افشاگري دوم: مشایی شخصيتي که در هيچ قابي نمي گنجد!(حجت الاسلام قاسم روانبخش)

وي بارها و در مجامع مختلف اظهار مي دارد: "جرأت نداريد حرف دلتان را بزنيد لذا به من مي تازيد... آن ها گفته اند چون نمي شود با رئيس جمهور در افتاد اگر مشايي را بزنيم خود به خود به رئيس جمهور هم ضربه زده ايم" (در بازديد خبرگزاري ايرنا 21/ مرداد 89) اين اظهارات نشانه آن است که مشايي معتقد است که دکتر احمدي نژاد در او خلاصه شده و به همين دليل هر کس او را نقد کند رئيس جمهور را نقد کرده است! او در اين خود بزرگ بيني تا آن اندازه پيش رفته است که در سايت شخصي اش از زبان برخي نويسندگان مي نويسد "داستان پرغصه قصه مشايي را بايد در واكاوي گفتمان وي جستجو نمود. گويا افكار متحجر و پوسيده برخي سياست پيشگان ايراني را تاب انديشه هاي ناب اسلامي و ايراني نيست كه اين‌گونه بي محابا به خروش آمده و فرياد مي كشند. كار شايعه سازي و هوچي گري آن ها چنان شتاب روزافزون گرفته كه برخي همراهان ناهمراه به جاي نقد مستند و مستدل افكار و عقايد و ارائه گفتمان ديني – فرهنگي، با استفاده از ابزارها و ترفندهاي رسانه اي جسم و روح مجاهدي را كه همه آرزويش ظهور حضرت ولي عصر (عج) است، نشانه رفته اند. هر چند كه مي دانم همه اين مانع‌سازي ها تنها عزم مشايي را براي دستيابي به اهداف فرهنگي انقلاب جزم تر مي كند. چون مشايي مردي است كه تصميم گرفته براي هميشه بزرگ بماند و اين نكته اي است كه او از طريق تهذيب نفس و صفاي باطن و پيراستن باطن از هر آن‌چه سد راه «حق» باشد و سر فرود نياوردن به دنيا حاصل كرده است. مشايي شاگرد مكتب امام حسين (ع) است و نخستين شرط مكتب حسين آزادگي و حريت است"(سايت مشايي به نقل از سايت yaranekhorshid.ir 23دي 1388نويسنده علي مؤمني)

نويسنده در بخش ديگري ضمن انتقاد شديد از منتقدان مشايي آورده است "آن‌چه كه در اين حوزه بيش از ديگر ابعاد ترور سياسي و شخصيتي مشايي جلوه مي‌نمايد، نگرش تك بعدي منتقدان به رحيم مشايي است. حال آن‌كه به گواهي گفتار و پندار و رفتار مشايي، ابعاد فرهنگي شخصيت وي بسيار پررنگ‌تر از ديگر ابعاد او بوده و اصولاً نگرش مشايي به اجتماع و جامعه، ريشه در فرهنگ و هنر دارد "سپس در تعريف و تمجيد از مشايي او را در حد يک ايدئولوگ نظام بالا مي برد و مي نويسد" موضع گيري هاي سياستمدارانه و مدبرانه رحيم مشايي و ارائه مانيفست هاي برتر و تأثيرگذار در خط مشي سياسي دولت نهم از رحيم مشايي مردي براي تمام فصول ساخت و او را در زمره سياستمداراني چند بعدي قرار داد که حضور و فعاليتشان براي ملت و کشور خير و برکت به همراه دارد.

تأثيرگذاري رحيم مشايي در دولت نهم و دهم منجر شده است که منتقدان دکتر احمدي نژاد نوک پيکان انتقادات غير منصفانه و تخريب‌هاي خود را به سوي "مهندس اسفنديار رحيم مشايي" نشانه رفته و بدون ادله و برهان و بر اساس روش‌هاي سوخته عمليات رواني، نقد و راه‌هاي توهين آميزي را متوجه مشاور رئيس جمهور کنند." وي سپس ادامه مي‌دهد: "اصولاً اين شخص و شخصيتش در هيچ قابي نمي گنجد."

مشايي سيبل جريان «نه احمدي نژاد» است.

به جرأت مي توان گفت كه مشايي با قرار گرفتن در كنار احمدي نژاد خود را سيبل جريان «نه احمدي نژاد» قرار داده است. وي در ادامه دليل رويکرد مردم و انتخاب احمدي نژاد را از ميان دو جريان حاکم اصلاح طلبي و اصول گرايي را حضور مشايي در کنار دکتر احمدي نژاد ذکر مي کند و ادامه مي دهد: "از همان ابتداي امر كه احمدي نژاد بدون اعتنا به مصوبه مجمع اصولگرايان وارد گود سياست شد، مشخص بود كه در چينش نيروهاي اين اردوگاه تحولات عميقي به نفع اين جريان هويدا شده است. همان روزها او و ياران نزديكش همچون مشايي سوداي خلق جرياني مستقل از چپ و راست كشور را در سر مي پروراندند، اما اين چيزي نبود كه به مذاق اصولگران و اصلاح طلبان خوشامد باشد. چون همان زمان نام سياستمداران به مراتب مشهورتري از احمدي نژاد به چشم مي خورد كه رؤياي فتح پاستور را داشتند. اما به يكباره گفتمان سومي از دل دو جريان اصيل و اصلي سياسي کشور يعني اصلاحات و اصولگرايي رشد کرده و سمبل جريان نويني در سياست ايران شد. اين جريان بعدها مزد تفكرات خود را از ملت گرفت و احمدي نژاد را عازم پاستور كرد. در واقع انتخاب احمدي نژاد پيشرفت در راهي است که او و يارانش چون مشايي پايه گذارش بودند. يعني مقابله با اشرافيگري‌، مقابله با فاصله طبقاتي هاي شديد، مقابله با فساد اقتصادي و فرياد زدن دردي كه مدت هاي مديد در گلوي مردم مانده بود." وي سرانجام بر اين تحليل دروغ و خلاف واقع حکمت نقد بر مشايي را باز کرده و نوشته است "طبيعي بود كه در اين راستا ياران نزديك احمدي نژاد سيبل اردوگاه چپ و راست قرار مي گرفتند كه گرفتند. اما آن‌ها جوانمردانه در اين آرايش سياسي صبر كردند، چون به صبح صادق اعتماد داشتند. رئيس جمهور نيز با حمايت هاي خود نشان داد كه مي‌خواهد آرايش فعلي نيروهاي سياسي را به هم بزند. به عنوان نمونه موضع گيري هاي سياستمدارانه رحيم مشايي و ارائه مانيفست هاي برتر و تأثير گذار در خط مشي سياسي دولت نهم و اكنون دهم همواره با حمايت عالي ترين مقام اجرايي همراه بوده است. اين نكته همواره در كنار جسارت بيان، ارائه طرح ها و ايده هاي نو و توانمندي‌هاي مديريتي مشايي همواره براي طيف جوان كشور جالب توجه بوده است." نويسنده در پايان خطاب به مخاطبان خود مي‌نويسد:

"به راستي آيا وقت آن نرسيده است كه با كمي تأمل در تاريخ قدر بزرگاني مثل مشايي بيش از گذشته دانسته شود ؟؟؟"( سايت شخصي مشايي)

مشايي بر اساس اين خود بزرگ بيني در مراسم ثبت ميراث معنوي نيمه شعبان اظهار مي دارد "اين حرف‌هايي كه بنده مي‌زنم عين آموزه‌هاي ديني است هر كسي شك دارد براي بحث 100 ساعته آماده هستم صدا كنيد بگوييد مشايي چه مي‌گويي؟ تا بگويم تو هم لذت مي‌بري، اين عين آموزه‌هاي دين است." (سايت مشايي30 مرداد 1387)

و بر همان اساس، خود را در قله کمال و معرفت مي‌بيند به طوري که انتقاد بزرگان حوزه علميه و کارشناسان دين را سطحي نگري دانسته مي گويد: "برخورد سطحي، چکشي و غير عادلانه از سوي برخي انديشمندان و فعالان حوزه دين با مباحث مطرح شده موجب تأسف است و باعث نهادينه شدن يک رفتار غلط در سطح عموم جامعه مي شود."!! (سايت استقامت به نقل از گزارش دفتر رئيس جمهور در ديدار با تعدادي از دانشجويان) و باز هم بر اساس اين توهم، وقتي يکي از مراجع تقليد از او مي خواهد که حرف نزند مي گويد "به من گفته اند که حرف نزنم هر چند که احترام آنان واجب است اما ديدم اوجب اين است که حرف بزنم" (استقامت به نقل از خبر گزاري فارس، همان تاريخ) فراموش نمي کنيم زماني را که امام ره با آن همه دانش و جايگاه لب به سخن مي گشود خود را از شهيد فهميده کوچک‌تر مي دانست و مي فرمود: "رهبرم‌ آن طفل دوازده ساله‏اى است كه با قلب كوچك خودكه ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگ‌تر است، با نارنجك خود را زيرتانك دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نيز شربت شهادت نوشيد."

خداوندا! من از پيش‌گاه مقدس تو عذر مى‏خواهم كه کودکان و جوانان عزيز ما خود را فدا كنند و ما بهره‌كشى نماييم" (‌صحيفه نور، ج‏14، ص74) و زماني که فخر‌الدين حجازي در ديدار اقشار مختلف با معظم له به تعريف و تمجيد از ايشان پرداخت، خطاب به وي فرمود بنشين مي‌ترسم باورم بيايد. ا‌مام که رهبري جهان اسلام را بر عهده داشت مي فرمود "اگر به من بگويند خدمتگزار، بهتر از اين است كه بگويند رهبر. رهبرى مطرح نيست، خدمتگزارى مطرح است. اسلام، ما را موظف كرد‌ه كه خدمت بكنيم‏" (صحيفه نور، ج‏10، ص464)

به‌راستي آيا تا کنون ديده ايد شخصيتي مثل امام ره، علامه طباطبايي، شهيد مطهري، آيت الله مصباح و... ادعا کند که آن چه ر‌ا که من مي گويم عين آموزه هاي دين است؟ به نظر مي رسد مشايي با مدرک مهندسي و با مطالعه چند کتاب ديني و چند سخنراني در مجامع مختلف دچار يک نوع توهم‌ شده که پيش از او نيز برخي دچار آن شدند و سرانجام در ورطه نابودي فرو رفتند. اميدواريم کسب مقامات دنيايي و تعظيم هاي برخي افراد که براي کسب پست و مقام در برابرش سر تعظيم فرود مي آوردند و از او اين گونه تجليل مي کنند بيش از اين او را در تخيل و اوهام غرق نکند. بي ترديد اگر امروز از پست هاي اجرايي عزل شود هيچ کدام از آن ها به او سلام نخواهند کرد چه برسد به آن تعاريفي که او از شوق آن‌ها را درسايت شخصي اش بياورد!

 

منبع: وبلاگ نوشتار هاي قاسم روانبخش

 

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی