سوگلي هايي که دولت ها را زمين مي زنند
به طور معمول، در دولتها سوگليهايي پيدا ميشوند که نزد رؤساي دولتها از جايگاه ويژهاي برخوردار ميگردند به گونهاي که هر کس بخواهد خواست خود را بر رئيس دولت تحميل کند از طريق آن سوگلي وارد ميشود حتي بيگانگان! براي نشان دادن جريان سوگليسم بد نيست نيم نگاهي به سوگليهاي چند دولت انقلابي ايران بيفکنيم وگرنه چنان چه بخواهيم به حکومت شاهان نيز بپردازيم مطلب به درازا خواهد کشيد.
1. دولت محمد مصدق
مصدق در اثر مبارزات ملت ايران و زحمات طاقت فرساي مرحوم آيت ا... کاشاني و فدائيان اسلام به نخست وزيري رسيد و ملت ايران در سايه تلاشهاي جمعي به مهم ترين دستاورد نهضت يعني ملي شدن صنعت نفت دست يافت. ولي طولي نکشيد که مصدق راه خود را از فدائيان و آيت ا... کاشاني جدا کرد؛ نواب صفوي به زندان افتاد و مرحوم کاشاني مورد بي مهري شديد يکي از چهرههاي سياسي قرار گرفت که نزد مصدق اعتبار ويژهاي داشت. اين چهره، دکتر متين دفتري داماد مصدق بود که ميتوان وي را سوگلي مصدق ناميد. آمريکا و انگليس از طريق او توانستند بسياري از خواستههاي خود را بر کرسي بنشانند و عملا زمينههاي سرنگوني دولت مصدق را فراهم سازند. آقاي متين دفتري جزو گروه هيأت مختلطي بود که از سوي مجلس سنا براي خلع يد شرکت انگليسي به آبادان اعزام شدند و بعداً به عضويت هيأت مديره شرکت نفت درآمد! (تاريخ سياسي معاصر ايران، ص 394)
دکتر مصدق در جريان مبارزه با انگليسيها به کمک آمريکا که در آن شرايط خودش را بي طرف جلوه ميداد، اميد فراواني بسته بود،(همان، ص 396) آيت ا... کاشاني به شدت مخالف مذاکرات دولت با هيأتهاي اعزامي از آمريکا و انگليس بود و با چشمان تيزبين خود اوضاع و احوال را رصد ميکرد؛ به طوري که «لويي هندرس» سفير کبير آمريکا در ايران ضمن اظهار نااميدي از وضع ايران، از شخص دکتر مصدق تجليل کرد و احساسات ضد کمونيستي و تمايل او را به همکاري ستوده است. وي ميگويد: دکتر مصدق چه در مورد قبول شرايط بانک بين الملل براي حل مسأله نفت ايران و چه درباره قرارداد نظامي ايران و آمريکا حسن نيت به خرج داده و با نظارت آمريکاييها روي موافق داشته است ولي در اين جريان فقط يک عامل مزاحم مداخله کرد که مانع از حل قضيه و نفع آمريکا شده است. اين عامل مزاحم که مانع از تسليم ايران به نظرات بانک بين المللي و ادامه همکاري بين ايران و آمريکا ميباشد آيت ا... کاشاني است. (همان، ص413) هندرس در گزارش ديگري ضمن تجليل از مصدق و معرفي وي به عنوان مهم ترين گزينه براي نخست وزيري مينويسد:
«مصدق در تمام ملاقاتهاي خود با سفير آمريکا و فرستادگان بين المللي حسن نيت و علاقه خود را به حل کليه مسائل موجود با آمريکاييها ابراز داشته است ولي هميشه هنگامي که مذاکرات فيمابين به نتيجه گيري نزديک ميشود مداخله آيت ا... کاشاني نقشههاي سفارت آمريکا را به هم زده و از حل قضيه نفت يا تجديد قرار داد نظامي با آمريکا جلوگيري کرده است.(همان، ص414)
مخالفت آيت ا... کاشاني با مصدق در مسأله مذاکره با آمريکا به جايي کشيد که ايشان تصميم به خروج از کشور گرفت و مصدق که در آن شرايط به حمايتهاي کاشاني محتاج بود به حسب ظاهر در برابر مرحوم کاشاني تسليم شد ولي در پشت پرده ارتباطات ادامه داشت (همان) سرانجام مصدق براي جلب حمايتهاي بيش تر واشنگتن در رأس هيأتي به آمريکا سفر کرد و در جلسه شوراي امنيت نطقي ايراد نمود. وي پس از آن، يک ماه در آمريکا ماند و با رئيس جمهور و ساير مقامات آمريکايي ملاقات کرد تا کمکهاي مادي آنها را براي خروج از بحران به دست آورد. در اين سفر، آقاي متين دفتري – برادر زاده و داماد مصدق- نيز حضور داشت و نقشي کليدي ايفا ميکرد.
متين دفتري يک عنصر خائن، مشکوک و به اعتقاد برخي جاسوس بيگانه بود ولي در عين حال بسيار مورد علاقه مصدق! مکّي درباره متين دفتري مينويسد: «وي به عنوان نماينده هيأت مختلط به آبادان آمده بود و پس از يک ماه به تهران برگشت و به مجلس سنا گزارش داد که خلع يد انجام شده در حالي که هنوز خلع يد انجام نشده بود بلکه فقط پرچم ايران بر فراز «ژنرال آفيش» برافراشته شده بود. (همان، ص420) متين دفتري در تهران مخفيانه با سفير انگليس ملاقات کرده بود که پس از درج خبر آن در بولتن انگليسيها و انتشار آن در آبادان، طي تلگرافي رمز ملاقاتش را به مصدق مخابره ميکند.(همان)
حائري زاده، متين دفتري را يک جاسوس تمام عيار ميدانست، از اين رو در جلسه 11 مهر 1330 ضمن تأييد مصدق گفت: «راجع به هيأتي که با ايشان ميروند استدعاي من اين است که اشخاصي که به عقيده من جاسوسند و به عقيده مردم، اگر جاسوس نيستند مشکوکند، آنها را با خود نبريد.» (همان)
نماينده ديگري در جلسه بعد، با اشاره به همين مطلب گفت: «نام کساني را ديدم که به هيچ وجه مورد اعتماد ملت ايران نيستند. وقتي اين قبيل اشخاصي که ابداً صلاحيت ندارند و خود مؤمن به اصل ملي شدن صنعت نفت نيستند، در چنين ميسيونهايي شرکت ميکنند...»
دکتر بقايي نيز با اتکا به اسنادي که در خانه «سران» کشف شده بود، به همراهي متين دفتري در سفر به نيويورک سخت معترض بود. وي گفت: «پس از تسخير خانه سران به چندين گزارش و تلگراف متبادله بين آبادان و تهران و لندن برخورد کرديم که حاکي از فعاليت مخرب و جاسوسي آقاي متين دفتري بود که در هيأت خلع يد به آبادان عضويت داشت. اسناد مزبور را همراه با ترجمه فارسي آن، خودم مستقيماً به استحضار آقاي دکتر مصدق رسانيدم» (همان، ص421)
دکتر بقايي ميافزايد: در عين حال در 9 مهر 1330 ه.ش، به دعوت آقاي دکتر مصدق براي مذاکره در باب مقدمات سفر، به منزل ايشان رفتم. دکتر مصدق گفت: متين دفتري به دليل کسالت از سنا تقاضاي مرخصي کرده و عازم آمريکاست، چه طور است او را هم جزء هيأت به حساب بياوريم؟! با توجه به سوابق آن شخص و اسنادي که سه ماه پيش خودم به آقاي دکتر مصدق ارائه داده بودم از اين پيشنهاد سخت يکه خوردم و اظهار مخالفت کردم... صحبت را تغيير داد... هنگامي که در خصوص بودجه سفر مطالعه ميکردم مجدداً گفت دکتر متين با خرج خودش به آمريکا ميآيد... گفتم اگر بخواهيد اين طور صرفه جويي کنيد افراد زيادي هستند که براي تبرئه خود حاضرند مخارج تمام هيأت را بپردازند. باز هم موضوع تغيير کرد و پس از مدتي دوباره عضويت آقاي متين دفتري مطرح شد. گفتم آخر مردم در اين باره چه خواهند گفت؟ جواب داد: مردم چه کار به اين کارها دارند؟ و اضافه کرد: آقاي دکتر! شما گرفتاريهاي مرا نمي دانيد. متين داماد سوگلي خانم است و خانم دو پا را توي يک کفش کرده که او جزء هيأت باشد و اگر او را نبرم خانم اين چند تا «شويد» باقيمانده را (اشاره به موهاي سر خود) ميکند! گفتم به هر صورت من مخالفم ولي جناب عالي مختاريد...»(همان)
بقايي ادامه ميدهد: 14 مهر وقتي در محوطه گمرک وارد شدم در ميان چمدانها چشمم به چمدان متين دفتري افتاد. همين که خبرنگاران خواستند از هيأت اعزامي عکس بگيرند با کمال تعجب ديدم متين دفتري هم وارد جمع شد. در عکس شرکت نکردم. از يکي از سناتورها پرسيدم قرار نبود جزء هيأت باشد. گفت: مگر خبر نداري؟ رئيس مجلس سنا طبق تقاضاي مصدق جلسه فوق العاده تشکيل داد و او را انتخاب کرد...!» (همان، 422)
با توجه به آن که هيأت داراي سه مترجم رسمي بود و متين دفتري نيز از آنها کم تر انگليسي ميدانست، مصدق او را به عنوان مترجم برگزيد و از ساعت شش بعد از ظهر تا ساعت نه و نيم شب در اتاق آقاي مستر ژرژمک گي، معاون وزارت خارجه آمريکا حضور يافت. ساعت نه و نيم بعد از ظهر مستر ژرژمک خوشحال و خندان از اتاق خارج شد و با اعضاي هيأت به گرمي وداع کرد.» (همان)
از آن جلسه جز خبر قرار کمک 120 ميليون دلاري آمريکا به ايران خبري درز نکرد که البته اين هم به وقوع نپيوست. تلاشهاي آمريکا بر ضد دولت مصدق از طريق برخي اطرافيانش تا آن جا پيش رفت که به رغم هشدارهاي آيت ا... کاشاني مبني بر وقوع کودتاي آمريکايي، مصدق مغرورانه به آن اعتنا نکرد. آيت ا... کاشاني طي نامهاي در 27 مرداد 32 خطاب به مصدق نوشت: «در تاريخ ملت ايران که من شما را با وجود همه بديهاي خصوصي تان نسبت به خودم، از وقوع حتمي يک کودتا به وسيله زاهدي که مطابق با نقشه خود شماست آگاه کردم که فردا جاي هيچ گونه عذر موجهي نباشد» (همان، ص507) ولي مصدق در پاسخ نوشت: «اين جانب مستظهر به پشتيباني ملت ايران هستم والسلام» و در 28 مرداد کودتا صورت گرفت و بالاخره مصدق، آمريکا را بر آيت ا... کاشاني و جريان مذهبي و ديني، و خواست سوگلي خانم و دامادش متين دفتري را برخواست ملت برتري داد و کشور تسليم آمريکا شد!





























ارسال کردن دیدگاه جدید