صداي مادران داغدار اين ديار شنيدني نيست

روز پنج‌شنبه يكي از سايت‌هاي ضد انقلابي نامه‌اي را منتشر كرد با عنوان «من صداي مادران داغدارم و درد آنها را با همه وجود مي‌فهمم»؛ كه ادعا نمود نامه خانم عفت مرعشي است؛ عنواني كه براي اين نامه انتخاب شده بود نويسنده را بر آن داشت تا دست به قلم برده و سياه خطوطي از مظلوميت مادران داغدار اين مرز و بوم به نگارش درآورد

تاريخ سال‌هاي قبل و بعد از پيروزي انقلاب كبير اسلامي ايران و نيز ايام دفاع مقدس و دوران پس از آن مملو از ايثارگري‌ها، فداكاري‌ها و از جان گذشتگي‌هايي است كه تاريخ كمتر به خود ديده است. در اين ميان اما آنچه كه كمتر به آن پرداخته شده و توجه گرديده است نقش مادران ايران زمين، اين فرشتگان الهي است كه در دامان پاك خويش پرورش دهنده بزرگمردان و زناني بوده‌اند كه تا ابد نام پرافتخارشان بر تارك عالم جهاد و شهادت مي‌درخشد. از شهيد حسين فهميده گرفته تا شهيده سهام خيام و از شهيد بهنام محمدي تا شهيده ناهيد فاتحي كرجو، كه سند مظلوميت او زنده به گور شدن به دست اشقيا به جرم توهين نكردن به مقتدايش، حضرت روح‌الله بود.

حقيقت اين است كه وقتي عنوان نامه منسوب به همسر حجت‌‌الاسلام هاشمي را ديدم ناخودآگاه به ياد صداي مادران داغدار ديگري هم افتادم كه اكنون پس از حدود ۵/۲ دهه از سپري شدن دوران جنگ و جهاد هنوز شنيده نشده است و هرگز هم شنيده نخواهدشد. اين صداها و نداها هيچ وقت شنيده نخواهند شد، چرا كه قرار نيست كسي به جز حضرت باري تعالي شنونده اين نجواها باشد.

آري، صداي واقعي مادران دغدار صداي آن مادر شهيد تهراني است كه وقتي تنها فرزندش قصد عزيمت به جبهه براي دفاع از آيين و شرف اين مرز و بوم را داشت و احساسات مادرانه مانع حركت او شده بود، وقتي پاسخ فرزندش را شنيد كه «چطور غيرتتان قبول مي‌كند سربازان عراقي در شهرهاي مرزي به ناموسمان جسارت كنند» ديگر صدايي از او در‌نيامد و اكنون نيز بعد از گذشت سه دهه از شهادت تنها فرزندش، صدايي از او شنيده نمي‌شود.

صداي اصلي مادران داغدار اين مرز و بوم صداي آن مادري است كه شش جگرگوشه خويش را تقديم اسلام و انقلاب نمود و هيچ صدايي از او شنيده نشد. صداي آن مادري است كه بيش از دو دهه فرزند رشيدش به دليل جراحات شيميايي در جلوي چشمانش روي تخت مظلوميت آرميده بود تا در برابر ديدگانش پرپر گرديد.صداي آن مادري است كه سال‌ها چشم به در خانه دوخت تا شايد خبري از فرزند اسير و مفقودش آورده شود و در آخر هم با چشم نگران و منتظر با اين عالم خاكي وداع نمود. يا آن مادري كه پس از سال‌ها انتظار با چند قطعه استخوان و يكي دو تكه از لباس سرافرازي فرزندش آرام گرفت و تنها صدايي كه از او شنيده شد شكر به درگاه الهي بود.

آري خانم مرعشي! صداي مظلوميت مادران داغدار اين كشور را تنها تاريخ خواهد شنيد، مادراني كه فرزندانشان نه پاتوقي در كيش داشتند و نه تفريحشان تفريحات از ما بهتران در ميدان‌هاي اسب‌دواني بود. ويزاي آماده خروج از كشور نداشتند و حقوق‌هاي آنچناني از بيت‌المال دريافت نكردند. خاك اين سرزمين را ملك خويش ندانستند و از موضع برتري با مردم سخن نگفتند و...

نه خانم مرعشي، شما آنگونه كه ادعا نموده‌اي نمي‌تواني صداي مادران داغدار اين كشور باشي. شما نمي‌تواني درد آنها را بفهمي. شما حتي نمي‌تواني تصور كني كه وقتي بدن پاره پاره فرزند از راه مي‌رسد داغ دل مادر چگونه است. صداي مادران داغدار اين ديار در بي‌صدايي است. نداي مادران داغدار اين سرزمين در صلابت فرزندان غيورشان در صحنه‌هاي نبرد نهفته است نه در چنگ انداختن به چهره نظام اسلامي در فتنه ۸۸ و نه در ميان سرزمين‌هاي ملكه پير.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی