ظهور پدیده مُرسی در تهران/ نام بردن از خلفای دوم و سوم اهل سنت در آغاز سخنراني
مهدی محمدی در سرمقاله امروز "وطن امروز" نوشته است:
تلاش برای تبدیل کردن محمد مرسی به «حاشیه» و «جنجال» در تهران، از یک هفته قبل شروع شد، یعنی زمانی که آمریکاییها و صهیونیستها دریافتند نه با تهدید و با هیچ ابزار دیگری قادر به منصرف کردن او از سفر به ایران نیستند. در تهران، حقیقت این است که مرسی به مثابه یک پدیده ظهور کرد به گونهای که از این پس، هر تحرک دیپلماتیک دیگری از جانب وی بر مبنای آنچه در تهران گفت، تفسیر خواهد شد. تهران نقطه آغاز آن چیزی است که میتوان آن را «چهره بینالمللی محمد مرسی» خواند.
کدام تفسیر درست است: مرسی تا آنجا که به ایران مربوط است به مثابه یک دوست ظهور کرد یا دشمن؟ تهدید یا فرصت؟
چند نکته مهم در اینجا هست:
1- مرسی در تهران از دولت سوریه انتقاد و از مخالفان آن حمایت کرد. لحن او در این باره هیچ ابهامی نداشت. با این حال سوال این است که آیا این اتفاق غیرمنتظرهای بود و آیا ما در ایران باید غافلگیر میشدیم وقتی او به بشار اسد حمله کرد؟ هیچکس در تهران انتظار نداشت مرسی از اسد دفاع کند. اساسا هدف آنها که محمد مرسی را به ایران دعوت کردند این نبود که او یک شبه دگرگون شود و به مدافع سینهچاک دولت اسد تبدیل شود، بلکه هدف این بود که موضع محمد مرسی درباره اسرائیل معلوم شود که این امر به صریحترین وجه ممکن رخ داد آنجا که مرسی از وحدت فلسطینیها، ضرورت مقاومت و ضرورت تاسیس کشور مستقل فلسطینی دفاع کرد. آنچه از دیروز سانسور شده موضع مرسی درباره اسرائیل است که باعث شده نتانیاهو و دوستانش همچون اسپند بر آتش بالا و پایین بپرند و به زمین و زمان بد و بیراه بگویند. اگر مرسی درباره اسرائیل راست بگوید- که همه اطلاعات نشان میهد همینطور است- آن وقت خود او بزودی به این نتیجه خواهد رسید که در سوریه حتی اگر اسد برود صهیونیستها اجازه نخواهند داد اخوانالمسلمین بر سر کار بیاید و برای مصر که بر دروازه محور مقاومت ایستاده بهتر آن است که در سوریه کسی مانند اسد روی کار باشد نه کسانی که حقوق ماهانه خود را از تلآویو میگیرند.
2- مرسی در آغاز سخنان خود در ابتکاری خلاف عادت از خلفای دوم و سوم برادران اهل سنت نام برد و نام آنها را در کنار نام امیرالمومنین نشاند. از روز پنجشنبه تا به حال، کسانی بانگ برداشتهاند که رئیسجمهور مصر در بزرگترین کشور شیعه جهان از خلفای اهل سنت نام برده است. واقعا کدام جنبه قضیه میچربد؟ و چگونه باید به این مساله نگریست.
اولا مرسی با این نوع سخن گفتن دقیقا بر خلاف آنچه بیبیسی از دیروز درصدد القای آن است نشان داد به دنبال وحدت شیعه و سنی است نه جنگ شیعه و سنی. هیچ کسی این ادبیات را که او از آن استفاده کرد، به کار نمیبرد. مرسی نشان داد چنانکه سنت مردم مصر است ارادتی عمیق به امیرالمومنین دارد و بیان علنی این ارادت حکایت از آن داشت که او در دام طایفهگری سعودی در جهان اسلام نخواهد افتاد.
ثانیا، مرسی با این ادبیات نشان داد کابوس آمریکاییها محقق شده و یک اسلامگرای معتقد به دخالت شریعت در سیاست در مصر روی کار آمده است. مصر این ظرفیت را دارد که چند دهه تلاش آمریکاییها برای روی کار آوردن حکومتهای سکولار در دنیای اهل سنت را بر باد دهد و موج جدیدی از تشکیل حکومتهای دینی را کلید بزند. سخنرانی او در تهران مملو از کدهایی بود که صحت این تحلیل را ثابت میکند. آنچه باید شاخص ارزیابی پدیده مرسی قرار گیرد، موضع او درباره سوریه نیست بلکه پرهیزی است که افتادن در دام طایفهگری دارد، ارادتی که به اهلبیت میورزد، دشمنی که با اسرائیل آغاز کرده و فاصلهای که از دوران سیاه مبارک گرفته است.
3- مهمتر از همه اینها، جملات مرسی درباره ایران است که سانسور شد. مرسی ایران را کشور دوست و برادر و «شریک استراتژیک» مصر خواند، تاکید کرد درباره مسائل مختلف منطقه از جمله مساله سوریه هیچ راهحلی که ایران بخشی از آن نباشد کارآمد نخواهد شد و وزیر خارجهاش هم اعلام کرد رئیسجمهور مصر درصدد ارتقای روابط با ایران است. این موارد به این معناست که منطقه بزودی یک تغییر ژئوپلتیک عمیق را تجربه خواهد کرد که در آن محوری قدرتمند شرق و غرب جهان اسلام را به هم وصل میکند. هرچه منازعه راهبردی اسرائیل- مصر عمیقتر شود، این محور قدرت بیشتری خواهد یافت تا جایی که میتوان حدس زد بزودی کابوسی برای اسرائیل شکل خواهد گرفت که از 1948 به این سو بیسابقه بوده است.
ارسال کردن دیدگاه جدید