عرب تایمز: واکنش سوریه به انفجارهای دمشق باید در تلآویو ظاهر شود/ غرب در سوریه کاملا تحقیر شد
به گزارش فارس، نارام سرجون در مقالهای با رسوا کردن عربستان و قطر اعلام کرد، زمانی بود که اسرائیل از اقدامات شهادتطلبانه وحشت داشت اما امروز با حمایت عربستان و قطر ناآرامی را به جهان عرب منتقل کرده و اکنون شاهد انفجارهای انتحاری در دمشق هستیم که پول آن را قطر و عربستان تامین میکنند.
نویسنده نوشت: من از کسانی نیستم که دعوت به خشم کنم و از کسانی نیستم که وقتی روی اعصابم میروند خشمگین شوم اما عادت ندارم که باب عقل را ببندم اگر مجانین شر مرا بخواهند. بلکه کاملا با لباس رزم روبهروی آنان ظاهر میشوم و آماده مبارزه میشوم. گاهی عقل حکم میکند که برای متوقف کردن مجنونها به جنگ بروی. زیرا برخی انواع جنون را جنگ آغاز میکند اما بسیاری از جنونها را سلاح به جاده صواب بازمیگرداند.
نارام سرجون افزود: چند روز گذشته تصاویری از سواحل تلآویو به دستم رسید که مملوء از جهانگردان خوشحال و اسرائیلیهایی بود که روی صندلیها آرمیده بودند و نوشیدنیهای خود را سر میکشیدند... چهرهها خیلی آرام بود... همه انفجارهایی که گریبان اسرائیلیها را در تلآویو میگرفت، اکنون به خیابانهای دمشق و بغداد رسیده است. همه آشوبی که در شهرکهای اسرائیلی در زمان انتفاضه فلسطین برای آزادی شکل میگرفت، اسرائیلیها با درایت آن را با همان شعار به جهان عرب منتقل کردند. شعار آزادی همان شعار است اما مردم همان مردم نستند و اندیشهها آلوده شده است... میتوانید مشاهده کنید که در زمان انتفاضه فلسطین شهرکنشینها فوج فوج به هر گوشهای فرار کردند و اکنون از همه جا بازگشتهاند و مشغول کار [و زندگی] هستند... بلکه اطلاعیههای تاسیسات عمرانی [در اسرائیل] دوباره افزایش یافته است... اسرائیل موفق شد و از فاجعه به سوی زندگی حرکت کرد تا دوباره سوار همان خر شیطانی شود که اسمش بهار عربی است.
اما اسرائیلیها نجات خود را مدیون عربستان و قطر هستند. [باور کنید] اغراق نمیکنم اگر بگویم که بزرگترین عملیات نجات در اسرائیل، عملیاتی است که قطریها و حاکمان حجاز آن را هدایت کردند. تونل هوایی که در ابتدای جنگ 67 آمریکاییها برای نجات اسرائیلیها باز کردند، هیچگاه به پل زندگی و بقا و نجاتی که حکام سعودی و قطری برای اسرائیل فراهم کردند نمیرسد. آن هم پس از آنکه اسرائیل پس از پیروزیهای نیروهای مردمی مقاومت که بزرگتر از دستاوردهای 1973 بود، در معرض هلاکت قرار گرفت. همچنانکه در قدس خیابانی به نام انور سادات و ملک حسین [پادشاه سابق اردن، پدر شاه کنونی] وجود دارد و از این پس هم باید نام ملک عبدالله بن عبدالعزیز [شاه سعودی] و حمد بن خلیفه [امیر قطر] هم باید بر دیوارهای پارلمان اسرائیل نقش ببندد.
همچنین زمانی را که در آن در انتفاضه دوم خیابانهای تلآویو از طریق عملیات استشهادی منفجر میشد و اسرائیل دچار سرگیجه شد و آسیب دید هنوز به یاد داریم... اما انتفاضه فلسطین بسرعت فروکش کرد و عملیات نابودی اسرائیل فروپاشید. زمانیکه اسرائیل با دو شکست مردمی متوالی و با مقاومت اسلامگرایان لبنانی و غزه محاصره شد، انقلابهای عربی آغاز شد اما اسرائیل آن را بهار عربی (نسخهای از القاعده) برای ما درست کرد و آن را از قطر و مساجد ریاض آغاز کرد و ما را با همان سلاح، سلاح اسلامگرایان مجازات کرد.
سرجون در ادامه این مقاله که در عربتایمز منتشر شد نوشت: اگر کسی الان شایسته تبریک گفتن باشد، اسرائیلیهایی هستند که خود را در حلقه حکام مخلص عربی جای دادهاند که آنان نیز محصور به افرادی ساده و ابله و منافق و به اصطلاح اسلامگرا هستند. این دو حلقه در حقیقت سپر بزرگ اسرائیل هستند تا جایی که دیگر میتوانیم سوال کنیم که اصلا طرح [سامانه ضدموشکی] گنبد آهنین اسرائیل دیگر به چه درد [تلآویو] میخورد. زیرا روشن شد که اکنون بهار عربی اسرائیل را با فتواهای سعودی و عبای شیخ یوسف قرضاوی [که فتوای جهاد علیه نظام سوریه داد] و با اتحاد علمای مسلمان به ریاست قرضاوی حفظ میکند. شما ملاحظه کنید که امروز از مرزوقی در تونس گرفته تا اردوغان در ترکیه چه کسی از اسلامگرایان از اسرائیل حمایت میکند؟ چه کسانی کارشناسان ارتش سوریه در جنگ الکترونیک و خلبانان و نظامیان بلندپایه در یگانهای جنگجو مانند کماندوهای حرفهای را غیر از عربستان و قطر میکشد؟ چه کسی در دو انفجار اخیر در دمشق 500 خانواده سوری را یکجا نابود کرد؟
نه غرب نه آمریکا، نه کلاهآبیهای سازمان ملل و نه گنبدآهنین هیچ کدام نمیتواند از اسرائیل محافظت کند اگر ملل منطقه ضربات خود را متوجه اسرائیل کنند اما اسرائیل را مساجد و عباهای سفید و ریشهای بلند حفظ میکند و مالی و ثروتی که با دستودلبازی بیحدومرز و سقف [از طرف شیوخ خلیج فارس] برای او خرج میشود.
پس اسرائیل بدون کمک عربستان که انتحاریها را برای کشتار عراقیها و سوریها و ترویج آشوب در مصر اعزام میکند و پول خرج میکند، چه میتواند بکند؟ اسرائیل چه میتوانست با حزبالله بکند اگر عربستان سید حسن نصرالله را قاتل خلیفه عثمان نمیکرد و حتی لباس قاتل عمر را بر تن او نمیکرد؟ اسرائیل با حزبالله و ایران و سوریه چه میتوانست بکند اگر امیران نفت و گاز نبودند که همه دارایی خود را برای از بین بردن جهاد در فلسطین خرج میکنند، و نزدیک بود که بر اساس قرآن، فتوای جهاد علیه ایران و شیعه بدهند.
اسرائیل با اندیشه میلیونها عربی که اسرائیل را دوست نداشتند، چه میتوانست بکند اگر قطر و شبکه الجزیره و لشکر نویسندگانی نبودند که در بیشتر جراید چابلوسی میکنند؛ جرایدی مانند الشرقالاوسط، القدس العربی و الحیات. اینها کسانی هستند که پرچم اسرائیل را در حمص سوریه برافراشتند. اینها همان کسانی هستند که اشغال خارجی وحشیگرانه را قالب پدیدهای که بشر تا به حال به خود ندیده بود، امری مطلوب برای عقول ملت عرب قرار داد. بله، پدیدهای که بشریت تاکنون به خود ندیده بود. این پدیده این است که بخشی از مردم تصور کنند که بمبافکنهای آمریکایی که همه آزادیخواهان جهان را کشته است، آزادی به ارمغان میآورد و آزادی با اورانیوم ضعیف شده آبیاری میشود.
عربستان و قطر انفجارها و خشم مردم را از خیابانهای تلآویو دور کردند و آن را انداختند در خیابانهای ما [در سوریه] و در خیابانهای عراق. عربستان جنگجویان عرب را به خدمت میگیرد نه برای آنکه علیه اسرائیل و در آن بجنگند (چرا که طبق گفته واعظانش خود را در مهلکه انداختن است) بلکه برای اینکه آنان را وارد مهلکه افغانستان و عراق و سوریه و لیبی و همه دنیا جز اسرائیل بکند.
امـا آیـا زمان آن نرسیـده است که درگیری را به خاک دشمـن منتقـل کنیـم؟ سوریه باید پاسخ سختش را متوجه کدام سو کند؟
شاید بسیاری با من همعقیده نباشند که زمان آن رسیده است که از حالت انفعالی در بحران سوریه به حالت فعال منتقل شویم تا سر افعی را بکوبیم. زیرا من به عوامل قدرت خود بیش از هم اعتماد دارم. این را اعلام میکنم زیرا میدانم که دستاورد عملی سوریه بزرگ بود. طرح تغییر [نظام] در سوریه که کاملا به پایان رسید و غرب چنان تحقیر شد که از زمان سقوط یوگسلاوی نشده بود. غرب نتوانست اراده خود را برای تغییر [نظام سوریه] تحمیل کند. غرب توانست یوگسلاوی را تجزیه و سران آن را نابود کند. غرب توانست عراق را نابود کند. همچنین توانست لیبی و سران آن را نابود کند اما سرانجام در سوریه شکست خورد و هیچ امیدی برای ساقط کردن سوریه از راههای کلاسیک ندارد که به آن عادت کرده است.
عربتایمز نوشت: دستاورد سوریه مقابل اشخاص حقیری که فریب پول قطر و فریب اتحادیه عرب را خوردند، وصفنشدنی است. رجب طیب اردوغان [نخست وزیر ترکیه] بزرگترین ذلیل خیابانهای شق شده پس از آنکه در سخنانش، آنچه دیده نمیشد، پیروزی بود. دستاورد سوریه در متزلزل کردن نقش عربستان که هیچ گاه در منطقه متزلزل نبود، باورنکردنی است چرا که آل سعود اکنون میبینند که آنچه در راه است هیچ تردیدی در آن نیست... کودتایی نهایی برای معادلهای قدیمی که ریاض در آن، رهبری بر عرب و پایتختها آن مانند بغداد، قاهره و دمشق را تقسیم کرده بود... اما معادله جدید امروز این است: رهبر جهان عرب، یا ریاض یا دمشق.
حقیقتی که گزیری از آن نیست این است که بهار عربی [در سوریه] را عربستان و قطر و ترکیه به رهبری اسرائیل و غرب اجرا میکنند. هدف نهایی هم طولانی کردن عمر اسرائیل تا حد ممکن است همچنانکه همه طرحهای سعودی همینطور است. هدف نهایی از بهار عربی [در سوریه] زنده کردن بهار اسرائیل با تجزیه محیط پیرامونی اسرائیل و پایان دادن به عملیات خلاصی از ارتش سهگانه عربی است که با اسرائیل جنگیدند؛ یعنی عراق، مصر و سوریه. هدف نهایی شامل تجزیه باقیمانده سوریه قدیم نیز هست تا اسرائیل بزرگی که دیگر قادر نیست همه یهودیان مهاجر را در خود جای بدهد مگر اینکه تهدید بشری و جمعیتی محیط پیرامون خود را خنثی کند، زنده شود.
شاید مهمترین نگرانی اسرائیل دقیقا تهدید نظامی سوریهای است که با هزارن تانک و موشک بیخ گوش اسرائیل ایستاده. اسرائیلیها میدانند که در هم شکستن سوریه، تهدیدهای ایران را بیمعنا میکند بنابراین ایران دیگر قدرتی برای آسیب زدن به ایران نخواهد داشت اگر در مرز فلسطین اشغالی در سوریه و لبنان [حزبالله] حضور نداشته باشد. اسرائیل میداند که زدن عراق، جبهه عربی را خیلی تضعیف کرد اما اسرائیل میداند که عراق به دلیل سوریه، بازگشت و اکنون آزاد است.
پاسخ سوریه به انفجارهای دمشق چه باید باشد؟ زدن عربستان و قطر یا اسرائیل؟
نویسنده نوشت: برخی معتقدند که پاسخ سوریه به تروریسمی که در خیابانهای دمشق وارد شده باید به ترکیه، یا قطر یا عربستان باشد چرا که اینها بازوهای امریکا و اسرائیل هستند. اما این وقت تلف کردن است به نظر من. پاسخ با اقدامی تروریستی در شهرهای این کشورها اخلاقی نیست و فقط مردم بیگناه را میکشد. مانند آنچه در دمشق روی داد. همانطور که این کشورها اگر نیمی از مردمشان هم در انفجارهای تروریستی کشته شوند، برایشان مهم نیست. این دولتها چیزی برایشان مهم نیست جز کاخهایشان. حتی این نوع واکنشها همان چیزی است که این کشورها یعنی عربستان و قطر به دنبال آن میگردند تا ملتهای خود از از آزادیخواهی و مبارزه با فساد و حقیقتطلبی گمراه و به این اتفاقات مشغول کنند. همینطور این اقدام در این کشورها سبب میشود دولتهای آن اعلام کنند که حق دارند برای سرنگونی نظام سوریه تلاش کنند و سوریها شر آنان را میخواهند و خیلی زود آراء مردم هم تغییر میکند و مشکل را در نظام سوریه میبینند نه در فساد دولتهای سعودی و قطری. ممکن است بخشی از مردم ترکیه نیز معتقد باشند که اردوغان آنان را وارد مشکل کرده است اما برخی به او حق خواهند داد تا از شورش علیه سوریه حمایت کند تا ترکیه از مردم سوریه انتقام بگیرد. همانطور که الان تمایل انتقام از استانبول و ریاض وجود دارد. بنابراین ملتهای منطقه وارد درگیری بیحدومرزی میشود و اسرائیل هم به راه خود ادامه میدهد.
پس اگر عربستان و ترکیه نباید هدف گرفته شوند، هدف چیست؟ سر افعی بزرگی که باید کوبیده شود، اسرائیل است.
حقایقی وجود دارد که باید آن را مرور کنیم:
- اسرائیل حامی حقیقی شورش مسلحانه در سوریه است. اسرائیل مرکز ثقل اصلی حمایت از طریق لابی یهودی در غرب است. هیچ کس جز اسرائیل تاثیر اثرگذار بر نیروهای خشونتطلب ندارد. اسرائیلی است که اوامر را برای قطر و عربستان و ترکیه صادر میکند که حمایت مالی یا تسلیحاتی کنند یا میزبان [عناصر مسلح] باشند. دقیقا همانطور که اسرائیل میداند که سوریه و ایران دو قدرت حامی حزبالله در درگیریاش با اسرائیل است. بازی همان بازی است.
- تداوم این نوع عملیات تروریستی بافت اجتماعی سوریه را آسیب میزند و در مدتی کوتاه نسلی آسیبدیده از لحاظ روانی که او را به خشونتهای دیگری میکشاند، تحویل میدهد. حتی سکوت بر این اقدامات تروریستی سبب میشود به چیزی عادی تبدیل شود همانطور که در عراق اینطور شده است. و از آنجا که طرح و برنامه این عملیاتها خارجی است، پس جز با کار خارج [از مرز] هم متوقف نمیشود و به ممانعت از ورود افراد مسلح تروریستی و جلوگیری از حمایت مالی از عملیات انتحاری منجر نمیشود. دقیقا همان نتیجهای که اسرائیل در قطعنامه 1701 مبنی بر منع تجهیز و صادرات سلاح به حزبالله رسید. همانطور که ترکیه در خصوص حزب کارگر کردستان به این نتیجه رسید و میتوان برای ایجاد تفاهمنامهای که اسرائیل و دوستانش را ملزم کند، تلاش کرد.
- کشورهای تابع غرب (ترکیه و اعراب خلیج [فارس])، به اوامر غربیها در توقف حمایت مالی از افراد مسلح در سوریه و پناه دادن به آنان گوش فرا خواهند داد اگر اسرائیل دچار مشکل شود و به جای ورود به منازعه چندجبههای، باید با مرکز اصلی مشکل مبارزه کرد.
- عربستان از این هراس دارد که کشوری اسرائیل را مستقیم تهدید کند، چرا که آن کشور اخلاقا مشروعیت زیادی کسب میکند و عربستان نمیتواند با آن رقابت کند. مشکل عربستان با بشار اسد و سید حسن نصرالله است. این دو بسادگی ساقط نمیشوند زیرا عملیات سلب مشروعیت از آنان در نزد افکار عمومی جهان عرب ساده نیست هرچند که به وسیله رسانهها محبوبیتشان هم اندکی کاهش بیابد. مثلا جمال عبدالناصر (رئیس جمهوری اسبق مصر) نمونه این امر است که هیچ حاکم عربی جرأت اعتراض به او را نداشت وقتی که اسرائیل را با قدرت تهدید میکرد اما زمانی که هیبت او را در توطئه سال 1967 شکستند، اعراب علیه او برخاستند و شیر شدند.
حکام عرب در خلیج [فارس] تا زمانی که صدام در عراق بود جرأت باز کردن دفتر روابط تجاری با اسرائیل را نداشتند اما پس از سقوط او، همه رفتند به مادرید و اوسلو و مذاکره با اسرائیل هیچ کاری نکرد جز اینکه اسرائیل را ثابتقدمتر کرد... پس از آنکه، کسی که از او میترسیدند، سقوط کرد.
- هر جنگی با اسرائیل اینقدر خسارت وارد نمیکند که توطئه کنونی به سوریه وارد کرد. همچنانکه هر زیانی در جنگ با آن، سبب زیان بیشتر در جنگ فرسایشی میشود که این جنگ نیز میتواند با پول اعراب که قدرتی بیحدی در حمایت از تروریسم و جذب طالبان حوریهای بهشتی دارد، طولانی شود. بدین معنا که جنگی کوتاه با اسرائیل جنگ فرسایشی را که اسرائیل با مزدوران عرب وارد آن میشود، کوتاه میکند و آمریکا از مصطفی عبدالجلیل [رئیس شورای انتقالی لیبی] و ایمن ظواهری [سرکرده القاعده] خواهد خواست تا جنگجویان خود را از خاک سوریه بیرون بکشند.
- جنگ با اسرائیل از شور و هیجان بینظیر جوانان سوری برخوردار است که میبینند در پیادهرو میمیرند یا با گلوله تکتیرانداز در نقطه ایست [مرزی] کشته میشوند... اما مرگ در جولان [اشغالی] و در درگیری با نیروهای اسرائیلی ارزشی بیاندازه دارد.
- جنگ با اسرائیل معمولا با نیروها و پیکره اصلی و مستقیم نیست و نیاز ندارد که کل ارتش وارد معرکه شود بلکه با بمباران متقابل تاسیسات نظام و اقتصادی است... اسرائیل جرأت نمیکند خیابانی را در دمشق (آنچنانکه اکنون از طریق وکلا و انتحاریهایش انجام میدهد) هدف بگیرد... و حتی محله یا منطقهای را بزند زیرا میداند که بومبرنگ بمباران دمشق، موشکی بزرگ است که زودتر از بومبرنگ به هدف یعنی مناطق تلآویو میخورد بنابراین در مقابل اهداف مدنی بازدارندگی متقابلی وجود دارد. و اسرائیل به جنگ تاسیسات و نقاط نظامی که الان از طریق نمایندگانش در مخالفان سوریه و کشورهای خلیج [فارس] هدف گرفته میشود، بسنده میکند.
- بشار اسد محبوبیت گستردهای دارد و آن را از دست خواهد داد اگر از انتقال درگیری به خاک دشمن زیاد دم بزند. دشمن در تلآویو است اما جوشهای چرکین در عربستان سکوت خواهند کرد اگر دستور سکوت از تلآویو برای آنان صادر شود. غافلگیر هم نمیشویم اگر اسرائیل بخواهد، مبلغان سعودی از مساجد عربستان برای بشار اسد دعا کنند تا او راضی شود و موشکهایش را [از اسرائیل] دور کند.
- جغرافیا و فناوری هم تاثیر خود را دارد برای همین موشکهای سوریه به سوی اسرائیل شبیه موشکهای صدام نیست... اسرائیلیها این را خیلی خوب میدانند و اصلا نمیخواهند طعم آن را بچشند.
- دولت [رجب طیب] اردوغان [در ترکیه] جرأت نمیکند تحت هر بهانهای که باشد، وارد جنگ برای کمک به اسرائیل شود همچنانکه عامل ایرانی، بدون شک عاملی بازدارندهای برای مهار اردوغان خواهد بود.
- بازگشت [ولادیمیر] پوتین [به منصب ریاست جمهوری روسیه] هم بازگشت بیمعنایی نیست. این مرد میخواهد هیبت روسیه را بازگرداند. این مرد میداند که موفقیت طرح اسلامی-اسرائیلی [یعنی سوء استفاده از جریانهای اسلامگرا] به روسیه هم خواهد رسید؛ کشوری که فهمید اسرائیل در موضوع گرجستان علیهش توطئه کرد اما سرانجام روسیه خود را وارد آبخازی کرد. کمک نامحدود پوتین به کشور سوریه معروف است. بازی احیای هیبت روسیه ممکن است ممکن است دست سوریه را در صورت اسرائیل بکوبد؛ سیلی به اسرائیل که نماد غرب است.
- جنگ خسارت دارد اما دشمن هم آسیب و خسارت خواهد دید. اسرائیلیها باید بدانند که جولان از چانهزنیهای صلح و بدهبستانهای زمین خارج شده و پس از 40 سال وارد منحنی جنگ شده است.
- بازگشت به جولان راهی ندارد جز جنگ. زمان آن هم رسیده است که این معادله جای هیئتهای سلح و سازش را بگیرد. زمان «خداحافظ سلاح و سلام مذاکرات» گذشت و زمان، زمان «سلام بر سلاح و خداحافظ مذاکرات و ابتکارات» است.
- جنگ ملی مخالفان را فرسوده میکند هرچند که مخالفان بگویند که جنگ نامشروع است و برای نجات اسد است. معارضان خیلی چیزها را از دست میدهند... زیرا احساس فطری مردم در درون کشور فرق میکند و زمانیکه جنگی کلاسیک با دشمنی کلاسیک در بگیرد باید که در یک صف بایستند. جنگ ملی درمان سریع درگیریهای نژادی، دینی، و تعصبی است و دارویی موثر برای جراحات و شکستهای اجتماعی و بحرانهای مذهبی است.
-باید بر مقاومت مردم سوریه که کشور و رهبران خود را حفظ کرده است، سرمایهگذاری کرد. انتظار خیلی اوقات این مقاومت را در خود جذب میکند.
در نهایت باید تاکید کرد که فیلسوفی یونانی دیوجین الکلبی میگوید: کسی چراغی در روز در دست گرفته بود و میگفت: در جستوجوی انسان هستم. زمانیکه اسکندر مقدونی مقابل او ایستاد و خدماتش را ذکر کرد، دیوجین با بیتوجهی به او گفت: بله میتوانی به من کمک کنی... اینکه کنار بروی و مانع تابش نور خورشید به من نشوی... این همان چیزی است که باید به مخالفان گفت. هر چند که قامت مخالفان سوریه بسیار کوتاهتر از اسکندر بزرگ است. مخالفانی که مانع تابش نور خورشید به ما [مردم سوریه] شدهاند.
باید به آنان گفت: دور شوید... شما مانع تابش نور خودرشید شدهاید... خورشید از جولان طلوع میکند.
ارسال کردن دیدگاه جدید