حقوق ۵۰ میلیونی من و رئیسی مظلوم
«دلم برای رئیسی سوخت». این جمله عاطفیترین تعبیر و سخن رهبر انقلاب اسلامی درباره رئیسجمهور شهید در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) است. این تعبیر در خصوص نحوه مواجهه با آقای رئیسی از سوی مخالفان و منتقدان بیمناسبت با آخرین نشست خبری رئیسجمهور نیست.
به گزارش روزنامه جوان، شهریور سال گذشته بود که به مناسبت هفته دولت، سالن اجلاس سران، میهمان خبرنگاران خارجی و داخلی بود تا سؤالات خود را از رئیسجمهور بپرسند. من هم به عنوان خبرنگار روزنامه جوان در این نشست خبری حاضر بودم، بدون آنکه مشخص باشد چه رسانه و خبرنگاری قرار است سؤال بپرسد. در این بیاطلاعی قرعه به نام من افتاد و به عنوان اولین خبرنگار سؤالم را از رئیسجمهور پرسیدم.
روز قبل از نشست خبری سؤالات مختلفی در تحریریه برای پرسش از رئیسجمهور مطرح شد، اما سردبیر روزنامه پیشنهاد پرسشی کرد که انصاف و عدالت مخالفان و منتقدان رئیسجمهور و دولت را نشانه میگرفت و تیر سؤال هم به هدف خورد. اینکه چرا هیچ کدام از دستاوردهای دولت که با معیارهای مخالفان هم دستاورد محسوب میشود در رسانههای این جریانات نه تنها منعکس نمیشود بلکه کوشش تام و تمامی برای سانسور آنها هم انجام میشود و حکایت توهین و تخریبها هم دیگر مثنوی هفتاد من کاغذ است. باید صادقانه اعتراف کنم که انتظار داشتم رئیسجمهور به مخالفان خود حمله کند و تیترهای تند و تیزی علیه مخالفان دولت از زبان رئیسجمهور بگیرم، اما شهید رئیسی از مشی همیشگی خود خارج نشد و با بیان اینکه انتقاد باید باشد، فقط مخالفان خود را به رعایت انصاف دعوت کرد. اما انصاف گوهر گمشدهای بود که به این راحتی در دست مخالفان دولت قرار نمیگرفت، نفس مطمئنهای باید به شهادت میرسید تا آگاهی بدل به انصاف شود و انصاف قد بکشد.
بعد از نشست خبری کلی توهین و تهمت نثار خبرنگار و روزنامه شد و حسابهای بانکی من که به خاطر پرسیدن این سؤال پر از پول شده بود! یکی در شهرستان به پدرم گفته بود حتماً ۵۰ میلیون حقوق به فلانی میدهند که این سؤال را پرسیده است. آن موقع حقوقم از روزنامه ۸ میلیون بود. جالب اینجاست که همان رسانههایی که تا پیشتر به تمسخر رئیسجمهور مظلوم میپرداختند این بار نیز این سؤال من را سوژه تمسخر و تخریب خود قرار دادند.
حالا برگردیم به صحبتهای رهبر معظم انقلاب: «بعد از فقدان این عزیز، من دیدم تقریباً همه روزنامهها، همه مطبوعات، در فضای مجازی، اشخاص گوناگون از جریانهای مختلف، از خدمات او و تلاشهای شبانهروزی او حرف میزنند، از او تمجید میکنند، تعریف میکنند؛ دلم سوخت؛ دلم برای رئیسی سوخت؛ [بعضی از]اینها در زمان حیات او حاضر نبودند یک کلمه از این حرفها را بگویند؛ در زمان حیات او این برجستگیها را میدیدند، اما کتمان میکردند، بلکه عکس آن را میگفتند و او را میآزردند. البته او غالباً جواب نمیداد، اما گاهی پیش من میآمد و مقداری شکایت میکرد».
اینکه یک جریان سیاسی در حیات رقیب خود حاضر به دیدن دستاوردهای او نباشد، شاید از منظر رقابت سیاسی و تلاش برای جلب رأی مردم به سمت خود قابل توجیه باشد، اما از انصاف و سیاست اخلاقی به دور است و سیاست در آن حالت کاملاً ماهیت منفعتگرایانه به خود میگیرد. در این حالت منفعت، دال اصلی سیاست ورزی میشود که مخالفان شهید رئیسی در مواجهه با او از این مشی سیاسی پیروی کردند. همین منفعتگرایی باعث خلافگویی هم میشود. اما دال مرکزی سیاستورزی شهید رئیسی، رضایت الهی و خیر عمومی بود. در اینجا اخلاق بر منفعت رجحان دارد و منفعتطلبی و قدرتخواهی به بند اخلاق کشیده میشود. شعار «زنده باد مخالفان من را» مخالفان شهید رئیسی سر میدادند، اما رئیسی به این شعار عمل میکرد. حالا شهادت او حجاب از چشمان خیلیها کنار زده است. آیا سیاستمداران کشورمان میراثدار سیاست اخلاقی رئیسی خواهند بود؟ مناظرات انتخاباتی تا چند روز آینده پاسخ این پرسش را خواهد داد.
ارسال کردن دیدگاه جدید