني به همراه داشته‌اند. گذارها از طريق ايجاد دگرگوني‌هايي در نهاد خانواده بر تحولات جمعيتي تأثيرگذار بوده‌اند. محور عمده در بحث گذار جمعيتي، افت‌وخيزهايي است که در پديده‌هاي جمعيتي پديد آمده است. اين فراز و نشيب‌ها معلول علل و عوامل اقتصادي و اجتماعي‌اند. اين عوامل بر پديده‌هاي جمعيتي همچون باروري، مرگ‌و‌مير و مهاجرت موسمي و ويژگي‌هاي جمعيتي را تحت اثر مي‌گذارد. متقابلاً هر‌يک از اين پديده‌ها نيز به ‌نوبة خود بر شرايط اجتماعي و اقتصادي جامعه تأثيرگذارند. از اين ميان، عوامل فرهنگي بيشترين تأثير را به‌ويژه بر باروري دارند؛ زيرا بديهي است که با تغيير ساختار فکري (باورها، ارزش‌ها و نگرش‌ها) نرخ باروري نيز دستخوش تغيير خواهد شد.

دگرگوني توأمان در وضعيت مرگ‌ومير و باروري، گذار جمعيتي اول نام گرفته است. بديهي است که نتيجة گذار جمعيتي اول کاهش بُعد خانواده بود. کاهش بعد خانواده پيامدهاي جمعيتي و اجتماعي پرشماري به دنبال داشت و اين پيامدها، خود زمينه را براي ايجاد دگرگوني‌هاي ذهني در موضوعات مختلف مربوط به خانواده فراهم آوردند. دگرگوني‌هاي ذهني ناشي از گذار اول به‌تدريج تغييراتي را در زندگي زناشويي و خانوادگي موجب شد که به آن، ‌گذار جمعيتي دوم گفته مي‌شود. مهم‌ترين عنصر گذار جمعيتي دوم مربوط به تغيير رفتار افراد دربارة تصميم به ازدواج و تشکيل خانواده است.

پيامد اين تغييرات کاهش ميزان وقوع ازدواج و شکل‌گيري خانواده، افزايش سن ازدواج، ترجيح تمايل به مجرد زيستن، کاهش عمومي نرخ باروري، تأخير در فرزندآوري، افزايش مواليد خارج از ازدواج و افزايش طلاق است. بي‌شک اين وقايع، بيشتر از هر عامل ديگري متأثر از ساختارهاي فرهنگي و اجتماعي کشورهاي مورد مطالعه بوده‌اند.

در ايران، هرچند سطح باروري فاصلة چنداني با کشورهاي توسعه‌يافته ندارد، بر خلاف کشورهاي در حال تجربة گذار جمعيتي دوم، نگرش منفي نسبت به خانواده و ازدواج وجود ندارد. علت آن نيز برجستگي و نفوذ عوامل فرهنگي در فرايند تحولات جمعيتي است. روند تغييرات ازدواج و نگرش نسبت به خانواده و ازدواج در کشورهايي مانند ايران و ترکيه نشان مي‌دهد که نقش عوامل فرهنگي به‌ويژه آموزه‌هاي اسلامي دربارة خانواده‌گرايي بسيار مهم است.

4. گونه‌شناسي تأثير ساختار فرهنگي بر جمعيت

ساختار فرهنگي اساساً به دو صورت بر جمعيت اثر مي‌گذارد:

1.‌تغييردرفراواني جمعيت
2. ‌تغيير در تراكم جمعيت.

1-4. ساختار فرهنگي و فراواني جمعيت

ساختار فرهنگي نقش برجسته‌اي در سياست‌هاي جمعيتي از جمله در فراواني جمعيت دارد. بديهي است که رشد فناوري با توليد وسايل جلوگيري و روش‌هاي نوين سقط‌جنين از يک‌سو، و بهبود امکانات بهداشت و سلامت از سوي ديگر به دگرگوني در تعداد جمعيت کمک شاياني کرده است.

در کنار اعمال اين سياست‌ها، شرايط اجتماعي و فرهنگي نيز به‌منزلة عنصر مکمل، زمينه و بستر درخوري را براي تأثير‌گذاري اين سياست‌ها و در نتيجه تحول در فراواني جمعيت ايجاد كرد. روشن است که سياست‌هاي کنترلي ناشي از وضعيت‌هاي فرهنگي- اجتماعي نوين، در صورتي با موفقيت همراه خواهند بود که بتوانند زمينه‌ها و ظرفيت‌هاي موجود در ساختارهاي فرهنگي برخي کشورها، به‌ويژه کشورهاي داراي بافت سنتي‌تر را، که بر حفظ جمعيت و افزايش آن اصرار دارند، تعديل کنند. اين موضوع در هر دو صورت، حاکي از ظرفيت بالاي ساختارهاي فرهنگ براي ايجاد تحول در فراواني جمعيت است.

2-4. ساختار فرهنگي و تراکم جمعيت

دو عنصر فرهنگي مهمي که در اين زمينه اثرگذاري بيشتر و طولاني‌تري دارند، عبارت‌اند از:

الف. جاذبه‌هاي مذهبي: دين و علايق ديني، نقشي بسيار مهم در انگيزه‌زايي توده‌اي براي تجمع مؤمنان‌ در اماکن مقدس و شهرها داشته است.

ب. وجود مدارس، دانشگاه‌ها و ديگر مراکز فرهنگي: بنيان نهادن اين‌گونه مراکز آموزشي و فرهنگي نيز يکي ديگر از عوامل مؤثر در انباشت جمعيت بوده است.

ج. امكانات رفاهي: از برخي شواهد نيز چنين بر‌مي‌آيد که تجمع امکانات رفاهي به‌طور‌کلي- نه خصوص موارد فوق- که اغلب در شهرهاي بزرگ تحقق دارد، زمينة تراکم جمعيت را فراهم مي‌سازد.

5. تأثير فرهنگ بر پديده‌هاي جمعيتي

1-5. تأثير فرهنگ بر تحولات  باروري

فرهنگ امري پيچيده، چند‌لايه و داراي مؤلفه‌هاي پرشمار است. تحليل تحولات فرهنگي و آثار آن نيز امري نسبتاً پيچيده است. فرهنگ گاه به‌ صورت مستقيم و آشکار و گاه با يک يا چند واسطه بر پديده‌ها و واقعيت‌هاي محيطي تأثير مي‌گذارد. ارتباط فرهنگ و باروري را غالباً از نوع دوم مي‌دانند؛ يعني فرهنگ از طريق گسترش ميزان آگاهي‌هاي فرهنگي، اجتماعي و جمعيتي، به‌طور غيرمستقيم، از روند باروري جامعه مي‌کاهد.

اصلي‌‌ترين عوامل فرهنگي تأثيرگذار بر باروري:

1-1-5. گسترش سواد و بالا رفتن سطح تحصيلات

بالا رفتن سطح سواد و تحصيلات از چند جهت بر کاهش نرخ باروري زنان اثرگذار بوده است:

الف. افزايش سواد و تحصيلات، اغلب با تحولات فردي و دگرگوني در انديشه‌ها، آرمان‌ها و ترجيحات شخصي قرابت تنگاتنگ دارد.

ب. تحصيلات معمولاً امکان، فرصت‌ و بخت تحرک اجتماعي را افزايش مي‌دهد.

ج. تلاش و تکاپوي زنان براي بسط سواد و تحصيلات به‌منزلة ارزشي بلامنازع، فرايندي زمان‌بر است. اين موضوع به طور ناخودآگاه زنان را ترغيب مي‌کند كه ازدواج را تا رسيدن به سطح مطلوبي از تحصيلات، به تأخير اندازند. تأخير ازدواج به معناي بالا رفتن سن ازدواج از يک‌سو و محدود شدن بازة زماني براي فرزندآوري از سوي ديگر است.

د. افزايش سواد و آموزش زمينة روحي براي تمکين هر چه بهتر و مؤثرتر برنامه‌هاي تنظيم خانواده را فراهم آورد.

2-1-5. تغيير نگرش و هويت

نگرش‌هاي فرهنگي افراد و خانواده‌ها در زمينه‌هايي چون باروري، نقش مادري، کار خانگي و مديريت بدن از جمله اموري‌اند که بر روند باروري تأثير‌گذارند.

انسان مدرن بر خلاف انسان سنتي که به ارزش‌هاي جمعي و مصالح اجتماعي ارزش و ترجيح انحصاري مي‌داد، بيشتر به خود، نيازها و خواسته‌هاي خويش، و آرمان‌ها و ترجيحات شخصي بها مي‌دهد.

زن سنتي، خانواده‌گرا بود و دغدغة اصلي و کانوني‌اش خانواده و امور مربوط بدان بود.

او الگوي نهادي‌شدة نقش‌هاي جنسيتي همچون همسري و مادري و تدبير امور خانگي را عميقاً پذيرفته بود؛ در‌حالي‌که زن مدرن، افزايش سطح تحصيلات و کسب موقعيت شغلي را وسيله‌اي براي بازنمايي هويت اجتماعي خود تشخيص داده است و شکوفايي استعدادها، ارتقا جايگاه و موقعيت اجتماعي و تحقق آرمان‌ها، ترجيحات و آزادي، و حقوق فردي را جست‌وجو مي‌کند.

در بخش فرزندآوري چون زن به طور معمول بيش از مرد سختي و مشقت فرزندآوري و پيامدهاي آن را تحمل مي‌کند، اعلان موافقت و تصميم‌گيري دربارۀ آن را به نوعي حق خويش مي‌شمارد و كمتر از گذشته، در پي کسب عنوان افتخارآميز مادري است؛ بلکه در مواردي از آن به‌منزلة مانعي در مسير پيشرفت فرهنگي اجتماعي و محدود‌کنندة آزادي خود ياد مي‌‌کند. نتيجة قهري اين روند، کاهش باروري است.

با غلبة سبك زندگي مصرفي و افزايش ميزان مصرف و به‌ تبع آن بالا رفتن هزينه‌هاي معمول زندگي، تمايل خانواده‌ها به داشتن فرزندان پرشمار، عملاً کنترل مي‌شود.

3-1-5. باورهاي ديني و تأثير آن بر تحولات باروري

يکي از عناصر مهم و شايد محوري‌ترين مؤلفة فرهنگ، دين است. در تبيين باروري، يکي از متغيرهاي اصلي تأثيرگذار، مذهب و باورهاي مذهبي است. با نگاهي گذرا به رفتار باروري پيروان اديان بزرگ چون اسلام، مسيحيت و يهوديت، آشکارا مي‌توان نگرش مثبت آنها را به اين پديده دريافت.

4-1-5. ارزشمندي فرزند‌آوري و تأثير آن بر باروري

ارزشمندي فرزند‌آوري و فرزند‌داري از جمله عوامل بلافصل و داراي تأثير مستقيم بر موضوع باروري است. والدين در چنين جوامعي با داشتن فرزندان بيشتر، ارزش و اعتبار بيشتر کسب مي‌کنند.

ارزش فرزندآوري و فرزندداري نيز به تبع تغيير در برخي مؤلفه‌هاي توسعه همچون گسترش شهرنشيني، افزايش سطح تحصيلات زنان، تمايل بيشتر آنها به اشتغال، بالا رفتن سن ازدواج، دستخوش تغيير شده و تمايل به فرزندآوري و تعدد فرزندان را در ميان عموم زنان کاهش داده است. بر پاية مطالعات انجام‌شده، نرخ باروري در دو دهة گذشته در ايران، عمدتاً با اثرپذيري از انگيزة اشتغال زن‌ها کاهش يافته است.

تقويت بينش‌ها، ارزش‌ها، نگرش‌ها و توجيهات کارکردي معطوف به فرزندآوري به همراه زمينه‌سازي‌هاي اجتماعي و اقتصادي، بستر مناسبي براي تغيير رفتار باروري فراهم خواهد آورد.

5-1-5. کاهش تمايل به موضوع ترجيح جنسي

ترجيح جنسي، يک ارزش فرهنگي اجتماعي نسبتاً ديرپاست که در جوامع سنتي ظهور و بروز چشمگيرتري داشته و دارد. ترجيح فرزند پسر بر دختر، به‌منزلة يک ارزش شناخته‌شده، از جمله عوامل مؤثر بر ميزان باروري بوده است. اشتياق به فرزندزايي مکرر به اميد توليد اولاد ذکور، نرخ باروري را افزايش مي‌داد و زنان داراي استعداد بالا براي فززند‌زايي و به‌ويژه پسرزايي را امتياز مي‌بخشيد.

2-5. فرهنگ و مرگ‌ومير

مرگ‌ومير نيز يکي ديگر از پديده‌هاي جمعيتي است که تکرارناپذير است و برخلاف غالب پديده‌هاي جمعيتي، همة افراد جامعه در معرض آن قرار مي‌گيرند. مرگ‌ومير يکي از وقايع مهم جمعيتي است و نقش درخور توجهي در حفظ تعادل جمعيت و ساکنان زمين دارد.

الگوي فرهنگي و رفتاري که متأثر از آداب و رسوم و عقايد و باورهاست مي‌تواند تأثيرات مثبت و يا حتي منفي بر سلامت فرد و از آن طريق بر سطح مرگ‌ومير داشته باشد. اهميت دادن و ترغيب جامعه به جنبه‌هاي مثبت و موافق با سلامتي و بهداشت از قبيل رعايت نظافت و حفظ تندرستي و شير دادن مادر به نوزاد و نحوة برخورد جامعه با عادات و گرايش‌هاي مضر و مغاير با سلامتي و بهداشت جامعه در قالب معيارها و ارزش‌هاي عقيدتي و فرهنگي، نقشي بسزا در فرهنگ بهداشتي جامعه و درنتيجه سطح مرگ‌ومير دارد. در ذيل به برخي از مهم‌ترين عوامل فرهنگي مؤثر بر مرگ‌و‌مير اشاره مي‌کنيم.

1-2-5. سطح سواد و تحصيلات والدين

ميزان تحصيلات والدين به‌ويژه مادر، مهم‌ترين مؤلفة‌ فرهنگي مؤثر بر تعيين ميزان بازماندگي کودکان در سال‌هاي نخستين زندگي است. نهادهاي اجتماعي نيز عمدتاً با ميانجي مادر، نقش خود در مراقبت از کودک و بهداشت او در منزل را ايفا مي‌کنند. سواد پدر خانواده نيز بر کاهش نرخ مرگ‌ومير کودکان بي‌تأثير نيست.

2-2-5. خرده‌فرهنگ‌هاي قومي - نژادي و مرگ‌ومير

تفاوت گروه‌هاي قومي و نژادي در نرخ مرگ‌و‌مير، موضوعي است که تقريباً در همة کشورهايي که نژادها و اقوام گوناگون در کنار يکديگر ‌زندگي مي‌كنند، وجود دارد. بي‌شک ساختارهاي اقتصادي و اجتماعي و حتي سياسي جوامع، در نوسانات نرخ مرگ‌ومير تأثيري بسزا دارند، اما عامل بسيار مهمي که نقش آن در همة مطالعات تأييد شده است، زمينه‌ها و بسترها و گفتمان‌هاي غالب فرهنگي جامعه است.

مطالعات انجام‌شده در امريکا نشان مي‌دهد که به‌‌رغم کاهش ميزان مرگ‌ومير اطفال نسبت مرگ‌ومير کودکان سياه‌پوست به کودکان سفيدپوست از 7/1 به 4/2 افزايش ‌يافته است.

در تبيين اين تفاوت‌ها، جمعيت‌شناسان به عواملي چون سواد و تحصيلات پايين‌تر، مسکن نامناسب، تغذية بسنده دسترس کمتر به امکانات زيستي و ناکافي بودن مراقبت‌هاي بهداشتي در ميان سياهان اشاره کرده‌اند. بر‌اين‌اساس تفاوت اقوام و گروه‌هاي يک جامعه در نرخ مرگ‌ومير، علاوه بر تفاوت آنها در موقعيت اجتماعي و اقتصادي به تفاوت آنها در الگوهاي زيستي و بسترهاي فرهنگي بستگي دارد.

3-2-5. دين و مرگ‌ومير

رابطة دين يا دين‌داري و پديدة مرگ‌ومير نيز در برخي مطالعات كانون توجه قرار گرفته است. ترديدي نيست که دين، به‌ويژه اديان الهي به‌منزلة يکي از محوري‌ترين مؤلفه‌هاي فرهنگي، بسته به موقعيت فرهنگي و اجتماعي، بالقوه مي‌تواند با اصلاح بينش‌ها، نگرش‌ها، ايده‌آل‌ها، سبک‌هاي زندگي، الگوهاي رفتاري، نظام ارتباطي، نحوة تعامل با واقعيات زندگي و... بر کليت زندگي از جمله موضوع مرگ‌و‌مير تأثير تعيين‌کننده بگذارد. اين موضوع در جوامع سنتي که دين در آنها نقشي برجسته (در مقايسه با جامعة مدرن) دارد، به‌وضوح مشهود است.

3-5. نقش عوامل فرهنگي بر مهاجرت

مهاجرت يکي از سه پديدة مهم جمعيتي است که تحولاتي عمده را در فراواني و تراکم جمعيت موجب مي‌شود.

ترديدي نيست که علل و عوامل پرشمار فردي و اجتماعي در وقوع پديدة مهاجرت و شدت و ضعف آن مؤثرند. پديدة مهاجرت همچنين آثار و پيامدهاي فردي و اجتماعي متنوعي براي مهاجران و محيط مبدأ و مقصد آنها فراهم مي‌آورد. از اين ميان، تأثيرات فرهنگي آن بر مهاجران و سبک زندگي ايشان، روشن‌تر از آن است که نيازي به بحث و گفت‌و‌گو داشته باشد.

6. نتيجه‌گيري

امروزه بر نقش فرهنگ و ساختارهاي فرهنگي بر تحولات جمعيتي و نيز بر ضرورت توجه به اين مقوله در سياست‌گذاري‌ها و برنامه‌ريزي‌هاي کلان اجتماعي، تأکيد مي‌شود. کشور ما در دو دهة اخير با اثرپذيري از اعمال برخي سياست‌ها و بروز برخي تغييرات در سبک‌هاي زيستي، تحولات جمعيتي سريع و غيرمنتظره‌اي را تجربه کرده است.
رهبر معظم انقلاب طي بياناتي، دغدغه‌ها و نگراني‌هاي آينده‌نگرانة خود دربارة وضعيت جمعيتي کشور را با استناد به گزارش‌هاي کارشناسان ابراز فرمودند.

طبيعي است که اين گفتمان نوبنياد تا کسب موقعيت ذهني و رواني برتر و رسوخ نظري و عملي در ميان توده‌ها و سطوح نخبگاني جامعه راه درازي در پيش دارد. ازاين‌رو بايسته است كه نخست، موضوع کاهش تدريجي جمعيت و نرخ باروي با استناد به يافته‌هاي علمي و ادلة کارشناسانه بررسي و تحليل شود؛ دوم، نقش تحولات فرهنگي و تغيير الگوهاي زيستي جامعه در بروز اين وضعيت تحليل گردد؛ سوم، مسئولان و مديران نظام به اتخاذ سياست‌ها و تدوين برنامه‌هاي مناسب، براي اصلاح روند موجود ترغيب شوند؛ چهارم، فرهنگ‌سازي مناسب در سطح توده‌ها از طريق عوامل و کارگزاران مربوط با هدف تغيير روية موجود انجام شود.


1. استاديار مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني
2. دانشجوي دکتراي جامعه‌شناسي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی