غمانگیزترین خبر برای جهان غرب
از زمانی که خبر سفر قریب الوقوع مقام معظم رهبری به قم به رسانه ها مخابره شد، این خبر به مهم ترین سوژه برای رسانههای دشمن و اپوزیسیون داخل و خارج تبدیل گردید.ابتدا با استفاده از رسانههای نوشتاری و گفتاری، اینگونه وانمود میکردند که مردم قم به استقبال نخواهند آمدو بعد با کمی عقب نشینی گفتند که مردم ممکن است بیایند ولی مراجع عظام تقلید و علما و فضلا از قم خارج خواهند شد و یا با معظمله دیدار نخواهند کرد. زمانی که سفر انجام شد و جمعیت صدهاهزار نفری مردم قم از طریق دوربین هوایی برای جهانیان مخابره شد رادیو اسرائیل گفت این جمعیت را با 12 هزار اتوبوس از دیگر استانها به قم آورده و به هر کدام نیز یک سکه دادهاند و البته شاید هم همان جمعیتی بودند که بنابر ادعای اسرائیلیها برای استقبال از دکتر احمدینژاد از ایران به لبنان برده شده بودند و سپس به قم آورده بودند! پس از دیدارهای مکرر مراجع عظام تقلید، علمای بزرگ، نخبگان، طلاب و فضلا ، رسانههای خارجی و ضدانقلاب سرافکنده مجبور شدند به شکست خود اعتراف کنند. سایت جرس وابسته به جریان کودتای نرم با عصبانیت از قول علی افشاری نوشت: «حوزه علمیه قم در سفر رهبری به قم نمره مردودی گرفت» و عباسزاده کارشناس صدای آمریکا نیز با تصریح بر این نکته که «کاهش قدرت ولایت فقیه کلید سکولاریسم است» اعتراف کرد: «آیتا... خامنهای در کسب اقتدار خود در قم موفق بوده است» فرید ذکریا کارشناس سیانان نیز آیتا... خامنهای را یک رسانه اجتماعی انقلابی معرفی کرد که توانسته است حجم گسترده تبلیغات رسانههای غربی و اپوزیسیون را خنثی نماید. ولی از همه دقیق تر، حقیقتی بود که بر زبان کارشناس صدای آمریکا (الهه بقراط) جاری شد. او گفت: «موج دوم انقلاب فرهنگی در راه است و این غمانگیزترین خبر این روزهاست»( البته غمانگیزترین خبر برای دشمن و استکبار و مسرتبخشترین خبر برای مردم و نیروهای خودی.)
در اینکه سفر مقام معظم رهبری به قم سفر پربرکت و موفقیتآمیزی بوده است تردیدی نیست زیرا حتی دشمنان نیز بدان اعتراف کردهاند ولی درباره این سخن مفسر صدای آمریکا که آن را موج دوم انقلاب فرهنگی دانسته باید به تحلیل نشست. بی تردید نگرانی استکبار و جهان غرب از سفر مقام معظم رهبری به قم مربوط به سرخط هایی است که معظم له به حوزه علمیه داده اند. یکی از آن سرخط ها موضوع ضرورت توجه به علوم انسانی است. که بارها از جمله در جمع نخبگان حوزوی بر آن تاکید کردند: " اين واقعاً عيب است كه ما بيست سال، بيست و پنج سال سرفصل فلان دانش را اصلاً تغيير نداده باشيم؛ اين نشاندهندهى عدم جرأت ورود در مناقشه است؛ اين همين چيزى است كه ما از آن بيمناكيم. جرأت ندارند كه مناقشه كنند؛ همان را كه هست، درس دادند، باز هم درس مي دهند؛ ده سال ديگر هم ممكن است همان را درس بدهند...." ایشان در جمع نخبگان حوزوی ضمن تاکید بر مضر بودن علوم انسانی رایج در دانشگاه ها، علوم انسانی مبتنی بر قرآن و اهل بیت را لازم و ضروری دانستند و حوزه علمیه خواستند در تدوین متون جدید مشارکت جدی داشته باشند. معظم له در یاره ضرورت اسلامی شدن علوم انسانی خطاب به علما فرمودند «اين كه بنده دربارهى علوم انسانى در دانشگاهها و خطر اين دانش هاى ذاتاً مسموم هشدار دادم - هم به دانشگاهها، هم به مسئولان - به خاطر همين است. اين علوم انسانىاى كه امروز رائج است، محتواهائى دارد كه ماهيتاً معارض و مخالف با حركت اسلامى و نظام اسلامى است؛ متكى بر جهانبينى ديگرى است؛ حرف ديگرى دارد، هدف ديگرى دارد. وقتى اين ها رائج شد، مديران بر اساس آن ها تربيت مي شوند؛ همين مديران مىآيند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد كشور، در رأس مسائل سياسى داخلى، خارجى، امنيت، غيره و غيره قرار مي گيرند. حوزههاى علميه و علماى دين پشتوانههائى هستند كه موظفند نظريات اسلامى را در اين زمينه از متون الهى بيرون بكشند، مشخص كنند، آن ها را در اختيار بگذارند، براى برنامهريزى، براى زمينهسازىهاى گوناگون. پس نظام اسلامى پشتوانهاش علماى دين و علماى صاحبنظر و نظريات اسلامى است؛ لذا نظام موظف به حمايت از حوزههاى علميه است، چون تكيهگاه اوست.» و البته روشن است که بخش مهمی از فرهنگ عمومی جامعه متاثر از همین علوم انسانی است که اگر اصلاح شود فرهنگ نیز اصلاح خواهد شد. حضرت امام ره نیز بارها بر ضرورت تحقق این امر مهم تاکید می فرمود و به مسوولان امر هشدار می داد : "بى شك بالاترين و والاترين عنصرى كه در موجوديت هر جامعه دخالت اساسى دارد فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هويت و موجوديت آن جامعه را تشكيل مىدهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بُعدهاى اقتصادى، سياسى، صنعتى و نظامى قدرتمند و قوى باشد ولى پوچ و پوك و ميان تهى است."( صحيفه نور، ج15، ص: 244) برای درک عمق سخن امام ور هبری مروری بر اعترافات چند تن از عوامل اصلی فتنه در سال 88 چون سعید حجاریان، سعید شریعتی، محمد عطریانفر و محمد رضا تاجيك کافی است؛ آن ها در اعترافات خود هر یک به نوعی از مشکلاتی که در حوزه علوم انسانی در کشور وجود دارد، سخن به میان آورده بودند. در متن دفاعیه سعید حجاریان آمده بود: «متأسفانه در ایران با ضعف علوم انسانی، به خصوص در رشته های جامعه شناسی و علوم سیاسی مواجهیم و علی رغم گسترش مراکز آموزش عالی و کثرت دانشجو در رشته های علوم انسانی، متون آن از عمق چندانی برخوردار نیست و مطالب با ترجمه های اغلب ناقص و بدون نقد در اختیار دانشجویان گذاشته می شود.» وی در ادامه می افزاید: "فارغ التحصيلان علوم انساني (بخصوص در دانشگاههاي خارج) كه بهعنوان اعضاي هيأت علمي استخدام مي شوند، ناخودآگاه حامل آخرين دستاورد هاي اين علوم (تئوري هاي ترجمه اي) به ايران هستند و هم اكنون ميتوان مشاهده كرد كه ديدگاه هاي پست استوراكتوراليسم ، پست ماركسيسم ، فمينيسم و انواع مكاتب غربي تحت عنوان علم ترويج مي شوند... احساس رعب در نزد انديشمندان غربي موجب ذلت نفس و پذيرش بي قيد وشرط نظريات آنان مي شود... البته موضوع اگر فقط يك نقيصه علمي بود، قابل تحمل مي نمود، اما خطر آنجا است كه نظريات علوم انساني حاوي حربه هاي ايدئولوژيك هستند و قادرند به استراتژي و تاكتيك تبديل شوند و در مقابل ايدئولوژي رسمي كشور صف آرايي كنند و آن را به چالش بكشند" خوشبختانه در شرایط جدید فضایی فراهم شده که حوزه و دانشگاه به این ضرورت مهم توجه کنند و با هشدار های رهبری آن را جدی بگیرند. روشن است که تنها ابزاری که می تواند در برابر غول رسانه ای و تهاجم فرهنگی دشمن بایستد و حتی با تکِ فرهنگی، غرب را به عقب براند، اجرای همین تصمیم است. از سوی دیگر ، دشمن نیز در برابر احتمال اجرای این تصمیم بسیار نگران شده است؛ زیرا می داند چنان چه این تصمیم اجرایی شود همه رشته های او پنبه خواهد شد. از این رو، بیبیسی رسانه استعمار پیر، موسوي و سروش از این سفر و رهنمود های مقام معظم رهبری درباره ضرورت علوم انسانی را انقلاب فرهنگی دوم دانسته و از احتمال وقوع آن به شدت هراسناک شده، به عوامل داخلی و حامیان خارجی خود نسبت به وقوع آن هشدار داده اند. ابتدا بی بی سی در گزارش خود احتمال مطرح شده در صدای آمریکا مبنی بر احتمال انقلاب دوم فرهنگی دنبال می کند و می گوید : «دولت ایران می گوید دوازده رشته علوم انسانی نیاز به باز نگری دارد؛ از حقوق و مطالعات زنان و مدیریت گرفته تا جامعه شناسی و فلسفه و روانشناسی. مشکل آن ها چیست؟ مدیر کل دفتر گسترش وزارت علوم می گوید این رشته ها نه بروز هستند، نه بومیاند و نه اسلامی. آیت الله خامنه ای هم بارها از محتوای رشته های علوم انسانی انتقاد کرده است. آخرین بار همین هفته گذشته در قم بود که خواهان دخالت بیشتر حوزه های علمیه و علمای دین در این رشته ها شد. اسلامی کردن علوم انسانی تا چه حد عملی است. آیا بازنگری در این علوم به معنای یک انقلاب فرهنگی دوم در دانشگاه ها خواهد بود؟" سپس میر حسین موسوی، از سران فتنه 88 حمله به علوم انسانی در کشور را "سازمان يافته" خواند و تاکید کرد: «اين حملات يادآور تجربه بسيار تلخ و هشداردهنده حکومت شوروی سابق و ديگر حکومت های توتاليتر اروپای شرقی است. آن ها از زمان استالين به بعد، علوم اجتماعی را علومی بر آمده از جوامع سرمايه داری و بورژوازی می دانستند و به همين دليل، تدريس آن را جز در مواردی اندک ممنوع کرده بودند.." فراریان ضد انقلاب نیز در فراسوی مرزها، از این خبر به شدت عصبانی شده تا جايي كه سروش در مصاحبه مفصلی علوم انسانی را "خونین ترین شهید(!) پس از انقلاب" لقب داد و گویا نیوز با تحریک احساسات و با تقاضای نافرمانی مدنی در یادداشتی از دانشجویان خواست تا در برابر آ ن چه را که آن ها انقلاب فرهنگی دوم می خوانند ایستادگی کنند. این سایت می نویسد: «اگر امروز استاد و دانشجو را به اعتراض و اعتصاب در برابر اعدام علوم انسانی فرا نخوانند، پس کی؟ چه کمپينی مهمتر و بالاتر از نجات انديشه؟ همه آنان که خود را مدعيان سياست میشمارند اگر امروز دست در دست يکديگر ننهند، پس کی؟" آری سروش و میرحسین افرادی بودند که در سال های 57 تا 62 به حسب ظاهر مدافع انقلاب فرهنگی به شمار می آمدند ولی در واقع در کنار دوستانشان به مقابله با انقلاب فرهنگی می پرداختند.
نتیجه این که این همه یقه دریدن و عصبانیت دشمن از خبر سفر مقام معظم رهبری به قم و طرح ضرورت توجه به مسایل فرهنگی و اصلاح کتب و رشته های علوم انسانی است. براستی اگر روزی مسؤولان امر با پشتوانه حوزه علمیه این انقلاب را آغاز کنند، چه خواهد شد؟ بی تردید حساسیت دشمن در برابر انقلاب فرهنگی دوم به مراتب از هسته ای شدن ایران بیشتر است چرا که با این انقلاب است که تمامی تلاش های دشمن در جنگ نرم ناکام می ماند. و البته باید برای مقابله با این تهاجم همه جانبه خودمان را آماده کنیم و همه امکانات خود را برای پیروزی به کار گیریم.
منبع: وبلاگ " نوشتارهای قاسم روانبخش"
ارسال کردن دیدگاه جدید