در باب بی‌کارکردی پژوهشگاه‌ها

پژوهشگاه‌ها «در مقام ایده‌آل» جایگاه مهمی در کشور دارند و می‌توانند در آینده‌پژوهی، ‌توسعه و تعمیق سیاست‌های کلان کشور نقش‌آفرینی کنند اما «در مقام واقع» تأثیرگذاری جدی‌ ندارند.

 

پژوهشگاه‌ها باید جایگاه مهمی در تغییر و تحولات فرهنگی، سیاسی، ژئوپلیتیک و استراتژیک یک کشور داشته‌ باشند و به نوعی در ترسیم «نقشه‌ راه» برای سیاستگذاری‌های آینده‌پژوهانه و کلان هر کشور سهیم باشند، اما وقتی از «جایگاه پژوهشگاه‌ها در نظام سیاستگذاری‌ ایران» پرسش می‌کنیم، به نظر می‌رسد که پژوهشگاه‌ها در نظام سیاستگذاری کشور آنچنان که باید محل توجه نبوده و اهمیت چندانی ندارند!

به‌عنوان مثال، در دو سالی که پاندمی کرونا شیوع داشت، بسیاری از مراکز علمی از جمله پژوهشگاه‌ها تعطیل شد و طی آن، بسیاری از پروژه‌های تحقیقاتی معلق ماند، اما در عمل، این غیبت هیچ تأثیری بر روند جامعه نداشت!

عواملی که باعث بی‌کارکردی پژوهشگاه‌ها می‌شود

پژوهشگاه‌ها «در مقام ایده‌آل» جایگاه مهمی در کشور دارند و می‌توانند در آینده‌پژوهی، ‌توسعه و تعمیق سیاست‌های کلان کشور نقش‌آفرینی کنند اما «در مقام واقع» تأثیرگذاری جدی‌ ندارند.

یکی از مهم‌ترین دلایل بی‌کارکرد بودن پژوهشگاه‌ها یا بی‌اثر بودن‌شان در جغرافیای فکری کشور این است که ساختار پژوهشگاه‌ها در ایران، اساساً ربطی به نظام سیاستگذاری‌های علمی کشور ندارد؛ یعنی، میان نهادهای سیاستگذاری علمی در کشور مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی، فرهنگستان‌ها و... که تصویب سیاستگذاری‌های کلان کشور و تعیین نقشه‌ راه را برعهده دارند با پژوهشگاه‌ها و مراکز علمی، ارتباط ارگانیکی وجود ندارد؛ به همین دلیل، وقتی با این پرسش مواجه می‌شویم که اساساً فلسفه وجودی پژوهشگاه‌ها چیست و اهالی پژوهشگاه‌ها برای چه تحقیق می‌کنند؟ عملاً نمی‌توانیم پاسخ روشنی ارائه کنیم.

اگر بخواهیم به‌صورت تاریخی دلایل آن را بیابیم، از یک دورانی، بودجه‌ای به نام «بودجه نفت» بدون کار مولد و تنها از رهگذر استخراج و خام‌فروشی وارد سازکار نظام مالی و اقتصادی ایران ‌شد.‌

این مازاد درآمد باید به نوعی میان نهادهای مختلف اجتماعی تقسیم ‌می‌شد. در این بین، چند درصدی نیز سهم آموزش عالی شد و بخشی هم به تأسیس و اداره پژوهشگاه‌ها اختصاص یافت؛ بدون پشتوانه مطالعاتی و بدون بررسی اینکه در پس این هزینه‌ها چه فایده‌ای مورد انتظار است و اساساً چه نسبتی با کلان سیاست‌های توسعه در ایران دارد.

هر جامعه‌ای نیاز دارد که مدیریت مالی نهادهای علمی‌اش بهینه باشد و قوه مالی مشخصاً بر پروژه‌های علمی آن متمرکز باشد. این در حالی است که پژوهشگاه‌های ما اساساً بودجه‌ای برای پژوهش ندارند و در این زمینه برنامه‌ای برای آن صورتبندی نمی‌شود، در حالی که بحث‌های مالی نیز بسیار می‌تواند بر روند کار پژوهشگاه‌ها اثرگذار باشد و این نکته‌ای است که نباید از آن غفلت کرد.

«مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی»؛ یک نمونه موفق

یکی از پژوهشگاه‌ها و مراکز علمی موفق در تاریخ معاصر ما بی‌تردید مؤسسه «مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران» است که زیر نظر دکتر احسان نراقی تأسیس ‌شد.

«مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی» که اکنون زیرمجموعه دانشگاه تهران و مدیریت حال حاضر آن با حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر حمید پارسانیا است در سال ۱۳۳۷ با تصویب شورای دانشگاه تهران و با مدیریت دکتر غلامحسین صدیقی بنیان گذاشته شد و عملاً دانشکده «علوم‌ اجتماعی دانشگاه تهران» از آن نشأت گرفته است.

یکی از مهم‌ترین دلایل توفیق این مؤسسه، ‌مشخص بودن مسأله و پرسشی بود که اساساً دلیل تأسیس این مؤسسه شد و از قضا، این مسأله یک ربط جدی به تغییر و تحولات واقعی جامعه ایران داشت.

در واقع، مدیریتی که این مؤسسه را تأسیس کرد مسأله و پرسشی داشت و این‌گونه نبود که ابتدا مؤسسه‌ای تأسیس شود و بعد به این بیندیشند که حال در این مؤسسه می‌خواهند چه کاری را پیش ببرند.

جالب است که افرادی چون جلال‌آل احمد، احسان نراقی، حمید عنایت و... که با این مؤسسه همکاری می‌کردند، هر کدام بعدها به یکی از کلاسیک‌های دهه چهل بدل ‌شدند و حرف‌های آنان نه در سطح جامعه ایران که در سطح جهان، انعکاس پیدا کرد. این در حالی است که پژوهشگاه‌ها و مراکز علمی‌ که امروز در ایران خوب کار می‌کنند، بیشتر ذوقی بوده و ربطی به سیاستگذاری نهادی و علمی ندارد.

بین پژوهشگاه‌ها با نهادهای بالادستی دیالوگی وجود ندارد

دیالکتیک و ارتباط ارگانیکی بین نهادهای علم در ایران وجود ندارد. این امر باعث می‌شود ارتباط بین پژوهشگاه‌ها و مراکز علمی و نهادهای سیاستگذار علم، در هاله‌ای از ابهام قرار گیرد. پژوهشگاه‌ها در مقام عمل هنوز نتوانسته‌اند خود را به منصه ظهور برسانند.‌ هیچگاه نهادهای بالادستی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی، در دسترس پژوهشگران و اعضای هیأت علمی پژوهشگاه‌ها نیستند.

به همین دلیل، دیالوگی بین نهاد پژوهشگاه با نهادهای بالادستی اتفاق نمی‌افتد. گاه سیاستگذاری‌هایی که نهادهای بالادستی ‌تدوین می‌کنند، به مثابه یک امر تحمیلی به نهادهای زیرمجموعه‌شان دیکته می‌شود. به همین دلیل، انرژی، وقت و سرمایه‌های انسانی و سرمایه‌های مالی صرف می‌شود اما آن برون‌دادی که بتواند نظام علمی کشور را متحول کند از طریق پژوهشگاه‌ها محقق نمی‌شود.

«تولید علم متصل به تکنولوژی» باید رسالت پژوهشگاه‌ها شود

تأثیرات انقلاب صنعتی اول، چهره کل کره زمین را متحول کرد و انقلاب دوم، سوم، چهارم و اکنون انقلاب پنجم که در آستانه آن قرار داریم، نیز به همین منوال کل نظام جهانی را تحت‌تأثیر قرار داده است و اگر نهاد سیاستگذاری علم در ایران، التفاتی به اینها نداشته ‌باشد و هر کدام از نهادها بخواهند به‌صورت جزیره‌ای با این تحول پارادایمی مواجهه‌ شوند، غرق خواهیم شد.

بنابراین، یک عزم ملی لازم است که نهاد سیاستگذاری علم در ایران اساساً توسعه، تعمیق و قوت بنیه‌های نظامی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور را به تغییر تحولات در حوزه علم گره بزند و علم را هم نه فقط به معنای محدود کلمه که به معنا وسیع آن ببیند.

به همین دلیل، پژوهشگاه‌ها اگر می‌خواهند به معنای واقعی کلمه در روندها و تغییر و تحولات جامعه ایران در نسبت با نظام و نظم جهانی، تأثیرگذار شوند، باید بتوانند فهم دقیق و بنیادینی از علم داشته‌ باشند؛ علمی که متصل به تکنولوژی است.

بی‌تردید، اساس تحولات آینده جهان به نوعی ربط وثیقی به تکنولوژی‌ دارد، اگر بتوانیم پژوهشگاه‌ها را در این فضا تعریف کنیم و نسل بعدی را هم براساس این معیارها تربیت و استخدام کنیم، آن زمان می‌توانیم به اثرگذاری پژوهشگاه‌ها در جامعه ایران امیدوار باشیم.

دکتر سید جواد میری- جامعه‌شناس و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم‌ انسانی و مطالعات‌ فرهنگی

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی