تحلیل حسین شریعتمداری از مذاکرات 1+5:چاره كار،توقف مذاكرات

ترجمه صريح و بيرون از تعارفات ديپلماتيك اظهارات مقامات امریکا و انگلیس كه كاترين اشتون نيز با ادبيات ديگري در اجلاس بغداد به آن اشاره داشته، آن است كه تحريم هاي ناشي از قطعنامه هاي شوراي امنيت به اين شورا مربوط است و تحريم هاي يكجانبه نيز به آمريكا مربوط مي شود!! كه بايد پرسيد: پس مذاكرات براي چيست؟

از اجلاس دو روزه بغداد و مذاكرات فشرده تيم هسته اي كشورمان با نمايندگان 1+5 اگرچه هنوز گزارش رسمي و اطلاعات دقيقي منتشر نشده است و طرفين درباره نتايج به دست آمده و يا بن بست هاي احتمالي به كلي گويي بسنده كرده اند ولي شواهد موجود و برخي از اظهارنظرهاي پيراموني حكايت از آن دارند كه آمريكا و متحدانش- مخصوصا انگليس- از اجلاس بغداد و پيش از آن، اسلامبول 2 و نيز مذاكرات بعدي در مسكو تامين نياز سياسي خود در شرايط بحران زده كنوني غرب را دنبال مي كنند تا آنجا كه مي توان گفت برخي از كشورهاي گروه 1+5 مذاكره را فقط براي مذاكره مي خواهند و نه حل مسائل فيمابين و يا ذوب شدن «يخ هاي مصنوعي» كه طي 10 سال گذشته در فضاي چالش هسته اي با ايران اسلامي پراكنده اند.

اگر ماجرا اينگونه باشد- كه شواهد نشان مي دهد اينگونه است- موافقت ايران با ادامه مذاكرات در مسكو و يا هر نقطه ديگر جهان نياز به بازنگري و تجديدنظر جدي دارد و بيم آن مي رود كه ادامه مذاكرات، دستكم بدون تنظيم و تدوين يك چارچوب كاري -MODALITY- و الزام طرفين به حركت در بستر آن، بازي در زمين دشمن باشد. چرا...؟!

1- گروه كشورهاي 1+5 و پيش از آن تروئيكاي اروپايي شامل فرانسه، آلمان وانگليس براي اولين بار بعد از نزديك به 10 سال چالش هسته اي با ايران- از سال 2003 تاكنون- در اجلاس «اسلامبول2» برخي از خطوط قبلا قرمز! اعلام شده خود را تغيير دادند. به عنوان مثال با اظهارنظرهايي محتاطانه و بعضا دوپهلو، غني سازي اورانيوم تا 5 درصد را بخشي از حق هسته اي ايران دانستند و خانم اشتون كه نمايندگي 1+5 را برعهده داشت، از هرگونه اظهارنظري كه فضاي تفاهم و همكاري را تحت تاثير قرار بدهد جلوگيري كرد تا آنجا كه يادداشت «ژاك اوديبر» نماينده فرانسه را كه به روند نرم نشست، اعتراض داشت با بي اعتنايي محسوس ناديده گرفت و نماينده روسيه كه ظاهرا از توافق قبلي همكاران آمريكايي و اروپايي خود بي خبر بود و در آغاز نشست، سازي ناسازگار با روند اجلاس كوك كرده بود! بعد از پايان جلسه در ملاقات با آقاي دكتر جليلي عذر تقصير آورده و اظهاراتش را تاكتيكي! دانست.

اين جا به جايي خطوط قرمز كه با توجه به مقاومت سرسختانه و پرصلابت ايران در مقابل باج خواهي و زورگويي غرب دور از انتظار به نظر نمي رسيد در محافل ديپلماتيك و از جمله در ايران اسلامي نشانه هايي از تغيير راهبردي- و نه تاكتيكي- آمريكا و متحدانش در برنامه هسته اي كشورمان ارزيابي شد و اين تلقي را در پي داشت كه 1+5 در اجلاس بغداد نيز روندي مشابه اجلاس اسلامبول2 را دنبال خواهد كرد.

2- درباره اهميت جابه جايي خطوط به اصطلاح قرمز! آمريكا و متحدانش در نشست اسلامبول2 بايد توجه داشت كه طي نزديك به 10 سال گذشته هرگاه حريف غربي بر ضرورت «اعتمادسازي» از جانب ايران تاكيد مي كرد، منظور و ترجمه اعلام شده آن، اين بود كه جمهوري اسلامي ايران تمامي فعاليت هسته اي خود را متوقف كند.

اين درخواست باج خواهانه در اجلاس 2004 لندن از سوي تروئيكاي اروپايي -انگليس، فرانسه و آلمان- با صراحت از تيم هسته اي وقت كشورمان خواسته شده بود! و در پي اعلام همين درخواست بود كه جمهوري اسلامي ايران فعاليت هاي هسته اي خود را كه بعد از اجلاس اكتبر 2003 تهران به حالت تعليق درآورده بود با فعال كردن كارخانه UCF اصفهان -تبديل كيك زرد به هگزا فلوئور اورانيوم UF6- از سرگرفت.

بعد از اين اقدام كه به درستي نشان دهنده بي اعتمادي به حريف و ترفند فريب غرب در مذاكرات بود، آمريكا و متحدانش پرونده هسته اي ايران را برخلاف نص صريح بند «C» از ماده 13 اساسنامه آژانس به شوراي امنيت سازمان ملل فرستادند.

3- اجلاس بغداد با خوش بيني ياد شده و برگرفته از اجلاس اسلامبول 2 برگزار شد و هر چند كه طرفين با تفاوتي كم و بيش از كليات آن ابراز رضايت كرده اند ولي شواهد و قرائن موجود و اظهارنظر برخي از ديپلمات هاي حاضر در اجلاس و مقامات عالي رتبه كشورهاي متبوع آنها حكايت از آن دارد كه؛ آمريكا و اعضاي اروپايي گروه 1+5 علي رغم تظاهر به همكاري و حركت در بستر NPT و پادمان هاي مربوطه كه در اجلاس اسلامبول2 وعده داده بودند، بار ديگر درخواست هاي غيرقانوني و باج خواهانه پيشين را- اين دفعه با ادبياتي تقريبا متفاوت- مطرح كرده اند و در سوي ديگر، تيم هسته اي جمهوري اسلامي ايران با صلابت مثال زدني و درخور تحسين و با ارائه دلايل و اسناد مستحكم فني و حقوقي بر حقوق و بايسته هاي هسته اي ايران اسلامي تاكيد ورزيده و كمترين اجازه باج خواهي به حريف نداده است.

4- يكي از اصلي ترين مباحث مطرح شده در اجلاس- به قول دكتر جليلي، ناتمام مانده- بغداد كه طرفين با ادبياتي متفاوت به آن پرداخته اند بحث درباره غني سازي 20 درصدي اورانيوم بوده است.

خانم كاترين اشتون مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا كه مديريت -ظاهري- نشست را برعهده دارد بعد از پايان اجلاس به خبرنگاران مي گويد؛ «ما درباره غني سازي 20 درصدي مذاكره كرديم و البته حالا نمي خواهم دراين زمينه وارد جزئيات شوم». اما برخي ديگر از ديپلمات هاي آمريكايي و اروپايي مرتبط با 1+5 دراين باره توضيح بيشتري داده اند كه روزنامه آمريكايي «لس آنجلس تايمز» و روزنامه انگليسي «ديلي تلگراف» در شماره ديروز خود به آن اشاره كرده اند.

روزنامه لس آنجلس تايمز به نقل از «ديپلمات هاي دست اندركار مذاكرات بغداد» مي نويسد؛ «گروه 1+5 خواستار توقف غني سازي 20درصدي اورانيوم از سوي ايران شده و در مقابل اعلام كرده است كه چنانچه ايران با اين پيشنهاد موافقت كند، 1+5 سوخت راكتور تحقيقاتي تهران را تامين خواهد كرد»

روزنامه انگليسي ديلي تلگراف خبري با همين مضمون را از قول ديپلمات ها نقل مي كند با اين تفاوت كه مي نويسد «چنانچه ايران غني سازي 20 درصد را متوقف كند كشورهاي 1+5 راههاي تامين سوخت راكتور تهران را تسهيل- و نه تامين- خواهند كرد»!

اين پيشنهاد در حالي ارائه مي شود كه پيش از اين، جمهوري اسلامي ايران خواستار خريد اورانيوم 20درصد غني شده براي تامين سوخت راكتور تهران بود ولي گروه 1+5 از آن امتناع كرد و دانشمندان هسته اي كشورمان براي تامين نياز دارويي بيماران خاص ناچار به توليد اورانيوم 20 درصدي شدند.

اكنون بايد از 1+5 پرسيد؛ آيا معاهده NPT و پادمان هاي مربوطه توليد اورانيوم 20 درصدي را براي كشورهاي عضو ممنوع كرده است؟

پاسخ اين سوال منفي است. جالب -بخوانيد تأسف آور و نشانه پررويي- آن كه كشورهاي 1+5 توقف توليد اورانيوم 20 درصدي را گامي از سوي ايران در راستاي «اعتمادسازي»! مي دانند كه نيازي به گام متقابل ندارد!

به بيان ديگر؛ ايران اورانيوم 20 درصدي كه خود توليد كرده است را به حريف واگذار كند و آنها در قبال اين اقدام، راههاي خريد دوباره آن را براي ايران تسهيل كنند! مسخره نيست؟!

اين درخواست به اندازه اي مضحك است كه داد روزنامه آمريكايي كريستين ساينس مانيتور را نيز درآورده و مي نويسد؛ «اميدي به پيشرفت در مذاكرات بغداد ديده نمي شود» و توضيح مي دهد كه؛ «كشورهاي غربي فهرستي از درخواست هاي خود را به ايران ارائه كرده اند ولي در مقابل حاضر به دادن هيچ امتيازي نيستند و درباره كاهش تحريم ها هيچ تعهدي نمي دهند»!

5- بخش ديگري از مذاكرات بغداد كه از سوي ديپلمات هاي غربي به بيرون درز كرده و بعضا با صراحت از جانب مقامات بلندپايه كشورهاي متبوع آنها مطرح شده است را مي توان در اظهارنظرهاي جداگانه خانم «هيلاري كلينتون» وزيرخارجه آمريكا و «ويليام هيگ» وزير خارجه انگليس، ديد؛

كلينتون مي گويد؛ «واشنگتن در تلاش است تا ضمن حفظ فشار بر ايران، در مذاكرات ژوئن اختلافات هسته اي خود با اين كشور را كاهش دهد»! و ويليام هيگ نيز اظهاراتي مشابه خانم كلينتون دارد.

ترجمه صريح تر و بيرون از تعارفات ديپلماتيك اين اظهارات كه كاترين اشتون نيز با ادبيات ديگري در اجلاس بغداد به آن اشاره داشته، آن است كه تحريم هاي ناشي از قطعنامه هاي شوراي امنيت به اين شورا مربوط است و در حوزه مذاكرات نيست و تحريم هاي يكجانبه نيز به آمريكا مربوط مي شود و بيرون از محدوده مذاكرات است!! كه بايد پرسيد؛ پس مذاكرات براي چيست و ايران چه نيازي به اين مذاكرات دارد كه ناچار به شركت در آن باشد؟!

6- گروه 1+5 آشكارا از تن دادن به يك چارچوب كاري براي مذاكرات - مداليته- طفره مي رود، زيرا اين چارچوب در صورت تدوين كه تيم هسته اي كشورمان با هوشمندي اصرار بر آن دارد، مذاكرات را در بستري تعريف شده پيش مي برد. توضيح آن كه مداليته در فرهنگ سياسي و روند شناخته شده مذاكرات از دو ويژگي تعيين كننده برخوردار است.

اول اين كه در مقابل هر گام يكي از طرفين مذاكره، ما به ازاء و گام متقابل را تعريف مي كند و دوم آن كه هدف نهايي يعني فرآيند مذاكرات را به وضوح روشن كرده و آدرس مي دهد.

1+5 اما از آنجا كه مذاكره را فقط براي مذاكره مي خواهد تاكنون به تدوين مداليته كه قانون شناخته شده مذاكرات است تن نداده است. گفتني است كه از اجلاس اكتبر 2003 تهران تا اجلاس لندن، مذاكرات ايران و غرب تابع هيچ چارچوب تعريف شده اي نبود و به همين علت، حريف غربي هر بار، ساز جديدي كوك مي كرد (فقدان تعريف گام هاي متقابل) و در حالي كه موضوع مذاكرات حل مسائل فيمابين بود، در اجلاس لندن با صراحت اعلام كرد مطمئن ترين تضمين ايران، آن است كه به طور كامل از فعاليت هسته اي دست بردارد (فقدان تعريف مشخصي از هدف نهايي و فرآيند).

7- و اما چرا آمريكا و متحدانش، مذاكره را فقط براي مذاكره مي خواهند؟ پرسشي است كه پاسخ آن در اين محدوده نمي گنجد و نوشته جداگانه اي مي طلبد و در اين وجيزه تنها مي توان به نياز آمريكا و متحدانش براي كنترل قيمت نفت، پيشگيري از ورود شوك ويرانگر به اقتصاد در حال سقوط غرب، يافتن راهي براي برون رفت و يا كاستن از آسيب جدي و شوك سنگيني كه انقلاب هاي اسلامي منطقه و از دست رفتن عقبه استراتژيك آمريكا و متحدانش در پي داشته است، انتخابات ماه نوامبر رياست جمهوري آمريكا و... اشاره كرد.

8- و بالاخره، با اين روال كه فقط به بخشي از آن اشاره شد، از هم اكنون مي توان حدس زد كه مذاكرات مسكو نيز، دستاوردي به دنبال نخواهد داشت و اگر قرار باشد مذاكرات در اين بستر صورت پذيرد- كه شواهد اينگونه نشان مي دهند- حضور ما در مذاكرات مسكو، تامين نياز دشمن به «مذاكره» است و بهتر آن كه در مذاكرات بعدي- چه مسكو و چه هر نقطه ديگر- شركت نكنيم.

در اين باره، باز هم خواهيم نوشت.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی