لعن امام هادی(ع) بر صوفیه

امام هادی(ع) را باید «پرچمدار اندیشه و فرهنگ اسلامی» خواند چرا که در عصر ایشان مکاتب عقیدتى متعددى رواج یافته و نظریات کلامى فراوانى در جامعه اسلامى پدید آمد و اکثر مناظرات امام پیرامون موضوعات کلامى بوده و روایات متعددى از آن حضرت در این زمینه نقل شده که برترى مبانى اعتقادى شیعه را به روشنى ثابت مى‏کند.
 امام علی بن محمد(ع) معروف به هادی و نقی، دهمین امام شیعیان در سوم رجب و به قولی در 25 جمادی الآخر، در سامرا به شهادت رسید. درباره تاریخ تولد امام هادی(ع) اتفاق نظری میان مورخان و سیره نویسان نیست. برخی از آنان ، تاریخ تولد ایشان را نیمه ذی حجه و برخی دیگر دوم رجب و یا پنجم رجب ذکر کرده اند. همچنین درباره سال ولادت شان برخی سال 212 و برخی دیگر سال 214 قمری را بیان نمودند.
 


گذری بر شرایط تاریخی و فرهنگی حیات امام هادی(ع)
 
دوران امامت علی النقی(ع) به دلیل گسترش فرهنگی در گرایشهای اعتقادی و بحثهای علمی که از برخورد میان مکتبهای کلامی و تحولات فرهنگی مختلف ناشی شده بود، از ویژگی خاصی برخوردار است. در این دوران، مکتبهای عقیدتی گوناگونی چون "معتزله" و "اشاعره" گسترش یافته و پراکندگی آرای فراوانی در سطح فرهنگی جامعه پدید آمده بود. مباحثی کلان چون: جبر و تفویض، ممکن یا ناممکن بودن رؤیت خداوند، تجسیم و... افکار عمومی جامعه را دستخوش تاخت و تازهای فکری کرده بود.
 
سرچشمه این تحولات فکری در رویکرد دولت عباسی به مسائل علمی و فرهنگی و نیز هجوم فلسفه و کلام دیگر ملل به سوی جامعه مسلمانان خلاصه می شود. دستگاه حکومتی، کتابهای علمی دانشمندان ملل دیگر را به عربی ترجمه می کرد و در اختیار مسلمانان می گذاشت. این روند از زمان مأمون آغاز شد و به تدریج ادامه یافت و به اوج خود رسید.
 
در دوره عباسی کتابهای بسیاری از زبانهای یونانی، سریانی، هندی، نبطی و لاتین ترجمه گردید. عباسیان لحظه ای دانشمندان غیرمسلمان را از خود دور نمی کردند. متوکل و مهتدی، دانشمندان را بر تخت می نشاندند و با آنان شراب می نوشیدند و امیران و وزیران خود را در برابر آنها ایستاده نگه می داشتند؛ به گونه ای که هیچ بزرگی در مقابل آنها حق نشستن نداشت.
 
نزدیکی بیش از حد خلفا با غیرمسلمانان و احترام بیش از اندازه به آنها، عقاید شوم و ضد اسلامی حاکمان را به روشنی برملا می ساخت. به خوبی آشکار است که این احترام و صرف آن همه بودجه های هنگفت، صرفاً جهت دانش پروری و علم دوستی نبوده است. آنان با جمع آوری کتابهای علمی گوناگون جایگاهی مناسب را در گسترش مناظره های علمی فراهم آوردند و اهداف مشخص و از پیش تعیین شده ای را در این موضوع دنبال می کردند؛ البته آنچه از بررسی زندگی علمی امام هادی(ع) در مناظره های علمی به دست می آید، برتری مبانی اعتقادی شیعه را در این برهه از زمان آشکار می سازد.
 
تلاشهای گسترده امام هادی(ع)در زمینه های فرهنگی
 
پیدایش این همه آرا و نظرات گوناگون، سبب آشفتگی در اوضاع فرهنگی و اجتماعی گردید و حاصل این آشفتگی، در پیدایش گروه های گوناگونی چون: غلات، واقفیه، صوفیه و مجسّمه نمود یافت. حاکمیت نیز از این آشفتگی فرهنگی برای دستیابی به اهداف خود بهره می جست. در این میان، تیزبینی امام (ع) در شناخت خط توطئه و استحاله فرهنگی نقشه های دین‌ستیزانه آنان را آشکار ساخت. اگر چه مراقبت شدید از ایشان، اندکی آنان را در رسیدن به هدف ننگینشان یاری می داد و عدم دسترسی به امام (ع)، مشکلات جامعه اسلامی را افزون تر می کرد، اما آن حضرت با نهایت درایت، در خنثی کردن این توطئه ها کوشیدند.

یکی از پردامنه ترین تلاشهای امام هادی(ع) در دوران زندگی شان، فعالیت در زمینه های فرهنگی بود که مبارزه با گروههای منحرف عقیدتی همچون صوفیه، واقفیه و... بود. یکی از اندیشه های منحرفی که با رخنه در جامعه اسلامی، سبب بدنامی شیعه و تشویش افکار عمومی جامعه مسلمانان شد، "تصوف" بود.
 
صوفیه؛ یهودیان و نصرانیان امت اسلام/ لعن امام هادی(ع) بر صوفیه
 
صوفیان با نمایاندن چهره ای زاهد، عارف، خداپرست، بی میل به دنیا و پاک و منزه از پستیها و آلایشهای دنیایی در اماکن مقدسی چون مسجد پیامبر(ص) گرد هم می آمدند و به تلقین اذکار و اوراد با حالتی خاص می پرداختند؛ به گونه ای که مردم با دیدن حالت آنها می پنداشتند با پرهیزکارترین افراد روبه رو هستند و تحت تأثیر رفتارهای عوام فریبانه آنان قرار می گرفتند. امام هادی(ع) با واکنشهای به هنگام، این توطئه عقیدتی را خنثی ساخت.
 
در تاریخ نقل شده است؛ روزی امام هادی(ع) با گروهی از یاران خود در مسجد مقدس پیامبر(ص) نشسته بودند. گروهی از صوفیه وارد مسجد النبی(ص) شدند و گوشه ای از مسجد را برگزیده، دور هم حلقه زدند و با حالتی ویژه، مشغول تهلیل گردیدند. امام (ع) با دیدن اعمال فریب کارانه آنها، به یاران خود فرمودند: "به این جماعت حیله گر و دو رو توجهی نکنید. اینان همنشینان شیاطین و ویران کنندگان پایه های استوار دین اند. برای رسیدن به اهداف تن پرورانه و رفاه طلبانه خود، چهره ای زاهدانه از خود نشان می دهند و برای به دام انداختن مردم ساده دل، شب زنده داری می کنند.
 
به راستی که اینان مدتی را به گرسنگی سرمی کنند تا برای زین کردن، استری بیابند. اینها لا اله الاّ اللّه نمی گویند، مگر اینکه مردم را گول بزنند و کم نمی خورند، مگر اینکه بتوانند کاسه های بزرگ خود را پر سازند و دلهای ابلهان را به سوی خود جذب کنند. با مردم از دیدگاه و سلیقه خود درباره دوستی خدا سخن می گویند و آنان را رفته رفته و نهانی در چاه گمراهی که خود کنده اند، می اندازند.
 
همه این وردهایشان، سماع و کف زدنشان و ذکرهایی که می خوانند، آوازه خوانی است و جز ابلهان و نابخردان، کسی از آنان پیروی نمی کند و به سوی آنان گرایش نمی یابد. هر کس به دیدار آنها برود، چه در زمان زندگانی آنان و چه پس از مرگ آنها، گویی به زیارت شیطان و همه بت پرستان رفته است و هر کس هم به آنان کمک کند، مانند این است که به پلیدانی چون یزید و معاویه و ابوسفیان یاری رسانده است."
 
وقتی سخنان امام (ع) به اینجا رسید، یکی از حاضران با انگیزه ای که امام (ع) از آن آگاهی داشت، پرسشی مطرح کرد که سبب ناراحتی ایشان شد. او پرسید: "آیا این گفته ها در حالی است که آنان به حقوق شما اقرار داشته باشند؟"
 
امام (ع) با تندی به او نگریست و فرمود: "دست بردار از این پرسش! بدان که هر کس به حقوق ما اعتراف داشته باشد، هرگز این چنین مشمول نفرین و طعن و لعن ما نمی شود. آنان که این اعمال را انجام می دهند و به حقوق ما نیز اعتراف دارند، پست ترین طایفه صوفیان اند؛ چرا که تمامی صوفیان با ما مخالف اند و راهشان نیز از ما جداست. آنها یهودیان و نصرانیان امت اسلام اند. همین ها هستند که سعی در خاموش کردن نور الهی دارند؛ ولی خداوند نورش را بر همگان به طور کامل خواهد تاباند، هر چند که کافران ناخشنود باشند."
 
«واقفیه» از دیگر فرقه های دوران امام هادی(ع) بودند که امامت علی بن موسی الرضا(ع) را نپذیرفته و پس از شهادت پدر گرامی ایشان، امام موسی بن جعفر(ع) متوقف در ولایت پذییی ائمه شده و در امامت و رهبری جامعه دچار ایستایی شدند. آنان با انکار امامان پس از امام کاظم (ع) و موضع گیری در مقابل امامان، حتی مردم را از پیروی ایشان منع می کردند. امام هادی(ع) نیز برای اثبات جایگاه امامت و پیشوایی خود به آنان، دست به رویارویی فرهنگی زد و آنها را نیز بسان غلات و صوفیان، مشمول لعن و نفرین خود کرد تا آنان را به مردم بشناساند.
 
مناظره های علمی و اعتقادی
 
همانطور که پیش تر گفته شد، دولت عباسی همواره به دنبال برپایی جلسه های مناظره و گفتگوی علمی بود که برقراری این گونه جلسه ها در زمان مأمون عباسی به اوج خود رسید و این روند تا دوران امامت امام هادی(ع) نیز ادامه یافت. برپایی این مجالس هدفدار، برای درهم شکستن چهره علمی امامان و زیر سؤال بردن دانش و حتی امامت آنان تشکیل می شد. البته این کار نه تنها دشمنان را به مقصود خویش نمی رساند، بلکه موجب رسوایی و فضاحت آنها نیز می شد؛ چراکه بزرگ پیشوایان دانش و معرفت، از این فرصت برای روشن کردن اذهان عمومی ونشر فرهنگ اصیل اسلامی بهره برداری می کردند.
 
روزی متوکل عباسی برای این منظور، دو تن از دانشمندان به نامهای "یحیی بن اکثم" و "ابن سکّیت" را به خدمت خواند تا نشستی علمی با امام علی النقی(ع) ترتیب دهند. در نشستی که به این منظور ترتیب داده شده بود، متوکل از یحیی بن اکثم خواست تا پرسشهای خود را مطرح کند. او نیز کاغذی بیرون آورد که در آن پرسشهای پراکنده ای را مطرح کرده بود و پاسخ را از امام (ع) به طور مکتوب خواست.
 
پرسشهای او درباره تأویل و تفسیر برخی آیات قرآن، گواهی زن، احکام خنثی، دلیل بلند خواندن نماز صبح و مسائلی درباره عملکرد امیر مؤمنان علی(ع) بود. امام به پرسشهای وی پاسخ داد و افزون بر اثبات جایگاه علمی خود، 13 پرسش مشکل را برای شیعیان پاسخ گفت و به صورت غیرمستقیم، معارف واقعی اسلام را در اختیار خواهندگان قرار داد.
 
پاسخهای امام هادی(ع) آنچنان کوبنده و دقیق بود که یحیی بن اکثم در پایان این رویارویی، به متوکل گفت: "پس از این جلسه واین پرسشها، دیگر سزاوار نیست که از او درباره مسئله دیگری پرسش شود؛ زیرا هیچ مسئله ای پیچیده تر از اینها وجود ندارد و او از عهده پاسخگویی به همه آنها برآمد و آشکار شدن بیشتر مراتب علمی او، موجب تقویت شیعیان خواهد شد."
 
امام علی النقی(ع) و مکتب هاى کلامى‏
 
در عصر امام نقی (ع) مکاتب عقیدتى متعددى همچون «معتزله» و «اشاعره» رواج یافته و آرأ و نظریات کلامى فراوانى در جامعه اسلامى پدید آمده بود و بازار مباحثى همچون جبر، تفویض، امکان یا عدم امکان رؤیت خدا، جسمیت خدا، و امثال اینها بسیار داغ بود، از اینرو گاه امام در برابر سؤالهایى قرار مى‏گرفت که پیدا بود از این گونه آرأ و نظریات سرچشمه گرفته است.
 
نفوذ آرا و نظریات باطل از این راه در محافل شیعه، ضرورت هدایت و رهبرى فکرى شیعیان را از سوى امام شدت مى‏بخشید، از اینرو پیشواى دهم طى مناظرات و مکاتبات خود، بی پایگى مکاتب و آرا و نظریات باطل همچون جبرگرائى و جسمیت خدا و... را با استدلالهاى روشن و قاطع اثبات مى‏نمود و مکتب اصیل اسلام را پیراسته از هر گونه تحریف و تفکر باطل، به جامعه عرضه مى‏کرد، و این یکى از جلوه‏هاى عظمت علمى آن بزرگوار بود.
 
مطالعه و برسى حیات علمى امام نشان مى‏دهد که اکثر مناظرات امام هادی النقی(ع) پیرامون این گونه موضوعات کلامى بوده و روایات متعددى از آن حضرت در این زمینه نقل شده است که برترى مبانى اعتقادى شیعه را به روشنى ثابت مى‏کند. به عنوان نمونه مى‏توان از نامه مفصل امام(ع) یاد کرد که در پاسخ سؤال مردم اهواز درباره موضوع «جبر» و «تفویض» نگاشته و طى آن با بیان روشن و استلال قاطع، نظریه درست را که نه جبر است و نه تفویض، اثبات کرده است.

خرافه پرستی از جمله مباحثی است که موجب بدعتها در یک جامعه می شود و به همین دلیل ائمه معصومین(ع) در دوران حیات خویش نسبت به این مسائل واکنشهای هدایتگرانه داشتند از جمله امام هادی(ع) که به مبارزه فرهنگی با آن پرداخت.
 
پاسخگویی به مسائل فقهی
 
به دلیل جایگاه ویژه علمی و مرجعیت خاص امام هادی(ع) بسیاری از مسائل شرعی به ایشان بازگشت داده می شد.  ایشان بیشترین اهمیت را نسبت به نشر شریعت اسلامی و تبیین احکام الهی مبذول می داشتند. به عنوان نمونه، از امام (ع) درباره مصرف زکات پرسیدند. ایشان پس از بیان موارد مصرف آن، افزود: "به کسانی که قائل به جسم بودن خدا هستند، زکات ندهید و نماز نیز پشت سرشان نخوانید."
 
«حسن بن مصعب مدائنی» به امام هادی (ع)نامه ای می نویسد و نظر ایشان را درباره سجده بر شیشه جویا می شود. این در حالی بود که او و برخی دیگر می پنداشتند که هر چه از زمین باشد، سجده بر آن اشکال ندارد. امام در پاسخ وی گفت: شیشه از شن و نمک است و سجده بر آن جایز نیست.
 
همچنین «ریان بن صلت» از امام هادی(ع) درباره نماز با لباسی که از موی انسان تهیه شده باشد، می پرسد و امام (ع) به جواز آن فتوا می دهد. همچنین «علی بن مهزیار» از امام می پرسد: "آیا نماز شخصی که از هوش رفته است، قضا دارد یا نه؟" امام (ع) در پاسخ می فرماید: "او نه روزه اش را قضا می کند و نه نمازش را؛ زیرا هر چه را خداوند بر شخص غالب کرده، خود نیز پذیرنده عذر اوست."
 
«عباس بن هلال» از امام هادی(ع) درباره تفسیر آیه "اَللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ" پرسید و امام فرمود: "یعنی خداوند راهنمای در آسمانها و در زمین است. گفته اند: روزی متوکل عباسی بیمار شد و نذر کرد که اگر بهبود یابد، تعداد کثیری سکه طلا صدقه دهد. پس از مدتی بهبود یافت و خواست که نذر خود را ادا کند. از فقهای دربار خود پرسید که با توجه به این نذر چقدر باید صدقه بدهد و کلمه "کثیر" بر چند دلالت می کند. فتاوای بسیار و گوناگونی از فقهای دربار صادر شد و هیچ یک نتوانستند به درستی تعداد را مشخص کنند.
 
ناگزیر از امام هادی(ع)  کمک خواستند و امام فرمود: "باید 80 سکه زر بپردازی". این پاسخ شگفتی حاضران را برانگیخت و از امام(ع) خواستند که نظر خود را تشریح کند. امام فرمود: "خداوند در قرآن کریم می فرماید: "لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَواطِنَ کَثِیرَةٍ" یعنی خداوند شما (مسلمانان) را در موارد کثیر یاری فرمود." و همه خاندان روایت کرده اند که تعداد جنگها و سریه های زمان پیامبر اکرم (ص) 80 نبرد بوده است. متوکل حیرت زده شد و 10 هزار درهم برای امام (ع) فرستاد.
 
 تربیت شاگردان مکتب اهل بیت(ع)
 
گرچه عصر زندگى امام نقی(ع) عصر اختناق و استبداد بود اما امام(ع) براى فعالیت فرهنگى در سطح گسترده آزادى عمل نداشت و از این نظر فضاى جامعه با عصر امام باقر(ع) و به ویژه امام صادق(ع) تفاوت فراوان داشت؛ اما آن حضرت در همان شرائط نامساعد، علاوه بر فعالیتهاى فرهنگى از طریق مناظرات، مکاتبات، پاسخگویى به سؤالها و شبهات، و تبیین بینش درست در برابر مکاتب کلامى منحرف، راویان و محدثان و بزرگانى از شیعه را تربیت کرد و علوم و معارف اسلامى را به آنان آموزش داد و آنان این میراث بزرگ فرهنگى را به نسلهاى بعدى منتقل کردند.
 
شمار شاگردان آن امام همام را بالغ بر 185 تن بر شمرده اند که همگی از دانشمندان و بزرگان علمی روزگار خود به شمار می آمدند که از جمله می توان به فضل بن شاذان، حسین بن سعید اهوازی، ابوهاشم جعفری، ابن السّکیت اهوازی، حسن بن علی( نیای مادری "سید مرتضی")،عثمان بن سعید (نخستین نایب خاص امام زمان(عج) و از همه معروف تر عبد العظیم حسنی اشاره کرد که حضرت در  شأن او فرمود: "اگر قبر عبد العظیم حسنی را زیارت کنید، گویا قبر حسین بن علی(ع)را زیارت کرده اید."

 مبارزه با غُلات‏
 
از جمله گروههاى باطل و منحرفى که در دوران امامت امام نقی هادی(ع) فعال بودند، «گروه غلات» را باید نام برد که افکار و عقاید پوچ و منحط و بى اساسى داشتند و خود را شیعه وانمود مى‏کردند. آنان درباره امام غُلّو نموده و براى او مقام الوهیّت قائل مى‏شدند و گاهى نیز خود را منصوب از طرف امام قلمداد مى‏کردند و بدین وسیله موجبات بدنامى شیعیان را در میان فرقه‏هاى دیگر فراهم مى‏کردند. امام نقی(ع) از این گروه اظهار تبرى نموده با آنان مبارزه مى‏کرد و تلاش مى‏نمود که با طرد آنان، اجازه ندهد لکه ننگى بر دامن تشیع بنشیند.
 
امام دهم طى نامه‏ها و پاسخهایى که به سؤالات شیعیان در این باره مى‏داد، این گروه را منحرف و کافر معرفى مى‏کرد و به شیعیان توصیه مى‏نمود که از آنان دورى جویند.
 
امام در پاسخ یکى از شیعیان درباره «ابن حسکه» که از سردمداران غلات آن دوره بود درباره عقاید باطل او، چنین نوشت: «ابن حسکه - که لعنت خدا بر او باد - دروغ گفته است، من او را از دوستان و پیروان خود نمى‏دانم، او را چه شده است؟ خدا لعنتش کند! سوگند به خدا، پروردگار، محمد(ص) و پیامبران پیش از او را جز به آیین یکتا پرستى و امر به نماز و زکات و حج و ولایت نفرستاده و محم(ص) جز به سوى خداى یکتاى بى همتا دعوت نکرده است.
 
ما جانشینان او نیز بندگان خداییم و به او شرک نمى‏ورزیم. اگر او را اطاعت کنیم مشمول رحمت او خواهیم بود و چنانچه از فرمانش سرپیچى نماییم، گرفتار کیفرش خواهیم شد. ما بر خدا حجتى نداریم، بلکه خدا است که بر ما و بر تمامى آفریده هایش حجت دارد. من از کسى که چنین سخنانى مى‏گوید، بیزارى مى‏جویم و از چنین گفتارى به خدا پناه مى‏برم، شما نیز از آنان دورى گزینید و آنان را در فشار و سختى قرار دهید و چنانچه به یکى از آنها دسترسى پیدا کردید، سرش را با سنگ بشکنید.»
 
شهادت امام هادی (ع)
 
امام علی النقی(ع) با آنکه در سامرّا تحت کنترل و مراقبت قرار داشت، اما با وجود همه رنجها و محدودیتها هرگز به کمترین سازشى با ستمگران تن نداد. بدیهى است که شخصیت الهى و موقعیت اجتماعى امام و نیز مبارزه منفى و عدم همکارى او با خلفا، براى طاغوتهاى زمان هراس آور و غیر قابل تحمل بود، و پیوسته از این موضوع رنج مى‏بردند. سرانجام امام هادی(ع) در زمان «معتزّ»، مسموم گردید و در رجب سال 254 هجرى به شهادت رسید و در سامرّا در خانه خویش به خاک سپرده شد.
 
زیارت جامعه کبیره؛ یادگاری از امام هادی(ع)در زیارت ائمه اطهار
 
از امام علی النقی(ع) چند یادگاری همچون زیارت جامعه کبیره، زیارت غدیریه، دعای کوتاه در کنار قبر مبارک آن حضرت، نماز بالای سر در حرم حضرت رضا (ع) و تعقیبات نماز... به یادگار مانده است.
 
درباره زیارت جامعه کبیره که اقیانوسی مواج از معارف الهی و مضامین عالی مشتمل بر معرفی مقام ائمه علیهم السلام است؛ همین بس که به  تعبیر علامه مجلسی(ره) زیارت جامعه کبیره از نظر سند و روایت از صحیح‌ترین و قوی‌ترین زیارات ائمه(ع) است که در حرم هر یک از ائمه معصومین(ع) آن زیارت را می‌خوانیم.
 
 زیارت غدیریه نیز سندی بسیار معتبر دارد و روایتگران آن از بزرگان شیعه هستند، این زیارت مربوط به روز عید غدیری است که امام هادی (ع) در سفری که به اجبار متوکل از مدینه به سامرا داشتند، ایشان در نجف اشرف این زیارت را خطاب به قبر مطهر جدّ بزرگوارشان حضرت علی(ع) قرائت کردند.
 
این نکته قابل توجه است که « زیارت غدیریه» را به مانند «زیارت عاشورا» می‌توان هر روز خواند که محدث قمی این زیارت را به طور کامل در کتاب شریف «مفاتیح الجنان» آورده است.
 
همچنین امام هادی(ع) آنقدر برای زائران و دوستداران و شیعیان خیر می‌خواهند که فرمودند: از خدا خواسته‌ام که هر کس این دعا را در کنار قبر من بخواند ناامید برنگردد: « یا عُدَّتى عِنْدَ الْعَُدَدِ وَ یا رَجآئى وَالْمُعْتَمَدَ وَ یا کَهْفى وَالسَّنَدَ یا واحِدُ یا اَحَدُ وَ یا قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ اَسْئَلُکَ الّلهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِکَ وَلَمْ تَجْعَلْ فى خَلْقِکَ مِثْلَهُمْ اَحَداً صَلِّ عَلى جَماعَتِهِمْ وَافْعَلْ بى کَذا وَ کَذا ؛ اى ذخیره من در برابر ذخیره‌ها و اى امید من و تکیه‌گاهم و اى پناهگاه، و پشت و پناهم اى یگانه‌ یکتا و اى که درباره خود فرمودى: بگو خدا یکى است، از تو خواهم. خدایا به حق هر کس از آفریدگانت خلق کردى و هیچ کس را مانند آنها در میان آفریدگانت قرار ندادى درود فرست بر گروه آنها و درباره من چنین و چنان کن.(در اینجا حاجات خود را بگویید)»
 
امام علی النقی(ع) همچنین به پیروان اهل بیت(ع) که به زیارت حرم مطهر امام رضا(ع) مشرف می شوند نمازی را آموخته اند. ایشان فرمودند:« هر کس از خداوند حاجتی دارد پس قبر جدم حضرت رضا را در طوس زیارت کند و دو رکعت نماز نزد قبر او بگزارد و در قنوت نماز حاجتش را طلب کند. خداوند دعایش را اجابت می کند مگر اینکه در مورد گناه یا قطع رحم باشد.»
 
از «علی بن مهزیار» روایت شده که «محمدبن ابراهیم» به حضرت امام علی النقی (ع) نامه ای نوشت که اگر مصلحت می دانید به من دعایی تعلیم دهید که بعد از هر نماز بخوانم تا خداوند به سبب آن خیر دنیا و آخرت به من عنایت فرماید. امام هادی(ع) این دعا را آموزش دادند:«اَعُوذُ بِوَجْهِکَ الْکَریمِ وَ عِزَّتِکَ الَّتى لا تُرامُ وَ قُدْرَتِکَ الَّتى لا یَمْتَنِعُ مِنْها شَىْءٌ مِنْ شَرِّ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَ مِنْ شَرِّ الاَْوْجاعِ کُلِّها وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ؛ پناه برم به ذات بزرگوارت و به عزتت که مورد دستبرد نیست و قدرتت که چیزى از آن خوددارى نتواند، از شر دنیا و آخرت و از شر تمامى دردها و جنبش و نیروئى نیست جز به خداى والاى بزرگ.

 

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی