پاسخ وزیر سابق امور خارجه به یک سوال مهم؛چرا برخی سیاستمداران ما متولد عراق هستند؟

علی‌اکبر صالحی، رئیس سابق سازمان انرژی اتمی و وزیر اسبق امور خارجه ایران شب گذشته 22 بهمن‌ماه مهمان قسمت جدید برنامه «برمودا» و کامران نجف‌زاده بود.
 

به گزارش فارس، صالحی که دانش‌آموخته فیزیک هسته‌ای است، در کربلا به دنیا آمده است و این اتفاق را یکی از الطاف الهی می‌داند. او در جواب این پرسش که «چرا برخی سیاستمداران ما متولد عراق هستند؟» اینگونه پاسخ می‌دهد: اگر در متون تاریخی به دنبال بغداد بگردید، متوجه می‌شوید که این کلمه از دو بخش بُغ و داد تشکیل شده است که به معنای خدا داد است. بغداد سرزمینی پهناور و مستعد کشاورزی است؛ شاید حتی بتوان گفت که مستعدترین زمین‌های کشاورزی جهان را دارد.

تعداد زیادی از ایرانی‌ها به این کشور مهاجرت می‌کردند. بسیاری از خانواده‌هایی که در آنجا زندگی می‌کردند اصالت ایرانی داشتند اما ما شهروند عراق نبودیم؛ زیرا پاسپورت عراقی نداشتیم.

این دیپلمات سابق در کتاب خاطراتش آورده است که گاهی در عراق مورد آزار و اذیت کلامی قرار می‌گرفتند و آن‌ها را عجم خطاب می‌کردند. صالحی اعتقاد دارد که یکی از اقداماتی که انگلیسی‌ها در آن زمان انجام می‌دادند این بود که بین مردم اختلاف بیندازند. تلاش آن‌ها این بود که ایرانی‌ها و عراقی‌های اصیل زندگی آرام و مسالمت‌آمیز در کنار یکدیگر نداشته باشند اما زندگی ما در کنار هم خوب بود.

او باور داشت که انگلیسی‌ها با اقداماتی روانشناسانه عدم اعتماد را میان مردم به وجود می‌آوردند؛ در آن زمان اصطلاحی میان مردم عراق رواج یافته بود آن‌ها به ایرانی‌ها می‌گفتند: «عجمی برو» یعنی ای غریبه از اینجا برو. البته نمی‌خواهم تقصیر را گردن انگلیسی‌ها بیندازم اما این کار نشان‌دهنده ظرافت کار انگلیسی‌ها بود. ایرانیان در آن زمان در حوزه‌های مختلف در کشور عراق بسیار موفق بودند مانند حرفه پزشکی، مهندسی، دانشگاه و ....

علی‌اکبر صالحی دوست داشت تا مانند پدرش پا به عرصه تجارت بگذارد و بسیار به مسائل مالی علاقه داشت و احساس می‌کرد که پول داشتن خوب است. خانه آن‌ها در کاظمین نزدیک بازار حرم بود و در آن‌جا لباس‌فروشی‌های زیادی وجود داشت که شاگردانی کم سن و سال در آن‌ها مشغول بودند و هر فردی که برای خرید می‌آمد به آن‌ها انعام می‌داد؛ همین ماجرا باعث شد تا صالحی علاقه‌مند کار در لباس‌فروشی شود.

پس از اصرارهای فراوان بالاخره پدر خود را راضی کرد تا در مغازه یکی از دوستانش شروع به کار کند و نهایت موفقیت را در این موضوع می‌دید؛ اما صالحی برخلاف رویه معمول، پیش از خرید از افراد درخواست انعام می‌کرد و پس از مدتی عذر او را خواستند. نهایت تصور این استاد دانشگاه این بود که مانند پدرش بازاری خواهد شد اما پدرش فقط می‌خواست او درس بخواند.

جالب است بدانید که بسیاری از اجداد صالحی فقه خوانده بودند اما او برخلاف آن‌ها به سمت فیزیک هسته‌ای رفت؛ به گفته خودش «ما نسل مدرن بودیم و علم را رها نکردیم بلکه فقط نوع علم را تغییر دادیم.»

این رئیس سابق دانشگاه صنعتی‌شریف در مورد ماجرای ورودش به دانشگاه MIT آمریکا نیز می‌گوید: تصمیمم برای رفتن به آمریکا کاملا ناگهانی بود و گفتم اگر موفق شوم، می‌مانم اگر هم موفق نشوم، برمی‌گردم. او با خنده ادامه می‌دهد که «رویم نیز زیاد بود و می‌خواستم بهترین دانشگاه آمریکا درس بخوانم». دو الی سه ترم ابتدایی را با پول پدر درس خواند و سپس از دانشگاه بورسیه گرفت.

او عاشق فیش مک‌ها و میلک‌شیک‌های مک‌دونالد است. صالحی قصد داشت که در آمریکا بماند و زمانی که برای گرفتن گرین کارت اقدام کرد، فردی به او گفته بود که در صورتی که موفق به اخذ گرین کارت نشوی، باید خاک آمریکا را ترک کنی. صالحی با ویزای توریستی به آمریکا رفته بود و از اینکه در این راه موفق نشود، ترسید.

سپس از گرفتن گرین کارت آمریکا انصراف داد و برای مهاجرت به کانادا اقدام کرد. زمانی که با مهاجرت کانادا موافقت شد، باید برای گرفتن گرین کارت به آمریکا می‌رفت اما مهر پاسپورت‌ او در زمان رژیم گذشته به گونه‌ای بود که در آن آمده بود «برای مهاجرت اعتبار ندارد». بنابراین باید برای تعویض پاسپورت اقدام می‌کرد.

زمانی که درسش تمام شد، پدرش از علی‌اکبر خواست تا به ایران بازگردد؛ زیرا باقی برادرانش مهاجرت کرده بودند. اما او می‌خواست در آمریکا بماند یا به کانادا برود. سال ۵۶ صالحی به ایران بازگشت و در اوایل انقلاب که رئیس دانشگاه صنعتی‌شریف بود با ایرانیانی که در آمریکا بودند مذاکره کرد و توانست تعدادی از آن‌ها را به ایران بازگرداند.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی