آیا هاشمی راهحل است؟
جام سیاسی؛ "رادیو زمانه" امروز مقاله ای به قلم "اکبر گنجی" را با عنوان "احمدینژاد بحرانزا و هاشمی بحرانزدا" منتشر کرد.
اکبر گنجی موضوع نوشتار خود را اینگونه مطرح نمود: «سخنرانیهای اخیر هاشمی رفسنجانی و مطرح ساختن او به عنوان مرد بحران و ناجی جمهوری اسلامی، نگاهها را دوباره به او معطوف کرده است. آیا هاشمی راهحل است؟ اگر آری، حلهای او چیست؟»
وی در ابتدای این مقاله با بیان دلایلی سعی داشت ثابت کند که "هاشمی کاملاً به حاشیه رانده شده است" و نوشته: «بهترین توضیح درباره جایگاه فعلی هاشمی رفسنجانی در رژیم جمهوری اسلامی توسط خود او در گفتوگو با روزنامه آرمان بیان شده است. درباره دیدارهایش با آیتالله خامنهای میگوید: "در سبک سابق چون کار روزانه داشتیم، هفتهای یکبار بود. الان دیگر لازم نیست هفتهای یک بار باشد. تقریباً ماهی یک بار ادامه دارد. هر وقت هم حرفی داشته باشم، محدودیتی ندارد. تلفن میکنم و میروم با ایشان حرفهایم را میزنم. مشکلی در رابطه با هم نداریم. گاهی که عجلهتر باشد، با تلفن حرف میزنیم."
ثانیاً: درباره میزان اطلاعات خود از تصمیمگیریهای رژیم میگوید: "من در حال حاضر مثل گذشته در جریان مسائل کشور، آنگونه که اتفاق میافتد، نیستم. بیشتر از طریق رسانهها و گاهی از طریق بعضی ملاقاتها مطالبی را میفهمم."
ثالثاً: هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است. مجمع دو وظیفه دارد: الف- رسیدگی به قوانینی که توسط مجلس به تصویب رسیده و شورای نگهبان آن را رد میکند، سپس دو سوم نمایندگان مجلس آن مصوبه را ضروری دانسته و در مصلحت نظام به شمار میآورند. پس از مجلس ششم که اصولگرایان هماهنگ با شورای نگهبان مجلس را در اختیار گرفتند، چنین اتفاقی نمیافتد و نمایندگان نظر شورای نگهبان را تأمین میکنند ب- تعیین سیاستهای کلی نظام بهعنوان نظر مشورتی برای رهبری.
هاشمی میگوید: "دولت اصلاً نظرات مجمع را قبول ندارد." احمدینژاد نه در جلسات مجمع شرکت میکند و نه مصوبات مجمع را اجرا میکند. برنامه پنج ساله چهارم را گفته بود «خمیر شود.» هاشمی میگوید: "شما رسانهها بروید بررسی کنید، آسان هم هست و ببینید که چند درصد آن احکام که مجمع تصویب کرده بود، عمل شد؟"
مورد بعدی که هاشمی بهعنوان شاهد عرضه میکند، تعیین سیاستهای کلی نظام در زمینه سیاست خارجی است که احمدی نژاد آنرا هم نادیده گرفت. او میگوید: "سیاستهای کلی خارجی در مجمع تنظیم شد. خدمت رهبری دادیم و روشن است و اگر مراعات کنیم، فکر میکنم به خاطر جذابیت ایران از ابعاد مختلف در دنیا علاقه کار با ایران زیاد باشد."
این موارد نشان میدهند که هاشمی کاملاً به حاشیه رانده شده است.»
اکبر گنجی در قسمتی از نوشته خود به بیان راهکارهای هاشمی می پردازد و می نویسد: «او بر این گمان است که باید "زمینه حضور همه وفاداران به انقلاب و قانون اساسی" در نظام فراهم گردد. به تعبیر دیگر، با کنار گذاشتن احمدینژاد و همفکران... و برگزاری یک انتخابات رقابتی میان خودیها (وفاداران به انقلاب و قانون اساسی) میتوان مشکلات کشور را حل و فصل کرد.
هاشمی می گوید: "تنها با حضور و مشاركت فعال همه اقشار مردم است كه توطئههای داخلی و خارجی خنثی و راه پیشرفت و توسعه كشور هموار خواهد شد. مهمتر از تعیین شخصی لایق برای مدیریت اجرایی كشور، اصلاح روندهای مدیریتی و تضمین مسیر صحیح انتخاب و مشاركت و حضور فعال مردم در تعیین سرنوشت خود ضروری است و در این راه من نیز در حد توان از هیچ كمكی دریغ نخواهم داشت. اگر زمینه مشاركت فعال و عادلانه و برابر همه سلایق فراهم شود، آنچه با انتخاب قانونی و آزاد مردم به دست میآید، مورد پذیرش و حمایت همه خواهد بود و پس از آن ناكارآمدیها كاهش و روند پیشرفت و توسعه هموار خواهد گردید."»
اکبر گنجی ضمن بیان اینکه "راه حل هاشمی، راه حل نیست" به انتقاد از ایشان پرداخت و نوشت: «سراسر گفتوگوی هاشمی با روزنامه آرمان، تعریف و تمجید از دوران ریاست جمهوری خودش است. راه حل او، بازگشت به آن دوران است. حتی یک انتقاد به آن دوران را هم نمیپذیرد و تورم ۵۰ درصدی را هم اشتباه "بانک مرکزی و وزارت بازرگانی" قلمداد میکند. گویی از خرابکاریهای احمدینژاد میتوان خوبی دوران هاشمی را استنتاج کرد.»
گنجی، رهبر انقلاب و اصولگرایان را در خط مقدم دفاع از برنامه هسته ای معرفی می کند و ادامه می دهد: «محل نزاع میان ایران و دولتهای غربی کاملاً روشن است، اگر سازشی صورت نگیرد، وضع بهشدت خطرناک خواهد شد. احمدینژاد که دست به گریبان مسئله است، به دنبال سازش هستهای و مذاکره و رابطه با دولت آمریکا است.»
آقای گنجی علت تحریم ها را برنامه هسته ای ایران معرفی می کند. گویا فراموش کرده که از اوائل انقلاب که اصلا مسئله هسته ای هم مطرح نبود، این تحریم ها وجود داشت. وی می نویسد: «اگر سیاست هسته ای همین باشد که هست، حتی اگر هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، محمد خاتمی، مهدی کروبی یا میرحسین موسوی جایگزین احمدینژاد شوند، مسئله حل نخواهد شد. بدون مذاکره و توافق با آمریکا، مردم ایران در اثر تحریمهای فلجکننده به سوی فلاکت و جنگی ناخواسته پیش خواهند رفت. اگر تجاوز نظامی به ایران توسط دولتهای یک بام و دو هوایی صورت گیرد، بهاحتمال زیاد ایران تجزیه خواهد شد.»
اکبر گنجی در پایان راه حل اصلاح طلبان غیر برانداز را گره گشا نمی داند ولی حاکمیت آنان را باعث همراهی کشور با غرب و آمریکا می داند و می نویسد: «اصلاحات به معنای مبارزه مسالمتآمیز است. اصلاحات اگر معطوف به گذار از نظام استبداد دینی موجود به نظام دموکراتیک ملتزم به حقوق بشر و آزادی نباشد، گرهگشا نخواهد بود. تنها آزادی کلیه زندانیان سیاسی، آزادی رسانهها و احزاب، برگزاری "انتخابات آزاد رقابتی منصفانه و موثر" و... میتواند زمامدارانی دارای پایگاه اجتماعی و مشروع وارد صحنه کند که مذاکراتی بهسود "منافع ملی" را با دولتهای غربی به رهبری آمریکا پیش برند...»
ارسال کردن دیدگاه جدید