تفاوت دينداري در بين خانوادههاي روحاني و غيرروحاني
تبيی
ن: مقاله (بررسي تفاوت نسلي در دينداري در بين خانوادههاي روحاني و غيرروحاني شهر قم) نوشته محسن نيازي (1) ، محسن شاطريان(2) ، محمدامين پاكزمان قمي(3) ، که در فصل نامه علمی پژوهشی ( معرفت فرهنگی اجتماعی ) انتشار يافته بود توسط پايگاه اطلاع رساني تبيين، تلخيص و در اختيار خوانندگان قرار داده شده است، كاربران جهت دریافت اصل مقاله ميتوانند اینجا کلیک کنند.
چكيده
يکي از مسائل اساسي جوامع در حال گذار، مسئله تغييرات دينداري از بعد نسلي است. اين تحقيق علاوه بر توجه به رويکرد کلان، با تأکيد بر پديدههاي خرد دامنه، مانند خانواده و از طريق مقايسه خانوادههاي روحاني و غيرروحاني، در پي بررسي سهم مؤلفههاي ديني خانوادگي در تبيين تفاوت نسلي از حيث دينداري است.
مقدمه
مسئله تغييرات در حوزه دين و دينداري، همواره يكي از مهمترين دغدغههاي محققان علوم اجتماعي بوده است. اين توجه، علاوه بر ضرورتهاي ايدئولوژيک و سياسي، که ناشي از وقوع انقلاب اسلامي و حاکميت نظام اسلامي در ايران ميباشد، نتيجه دلالتهاي کارکردي دين براي جامعه است.
بر پايه تحليلهاي نظري، دينداري يکي از حوزههاي اصلي است که در جوامع در حال گذار، دستخوش تغيير و دگرگوني ميشود. با توسعة نهادهاي مدرن در جوامع در حال توسعه، نه تنها نسبت نهاد دين با ساير نهادهاي اجتماعي دستخوش تحول ميشود، بلکه مجموعه آگاهيهاي همراه با نهادهاي مدرن سطح و شيوة دينداري افراد را نيز تغيير ميدهد.
اگر بپذيريم که رويکرد نظم و تغيير و نظريههاي مربوط به آنها، دو روي يک سکهاند و عدم شناخت يکي، مانع شناخت درست ديگري است، از نگاه جامعهشناسي نظم، مسئله چگونگي انتقال آموزههاي ديني، از نسل والدين به فرزندان و مکانيسم بازتوليد فرهنگ ديني جامعه مطرح است؛ فرايندي که در تبيين تفاوتهاي نسلي در ايران، کمتر مورد توجه بوده است.
تحقيقات انجام شده در ايران نشان ميدهد که بيشترين ميزان احساس تعلق به گروههاي نخستين و بيشترين ميزان اعتماد به گروههاي نخستين، همگي مربوط به خانواده و اعضاي آن ميباشد.
مطالعات نشان ميدهند که نزديکي و کيفيت روابط زناشويي و نيز کيفيت روابط ميان نوجوانان و والدين، به طور معناداري بر شدت عقايد و اعمال ديني نوجوانان مؤثر است. همچنين، نوجواناني که با هر دو والد بيولوژيک و ازدواج کرده خود، زندگي ميکنند 36 درصد بيشتر از نوجواناني که در خانواده تک والدي زندگي ميکنند، گرايش به عبادت و پرستش خدا دارند.
تأکيد بر اهميت خانواده در تبيين تفاوتهاي نسلي، با توجه به تغييرات ساختي و کارکردي آن در جوامع در حال گذار، به لحاظ نظري از دو جهت قابل تأمل است: يکي اينکه در جوامع در حال گذار، اجتماعات به درجات مختلف در معرض تغيير بودهاند. دوم و مهمتر اينکه، خانواده نهادي پايدار و پويا است که براي فائق آمدن بر مشکلات تطابق بيروني و يگانش دروني، از انعطافپذيري برخوردار است.
مسئله کلي که اينجا مطرح است اينکه با توجه به تغييرات ساختاري کلان و تأثيرات دين زداينده آن در جامعه، آيا نهاد خانواده ميتواند با توجه به ويژگيها و کارکردهايش، در تعديل وضعيت تغييرات دينداري از بعد نسلي و اجتماعي کردن ديني نسل جوان موفق باشد؟
اين پژوهش علاوه بر طرح اين سؤال اصلي و انضمامي که «آيا وضعيت تفاوت نسلي از حيث دينداري در خانوادههاي روحاني، متفاوت از خانوادههاي غيرروحاني است؟»، در پي پاسخ به اين سؤال ميباشد که «چه مؤلفههاي ديني خانوادگي، با تفاوت نسلي از حيث دينداري رابطه دارند؟».
زمينه و چارچوب نظري
براي تبيين تفاوت نسلي و تغييرات دينداري از بعد نسلي، از نظريه مانهايم و برگر و براي تبيين نقش خانواده در تعديل اين وضعيت، از نظريه گودنو استفاده شده است.
مانهايم: نسل تاريخي
بر اساس نظر مانهايم، تغيير اجتماعي رخ داده در بخش مهمي از نسل جوانتر، موجب امتناع، مخالفت و تغيير ميراث فرهنگي ايجاد شده از نسلهاي کهنتر و پذيرفته شده از سوي بسياري از معاصران آنان ميشود.
برايناساس، تجربيات منحصر به فرد نسلي و هويتهاي برآمده از آن در هر جامعه، گرايشات فرهنگي هر نسل را شكل ميدهد.
پيتر برگر: دنيوي شدن و و ضد دنيويشدن
از نظر برگر با چندگانه شدن زيست جهانهاي اجتماعي، وظيفة قديمي دين، يعني ايجاد چتري فراگير از نهادها، براي يکپارچگي با معناي جامعه، به طور جدي مورد تهديد قرار ميگيرد.
به موازات رشد تدريجي چندگانگي، فرد به ناگزير با ديگراني مربوط ميشود که به باورهاي او اعتقادي ندارند و معاني، ارزشها و اعتقادات متفاوت و گاه، متضادي بر زندگيشان حاکماند. در نتيجه، جدا از ساير عوامل مؤثر در اين راستا، چندگانگي نيز تأثيري دين زداينده دارد؛ يعني چندگانه شدن تسلط دين بر جامعه و فرد را سست ميکند.
عليرغم اينکه برگر يک رابطه عام ميان تکثرگرايي و سکولاريزاسيون در نظر نميگيرد، با اين همه کماکان بر نقش تکثرگرايي در سکولاريزاسيون افراد، هرچند با تعديلي در آن تأکيد ميکند، زيرا معتقد است که مدرنيزاسيون، جوامعي بس نامتجانس و جهش ميان فرهنگي بزرگي پديدآورده است که دو عاملي هستند که در جهت تکثرگرايياند و نه استقرار انحصارات مذهبي.
گودنو: توافق بين نسلي
گودنو، ادعا ميکند که پذيرش اعتقادات والدين با عواملي چون: 1. ادراک فرزندان از تناسب پيام؛ 2. انگيزش فرزندان براي همنوايي با اعتقادات والدين؛ 3. فهم فرزندان از ميزاني که والدين ميخواهند فرزندان در ارزشهايشان با آنها سهيم باشند، مرتبط است. مناسب بودن و به جا بودن پيامهاي (ارزشها) والدين، از نظر فرزندان اثر مستقيم بر جامعهپذيري آنان دارد.
ازآنجاکه جامعه ايران، با اجراي برنامههاي توسعهاي و طيکردن روند نوسازي ، با دگرگونيهايي در ساختارهاي اجتماعي و سياسي مواجه بوده است و همچنين، ازآنجاکه جوانان بنا به الزامات زندگي فردي و اجتماعي، زودتر و بيشتر در معرض فرايندهاي تغيير و زندگي در زيست جهانهاي متکثر قرار ميگيرند، طبق نظر مانهايم و برگر، فرض ما اين است که دينداري فرزندان به طور کل، کمتر از دينداري پدران باشد.
طبق نظر گودنو، انتظار ميرود هم دينداري فرزندان روحاني، بيشتر از غيرروحاني باشد و هم تفاوت نسلي در خانوادههاي روحاني کمتر باشد. دلالتهاي نظري براي اجتماعيکردن ديني، ادراک فرزندان از اهميت دينداري براي پدر و توافق ديني والدين، به عنوان مؤلفههاي ديني خانوادگي که به نظر ميرسد موجب انتقال دينداري پدران به فرزندان شود، از نظريه گودنو اخذ گرديد.
تعريف نظري و عملياتي مفاهيم پژوهش
دينداري، يک مفهوم چند بعدي است که در اين تحقيق، بنا به مدل سنجش داراي چهار بعد است:
بعد اعتقادي: بر اساس آموزههاي اسلامي، «عقيده» محتواي نظري يک آيين است که ناظر به موضوعات بنيادين هستيشناختي و مسائل غايي حيات است.
بعد عبادي: منظور از «عباديات»، کليه رفتار و آدابي است که فرد در مقام پرستش، نسبت به معبود خويش به انجام ميرساند.
بعد اخلاقي: نواصي و نواهي ديني، مربوط به حوزه نيکوييشناسي را «اخلاق» ميگويند.
بعد شرعي: «شريعت»، مجموعه دستورات و اوامر صريح و غيرصريح (مستنبط) ديني است که در اسلام، «فقه» خوانده ميشود.
تفاوت نسلي، به معني وجود تفاوتهاي دانشي، گرايشي و رفتاري ما بين دو نسل با وجود پيوستگيهاي كلان، متأثر از ساختارهاي اجتماعي فرهنگي و تاريخي است .
اجتماعيكردن ديني، فرايندي است که طي آن ارزشها و باورهاي ديني يک نسل به نسل بعدي انتقال مييابد.
نظارت ديني خانوادگي عبارت است از: ميزاني که والدين احساس ميکنند که فرزندان بايد از دستورات و راهنماييهاي آنان، در مورد اعتقادات و موضوعات ديني پيروي کنند .
اهداف والدين عبارت است از: ميزاني که والدين ميخواهند فرزندانشان اعتقادات آنها در مورد دين را بپذيرند.
استراتژيهاي جامعهپذيري عبارت است از: اعمال و روشهايي که والدين براي تعليم و تربيت ديني فرزندانشان به کار ميگيرند.
توافق ديني والدين، به معني توافق والدين بر سر ارزشها، اعتقادات و مناسک ديني است.
ادراک از اهميت دينداري براي پدر، به اين معني است که فرزندان تا چه حد درک کردهاند که اعتقادات و اعمال ديني آنان، براي پدرانشان مهم است .
يافتههاي تحقيق
يافتههاي توصيفي متغيرهاي اصلي
يافتههاي توصيفي در خصوص متغيرهاي مستقل تحقيق، حاکي از اين است که فرايند اجتماعيکردن ديني و توافق ديني والدين، که توسط پدران گزارش شده است، به طور متوسط در خانوادههاي روحاني بيشتر از خانوادههاي غيرروحاني است. گرچه اين تفاوت اندک است. همچنين، فرزندان در خانوادههاي روحاني، به طور متوسط در مقايسه با فرزندان در خانوادههاي غيرروحاني، اهميت ديندار بودنشان را براي پدرانشان بيشتر درک کردهاند
يافتهها حاکي از اين است که فرزندان در خانوادههاي روحاني، به طور متوسط از فرزندان در خانوادههاي غيرروحاني ديندارترند.
يافتههاي استنباطي (آزمون فرضيات)
با توجه به مقدار به دست آمده براي اين آزمون و نيز سطح معناداري آن ميتوان گفت: تفاوت مشاهده شده از حيث دينداري، بين پدران و فرزندان به لحاظ آماري معنادار است. بنابراين، فرضيه اول تأييد گرديد. براي آزمون فرضيه دوم و مقايسه دينداري فرزندان در خانوادههاي روحاني و غيرروحاني، مقدار به دست آمده حاکي از معنادار بودن تفاوت مشاهده شده، ميان دينداري فرزندان خانوادههاي روحاني و غيرروحاني است. براي آزمون فرضيه سوم حاکي از اين است که به طور معنادار تفاوت نسلي در خانوادههاي روحاني، کمتر از خانوادههاي غيرروحاني است.
اما نتايج براي رابطه بين اهميت دينداري براي پدر و تفاوت نسلي نشان ميدهد که اين رابطه، بهطورکلي و براي خانوادههاي غيرروحاني معنادار است، ولي براي خانوادههاي روحاني، با توجه به سطح معناداري آن معنادار نيست.
نتيجهگيري
همانطور که نتايج اين تحقيق نشان ميدهند، عليرغم وجود تفاوت نسلي از حيث دينداري که ميتواند ناشي از تغيير و تحولات کلان ساختاري و تجربه زيسته متفاوت دو نسل در جريان گذار جامعه ايران از مرحله سنتي به مدرن باشد، همچنانكه نهاد خانواده، به عنوان پايدارترين و مؤثرترين وسيله حفظ ويژگيهاي مشخص فرهنگي و وسيله انتقال اين ويژگيها به نسلهاي بعدي، با کارکرد درست خود، ميتواند نقش تعيينکنندهاي در انتقال فرهنگ ديني نسل قديم به نسل جديد داشته باشد.
1. استاد جامعهشناسي دانشگاه كاشان
2. دانشيار جغرافيايي انساني جمعيتشناسي دانشگاه کاشان
3.دانشجوي دكتري بررسي مسائل اجتماعي ايران دانشگاه كاشان




























ارسال کردن دیدگاه جدید