جایگاه اجتماعی "امامت روحانیت"

ما آن زمانی می‌توانیم به موفقیت حوزه و روحانیت در تسخیر فکری جامعه توسط رسانه‌های روحانیت اذعان کنیم که در دنیای واقعی تاثیر عینی آن را مشاهده کنیم.

تاریخ تشیع و ایران را که ورق می‌زنیم در هر گوشه‌ای که اتفاق خوبی افتاده  شاهد کنشگری بزرگان حوزه و پشتیبانی مردم در آن حرکت هستیم؛ از مشروطه تا انقلاب اسلامی محوریت فکری روحانیت، مبارزات را به ثمر رسانده و هر کجا که حرکتی به شکست انجامیده است درست همان نقطه‌ای است که به هر دلیلی مرجعیت فکری روحانیت از دست رفته است و دیگران نبض تفکر جامعه را در دست گرفته‌اند.

امام راحل (ره) در منشور روحانیت به این مهم اشاره کرده و از جامعه روحانیت و علما می‌خواهد که خود را برای در دست گرفتن نبض تفکر جامعه در هر زمان و هر مکان و با توجه به هرگونه شرایط و هجمه‌ای آماده کنند و می‌فرماید:

حوزه‌ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس‌العمل مناسب باشند. چه بسا شیوه‌های رایج اداره امور مردم در سال‌های آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علمای بزرگوار اسلام از هم‌اکنون باید برای این موضوع فکری کنند.

نبض تفکر و امامت جامعه

بی‌شک آنکه نبض تفکر جامعه را در دست بگیرد امامت جامعه را در دست گرفته است؛ چرا که انسان‌ها بر‌اساس تفکرات و اندیشه‌های خود عمل می‌کنند و این امام جامعه است که مسیر جامعه، اولویت‌ها، سبک زندگی و شیوه عمل را مشخص می‌کند.

در قرآن کریم دو نوع امام برای جامعه مشخص شده است، نوع اول ائمه‌ای که مردم را به سر منزل مقصود و قرب الهی دعوت می‌کنند و فرد و جامعه را به مقام انسان کامل می‌رسانند؛ قرآن از آن‌ها به عنوان "ائمة یهدون بامرنا" یاد می‌کند و دسته‌ای دیگر ائمه‌ای هستند که مردم را از مسیر قرب الهی دور کرده و زمینه حیوانیت و نفسانیت را در جامعه فراهم می‌کنند که به تعبیر قرآن این دسته امامان آتش هستند و آن‌ها را به عنوان "ائمة یدعون الی النار" به مردم معرفی می‌کند.

روحانیت به عنوان عالمان دین و جانشینان ائمه در عصر غیبت موظف هستند تا همان مسیری را که امامان شیعه در تربیت جامعه طی نموده‌اند طی کنند و تلاش نمایند تا بنا به تعبیر امام راحل (ره) نبض تفکر جامعه را در دست بگیرند و نگذارند که انسانی که قرار است خلیفه خدا بر روی زمین باشد سیر قهقرایی را طی نموده و به عنوان بردگان شیطان زیست غیر الهی را در پیش بگیرند.

چه باید کرد؟

در اختیار گرفتن نبض تفکر جامعه کار راحتی نیست؛ جریان‌های فعال دنیا گاه برای جهت دهی فکری در یک نقطه و یا یک جامعه هزاران نفر روان‌شناس، جامعه‌شناس، زیبایی‌شناس، مردم‌شناس، متخصص تغذیه و صد‌ها تخصص دیگر را بسیج می‌کنند و با صرف مبالغی هنگفت در یک بازه زمانی نسبتا طولانی موفق می‌شوند تا بر اندیشه آن جامعه سوار شوند و از این ره‌گذر کنش‌ها و واکنش‌های آن جامعه و اولویت‌ها و دغدغه‌های مردم را تغییر داده و در مسیر آرمان خود قرار دهند. این مسیر با توجه به علقه‌های ملی، باور‌های دینی، آداب و رسوم محلی، و سابقه روحانیت در پیشاهنگی و مرجعیت فکری در ایران بسیار ساده‌تر از آن چیزی است که دشمن باید انجام دهد؛ البته به شرطی که اراده‌ای برای این مرجعیت فکری و در اختیار گرفتن نبض تفکر جامعه وجود داشته باشد؛ وگرنه بدون شک جنگ مغلوبه خواهد شد و بازی در زمین خودی واگذار می‌شود.

هم‌زاد پنداری

اولین قدم برای در اختیار گرفتن نبض تفکر جامعه هم‌زاد پنداری با مردم است. پذیرش هر حرف و اعتقادی از موجودی که از سنخ مردم نیست برای جامعه مشکل و چه بسا محال است. به همین دلیل در منابع کلامی علت انتخاب انبیا از میان مردم دقیقا همین مسئله دانسته شده؛ در واقع اگر پیامبران از سنخ انسان نبودند وقرار بود موجودات ماورایی مثل ملائکه به صورت مستقیم برای مردم پیام خدا را بیاورند و ابلاغ کنند پذیرش آن پیام در میان انسان‌ها بسیار مشکل می‌نمود؛ اما پیامبران، چون از سنخ مردم بودند حرف آن‌ها برای مردم قابل پذیرش‌تر بود.

روحانیت اگر بخواهد نبض تفکر جامعه را در دست بگیرد باید یکی از مردم باشد و مردم با دیدن آن‌ها احساس تمایز بین خود و آن‌ها را نداشته باشند. این هم‌زاد پنداری مولّد یک رابطه عاطفی بین مردم و روحانیت است که در بستر آن اعتماد به وجود می‌آید و در آن هر مؤلفه دینی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و  اقتصادی برا جامعه قابل پذیرش خواهد شد.

تمایز و جداسازی

با مراجعه به ذائقه اجتماعی به گزاره‌هایی می‌رسیم که حاصلشان ایجاد حس تمایز و تفرقه بین روحانیت و مردم است؛ گزاره‌هایی که روحانیت را به یک طبقه خاص تبدیل می‌کند و باعث می‌شود تا آن‌ها نتوانند در قلوب مردم جای پیدا کنند و اعتماد بین مردم و روحانیت از بین برود که از جمله آن تمایز‌ها می‌شود به دو  مورد زیر اشاره کرد:

الف: تمایز در سطح زندگی

روحانیت از دیر باز به زهد و ساگی معروف بوده است و روحانیت اصیل، چون پیشوای بزرگ خود، نبی مکرم اسلام (ص) فقر را مایه افتخار خود می‌دانستند؛ همین مشی ساده در زندگی و دوری از اشرافیت مردم را متقاعد می‌کرد که روحانیت هیچ نقشه فریبی برای در اختیار گرفتن دنیای آن‌ها ندارد و آنچه به آنان پیشنهاد می‌دهد و بر منابر بیان می‌کند صرفا برای ایجاد بستر تعالی انسان است.

مسلّم اینکه  به میزانی که این مشی عوض شود و آخوند‌های لاکچری ظهور و بروز پیدا کنند میزان اعتماد به روحانیت کاسته خواهد شد و به میزان کاهش سطح اعتماد نبض تفکر جامعه از دستان روحانیت خارج خواهد شد.

نکته مهم در این بین این است که طبق سنت‌های رایج در همه جوامع مردم در مورد صنوف مختلف قائل به تعمیم می‌شوند و اگر چند روحانی اعیان نشین را سوار بر ارابه‌های اشرافی ببینند اشرافیت و بالا نشینی را به جامعه روحانیت تعمیم می‌دهند از همین رو لازم است تا روحانیت اصیل مرز خود را با این طبقه روحانی نما مشخص سازد و خود به تصفیه درون سازمانی بپردازد.


امام خمینی در منشور روحانیت علت اثر‌گذاری روحانیت در طول تاریخ را همین زهد خالصانه دانسته و با تعیین مرز بین روحانیت و سرمایه‌داران زالو صفت می‌فرماید:

روحانیت متعهد، به خون سرمایه‌داران زالو‌صفت تشنه است و هرگز با آنان سر آشتی نداشته و نخواهد داشت. آن‌ها با زهد و تقوا و ریاضت درس خوانده‌اند و پس از کسب مقامات علمی و معنوی نیز به همان شیوه زاهدانه و با فقر و تهیدستی و عدم تعلق به تجملات دنیا زندگی کرده اند و هرگز زیر بار منت و ذلت نرفته‌اند. دقت و مطالعه در زندگی علمای سلف، حکایت از فقر و نهایتاً روح پرفتوت آنان برای کسب معارف می‌کند که چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصیل کرده‌اند و با قناعت و بزرگ‌واری زیستند. در ترویج روحانیت و فقاهت نه زور سر نیزه بوده است، نه سرمایه پول‌پرستان و ثروت‌مندان، بلکه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است که مردم آنان را برگزیده‌اند.

ب: تمایز شیوه معاشرت

یکی از آفاتی که رابطه مردم با روحانیت را تهدید می‌کند تمایز در شیوه‌های معاشرت و تعاملات اجتماعی است، نوع خاصی از تکلم و تمایز در ارتباطات اجتماعی باعث می‌شود تا روحانیت به عنوان یک قشر متمایز شناخته شود و مردم رابطه با این قشر را پر‌تکلف ببینند و همین مسئله به ایجاد فاصله بین مردم و روحانیت بی‌انجامد.

البته این به معنای تایید عوام‌زدگی در معاشرت و پیروی از آداب و رسوم غلط و یا شیوه‌های گفتاری ناهنجار نیست؛ اما تا آنجا که خطوط قرمز در معاشرت و تکلم نقض نمی‌شود لازم است تا روحانیت به زبان مردم صحبت کرده و در تعاملات روزانه مثل عموم جامعه عمل نماید.

در سیره پیامبر‌اکرم (ص) نمونه‌های زیادی از هم‌رنگی پیامبر‌اکرم (ص) با مردم دیده می‌شود، به عنوان مثالدر کتب سیره آمده است که زمانی که فردی بر جمعی که پیامبر در آن نشسته بود وارد می‌شود به هیچ وجه از حالت نشستن افراد و چینش جلسه نمی‌توانست پیامبر را بشناسد و اگر آشنایی با حضرت نداشت مجبور بود تا سوال کند و یا از امیرمؤمنان (ع) سوال کردند که پیامبر (ص) چگونه زندگی می‌کرد؟ حضرت فرمودند: می‌نشست مانند نشستن بردگان، غذا می‌خورد مانند غذا خوردن بردگان و در بازار راه می‌رفت مانند راه رفتن بردگان؛ این بیان کنایه از این بود که پیامبر (ص) در ظاهر و معاشرت با مردم تمایز خاصی نداشت و آنچه پیامبر را متمایز می‌کرد ذغذغه پیامبر در اصلاح امت و کمک به انسان‌ها بود.

رابطه علمی مداوم

از جمله کار‌هایی که برای در اختیار گرفتن نبض تفکر جامعه نیاز است رابطه علمی بین مردم و روحانیت است. روحانیت اصیل و مردم دار در طول تاریخ تلاش نموده‌اند تا این رابطه را حفظ نمایند و به مناسبت‌های مختلف به تبیین مبانی دینی و شاخ و برگ‌های آن اعم از فروع و اصول بپردازند.

امروزه صد‌ها شبکه ماهواره‌ای و هزاران سایت و کانال در حال ارائه مباحث فکری و اندیشه‌ای هستند و در این میان هر کس توان بیشتری در ارائه استدلال و برهان از خود نشان دهد و قدرت بیشتری در مخابره مفهوم داشته باشد بیشتر می‌تواند نبض تفکر را در دست بگیرد. امام راحل (ره) در منشور روحانیت به این رابطه علمی اشاره کرده و می‌فرماید:

تردیدی نیست که حوزه‌های علمیه و علمای متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع مهم‌ترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجروی‌ها بوده‌اند. علمای بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نموده‌اند تا مسائل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند. اگر فق‌های عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومی به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت - علیهم السلام - به خورد توده‌ها داده بودند.

انتخاب قالب مناسب

ناقل‌های پیام در طول تاریخ تقریبا ثابت بوده‌اند و کتاب و سخنرانی تقریبا تنها ابزار انتقال پیام در طول تاریخ بوده‌اند؛ اما در سال‌های اخیر این قالب‌ها بسیار متنوع شده‌اند؛ سینما شاید سرآغاز این تحول‌ها بود؛ امروزه هالیوود با سالانه بیش از ۹۰۰ فیلم بیشترین سهم را در میان کمپانی‌های سینمایی تحت سیطره قدرت‌های جهانی در راستای اندیشه‌سازی در جوامع مختلف داراست؛ اما این تحول در سینما خلاصه نشد؛ امروزه دهها قالب مختلف با ابزار‌های متفاوت به عنوان ناقل پیام و فکر در حال فعالیت هستند در این بین روحانیت اگر نتواند خود را با ابزار‌های روز هماهنگ کند یقینا در انتقال مفاهیم و اندیشه‌سازی از سایر تفکرات در دنیا عقب خواهد افتاد.
جا دارد این نکته کلیدی را که در صدر نوشتار از امام راحل آوردیم بار دیگر به خوانش گر محترم یاد آوری نماییم؛ امام خمینی در منشور روحانیت خطاب به روحانیت انقلابی می‌فرماید:

حوزه‌ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس‌العمل مناسب باشند. چه بسا شیوه‌های رایج اداره امور مردم در سال‌های آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علمای بزرگوار اسلام از هم‌اکنون باید برای این موضوع فکری کنند.

البته این قالب‌ها نیاز به شناخت آن‌ها دارد؛ بعضی از کاربران شبکه‌های مجازی گمان می‌کنند به صرف اینکه نحوه کار با این شبکه‌ها را بلد هستند، پس کنش‌گری به روزاند! در حالی که آشنایی با قالب‌های نوین صرفا به معنای داشتن دانش کاربری نیست بلکه فرد اگر بخواهد در فضای نوین اندیشه‌سازی کنشگری موفقی داشته باشد باید مؤلفه‌های حاکم بر این فضا اعم از جهان‌بینی، ماهیت، اصول حاکم و شیوه‌های صحیح کنشگری را بلد باشد، به عنوان مثال در فضایی مثل اینستاگرام که جهان‌بینی حاکم بر آن امانیستی است، کنش‌گر دینی اگر بخواهد نبض تفکر را بر اساس همان جهان‌بینی در دست بگیرد صرفا به عنوان یک امانیست می‌تواند فعالیت داشته باشد هر چند گزاره‌های استعمالی آن دینی باشد؛ اما اگر بتواند با شناخت از این فضا بدل توحیدی به پایه امانیستی آن بزند آنگاه یک کنش‌گر موفق در فضای اینستاگرام خواهد بود. برای پی بردن به این واقعیت کافی است تا اکانت توئیتری و یا اینستاگرامی بعضی از کنش‌گران دینی را در فضای مجازی مورد رصد قرار داده و سیر آن‌ها را تحلیل نمایید تا به صدق حدیث نگارنده واقف شوید.

نیاز سنجی

در مورد ارائه دین دو نظر در میان صاحب‌نظران وجود دارد عده از صاحب‌نظران معتقدند دین باید از توحید شروع شده و ارائه گردد و حالت ارائه دین افاضه از بالا به پائین باشد، این روش آن‌گونه که نشان داده است توان در اختیار گرفتن نبض تفکر در جامعه را ندارد؛ چراکه انسان‌ها بنده نیاز و احتیاج خود هستند و در این روش به نیاز جامعه توجهی نشده است؛ اما روش دوم روش از پائین به بالا است به این معنی که ابتدا جامعه مورد بررسی و نیازسنجی قرار می‌گیرد و سپس از بستر جامعه به سمت دین دست دراز می‌شود و آنچه که برای درمان درد‌ها لازم است از مجموعه دین در اختیار جامعه قرار می‌گیرد؛ این روش روشی است که توان در اختیار گرفتن نبض تفکر جامعه را دارد چرا که دین در این روش عینیت پیدا می‌کند و افراد جامعه ثمره زندگی دینی را احساس می‌کنند و اندیشه و قلب خود را در اختیار دین قرار می‌دهند. به صورت کلی از آنجا که سطح درک در جامعه متفاوت است عموم جامعه از دین انتزاعی گریزان هستند و آن را شعاری بیش نمی‌داند، اما وقتی نیاز خود را در دین پیدا کرد تمام وجود خود را در اختیار دین قرار می‌دهد. 

کنش گری به موقع

یکی از مسائلی که در عصر رسانه و ارتباطات باید به آن توجه کرد کنش گری به موقع و آنی در موضوعات و مسائل مستحدثه است در زمانه‌ای که از تولید فکر و یاخبر تا نشر آن، فاصله به اندازه فشار دادن یک کلید انتشار است نمی‌توان واکنش را به روز بعد و حتی ساعت بعد موکول کرد؛ در این دنیا کسی می‌تواند نبض تفکر جامعه را در اختیار بگیرد که بتواند بهترین کنش و یا واکنش را در کوتاه‌ترین مدت ممکن انجام دهد.

این کنش‌گری به عواملی بستگی دارد که اصلی‌ترین آن‌ها شناخت شرایط روز است. به عنوان مثال در زمانی که نهضت جنسی غرب توانسته است جوامع اسلامی را به انحطات اخلاقی بی سابقه‌ای برساند یک کنش‌گر دینی باید بتوان با رصد دقیق تحرکات فرهنگی دشمن بهترین تولیدات فرهنگی را در مقابله با این جریان به خرج دهد و یا در جنگ اقتصادی که امروز کشور درگیر آن است کسی می‌تواند نبض تفکر جامعه را در دست بگیرد که بتوان بهترین حرکت تقابلی با جنگ اقتصادی دشمن را طراحی کرده و نسبت به آن واکنش نشان دهد.

یک خلاء اساسی

امروزه رسانه به عنوان مهم‌ترین ابزار برای در اختیار گرفتن نبض تفکر جامعه شناخته می‌شود؛ اما متاسفانه رسانه در ابعاد چیستی، چرایی، چگونگی، و جهات مختلف آموزشی و کاربری در حوزه‌های علمیه مغفول واقع شده است و بزرگان حوزه هنوز آنگونه که باید به اهمیت رسانه واقف نشده‌اند و یا لا اقل تلاش کافی در این عرصه از خود بروز نداده‌اند. نبود دانش رسانه‌ای کافی در میان روحانیت و عدم توانمندی در طراحی و استفاده مناسب از شبکه‌های مجازی و رسانه‌های نوین باعث شده است تا این عرصه همچنان قتلگاه فکری و اخلاقی جامعه باشد و نبض تفکر جامعه را در اختیار بگیرد.

البته ممکن است خوانش‌گر محترم لیستی از سایت‌ها و رسانه‌های حوزوی را در ذهن خود ردیف کرده و آن را معیاری برای نقض ادعای نگارنده قلم‌داد نماید؛ اما پاسخ بسیار ساده است، ما آن زمانی می‌توانیم به موفقیت حوزه و روحانیت در تسخیر فکری جامعه توسط رسانه‌های روحانیت اذعان کنیم که در دنیای واقعی تاثیر عینی آن را مشاهده کنیم وگرنه صرف تاسیس سایت‌ها و شبکه‌ها، بدون دانش رسانه‌ای، روحانیت را به کنش‌گر دینی موفق در حوزه اندیشه سازی تبدیل نمی‌کند.

ختم کلام

ماحصل آنچه گذشت این است که در اختیار گرفتن نبض تفکر در جامعه به یک برنامه فعال نیاز دارد که در آن از عاطفه تا عقل جامعه توسط روحانیت در اختیار گرفته شود؛ چیزی که در بهترین حالت در این روزگار به یک دفاع منفعل تبدیل شده است؛ امروز حوزه‌های علمیه به جای هجمه به تفکرات غیر الهی منتظر است تا هجمه‌ای به ساحت دین صورت پذیرد و حوزه‌های علمیه درانفعال به آن هجمه واکنشی دفاعی از خود نشان بدهند و این یعنی نبض تفکر در جامعه در اختیار کسی غیر از روحانیت اصیل قرار گرفته است.

عبدالصالح شمس‌اللهی، خبرگزاری رسا

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی