دليل معرفت در كلام امام سجاد عليه السلام
تبيین: مقاله (دليل معرفت در كلام امام سجاد عليه السلام) که توسط (محمد عباسزادة جهرمي) نوشته شده و در دوفصل نامه علمی پژوهشی( معرفت کلامی) انتشار يافته بود توسط پايگاه اطلاع رساني تبيين،تلخيص و در اختيار خوانندگان قرار داده شده است، كاربران جهت دریافت اصل مقاله ميتوانند اینجا کلیک کنند.
چکيده
انديشه دربارة شناخت خدا بنياديترين انديشة ديني هر فرد بهشمار ميآيد. فراز «معرفتي يا مولاي دليلي عليک» از کلام امام سجاد ميتواند بيانگر نوعي از اين انديشه باشد، که لازم است مورد تحليل قرار گيرد .
مقدمه
شناخت خداوند مهم ترين وظيفة انسان دين دار است كه زيربناي اصلي ديگر عقايد و باورها و شاكلة وجودي او خواهد بود. به اين منظور براهين اثبات خداوند و صفات او مطرح مي شوند كه با نورافشاني عقل خودنمايي مي كنند و سالك اين مسير را دستگيري و راهنمايي مي نمايند.
قالب دعا يكي از بهترين قالب هاي تبيين معارف بلند آيين اسلام بوده است. ادعية ائمة معصومين به ويژه دعا هاي امام سجاد( عليه السلام ) مشحون از معارف بلند دربارة خداشناسي است كه سزاوار است صاحبان انديشه و قلم با دقت و غور بيشتري اين معارف را مطمح نظر خويش قرار دهند.
امام سجاد( عليه السلام ) در دعاي ابوحمزه خداوند سبحان را چنين خطاب مي فرمايد: معرفتي يا مولاي دليلي عليك .
از جمله پرسش هايي كه دربارة اين تعبير قابل طرح اند و محور اين نوشتار به شمار مي روند آن است كه معرفت در اين بيان به چه معناست؟ اين عبارت بيانگر كدام سنخ از براهين خداشناسي است؟ و چگونه معرفت كه محصول دليل است، خود مقدمه دليل قرار گرفته است؟
اقسام دلايل معرفت خداوند
راه هاي شناخت خداوند بر سه قسم است: 1. راه آفاقي، 2. راه انفسي، 3. راه شناخت خدا به خدا كه به برهان صديقين شهرت يافته است.
به غير از سير در آفاق و انفس، راه ديگري نيز براي معرفت خداوند سبحان وجود دارد كه از آن به برهان صديقين تعبير مي شود.
گاه مرزبندي دقيق ميان اين سه روش خداشناسي دشوار مي شود. براي مثال فسخ عزائم در عبارت عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ (نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمة 250)؛ خداى را شناختم به دگرگون شدن ارادهها، و بر هم خوردن تصميمات و باز شدن گره ها (چون كارهايي به ميل من نشد، دانستم رشتة امور به دست ديگرى است) بيان كنندة كدام روش است؟ به نظر مي رسد اگر از وجود عقول، نفوس، اجسام يا احوالات هريك از اين سه قسم بر خداوند استدلال شود، آيات آفاقي اقامه گشته است. هنگامي كه علم حضوري نفس مقدمة خداشناسي قرار گيرد، آيه انفسي است. بنابراين وقتي مستدل در سير دروني خود فسخ عزائم را واسطة خداشناسي قرار دهد، آيه اي انفسي است، اما اگر همين را به عنوان موضوعي منحاز و حالتي از حالات نفس لحاظ كند آيه اي آفاقي خواهد شد.
برهان صديقين
برهان صديقين در اصطلاح برهاني است كه از آن به منزلة نزديكترين راه در اثبات واجب استفاده مي شود.
در اين برهان از مفهومي اولي يا بديهي كه از ذات انتزاع مي شود، به مفهومي غيربديهي مي رسيم.
دو ويژگي مهم برهان صديقين بدين قراراست: اولاً بر واقعيت وجود تكيه مي كند نه بر مفهوم وجود؛ ثانياً مي كوشد برهاني لمّي بر اثبات واجب تعالي اقامه كند. براي اين برهان تقريرهاي مختلفي بيان شده است
آيت الله جوادي آملي با الگوگيري از برهان صديقين كه طريق معرفت خداوند به خداوند است، اين برهان را در طريق معرفت انسان به انسان استفاده مي كند و آن را نيز برهان صديقين در انسان شناسي مي داند.
مراتب شناخت خداوند
آنچه را انسان با فكر و از راه برهان در شناخت او مي فهمد و يا بر اثر تهذيب نفس، با شهود دل مي يابد، شعاع وجود او و وجه الله است، نه اصل ذات خداوند.
حضرت علي( عليه السلام ) مي فرمايد: لا يُدْركه بُعْد الهمم ولا يَناله غوْص الفِطَن (نهج البلاغه، خطبه 39)؛ افكار بلند ژرفانديشان كنه ذاتش را ادراك نكنند و غواصان درياي علوم دستشان از پيبردن به كمال هستي وي كوتاه است.
اظهار عجز از اكتناه ذات پاك خداوند و اشراف بر صفات ذاتي او، اعتراف و معرفت جديدي است كه اصل معرفت خداي سبحان را تكميل مي كند.
تبيين دليل معرفت
به نظر مي رسد كه براي تعبير امام زين العابدين( عليه السلام ) در دليل معرفت دو گونه تبيين وجود داشته باشد:
تبيين اول:
با توجه به اقسام ادلة پيش گفته، مي توان دليل بودن معرفت انسان بر خداوند را از سنخ معرفت خدا به خدا دانست.
منظور از معرفتي در معرفتي يا مولاي دليلي عليك شناخت و توجه من است به خودم و آينة وجودم كه به شناخت خدا مي انجامد.
انسان وقتي توان بهره گيري از اين دليل را دارد كه آينة دل خويش را پاك و شفاف سازد. در منطق قرآن هر گناهي غبار و چركي بر آينة دل است: كَلاّ بَل رانَ عَلي قُلوبِهِم ما كانوا يَكسِبون (مطففين، 14)؛ نه چنين است، بلكه آنچه مرتكب مىشدند زنگار بر دل هايشان بسته است. پس اگر چنين فردي به خود بنگرد، نبايد توقع داشته باشد كه چيزي جز خود را ببيند.
تبيين دوم
دليل گاهي در مقام نظر است و محصول عقل نظري به شمار مي آيد كه رسالت آن معرفي، اثبات و اقامة استدلال بر موضوع خود است و گاهي در مقام عمل و از شئون عقل عملي است كه رسالت آن در اين مقام، راهنمايي، راهبري و دستگيري از صاحب خود است.
دليل در قرآن نيز گاه به معناي راهنمايي و ارشاد عملي آمده است: همچون آیات: (طه، 120)؛ (طه، 40)؛(صف، 10).
وقتي معناي راهنمايي و ارشاد از دليل طلب شود، عبارت معرفتي يا مولاي دليلي عليك چنين معنا مي شود كه اي مولاي من! شناخت من از تو، مرا به سوي تو رهنمون مي سازد؛ يعني عاملي كه مرا به تكلم و درخواست از تو واداشته است، معرفت و شناختم از تو است.
نتيجه گيري
مهم ترين و عالي ترين راه شناخت خدا، معرفت خدا به خداست. تعبير معرفتي يا مولاي دليلي عليك طبق يك نگاه، تقريري از اين راه خواهد بود كه با توجه به جلوه و آينة تمام نماي خداوند بودنِ انسانِ كامل تبيين و توجيه مي شود. اين عبارت در نگاه ديگر، معناي رهنمايي و دستگيري را براي دليل در نظر مي گيرد كه نتيجة آن نقش آفريني چراغ معرفت به خداوند در نيل به او و سير الي الله خواهد بود. اگر انسان به بارگاه الهي اظهار عجز، نياز و لابه مي كند، پاسخي به معرفت او به اين درگاه است.
ارسال کردن دیدگاه جدید