توهم عربستان برای رهبری منطقه

به گزارش مهر، تحولات و بیداری اسلامی در جهان عرب که با خود سوزی یک جوان تونسی آغاز شد تحولی بسیار بزرگ در جهان اسلام، منطقه و جامعه جهانی بود. این اتفاق گرچه در ابتدا یک حرکت ساده اعتراضی به نظر می رسید اما یکی از مهمترین تحولات تاریخ جهان اسلام را رقم زد و قدرتهایی که برای چند دهه حاکمیتی بلامنازع بر مسلمانان داشتند به دور انداخت.

این مقوله بر آن نیست تا بار دیگر بیداری اسلامی را بازخوانی کند، بلکه بر آن است تا صف بندی های پس از این تحول مهم را مورد ارزیابی قرار دهد. صف بندی هایی که در نهایت سبب شده و یا سبب خواهد شد قدرتهای منطقه ای به نوعی در سیاست های خود بازنگری کنند و ایران به عنوان یک بازیگر مهم منطقه ای بدون شک تاثیرات مستقیمی بر این صف بندی می گذارد و از آن تاثیر نیز می پذیرد.

خاورمیانه منطقه ای است که در آن کشورهای اسلامی در قالب جهان عربی و غیرعربی تقسیم بندی می شوند. بیداری اسلامی نیز تحولی بود که در "شق‌عربی" این اجتماع اسلامی رخ داد، اما قطعاً تاثیرات مهمی بر "شق غیرعربی" نیز خواهد داشت. خاورمیانه عربی از گذشته ای دیر باز شامل چهار ضلع عراق، مصر، سوریه، و عربستان سعودی بوده و هر اتفاقی که در این منطقه رخ داده بدون مشارکت یا دخالت این چهار کشور نبوده است.

تلاشهای زیادی دریکی دو دهه گذشته برای تغییر این روند وجود داشته که این تلاشها در دو قالب درون و بیرونی منطقه ای بوده است.

قالب بیرونی تغییرات عمدتاً از اندیشکده های غربی نشات می گرفت که ازآن به خاورمیانه جدید در دوره اول ریاست جمهوری جمهوری بوش یاد می شد. اما این روند حرکتی به دلیل پیروزی دموکراتیک حماس در نوار غزه، که مورد پذیرش آمریکا قرار نگرفت، ناکام ماند. در عین حال تلاش هایی از ابعاد گوناگون صورت گرفت. تحریم عراق یکی از مهمترین این حرکت ها بود. این اقدام سبب شد تا عراق از گردونه چهار ضلع قدرت جهان عربی خارج شود و پس از ۱۰ سال تحریم و حمله نظامی، این کشور به طوری کلی از کشورهایی که در کانون قدرت منطقه ای حرفی برای گفتن داشتند، خارج شد.

وضعیت به همین منوال ادامه پیدا کرد تا در "قالب درونی"، بیداری اسلامی همه چیز را تغییر داد. این حرکت ها گرچه کاملاً مردمی بودند اما هرحرکت انقلابی از سوی توده ها سهم هایی هم برای قدرتها می تواند ببار آورد. لذا بیداری اسلامی هم از این قاعده مستثنی نماند.

با خروج عراق هرم قدرت درجهان عربی از شکل چهار ضلعی به سه ضلعی ومثلث قدرت تبدیل شد. گرچه پس از سال ۲۰۰۰ مصر تاثیر گذاری خود را در جهان عربی از دست داده بود و این ضعف در گفتگوهای صلح خاورمیانه بین اسرائیلی ها و فلسطینی ها کاملاً عیان بود اما بیداری اسلامی آخرین میخ را بر تابوت رژیم مرده این کشور کوبید و قاهره کاملاً از گردونه قدرتهای عربی خارج شد.

با این روند عربستان سعودی هم "احساس خطر" کرد و هم "شعف پنهانی" به این کشور دست داد. احساس خطر از اینکه ممکن است بیداری اسلامی به این کشور و یا متحدین نزدیک آن هم سرایت کند اما احساس شعف از اینکه این کشور در کنار سوریه بعنوان خط قدرت در جهان عرب باقی می ماند و به دلیل مشکلاتی که سوریه، به زعم ریاض می توانست در برابر حرکت های مردمی داشته باشد، ریاض علناً داعیه رهبری جهان عرب را در سر پروراند.

به همین دلیل بود که ریاض در حرکتی حساب شده با کمک قطر و آمریکا و اسرائیل بر آن شد تا با کمک به مخالفین سوریه حرکتی هماهنگ را پی ریزی کرده تا بتواند با خارج کردن این کشور از گردونه قدرت عربی خود را تنها قدرت بلامنازع در جهان عرب معرفی کند. اما این اقدام و تصور در عربستان می توانست پیامد دیگری نیز داشته باشد و آن این است که این کشور باید با یک قدرت منطقه ای در بیرون "گود عربی" دست و پنجه نرم کند و آن ایران است. بر همین اساس و پیش بینی است که رژیم حاکم بر ریاض تلاش های خود را برای فشار بر سوریه افزایش داده تا بتواند با فشار بر متحدین ایران، جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار دهد.

امروز عربستان ایران را تنها قدرت چالشگر در منطقه برای توسعه طلبی و هژمونی منطقه ای خود می داند و تلاش های این کشور برای حرکت از قدرت خطی و کنار گذاردن سوریه به قدرت نقطه ای در همین راستا تلقی می شود.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی