كانديداي جبهه پايداري: ضرورت شكستن بت اشرافی‌گری‌ را قبول نداشتند

رجانيوز: حسین استادآقا یکی از کاندیداهای گمنام جبهه پایداری است که سوابق کم نظیری در دفاع از گفتمان انقلاب اسلامی دارد. او که از رزمندگان بسیجی گردان میثم بوده، پس از جنگ برای تبلیغ به سیستان و بلوچستان رفت و در سالهای گذشته نقش مهمی در مقابله با ریشه جریان فتنه در قم داشت.

آنچه در ادامه می خوانید گفتگوی نشریه اصولگرا با حسین استادآقا است که در ادامه می خوانید:

بحث جبهه پایداری و ورود آیت‌الله مصباح را در انتخابات مجلس چگونه ارزیابی می‌كنید؟ چرا ایشان و دوست‌داران‌شان به این شكل وارد عرصه شدند؟ آیا خطری احساس می‌شد؟

از چند ماه قبل تحلیلی وجود داشت و آن هم این بود كه جریان فتنه و جریان اصلاح‌طلب‌ها ممكن است وارد عرصه رقابت‌های انتخاباتی نشوند و با شیوه‌ای كه امروز خیلی روشن و واضح شده است،

برخی از آنها بر طبل تحریم بكوبند، بعضی ادای تحریم را در بیاورند، مثل جریان خاتمی و دیگران كه می‌گویند ما تحریم نكرده‌ایم، ولی لیست نمی‌دهیم و برخی هم كه دنباله خارج‌نشین آنهاست، از اساس به فكر براندازی نظام هستند، یعنی تحریم انتخابات برای آنها یك سوژه موقتی است.

این خطر احساس می‌شد كه ممكن است به دلیل عدم حضور رسمی اصلاح‌طلبان، انتخابات از رونق بیفتد، چون بالاخره همه شور و هیجان انتخابات مجلس در بین مردم، رقابت بین سلائق و گروه‌های مختلف است.

این یك مسئله بود كه دوستانی را كه الان در جبهه پایداری جمع شده‌اند، نگران می‌کرد. البته آن روز، جبهه پایداری شكل رسمی به خود نگرفته بود، اما این نگرانی را نسبت به اصل انتخابات داشتند كه مشاركت حداكثری كه خواست حضرت آقاست، اتفاق نیفتد.

بعد دیگری كه حضرت آقا همیشه تأكید كرده‌اند و امام هم می‌فرمودند، بحث انتخاب اصلح است. ما در انتخابات دو محور اصلی داریم كه همیشه تكرار شده است: یكی مشاركت حداكثری، دیگری انتخاب اصلح كه طیفی از گروه‌های سیاسی وقت، همیشه با هر دوی اینها مخالف بوده‌اند.

یك وقتی نقل شد كه آقای هاشمی گفته‌اند یك دموكراسی حداقلی مدیریت‌ شده بهتر از مشاركت حداكثری پیش‌بینی نشده است و یا در بحث انتخاب اصلح، یك روزی بحث صالح مقبول مطرح شد و برخی این را زیر سئوال بردند، در حالی كه آقا همواره بر این دو محور تأكید كرده‌اند و هر كسی كه مدعی اصول‌گرایی، تمكین در برابر ولی فقیه و حركت با آهنگ ولایت است، باید به این دو اصل پایبند باشد، یكی مشاركت حداكثری و یكی انتخاب اصلح.

در مشاركت حداكثری نگرانی وجود داشت و هیچ كسی هم نمی‌توانست به آن پاسخی بدهد، چون قابل پیش‌بینی نبود كه اینها تا مقطع ثبت‌نام چه خواهند كرد. یك بحث هم بحث انتخاب اصلح بود.

بالاخره اگر ما می‌خواهیم مردم را در معرض انتخاب قرار بدهیم، باید لیست انتخاب‌شوندگان به‌گونه‌ای متنوع باشد كه مردم بتوانند با سلیقه‌های مختلف و در چهارچوب گفتمان امام و رهبری، بهترین انتخاب را داشته باشند.

معیار بهترین انتخاب‌ها را هم آقا در انتخابات‌های قبلی گفته بودند. در 19 دی امسال دو سه نكته جدید را هم در دیدار با مردم قم فرمودند كه شاید اولین كلید رسمی انتخاباتی حضرت آقا بود.

در نماز جمعه هم بر نکات جدیدی تکیه فرمودند. آقا در 19 دی عدم پیوند با كانون‌های قدرت و ثروت، عدم استفاده از منابع ثروت، چه شخصی چه بیت‌المال ـ‌كه مخصوصاً بر بیت‌المال تأكید كردند‌ـ رقابت سالم و مشاركت حداكثری را مطرح كردند.

در باب مشاركت حداكثری، حالا زمان نشان داده است كه تحلیل جبهه پایداری، درست بوده است، چون اصلاح‌طلب‌های شاخص و به صورت لیستی وارد نشدند و اگر ما برای اصول‌گرایی یك لیست می‌دادیم، برای مردم لیست جذابی نمی‌شد و انگیزه مشاركت حداكثری تضعیف می‌شد. این نكته، حالا اثبات شده است و نكته دقیق و مهمی بود.

در آن مقطع وقتی این نگرانی با حضرت آیت‌الله مصباح مطرح شد، طبیعتاً ایشان هم به دلیل بصیرت و دید نافذی كه دارند، نسبت به آن احساس خطر كردند.

نكته دیگر بحث انتخاب اصلح بود كه به این مسئله دامن می‌زد كه باید در جبهه اصول‌گرایان لیست‌ها متنوع باشند تا بشود از میان آنها بهترین را انتخاب كرد.

یك نكته مهم هم وجود داشت كه آیت‌الله مصباح فرمودند بالاخره بدنه‌ای كه به دنبال گفتمان سوم تیر، یعنی گفتمان انقلاب، گفتمان امام، گفتمان حضرت آقا بود، آرزوهایش را نمی‌توان در جریان شكل‌گرفته در داخل جبهه متحد ‌ببیند و اگر بدنه اجتماعی سوم تیر علامت صحیحی در مقابل نداشته باشد، ممکن است گرفتار جریان انحرافی حاشیه آقای احمدی‌نژاد شود.

علتش هم این بود كه برخی شخصیت‌های شاخص در جبهه متحد، بعد از تشكیل دولت نهم دست از رقابت‌های انتخاباتی برنداشتند و در مقطعی هم كه اشكالاتی كه امروز به آقای احمدی‌نژاد وارد است، وارد نبود، باز هم اینها به ایشان حمله می‌كردند.

برخلاف نظر ولایت.

برخلاف آهنگ ولایت و برخلاف تمكین از ولی امر. بعد از خاتمه انتخابات در سال 84 دو مسئله وجود داشت. یك مسئله عقلی كه بالاخره یك نفر از درون جریان اصول‌گرایی رأی آورده و عقل حكم می‌كند كه اصول‌گرا‌ها بروند و از او حمایت كنند تا موفق شود.

نكته دوم جهت‌گیری‌های او جهت‌گیری‌هایی بودند كه حضرت آقا نسبت به آنها تأكید فراوان داشتند. آقا فرمودند من به نزدیكان ‌گفته‌ام اگر آقای احمدی‌نژاد در انتخابات رأی هم نیاورد، باز همین كه مجدداً مسئله عدالت را مسئله اصلی كشور كرد، كار مهمی كرده است.

برخی کسانی كه امروز شاخصین جبهه متحد را تشكیل می‌دهند، صرف‌نظر از دو بزرگوار آیت‌الله مهدوی‌كنی و آیت‌الله یزدی، آنهایی كه از جنبه سیاسی، جبهه متحد را شكل می‌دهند، آن روز با دولت نهم یك تقابل رسمی ایجاد كردند.

این نمی‌توانست برای بدنه عمومی و جریان اجتماعی جریان سوم تیر جذاب باشد كه امروز بیایند به اینها رأی بدهند و می‌گویند اینها همان‌هایی هستند كه چندان به گفتمان سوم تیر نپرداختند.

جدای از جدایی سیاسی، تفاوت گفتمانی هم با گفتمان جریان سوم تیر دارند؟

حتماً همین ‌طور است. در سال 83 سه چهار نفر خدمت یكی از بزرگانی بودیم كه امروز جزو یكی از مؤثرترین افراد جبهه متحد است. فكر می‌كنم حدود آذرماه بود.

گفتیم كه "آقا" در سخنرانی‌های چند ماه گذشته‌شان خیلی بر مسئله عدالت و ساده‌زیستی تأكید می‌فرمایند. فرمودند بله، ولی عدالت و ساده‌زیستی به این آسانی‌ها محقق نمی‌شود. این حرف‌ها به درد منبر می‌خورد!

این یك نوع نگاه بود. نمی‌توانیم از اینها بگذریم. تفاوت گفتمانی روشن و آشكاری وجود داشت. آن گفتمانی كه در 83، 84 پشت سر آقای احمدی‌نژاد ‌آمد، نگاهش صرفاً انتخاباتی نبود، بلکه بعضی ا‌ز آنها اصلاً این نوع حرف‌ها را قبول نداشتند. بعضی‌هایشان ضرورت شكستن بت اشرافی‌گری‌ای را كه در كشور ساخته و پرداخته شده بود، قبول نداشتند.

برخی از آنها این مدل را كه وزیر به استانی برود و در مسجد بخوابد، قبول نداشتند. بعضی‌ها خودشان قبلاً وزیر بودند. می‌دیدند اگر این فرهنگ جا بیفتد، آمدیم و یک روز دو باره وزیر شدند،

آن وقت چه كار كنند؟! آقایی كه در دولت آقای خاتمی مسئولیت داشت و در سفرها آقای خاتمی همراهش می‌رفت، می‌گفت: «اولاً در هشت سال دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی به تعداد محدودی از استان‌ها رفتیم.

بعد هم در برنامه روزانه‌مان استراحت داشتیم. الان دو سفر با آقای احمدی‌نژاد رفته‌‌ام و می‌خواهم استعفا بدهم و به ایشان گفته‌ام آقا! این‌جوری من سكته می‌كنم!» این یك مدل بود و ضمناً بحث‌های رفتاری هم بود. هنوز شعار بعضی از آقایان كاندیدا‌ها در سال 83 یادمان نرفته است كه می‌گفتند دولت رفاه. حرف‌هایی كه برای بیرونی‌ها جذاب‌تر بود تا برای گفتمان انقلاب.

در عین حال به فضای فكری آقای هاشمی نزدیك‌تر بود.

آنها اساساً نمی‌پسندیدند که شعارهای انقلاب، شعار درجه یك بشود. می‌گفتند روابطمان با دنیا خراب می‌شود. همان حرف‌هایی كه آن روزها كارشناس‌ها می‌زدند. این تفاوت گفتمانی بود. من نمی‌دانم چرا بعضی‌ها می‌خواهند از این واقعیت فرار كنند و فقط دعوا را بیاورند در سطح آقای احمدی‌نژاد یا قصه مشایی یا دولت دهم.

آنها نمی‌خواهند هیچ اشاره‌ای به این موضوع كنند كه ما از سال 83، 84 با این گفتمان مخالف بودیم. در آن سال‌ها كه هنوز مشایی میدان‌دار نبود. برخی هم دعوا را در سطح جبهه پایداری و جبهه متحد می‌آورند، درحالی كه اصلاً بحث بر سر دادن یك لیست و دو لیست در انتخابات مجلس نیست.

می‌خواهید بگوئید دعوای خیلی‌ها با جبهه پایداری، در واقع دعوای سوم تیر است.

بی تردید برخی این‌طورند. البته شخصیتی مثل آیت‌الله یزدی را كه در دوره آقای احمدی‌نژاد همواره از گفتمان صحیح دولت حمایت كرد و همواره در برابر جریان انحرافی هاشمی با تمام قوا ایستاد، جدا می‌كنیم،

ولی اینها رفته‌اند پشت سر این حضرات آیات سنگر گرفته‌اند. اگر راست می‌گویند بیایند خرده فرمایشاتی را كه از سال 83 تا 87 یعنی در دوران دولت نهم داشتند، روی دایره بریزند تا ببینیم آن روزها از چه گفتمانی دفاع می‌كردند و چه اشكالاتی از دولت می‌گرفتند؟

من معتقدم حتی همان‌هایی هم كه آن روزها به حركت‌های غلط آقای احمدی‌نژاد و تیمش اعتراض می‌كردند، این رویکرد در واقع برای‌شان یک پوشش بود. چرا؟ آنها به ورود خانم‌ها به ورزشگاه‌ها معترض بودند و در مقابل دولت، از مرجعیت دفاع می‌كردند، ولی ما وقتی می‌توانستیم این حرف را باور كنیم كه از كارهای خوب آقای احمدی‌نژاد حمایت كرده بودند، ولی آنها از روز اول از گفتمان سوم تیر حمایت نكردند.

در اینجا در واقع بهانه‌ای برای کوبیدن آقای احمدی‌نژاد پیدا كرده بودند.

حتماً بهانه‌جویی بود. حضرت آقا در حالی كه از رفتارهای صحیح آقای احمدی‌نژاد و دولت حمایت می‌كردند، همان روزها در دیدارهای‌شان اشكالات را هم به آقای احمدی‌نژاد گوش‌زد می‌کردند. این نشان می‌داد كه حضرت آقا توجه دقیق دارند كه بعضی از كارها درست پیش می‌روند و باید از آنها حمایت كرد،

اما عده‌ای چه در مجلس و چه در صحنه‌های اجتماعی، از همه كارهای دولت انتقاد و سفرهای استانی دولت و ساده‌زیستی آن را مسخره می‌كردند. این مسخره كردن آقای احمدی‌نژاد نبود، مسخره كردن مؤلفه‌های گفتمان سوم تیر بود. طبیعتاً این شیوه ادامه كرد.
الان به نظر من ماجرا به‌طور مطلق سفید و سیاه نیست، یعنی در درون جبهه متحد كسانی را داریم كه از گفتمان سوم تیر حمایت واقعی کردند و پای حركت‌های صحیح دولت آقای احمدی‌نژاد ایستادند. در عین حال که منتقد هم بودند و حرف‌های خود را در جلسات غیررسمی ـ ‌و نه رسانه‌ای و جنجالی و لجن‌پراكنی‌ـ زدند.

اینها به هر دلیل و با هر تحلیلی جزو جبهه متحد هستند و لذا نمی‌گوییم هر كس در جبهه متحد هست، با گفتمان سوم تیر اختلاف دارد، ولی در آنجا یك جریان مدیریتی هست كه خودش را در مجلس هشتم خیلی خوب نشان داد. در فراكسیون اصول‌گرایان رأی‌گیری می‌شد و موضوعی رأی نمی‌آورد، ولی در مجلس رأی می‌آورد!

موضوع دیگری در فراكسیون اصول‌گرایان مطرح می‌شد و رأی می‌آورد، ولی در مجلس رأی نمی‌آورد! این مدیریتِ پشت پرده كجاست؟ چه كسی صحنه را مدیریت می‌كند؟ چه كسی لابی می‌كند؟ چه كسی می‌رود و ذهن‌ها را نسبت به اتفاقاتی كه باید در جریان اصول‌گرایی بیفتد، مشوّه می‌كند؟ آن مدیریت به نظر من مدیریت میدانی جبهه متحد است.

اشكالاتی كه جبهه پایداری به حضور بعضی از اشخاص در جبهه متحد داشت، اشكال به اصل جبهه متحد نبود، اشكال به ساز و كار نبود. مدل‌ها وحی نیستند.

مدل می‌توانست 8+7، 18+7 یا هر مدلی باشد. بحث بر سر این بود كه حضور بعضی از اشخاص در حركت جبهه متحد اثرگذار است، لذا به نظر من جبهه پایداری دو تا مشخصه را دنبال می‌كند كه به نظر من هر دو گفتمان‌های مورد تأكید حضرت آقاست: یكی مشاركت حداكثری و دیگری انتخاب اصلح.

من نمی‌گویم هركس در این لیست آمده، اصلح است، اما جبهه پایداری امكانی را برای مردم ایجاد كرده كه بتوانند در طیف وسیع‌تری از اصول‌گرایان تصمیم بگیرند و با نظر خودشان اصلح را انتخاب كنند. به نظر من این تحقق مطالبه آقاست و جبهه پایداری در واقع به این دو محور پرداخته است.

با توجه به اینكه گفتمان سوم تیر، گفتمان امام و گفتمان انقلاب بود، كسانی كه به مقابله با این گفتمان پرداختند و امام را اصلاً قبول نداشتند، آیا مصداق جریان انحرافی هستند؟

جریانی كه از گفتمان امام و رهبری در هر مقطعی منحرف شده، جریان انحرافی است. در گفتمان حضرت آقا در سال 83 و 84 دو نکته کاملاً مشخص بود. یكی گفتمان مربوط به دهه چهارم انقلاب بود كه آقا بحث پیشرفت و عدالت را مطرح كردند. مصداق این عدالتی كه حضرت آقا گفتند كجاست؟ برخی از آنها حركت‌هایی است كه آقای احمدی‌نژاد كلید زد و تا حدودی عدالت را محقق كرد.

در زمینه پیشرفت هم برخی از كارهایی كه در این دوره با حمایت رهبری و مردم اتفاق افتاد، بی‌نظیرند و نه كم‌نظیر. البته برخی هم ادامه مسیرهای گذشته هستند.

بعد از سوم تیر 84 ـ قبل از آن را می‌گوییم فضای رقابت انتخاباتی بود و بعضی‌ها هم آمدند و حرف‌های‌شان را زدند- حضرت آقا بر مؤلفه‌های حركت دولت، از جمله ساده‌زیستی تأکید و در چند سخنرانی‌شان صراحتاً به سفرهای استانی اشاره کردند و فرمودند از جمله كارهای خوبی است كه دارد انجام می‌شود.

در همان مقطع كسانی از تریبون مجلس، سفرهای استانی را مسخره كردند، مصوبه‌های آن را بی‌خاصیت نامیدند و خرج‌تراشی و زحمت برای مردم نامیدند. آیا این انحراف نیست؟

البته انحراف درجه دارد. ممكن است یكی یك درجه انحراف داشته، یكی 90 درجه، یكی 180 درجه، اما مهم این است كه انحراف، آغاز یك زاویه است. هر كس که از گفتمان امام و رهبری منحرف شده، باید به این گفتمان برگردد تا زاویه‌اش بازتر نشود.

زاویه‌اش که بیشتر شد، به جایی می‌رسد كه آقا می‌فرمایند در فتنه 88 خواص مردود داشتیم. خواص مردود همان انقلابیونی هستند كه با گفتمان امام و رهبری زاویه پیدا كردند و در سال 88 به یك زاویه 180 درجه رسید.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی