چرا امام خامنه ای فرمودندکه رهبری حق ندارد ...
شرایط لازم برای درک بلاغت عظیم کلام امام خامنه ای: برای درک یک سخن، زمینه طرح سخن و به قولی قرائن حالی و لُبّی، تایر به سزایی دارد؛ براستی چه قرائن حالی و لبّی (فکری) برای فهم کلام رهبری درباره یک واژه نادر از کلام ایشان درباره ولایت فقیه، لازم است؟
تدریس ولایت مطلقه فقیه، برای درک های مظلوم ملتهای تازه بیدار شده: به راستی چرا، امام خامنه ای تصمیم به تبیین مفهوم ولایت مطلقه فقیه گرفته اند؟ مگر نه این است که ملت های بیدار شده دنیا نیاز به درک نظام الگوی خود دارند و در راس آن، باید با ولایت فقیه آشنا شوند؟ آنان، فلسفه سیاسی اسلامی را نمی دانند؛ بلکه به شکل معکوسی به آنها دیکته شده است. پس باید به ایراداتی که شیاطین به ولایت فقیه می گیرند، و احیانا آن را با شاهان خودشان مقایسه می کنند، تا مانع الگو شدن ما شوند، پاشخ داد؛ و امام خامنه ای دقیقا چنین کردند. ما شاء الله!
ضرورت حرکت گام به گام: از سویی، در آغاز راه، باید دست ذهن لطمه دیده و محروم تازه بیدارشدگان را گرفت و آرام آرام به سمت عظمت ایران حرکت داد؛ اگر یادمان باشد یاران امام خمینی، حتی در فضای ایران شیعی و کربلایی هم، آن هم در تنظیم قانون اساسی، نه در یک نطق معمولی، درباره اختیارات ولیّ فقیه، اغماض کرده بودند و امام خمینی منطق این اغماز را چنین توضیح می دهند: ««این که در قانون اساسی یک مطلبی بود ولو به نظر من یک قدری ناقص است و روحانیت بیش تر از این در اسلام اختیارات دارد و آقایان برای این که خوب دیگر خیلی با این روشنفکرها مخالفت نکنند، یک مقداری کوتاه آمدند، این که در قانون اساسی هست، این بعض شؤون ولایت فقیه هست، نه همه شؤون ولایت فقیه» صحیفه نور، ج ۱۱، ۱۳۳؛ در تاریخ ۷ دی ۵۸.

قلمرو اختیارات ولیّ فقیه: اختیارات و وظایف ولیّ فقیه، در تمام مسائلی حکومتی (غیر فردی) است، همان اختیارات حکومتی که پیامبر و امام معصوم علیهما السلام داشتند؛ اما، ولی ّ فقیه یا امام معصوم، می توانند این اختیارات را بنا به مصالحی، به نماینده خود؛ مثلا قوه مجریه، مقننه، قضائیه یا افراد خاصی منتقل کنند؛ و پس از آن دیگر به خود حق ندهند که مدام در اختیارات واگذار شده دخالت کنند.
بیان امام خامنه ای در جمع اساتید و دانشجویان کرمانشاه، در ۲۴ مهر ۹۰: «گفتند معناى ولايت مطلقه اين است كه رهبرى در نظام جمهورى اسلامى، مطلق از همهى قوانين است؛ مثل يك اسبِ مهار كنده شدهاى، هر جا بخواهد، هر كار بخواهد، ميتواند بكند. مسئله اين نبود، اين نيست. امام بزرگوار خودش از همه بيشتر به رعايت قوانين، به رعايت اصول، به رعايت مبانى، به رعايت جزئيات احكام شرعى مقيد بود؛ و اين وظيفه رهبرى است. ... حالا بعضىها دوست ميدارند همين طور بگويند؛ فلان تصميمها بدون نظر رهبرى گرفته نميشود. نه، اينطور نيست. مسئولين در بخشهاى مختلف، مسئوليتهاى مشخصى دارند. ... در همه اينها رهبرى نه ميتواند دخالت كند، نه حق دارد دخالت كند، نه قادر است دخالت كند؛ اصلاً امكان ندارد. خيلى از تصميمهاى اقتصادى ممكن است گرفته شود، رهبرى قبول هم نداشته باشد، اما دخالت نميكند؛ مسئولينى دارد، مسئولينش بايد عمل كنند. بله، آنجائى كه اتخاذ يك سياستى منتهى خواهد شد به كج شدن راه انقلاب، رهبرى مسئوليت پيدا ميكند.»۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. شبیه این کلام را ایشان در تاریخ ۶ آذر ۸۲ و آن هم در دیدار اساتید و دانشجویان قزوین فرموده اند، با این تفاوت که از عبارت «رهبری حق ندارد در کار دیگر قوا دخالت کند، وجود ندارد و به نظر می رسد، بیش از آنکه نظر ایشان عوض شده باشد، ادبیات ایشان به دلیل الزامات جهانی، تغییر کرده است: «بعضيها خيال مىكنند كه اين "ولايت مطلقه فقيه" كه در قانون اساسى آمده، معنايش اين است كه رهبرى مطلقالعنان است و هر كار كه دلش بخواهد، مىتواند بكند! معناى ولايت مطلقه اين نيست. رهبرى بايستى مو به مو قوانين را اجرا كند و به آنها احترام بگذارد!»




























ارسال کردن دیدگاه جدید