حجت الاسلام پناهیان: ایراد رهبرانقلاب به اصل رقابت نبود،به شیوه رقابت بود
متن کامل گفتگوی حجت الاسلام پناهیان با رجانیوز را میخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم. با تشکر از وقتی که در اختیار رجانیوز قرار دادید. مصاحبه حول محور فرمایشات رهبر معظم انقلاب در ابتدای سال جاری است. ایشان در سخنرانی نوروزی خود در اول فروردین سال 91 در حرم مطهر رضوی، با اشاره به موفقیتهای سال 1390، حضور مردم در انتخابات را به عنوان یکی از بزرگترین موفقیتهای سال گذشته برشمردند. این نکته که پس از فتنه سال 88 و در حالی که برخی ادعا داشتند از اعتماد مردم به نظام کاسته شده است، این حضور رقم خورد، چگونه میتواند تحلیل و تبیین شود؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده تصور میکنم یکی از وجوه بصیرت و زمان شناسی، شناخت وضعیت احوال و افکار عمومی جامعه است. اینکه انسان مردم زمان خود را بشناسد و نیازها و استعدادهای بالفعل و بالقوۀ آنها را درک کند، این یکی از وجوه مهم بصیرت است. وقتی میگوییم جامعه، منظور غالب افراد جامعه است. زیرا هرچند باید تمام گرایشها و نگراشهای موجود در جامعه را شناخت، ولی برنامهریزی معمولاً بر اساس نگاه موثر غالب افراد جامعه است.
بسیاری از افراد سیاسی سعی میکنند با مراجعه به افکارسنجیهای متعدد، درک صحیحی از مردم، و چگونگی نگرشها و گرایشهای آنها پیدا کنند. اگر چه گاهی برخی از افراد حتی با مراجعه به انواع نظرسنجیها و بررسی انواع و اقسام نشانههای دیگری که وضع و حال مردم را نشان میدهد، باز دچار برداشت اشتباه میشوند. و یا اساساً برخی از نظرسنجیها درست طراحی نمیشوند و یا دقیق اجرا نمیشوند که بخواهند شناخت صحیحی از زمان به دست دهند. ولی به طور کلی یک شخص سیاسی باید بتواند به هر وسیلهای که ممکن است از اوضاع و احوال زمانۀ خود خبردار شود.
اینکه انسان بتواند بین همۀ علامتها، علامتهای اصلی را تشخیص دهد و برای کلیدیترین ویژگیهای جامعه، دقیقترین شاخصها را در نظر بگیرد، این بسیار اهمیت دارد.
با این مقدمه قصد دارم عرض کنم که یکی از ویژگیهای بینظیر مقام معظم رهبری، مانند حضرت امام(ره)، این است که در این وجه از بصیرت، سرآمد هستند. یعنی مردم زمان خود را به خوبی میشناسند. خوبتر از خیلی از افرادی که در جریانهای مختلف سیاسی و اجتماعی در متن جامعه حضور دارند و یا به انواع نظرسنجیها دسترسی دارند. و گاهی نگاه ایشان درباره مردم و تحلیلشان درباره وضعیت احوال و افکار عمومی، بسیاری از نخبگان جامعه را به اعجاب میاندازد؛ و مدعیان را جا میگذارد.
ضمن اینکه دقیقترین نظرسنجیها در بهترین شرایط میتوانند وضعیت «فعلی» را به نمایش بگذارند و کمتر درباره «آینده» پیشبینیهای دقیقی ارائه میکنند، اما دیدید که در اوج فتنهگریهای دشمنان در سال 88 مقام معظم رهبری دقیقاً فرمودند که در انتخابات آینده خواهید دید مردم پرشورتر از قبل شرکت خواهند کرد. و عیناً همین امر اتفاق افتاد. سیاسیون معمولاً افراد محتاطی هستند؛ دربارۀ آینده سخنی نمیگویند که در صورت تحقق نیافتن اعتبارشان خدشه دار بشود. این آیندهنگری قاطعانۀ مقام معظم رهبری و تحقق آن یک پدیدۀ عالی سیاسی و الهی است.
اولاً ما باید خدا را شکر کنیم که چنین رهبر بابصیرتی به ما عنایت کرده است. و البته طبیعی است که وقتی انسان اهل تقوا باشد ـ آنهم در این سطح بالا از قدرت اجتماعی، حد بالایی از تقوای الهی را به دقت رعایت بکند ـ خداوند متعال بصیرتی الهی به او عنایت خواهد کرد و حقیقت را بر زبانش جاری میکند. این مطلب مطابق با آیات و روایاتی است که کم و بیش شنیدهاید.
ثانیا ما باید سعی کنیم خودمان را به دیدگاههای ایشان نزدیک کنیم و ضمن تبعیت از ایشان سعی کنیم خودمان هم از چنین بصیرتی برخوردار شویم. و بعد باید رفت به دنبال افرادی گشت که در این مردمشناسی قوی هستند و پیشبینیهای صحیحی از اندیشه و احساس مردم دارند. باید از اندیشه و گفتار چنین متفکرینی در عرصۀ سیاست بهره برد.
البته این اولین نمونه از مردمشناسی و زمانشناسی ایشان نیست. بلکه در مراحل مختلف در دو دهۀ اخیر چنین نگاههای صحیح و صائبی از ایشان فراوان دیده شده است.
چندینبار مقام معظم رهبری در صحبت با دولتمردان و سیاستمداران دوران اصلاحات، اعم از دولت و مجلس، تلاش کردند نگاه آنها را به مردم اصلاح کنند. یکبار صریحا به دولتمردان میفرمودند: (قریب به این مضامین) «تاکید بر مردم» میراث حضرت امام(ره) است و اینکه شما هم شعار مردم میدهید بسیار خوب است، ولی مردم خود را خوب بشناسید. این سخن مقام معظم رهبری را نه فقط گروه اصلاحات بلکه دیگران نیز باید نصبالعین خود قرار دهند.
یک بار دیگر در دیدار با دولتمردان ایشان تفاوتهای جمهوری اسلامی ایران با نظام شوروی قبل از اضمحلال بلوک شرق را بیان میفرمودند. یکی از تفاوتهای عمدهای که ایشان به آن اشاره کردند این بود که فرمودند، اینجا در میان مردم ما ایمان وجود دارد که این ایمان نگهبان انقلاب است. (19/ 04/ 1379) اینرا در شرایطی مقام معظم رهبری بیان میفرمودند که خیلی از سران اصلاحات تصورشان این بود که واقعاً دوره این حرفها گذشته و مردم چیز دیگری میخواهند.
ما باید با این وجه زمانشناسی که شناخت حال و روز مردم و پیش بینی روند حرکت احوال و افکار مردم است و در مقام معظم رهبری بهصورتی بسیار قوی و عمیق وجود دارد، به عنوان یک ویژگی ساده برخورد نکنیم.
یکی از شئون بینظیر بصیرت و نگاه الهی حضرت امام (ره) نیز همین شناخت صحیح مردم بود که از زمان خرداد 42 نمونههای اعجاب برانگیزی از ایشان دیده شد تا دوران اوج انقلاب 57 و بعد از آن و حتی در دوران دفاع مقدس نیز این نمونهها فراوان بود.
نکتۀ عجیب ایناست که هر جریان انحرافی در مسیر انقلاب ایجاد شده است، یکی از موقعیتهایی که در آن موقعیت دچار اشتباه فاحش شده، دقیقاً همین مرحله شناخت مردم بوده است. شما درباره جریان دولت موقت، بنیصدر، و بعدها هر جریان انحرافیافتۀ دیگری، دقیقاً همین را میبینید که آنها دریافت و برداشتشان از مردم تلقی اشتباهی بوده است و این یکی از بزنگاههای انحراف هر جریانی از خط اصلی انقلاب بوده است.
نگاهی که نظام مردم سالار شیعی به مردم دارد ظاهرا با رویکردهای دیگر متفاوت است. این نگاه متفاوت را حضرت امام(ره) هم داشتند و مقام معظم رهبری نیز با تکیه بر همین شیوه عمل میکنند. ایشان به معنی واقعی کلمه با مردم کار میکنند. یعنی به نوعی با مردم کشور را اداره میکنند و امورات را با کمک همین مردم به پیش میبرند. ماجرای فتنه با 9 دی به پایان رسید که حضور مردم بود. یا برای مثال بحث هدفمندی یارانهها که پروژهای اقتصادی بود باز هم با به میدان آمدن مردم بصورت موفق عملیاتی شد. آخرین مورد هم که انتخابات اخیر بود. با وجود اینکه شعار دموکراسی را غرب تبلیغ میکند، ظاهرا نظام "امام ـ امت" نقش جدیتری را برای مردم قائل شده است. نظر شما در این باره چیست؟
واقعا در دموکراسی غربی، اعتمادی از جانب مردم به متولیان وجود ندارد مگر با فریبها و اغواهای تبلیغاتی، که البته این ابزارها هم دارند اثر خود را از دست میدهند. ولی ما باید ببینیم که مناسبات در یک جامعۀ دموکراتیک با جامعهای که برخوردار از نظام «امت ـ امامت» است، یا به تعبیر دیگر یک نظام «مردمسالاری دینی»، در چه محلی باهم تفاوت دارند؟
در مردمسالاری به شکل غربی، «اولاً» حاکمان و زرسالاران تلاش میکنند افکار عمومی را بسازند و از روشهای مختلفی مانند اغواگری و اغفال و اقناعگریهای دستگاههای تبلیغاتی استفاده میکنند تا مردم را به آن صورتی که خودشان میخواهند دربیاورند. البته تا حدودی هم موفق بودهاند. ولی طبیعی است که هیچ وقت باطل نمیتواند برای همیشه استمرار پیدا کند، هر چند از هوشمندانهترین روش برای اغوای افکار عمومی استفاده کند. منتها برای یک مدتی جواب میدهد که الحمدلله شاهد هستیم دورهاش در حال به سر آمدن است. در حالیکه در مردمسالاری دینی، نه تنها متولیان امور اغواگری نمیکنند که خود را موظف میدانند به خواستههای حقیقی مردم برسند و نیازها را به صورت واقعی برطرف نمایند.
«ثانیاً» در نظام مردمسالاری غربی نسبتی که بین مردم با نظام دموکراتیک و طبقه حاکمیت وجود دارد، یک نوع بیچارگی است و نه اعتماد! یعنی ساختارهای اجتماعی به گونهای تعبیه شدهاند که مردم چارهای ندارند جز اینکه تکیه کنند و اعتماد از خودشان نشان دهند. درحالیکه واقعاً اعتماد و ایمانی در قلوب مردم نسبت به طبقۀ حاکم وجود ندارد، بلکه نوعی اجبار است؛ اجباری که البته به شیوههای دموکراتیک اعمال میکنند. یعنی با زور مستقیم نیست بلکه با فشار ساختارها و نظامات اجتماعی است که این اجبار را قانونمند و البته بهظاهر انسانگرایانه نشان میدهد. ولی در مردمسالاری دینی ایمان و اعتقاد دینی مردم، حلقۀ وصل امام و امت است. این ارتباط نه تنها بسیار مستحکم و باثبات است، بلکه از جهات عاطفی نیز تأمینکنندۀ یکی از نیازهای روحی جامعه است.
لذا اساساً ماهیت نظام «امت و امامت» با نظام «مردمسالاری غربی» متفاوت است. در اینجا گوهری وجود دارد که معادلات را متفاوت میکند. در نظام مردم سالاری دینی، در صدر حاکمیت، عنصر تقوا و دیانت وجود دارد که صداقت و امنیت را به دنبال میآورد و منفعتطلبی حاکمان را نفی میکند.
این عنصر به عنوان یک عامل مهم برای ایجاد اعتماد بین مردم و حاکمیت باید در نظر گرفته شود که اساساً در ساختار جوامع دموکراتیک چنین عنصری وجود ندارد. این در حالی است که در نظام «امامت و امت»، ایمان به خدا و فرهنگ قوی دینی در میان مردم موجب ایجاد این اعتماد میشود. بنابراین طبیعی است که وقتی در یک جامعهای مثل جوامع غربی ارزشها از بین بروند، ایجاد یک چنین پایگاه اجتماعی هم که برخواسته از ایمان مردم به خدا و عدالت و مولفههایی از این دست باشد، از دست رفته است.
لذا چنین فضایی برای بسیاری از ناظران غربی، اصلا قابل درک نیست. همین مسئله است که موجب میشود غربیها همواره از تحولات اجتماعی ما عقب بمانند و به دلیل همین عقب ماندن است که جامعه ما را جامعهای غیر قابل پیشبینی تلقی میکنند. در حالی که جامعه ما کجایش غیر قابل پیشبینی است؟ تمام تحولات اجتماعی ما توسط حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری، پیشبینی شده و هرکسی برخوردار از بصیرت بوده، درست پیشبینی کرده و پیشبینیها هم محقق شده است.
بعضی از نخبگان جامعه خودمان هم چنین حرفی را میزنند که مردم ما غیر قابل پیشبینی هستند. البته به یک معنا بله غیرقابل پیش بینی هستند، ولی به تعبیر دقیقتر باید گفت: «مردم ما قابل پیشبینی هستند، لکن این نخبگان هستند که از قواعد حاکم بر روند حرکت تکاملی جامعه بیخبرند و با سطحینگریهای خودشان میخواهند در موردش قضاوت بکنند. لذا عقب می مانند و بعد تعجب میکنند.»
خب بر این اساس ما میبینیم که این انتخابات مطابق پیش بینی مقام معظم رهبری، انتخابات پرشوری میشود و البته قابل پیش بینی بودن این حرکت عظیم مردم، چیزی از ارزش آن کم نمیکند. و نباید از تحسین این حرکت بزرگ کم گذاشت و باید با تبیین عظمت آن، اعتماد به نفس ملی را افزایش داد.
برخی نخبگان که در تبیین شرایط موجود اقتصادی، سیاسی و سیاست خارجی، به شدت از نابسمان بودن اوضاع و شرایط سخن میگویند، نگران فروپاشی اقتصادی هستند و شرایط سیاست خارجی را بسیار وخیم توصیف میکنند. اما رهبر انقلاب با وجود اینکه اشراف کاملتری نسبت به این نخبگان به شرایط و امور جاری در کشور دارند، بر خلاف این دسته از نخبگان، اولا نگاه بسیار مثبتی و امیدوارانهای نسبت به شرایط پیش روی جامعه دارند و ثانیاً نه تنها شرایط را ناامیدکننده نمیبینند، بلکه یک شور و نشاط و امیدبخشی خاصی را همواره در سخنرانیهای ایشان شاهد هستیم. که نمونه اخیر آن هم اشاره ایشان به شرایط بدر و خیبری است. به نظر شما آن ناامیدی و این امیدواری و امیدبخشی از کجا نشات میگیرد؟
همواره دو ویژگی برجسته را در نگاه و کلام مقام معظم رهبری نسبت به وضع کنونی جامعه شاهد بودهایم. یکی خوشبینی به شرایط موجود ـ البته همراه با توجه دقیق و کامل به کاستیها ـ و دیگری امید به وضع آینده، همراه با حساسیت نسبت به مخاطرات احتمالی که در پیش هست و اهتمام به ایجاد آمادگی برای برخورد با هر نوع خطر و آسیبی که ممکن است جامعه با آن مواجه باشد.
این که این دو ویژگی مثبتنگری و امید همیشه در نگاه و کلام ایشان وجود دارد، اولاً ناشی از ایمان و معنویت ایشان است. هرکسی برخوردار از معنویت ناب انقلابی باشد، مانند حضرت امام(ره) نگاه و بیانش از این دو ویژگی برخوردار خواهد بود. اینکه این روشنبینی و امیدواری، در عین هوشیاری نسبت به نکات منفی، چه ارتباط وثیقی با معنویت ناب انقلابی دارد، بحث بسیار عمیقی را میطلبد و اساساً اقتضای یک منش عرفانی و انقلابی چیزی جز این نیست. این را باید واقعاً بسیار دقیق مورد تامّل قرار داد و در جای خودش بررسی کرد.
نخبگانی که از این دو ویژگی در نگاه و کلام خودشان برخوردار نیستند و یا نسبت به وضع موجود سیاهنمایی میکنند، یا اینکه نسبت به آینده احساس خطرهای بیمورد میکنند و ترسهای بی مورد وجودشان را میگیرد، اینها از آن معنویت انقلابی فاصله گرفتهاند. ممکن است بعضاً انسانهای متدینی هم باشند، اما معنویت انقلابی یک چیزی است که مثلاً موجب میشود یک رزمنده متدین به میدان جنگ برود، از مرگ نترسد و شهادتطلب بشود، ولی اگر کسی متدین باشد اما از معنویت انقلابی برخوردار نباشد، سعی میکند عافیتطلبانه، به بهانهای جهاد را به دیگران واگذار کند و خودش به زندگی بیدردسرتری بپردازد.
خب همین وضعیت میتواند در بین نخبگان سیاسی جامعه هم وجود داشته باشد. هرکدام از معنویت ناب انقلابی فاصله بگیرند، از این امید و خوشبینی معقول و مقدسی که باید داشته باشند فاصله خواهند گرفت و این دو ویژگی برجسته را از دست خواهند داد. خداوند متعال میفرماید ابلیس دوستان خودش را میترساند. (إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءهُ؛ آل عمران/175)
نکته بسیار مهم این است که وجود چنین سیاستمدارانی برای جامعه مثل یک سم مهلک میماند. چون از طرفی روحیه مردم را تضعیف میکنند و از طرف دیگر در مقام برنامهریزی و اجرا دستشان به اقدامات بلند نمیرود و با شجاعت برنامهریزی نمیکنند. یک آسیب عمدۀ دیگر هم دارد که دشمن خیلی روی اینها سرمایهگذاری میکند و به نقطههای امید دشمن تبدیل میشوند.
اما غیر از در نظر گرفتن عامل معنوی که چنین بصیرتی را به کسی که برخوردار از آن معنویت باشد هدیه میکند، ما باید شیوۀ محاسبۀ وضعیت موجود و آیندۀ خودمان را هم منطقی قرار دهیم. بنده تصور میکنم این امید که در کلام مقام معظم رهبری هست، نه تنها از آن پشتوانه معنوی برخوردار است، بلکه بر اساس یک شیوۀ محاسبه بسیار دقیق و در یک دستگاه فکری بسیار حساب شده و عقلانی بدست میآید. به عنوان نمونه یکی از معادلههایی که عامل چنین امیدواری و روشنبینی میشود این است که ما وضعیت خودمان را در مقایسه با وضعیت دیگران و در مقایسه با وضعیت دشمن مورد مطالعه قرار بدهیم. و مطمئناً هر کسی بخواهد وضع کنونی جامعه ما را بررسی بکند، بهتر است این را در مقایسه با دیگران در نظر بگیرد، آنوقت نگاهش به وضعیت کنونی جامعه و امیدش به آینده جامعه بهتر خواهد شد.
دیگران، اعم از کسانی که در اطراف ما هستند یا کمی از ما جلوتر یا عقبتر هستند یا دیگرانی که حتی دشمنان ما هستند؛ یعنی در جبهه دشمنان ما مشغول فعالیت هستند. آنها الان با چه مشکلاتی دست به گریبان هستند که بسیاری از آن مشکلات اساساً در جامعۀ ما ریشه کن شده است و یا بسیار کمرنگ است؟ مشکلات کلیدی که آنها را تا امروز به زمین زده و در آینده هم بیشتر زمین خواهد زد، و از این طرف نه تنها آن مشکلات در جامعه ما وجود ندارند بلکه در مقابل آن نقاط ضعف، نقاط قوت مهمی هم پدید آمده است که امروزه به وضوح قابل مشاهده است.
به عنوان مثال، ما امروزه میبینیم که پدیدار شدن مشکلات فزایندۀ اجتماعی در جامعۀ غربی، که عملاً بطلان افکار و ادعاهای پوچ مدعیان دموکراسی، اومانیسم و لیبراسیم در غرب را دارد ثابت میکند، به عاملی نجاتبخش برای طبقۀ روشنفکر جامعۀ ما تبدیل شده که دیگر به غرب امید نبندند و دلبستگی پیدا نکنند، و با تردید به اندیشه غربی نگاه کنند. خب این امر جامعه ما را از بسیاری از مشکلات نجات داده و جلو برده است. و ما دیگر در درگیریهای دهۀ قبل متوقف نشدیم.
چالشهای آن روزها کمتر در رسانههای امروز ما به چشم میخورد. البته طبیعی است که در مسیر با مشکلات دیگری مواجه میشویم، چرا که هر که بامش بیش برفش بیشتر. جامعه که جلو میرود، به تناسب با مشکلات جدیدتری هم برخورد خواهد کرد. ولی وقتی میخواهیم وضعیت موجود را مطالعه کنیم، و یا آینده خود را پیش بینی کنیم، اگر این مقایسه را با شاخصهای بسیار دقیق و کلیدی انجام دهیم، خواهیم دید که ما در جریان رقابت، ـ هر چند که این رقابت از جانب دشمنان ظالمانه است و آنها عادلانه با ما رقابت نمیکنند، و ما مظلومانه در این میدان رقابت حرکت میکنیم، ـ ولی برنده این میدان رقابت ما خواهیم بود.
پس این امیدواری و شور و نشاطی که در نگاه و کلام مقام معظم رهبری وجود دارد، نه تنها بر اساس یک معنویت ناب انقلابی است، بلکه بر اساس یک عقلانیت که معرفت ناب دینی آن را تقویت کرده هم هست. معرفتی که اصول اساسی حیات اجتماعی بشر را در اختیار انسان قرار میدهد. معرفتی بر اساس آموزه های دینی، که هر کسی از آن برخوردار باشد، نگاهش به جامعه متحول خواهد شد و همانطور نگاه خواهد کرد که امام و رهبری نگاه میکردند و نگاه میکنند.
ما در انتخابات اخیر شاهد یک فضای رقابتی بودیم که این رقابت از جنس رقابتهای گذشته نبود؛ بلکه رقابتی درون خانواده نظام، مومنین به انقلاب و ولایت مقام معظم رهبری بود. و با وجود آنکه بسیاری میگفتند به دلیل این رقابت درون خانوادگی، مشارکت کاهش خواهد یافت، مشارکت بالایی هم رقم خورد و یک نمونه و الگوی جالب و جدید رقم خورد. فرمایش مقام معظم رهبری در ابتدای سال جاری مبنی بر اتحاد و افزایش فضای وحدت و همدلی، آیا نافی این رقابت است؟ به عبارت دیگر آیا رقابت میان مؤمنین به انقلاب امری نکوهیده و ناپسند بوده است و یا اینکه بیان رهبری معظم انقلاب ناظر به شیوه برقراری این رقابت و مناسبات حاکم بر آن بوده است؟ شما به عنوان یکی از مدافعان جدی رقابت درون گفتمانی در انتخابات مجلس نهم، تبیین خود از توصیههای رهبر انقلاب به وحدت را بیان بفرمایید.
اولاً عرض کنم که رقابت در دهۀ قبل بین معتقدین به نظام و غیر معتقدین به نظام نبود. بلکه بین معتقدین به نظام و کسانی بود که کمی دل و دیده به غرب سپرده بودند و نمیتوانستند چندان ارزشهای انقلاب را باور کنند و باور و اعتمادشان نسبت به تمدن غرب بیشتر بود. لذا من نمیخواهم اصلاحطلبان را به سهولت ضد انقلاب عنوان کنم. بهتر است بگوییم کسانی بودند که تلقی غلطی از انقلاب و ارزشهای آن و همچنین تمدن غرب و ارزشهای آن داشتند و یک نوع غربزدگی در افکارشان به چشم میخورد. هر چند البته بعدها بعضی از سران این جریان عملاً از غربزدگی فراتر رفته و بعضاً حتی در مقابل غرب دچار وادادگیهای شدید سیاسی شدند، همچنانی که بعضی هم از نظر فکری کاملاً تسلیم اندیشههای غربی شدند و کم کم از اعتقادات دینی و نظام فاصله گرفتند.
منتها همیشه مؤمنین به ارزشهای انقلاب، در مصاف با چنین افرادی بسیار نگران بودند از اینکه آنها در رقابتها بتوانند با هر نوع تبلیغاتی که غالباً با فریب هم همراه بود، قدرت را بدست بگیرند و بعد نظام را از مسیر خارج کنند. در این انتخابات هم آنچنان که در مصاحبههای قبلی عرض کرده بودم، یکی از جشنهای بزرگ این انتخابات این بود که رقابت میان مومنین به «انقلاب و آرمانهای انقلاب» صورت گرفت. و این چند وجه داشت:
یکی اینکه انتخابات، رقابتی برگزار شد، و این نکتۀ صریحی بود که رهبر معظم انقلاب قبل از انتخابات بیان فرموده بودند و رهنمود ایشان تحقق یافت.
از طرفی جریانات غربگرا پیشبینیشان این بود که وقتی آنها در صحنه نباشند دیگر انتخابات رقابتی نیست و طبیعتا انتخابات بیرونق خواهد بود. که اینگونه نشد.
وجه دیگر اینکه این نگرانی که غیرمعتقدین به اصول بتوانند فرصت طلبی کنند و در اثر رقابت اصول گرایان در انتخابات پیروز شوند، اتفاق نیفتاد. اگرچه در برخی از شهرها این اتفاق تا حدی رخ داد. که باید دقت بیشتری صورت میگرفت.
و نکتۀ مهم دیگر اینکه رقابتی نسبتاً توأم با آرامش در این انتخابات بود که اساساً در انتخاباتهای نظام جمهوری اسلامی ایران باید همینگونه باشد. در این انتخابات، چون «هر دو گروه اصلی» به نظام معتقد بودند، با وجود اینکه شاهد یک رقابت جدی بودیم، کمترین تنش را داشتیم. و برخی از پیشبینیها از قبیل اینکه یکدیگر را افشا میکنند و اسرار نظام لو میرود و توسط دشمنان مورد سوءاستفاده قرار میگید، رخ نداد. البته روشن است که نظام اسرار پنهان از مردم ندارد، اما گاهی علنی شدن برخی از مطالب، زمینۀ بهرهبرداری دشمنان را فراهم میکند.
به هر ترتیب، مطمئنم در آینده این رقابت، مراتب تکاملی خودش را طی خواهد کرد و وقتی مراتب تکاملی خودش را طی کند ما شاهد این خواهیم بود که دیگر رأی دادن به یکی از طرفهای رقیب در انتخابات، رای دادن به «میزان ایمان و اعتقاد» به انقلاب نیست بلکه رای دادن به «میزان توانایی» برای «تحقق آرمانهای انقلاب» و رای دادن به «میزان مهارتها و تجربههایی» است که میتواند در خدمت «تحقق آرمانهای انقلاب» قرار بگیرد. و آن زمان ما طبیعتاً رقابتهای باشکوهتر و زیباتری خواهیم داشت که اولاً هیچ نوع تنشی در جامعه ایجاد نخواهد کرد. زیرا از نظر ارزشی رقبا تفاوت چندانی با هم نخواهند داشت و ثانیا موجب رشد جامعه خواهد بود؛ هم از نظر افکار عمومی که در بینش سیاسی خودشان رشد خواهند کرد و بینش اجتماعی در هر انتخاباتی به شدت افزایش پیدا خواهد کرد و هم از این جهت که جامعه بهتر پیش خواهد رفت و واقعاً مردم میآیند و برای جلو بردن مملکت و پیشرفت مملکت در مسیر آرمانهای قطعی انقلاب اسلامی ماهرترین افراد انتخاب میکنند.
نکته مهمی که ما باید در نظر بگیریم این است که این رقابت، بین ولایتمداران بود و خیلیهای برایشان این سوال وجود داشت که ولایتمداری چگونه با رقابت سازگاری دارد. چون ولایتمداری یکی از شاخصههای مهم اصولگرایی است. و بعد این سوال پیش میآید که «وقتی همه ولایتمدار باشند، چگونه رقابت بین آنها صورت میگیرد؟» یا این تلقی پیش میآمد که «نکند گروهی صرفاً مدعی ولایتمداری هستند و دیگری راست میگوید در ولایتمداری؟! و الا نمیتواند رقابت بین ولایتمداران صورت بگیرد» این در حالی است که ما باید این را بپذیریم که هم ولایتمداری مغایر با رقابت نیست و هم ولایتمداری گاهی اقتضا میکند که ولایتمداران در مقام رقابت انتخاباتی در مقابل یکدیگر به میدان بیایند و صحنۀ انتخابات را شکل دهند. وقتی اختلافنظری از جهات گوناگون برای تشخیص شایستگی افراد پیش بیاید و یا حتی اختلاف نظر در معنای ولایتمداری و یا سطح ولایتمداری پیش بیاید، رقابت اجتنابناپذیر است و در نهایت موجب شفافیت و بصیرت بیشتر خواهد شد. همیشه نمیتوان با سخنرانی و آموزش به افزایش بصیرت پرداخت.
البته این بدیهی است که هیچگاه پذیرش امر وحدت در کلیات و اصول که یکی از مهمات جامعه اسلامی است و همیشه در اولویت قرار دارد، منافی رقابت نیست. چون کارها بدون «رقابت در برخی جزییات» پیش نخواهد رفت. این رقابت، درست است که در ساختار جمهوری اسلامی و در قانون ضابطهمند شده است و یک شیوۀ دموکراتیکی پیدا کرده است، ولی واقعاً این رقابت در طبع حیات بشر وجود دارد و اساساً تکلیف ما در زندگی این است که به عنوان یک عبد این حیات رقابتی را بپذیریم و در یک فضای رقابتی، با چند دستور کلیدی مثل «فاستبقوا الخیرات» برای امور خیر، و برای خدمت به مردم بر همدیگر سبقت بگیریم. این رقابت ناشی از آن تفاوت استعدادهاست که هر کسی در این رقابت وارد شد و استعدادهای برتر دیگر را شناخت و پذیرفت و تمکین کرد، به نوعی در مقابل امر تکوینی الهی و بسیاری از عوامل تشریعی الهی سر تعظیم فرود آروده است.
رقابت را نمیتوان از حیات بشر جدا کرد. همانطور که «رقابت» ذاتی حیات بشر است و با عبودیت منافات ندارد، رقابت در حیات سیاسی جامعه ما هم یک امر طبیعی است و با ولایتمداری منافاتی ندارد؛ به شرطی که آداب این رقابت بهخوبی رعایت شود و وقتی آداب رقابت به خوبی رعایت شد و با تقوای سیاسی و اخلاق وارد رقابت شدیم، آن وقت است که وحدت هم نه تنها محقق خواهد شد، بلکه وحدت تقویت هم خواهد شد.
در همان آغاز تشکیل جبهه پایداری، یکی از خبرگزاریها در مصاحبهای با بنده این سوال را مطرح کرد که آیا تشکیل این جبهه منافی با وحدت اصولگرایان نیست؟ بنده پاسخ دادم که خیر. هر موقع لازم باشد اصولگرایان با هم وحدت خواهند داشت. منتها وحدت زمانی باشکوه است که مشخص شود گروهها و افراد چه تمایزاتی با یکدیگر دارند و هویتهای مستقل پیدا کنند، آن هم به دلایل منطقی، بعد هنگامی که ضرورت دارد وحدتی به وجود بیاید، وحدت آفرینی کنند. آن زمان است که این وحدت به دلیل روشن بودن هویت مستقل هر یک از طرفها، بهتر دیده خواهد شد و باشکوهتر خواهد بود.
این که ما اختلافنظرهای معقول و منطقی را که موجب رشد جامعه است به خاطر وحدت نفی کنیم، طبیعتاً امر مطلوب و ممکنی نیست. ولی اگر ما توانستیم با وجود اختلاف نظرهایی که طبیعتاً در جامعه ما هم وجود دارد، وحدت اساسی جامعه را حفظ کنیم، آن موقع است که زیبایی وحدت بهتر از همیشه میتواند خود را نشان دهد.
منشاء نگرانی رهبر معظم انقلاب پیرامون به خطر افتادن وحدت که در سخنرانی آغازین امسال نیز به آن اشاره کردند، چیست؟ منشاء این هشدار، به دلیل نارضایتی ایشان از اصل رقابت اصولگرایان با یکدیگر بود و یا به دلیل نحوه و شیوهای بود که اصولگرایان در رقابت با یکدیگر در پیش گرفتند؟
به نظر بنده هشدار مقام معظم رهبری به دلیل عدم رعایت آداب و اخلاق رقابت و برخی شیوههایی بود که در رقابت در پیش گرفته شد. چرا که برخی اینطور تلقی میکردند که آداب رقابت میان اصولگرایان باید مانند همان آداب رقابت میان اصولگرایان و اصلاح طلبان باشد. یعنی به دلیل نفی مطلق یکدیگر باید به میدان رقابت بیاییم. ما باید آن صحنه رقابتی که سرشار از بداخلاقی بود و با «دیو و دلبر»سازیها شکل میگرفت و جریانها و گروهها را سیاه و سفید میکردند فاصله بگیریم. ما باید آن فضا را برای همیشه فراموش کنیم و در عوض صحنۀ رقابتها باید به گونهای باشد که ما رقابتها را بر اساس تواناییها و تمایزهای مختلفی ببینیم که هیچ کدام ضربۀ اساسی به نظام نمیزنند.
ما اگر شیوۀ رقابت در فضای جدید را بیاموزیم، فکر میکنم به توصیههای بسیار هوشمندانۀ مقام معظم رهبری جامه عمل پوشاندهایم. فضای اتهام زنی و نفی مطلق یکدیگر برای رونق بخشیدن به تنش اختلافها، به خیال ایجاد مشارکت بیشتر، فضای مطلوبی نیست و تجربۀ دوران اصلاحات نشان داد که در جامعۀ ما چنین فضایی نه تنها موجب کاهش مشارکت میشود، بلکه صدمات جبرانناپذیر دیگری هم بهدنبال دارد که برای مردم ما معلوم است.
البته من نفی نمیکنم که ممکن است در میان گروههای مومن به انقلاب و ولایتمدار افرادی باشند که واقعاً از ایمان کافی و ولایتمداری کافی برخوردار نباشند و به دلیل سابقه و یا به هر دلیل دیگری خودشان را در آن مجموعه قرار دادهاند. یا اینکه برخی از افرادی که استعداد ولایتگریزی دارند در میان این گروههای ولایتمدار جا خوش کرده باشند. بالاخره اینها مسائل محتملی است. بدون اینکه بخواهیم به کسی با سوءظن نگاه بکنیم، باید گفت که نمیتوانیم از افرادی که در گروهها هستند به صورت مطلق دفاع بکنیم.
همچنان که ممکن است کسانی هم باشند که از ولایتمداری بسیار بالایی و همچنین از توانایی خوبی برای اداره امور برخوردار هستند، اما به دلایلی گروهها نتوانستهاند آنها را کشف کرده، به میدان بیاورند و به مردم معرفی کنند. ولی طبیعتاً این روند روندی است که اعتمادبرانگیز است و آیندۀ خوبی به دنبال خواهد داشت.
مرحله دوم انتخابات در پیش است. بر مبنای توصیه رهبر معظم انقلاب برخی معتقدند که لازم است روند قبل تعطیل شود و یک لیست مشترک ارائه شود. مشخصاً دربارّ مرحله آینده به نظر شما شیوه رقابتی مرحله اول انتخابات قابل توصیه است یا اینکه باید به دنبال مدل جدیدی بود؟
انتخابات در مرحله دوم آنهم در شهری مثل تهران و شهرهای بزرگ واقعاً شرایط خاصی پیدا میکند. ضمن اینکه مرحلۀ دوم هم بسیار پر اهمیت است و ما باید اشارۀ مقام معظم رهبری را جدی بگیریم و هوشمندان جامعه به حساسیت مرحله دوم توجه دارند. ولی برخی از مخاطراتی که در مرحله اول از آن نگرانی وجود داشت دیگر وجود ندارد.
یکی از آن مخاطراتی که به آن دلیل از جانب دلسوزان جامعه و برخی از گروهها درخواست وحدت میشد این بود که اگر اصولگرایان با هم وحدت نکنند، ممکن است که دیگران کرسیهای مجلس را در دست بگیرند. کما اینکه این اتفاق در برخی از شهرها ظاهراً اتفاق افتاده است.
ولی الان این عامل و انگیزه برای وحدت دیگر وجود ندارد. چون اگر در فهرست تهران اصولگرایان با هم وحدت نکنند، بالاخره، جمعی از همین 50 نفر به مجلس خواهند رفت که اکثریت مطلقشان در جامعۀ اصولگرایی تعریف میشوند. هر چند همۀ ما باید تلاش کنیم بهترینها را به مجلس بفرستیم تا اقتدار نظام افزایش پیدا کند.
من نمیتوانم قضاوتی دربارۀ این ایده عرض کنم و آن ایده این است که بیاییم بهترینهای باقی مانده در هر دو گروهِ در حال رقابت را به مجلس بفرستیم و به این دلیل فهرست واحدی از منتخبین کاندیداهای باقی مانده ارائه بدهیم. که بنده چنین نظری را صرفاً قابل تامل میدانم. ضمن اینکه از آن طرف و در مقابلِ این نظریه ممکن است حرف دیگری مطرح باشد که آنهم قابل تامل است و آن این است که رأی دادن به یکی از این دو لیست، حامل یک پیامی است که حرکت آیندۀ مجلس و حرکت عمومی کشور را میتواند تحت تأثیر قرار دهد.
مردم با رأی دادن به هر یک از این دو جریان، پیام خاصی را به سیاستمداران میدهند که این پیام حاوی آثار متعدد و چندجانبهای خواهد بود که باید منتظر باشیم و شاهد نتیجه انتخابات باشیم، تا در آن صورت بتوانیم بر این مبنا حرکت آینده جامعه را تحلیل کنیم.
رهبر معظم انقلاب اسلامی از افرادی که به بهانههای مختلف جوانان انقلابی را به افراطیگری متهم میکنند به شدت انتقاد کرده و فرمودند که از جوانان انقلابی همواره حمایت کرده و در آینده نیز پشتیبانی میکنند. با این حال به خصوص در یکی دو سال اخیر شاهد تشدید برخوردها با این جوانان و حتی در مواردی برخوردهای قضایی با آنها بودهایم. در انتخابات گذشته نیز برخی تلاش کردند با برچسب افراطیگری این جوانان انقلابی را از صحنه تاثیر گذاری خارج کنند. راز این حمایت صریح رهبر انقلاب از انقلابی گری جوانان و انتقاد از برخورد با آنها را تبیین بفرمایید.
بیان مقام معظم رهبری درباره ضرورت حمایت از جوانان انقلابی بیان بسیار روشنی بود. زمانی در دوران اصلاحات، انواع و اقسام اتهام زنیها به جوانان انقلابی رواج داشت و به انواع طُرق جوانان انقلابی تضعیف میشدند. پس از طی آن دوره، امروزه هم شاهد فشارهای متعدد و بعضاً نامحسوسی روی جوانان انقلابی هستیم که گاهی امنیت آنها را مورد مخاطره قرار میدهد، گاهی شخصیت آنها را تخریب میکند. طبیعی است رهبر معظم انقلاب به چنین پدیدهای حساسیت نشان دهند.
همۀ ما شاهد بودهایم بار اصلی عبور از دوران اصلاحات به دوش جوانان انقلابی بوده است و همین جوانان انقلابی هستند که باید با حرّیت در بدنۀ اصولگرایی رسوب زدایی کنند و اجازه ندهند با مصلحت اندیشیهای نابجا راه برای بازگشت غیرمعتقدین به اصول انقلاب باز شود. همین جوانان انقلابی هستند که باید با هر جریان انحرافی نوظهوری در میان اصولگرایان مقابله نمایند. جوانان انقلابی اگر از نظر اجتماعی از امنیت لازم برخوردار نباشند و در مواقع حساس به انواع طرق در مخاطره قرار بگیرند نمیتوانند وظائف خود را به خوبی انجام دهند. البته باید انقلابیگری توأم با قانونمداری و مصلحت اندیشیهای بهجا همراه باشد. ولی همه باید بدانیم کاری که این جوانان انقلابی میتوانند انجام دهند گاهی از بسیاری از بزرگان صحنۀ سیاست برنمیآید.
شما اگر جوانان انقلابی را در مضیقه قرار دهید طبیعتاً جا برای هر نوع جریان غیرانقلابی و ضدانقلابی باز خواهد شد. این جوانان انقلابی هستند که متاسفانه توسط برخی از سیاستمداران کهنهکار باور نمیشوند. و به انواع طرق به حاشیه رانده میشوند. که امیدوارم با این فرمایش حضرت آقا امکان بهتری برای حضور، فعالیت و تأثیرشان فراهم شود.
ارسال کردن دیدگاه جدید