اصل مسأله حفظ وحدت در چیست؟
تبیین
: یکی از مسائل مهم و حیاتی در جامعه اسلامی بحث (وحدت و اختلاف) می باشد. سوالات متعددی در این زمینه وجود دارد که علامه مصباح با اشاره به آیات قرآن حول این موضوع بحث نموده اند.
بهترين روش حل اختلاف:
اين سؤال نيز مطرح شد که اگر در جامعه اختلافي پديد آمد چه بايد کرد؟ گاهي اختلاف به گونهاي است که به آن ارزشهاي واقعي که دين روي آنها تأکيد دارد برميگردد. قرآن ميفرمايد: إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعيراً(انسان،4) اگر بيراهه برويد نتيجهاش غل و زنجير و آتشِ برافروخته است. اينجا نميتوان گفت: «خيلي مهم نيست؛ هر کس به سليقه خودش عمل کند!»؛ عقل انسان اجازه نميدهد که در مقابل اين احتمال ـ اگرچه ضعيف باشد ـ بيتفاوت باشد، زيرا محتمل خيلي قوي است. وقتي محتمل قوي باشد احتمال يک درصد هم منجز است. حاصل ضرب احتمال در پايه محتمل، تعيينکننده ارزش احتمال است. اگر اختلاف در اينگونه امور بود، لازم است راه صحيح را شناخت.
راه انبيا آن قدر روشن و داراي دلايل متقن است که ديگر کسي نميتواند بهانهاي بياورد؛ با اين حال ممکن است شياطين آب را گلآلود کرده و به مرور زمان با ايجاد شبههها و بدعتها باعث مشتبه شدن راه شده باشند. قرآن هم ميفرمايد:؛ وَ مَا اخْتَلَفَ فيهِ إِلاَّ الَّذينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُم( بقره، 213) عدهاي عمداً اختلاف ايجاد کردند تا براي خود دکان درست کنند. گفتند: «منظور فلان پيغمبر اين بوده است» بعد از اين اختلافافکنيها، آيندگان در شرايطي واقع ميشوند که تشخيص حق برايشان بسيار مشکل ميشود. در اين شرايط چه بايد کرد؟ در اين شرايط عقل حکم ميکند بهترين راه اين است که کساني که با هم اختلاف دارند بنشينند و عاقلانه با هم بحث کنند تا معلوم شود کدام دليل درست و کدام دليل نادرست است.
اما عرض کرديم که عدهاي عمداً اختلاف ايجاد ميکنند و دلشان نميخواهد که حق روشن شود. در برخورد با اين نوع از اختلافات، بايد توجه داشت که آنچه اهميت دارد اين است که در بين اتباع اين شيادان کساني هستند که واقعاً طالب حقند؛ ولي در اشتباه افتادهاند.
تسليم در برابر حق؛ راز سعادت:
قرآن ميفرمايد: تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين(قصص، 83) اگر اين خوي شيطاني را از جواني در خودمان تغيير دهيم، تمرين کنيم که هميشه تابع حق باشيم، وقتي فهميديم يک جايي اشتباه کردهايم بگوييم اشتباه کردم؛ به خدا قسم هيچ ضرري به ما نميخورد. گاهي ميفهميم اشتباه کردهايم باز هم بر آن اصرار ميکنيم. اين صفت در حد رؤسا، رهبران و ادارهکنندگان جامعه خيلي فساد ايجاد ميکند. به هر حال انسانهاي معاند هم هستند. قرآن ميفرمايد:؛ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ * خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ(بقره، 6 و7) و يا در سوره يس ميفرمايد: وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ * وَسَوَاء عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ * إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ( يس، 9-11)
اين طور نيست که همه تابع دليل و برهان باشند؛ اما نبايد گمان کنيم که همه معاندند.
تبلیغ صحیح مقدمه حل اختلافات:
راه صحيح و منطقي در اين اختلافات اين است که سعي کنيم با دليل و منطق و با شيوهاي که تعصبات طرف را تحريک نکند حقيقت را به طرف مقابل بشناسانيم.
اگر با مردم با بياني منطقي و روشي صحيح حرف بزنيم بسياري از اختلافات برداشته ميشود .کم نيستند کساني که طالب حقيقتند و شياطيني مانع راهشان شدهاند. ما اگر راه مسالمتآميزي باز کنيم آنها راه را پيدا خواهند کرد اگر ما به روش صحيح تبليغ کنيم و معارف شيعه را درست تبيين کنيم مطمئناً بسياري از اهل تسنن شيعه ميشوند؛ ولي ما کوتاهي داريم. ما بايد به صاحب شريعت و مذهبمان جواب بدهيم.
برخورد با معاندان؛ بحث منطقي توأم با ادب
اما در برابر معاندين چه وظيفهاي داريم؟ اگر ما در بيان حق و اثبات بطلان مذاهبِ باطل، کوتاهي کنيم به خدا، به پيغمبر، به انسانيت، به شهدا، به گذشتگان و به آيندگان خيانت کردهايم. در اين صورت ما هم عملاً جز شياطيني شدهايم که راه حق را مسدود ميکنند؛ وَ إِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبيلِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُون(زخرف، 37) وقتي حقيقت را بيان نکنيم آنها سوءاستفاده ميکنند و ميگويند: «اگر مطلبي داشتند ميگفتند و از خودشان دفاع ميکردند.»
پس وظيفه برابر اين افراد چيست؟
اصل مسأله حفظ وحدت در اين جاست. اگر ما با اينها برخورد پرخاشگرانه و تند و متعصبانه داشته باشيم چه نتيجهاي دارد؟ نتيجهاش اين است که بر عناد آنهايي که معاند هستند افزوده ميشود و براي آنهايي که در اثر جهل به باطل مبتلا شدهاند بهانهاي پيدا ميشود که از ما رو برگردانند و بگويند: «اگر حق بودند چرا بايد درشتي کنند و فحش بدهند؟! مطلب حقشان را با دليل بيان ميکردند.»؛ چنين روشي باعث ميشود ما را باطل محسوب کنند.
ممکن است گفته شود که: «در بعضي زيارتها برخي افراد لعن شدهاند، و ما بر اساس همين زيارات مصاديق آنها را لعن ميکنيم.»؛ ولي در اين روايات و زيارات گفته نشده است که برويد بالاي مناره بايستيد و لعن کنيد، يا برويد پشت بلندگو لعن کنيد! اين کار چه دليل عقلي و شرعي دارد؟! بله، قرآن هم خيلي جاها صريحاً افرادي را لعن کرده است؛ بلکه ميگويد: «أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ(بقره، 159)خداوند آنها را لعن ميکند و لعنت همه لعنکنندگان بر اين افراد باد!»؛ اين لعن قرآن است؛ اما هيج وقت لزوم ندارد که ما در مقابل کساني که مثلا در صد مسأله با هم اتفاق نظر داريم و مقدسات همديگر را محترم ميشماريم و فقط در چند مسأله اختلاف داريم، آنها را چنان تحريک کنيم که از هر دشمني براي ما دشمنتر شوند! چه دليل عقلي براي اين کار داريم؟ با اين حال اين حق را براي خودمان قائليم که در محافل علمي، در محيط سالم، دور از تعصبات و در محيط تحقيقي بنشينيم و حقايق را بررسي کنيم. اگر اين کار را نکنيم، به زبان امروزيها، به علم خيانت کردهايم، و به زبان دين، به خدا، پيغمبر، امام، شهدا و حقيقت خيانت کردهايم. اگر اين حقايق بيان و اثبات نشود آيندگان از کجا حقيقت را بفهمند؟




























ارسال کردن دیدگاه جدید