جزایر سه گانه همیشه ایرانی
مشاور مقام معظم رهبری در امور بینالملل در مقالهای با اشاره به تاریخ و اسناد در خصوص جزایر سه گانه ایرانی، به حاکمان امارات نصیحت کرد که در برابر ایران بیشتر تامل کنند.
علی اکبر ولایتی، مشاور مقام معظم رهبری در امور بین الملل در مقالهای با نگاه تاریخی، به ادعاهای واهی حاکمیت امارات بر جزایر سه گانه و اثبات حاکمیت قطعی ایران بر این جزایر پرداخت.
متن مقاله ولایتی به شرح زیر است:
در تاریخ ۲۵ مهر ماه ۱۴۰۳ ( ۱۶ اکتبر) اولین نشست سران شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه اروپا تحت برنامه (مشارکت راهبردی برای صلح و شکوفایی) در جهت تعمیق مشارکت دو بلوک به ریاست چارلز میشل رئیس شورای اروپا و شیخ تمیم امیر قطر، رئیس دورهای شورای همکاری خلیج فارس و در حضور اورسولا فون درلاین، رئیس کمیسیون اروپا و جاسم البداوی دبیر کل شورای همکاری در بروکسل برگزار شد و در پایان این نشست بیانیهای در ۱۲ صفحه و ۵۷ بند صادر شد که در این بیانیه در ۲ بند ۴۵ و ۴۶ به موضوع ایران پرداخته شد که در بند ۴۶ باز هم ادعای واهی و قدیمی مربوط به جزایر سه گانه ایرانی آمده است که در آن از ایران خواسته شده به اشغال سه جزیره اماراتی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی پایان دهد.
این ادعای واهی و بی پایه و اساس برای چندمین بار است در بیانیههای مشترک با سازمانها و کشورهای مختلف مطرح گردیده است. امارات متحده عربی به عنوان کشوری تازه تاسیس توسط دولت انگلیس در سال ۱۹۷۱ هنگامی که تصمیم بریتانیا بر آن شده بود که از پایگاهها و نقاط اشغالی در شرق مدیترانه خارج شوند، انگلیسیها این میراث دوره استعمار را که اشغال بخشی از ایران که جزایر سه گانه تنب بزرگ، تنب کوچک، ابوموسی و بحرین بود را به سر سپردههای خود یعنی آل خلیفه در بحرین، آل نهیان و سایر شیوخ در امارات متخاصمه که نام آن را بعداً امارات متصالحه گذاشتند منصوب کرد.
این امر در زمان محمد رضا شاه پهلوی که خود و پدرش وابسته به استعمار انگلیس و گوش به فرمان این کشور بودند و عیناً بخشهایی از ایران را با دستور صریح لندن واگذار کردند بسیار مشهود بود از جمله آرارات را به آتاتورک، دهکده فیروزه به شوروی، بحرین به آل خلیفه و امارات را به نوعی به شیوخ بادیه نشین دادند.
همه قرائن و اسناد تاریخی نشان میدهد که جزایر سه گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی متعلق به ایران میباشند. در اوج اقتدار استعماری کمپانی هند شرقی در هند، در زمان آخرین صدر اعظم ناصر الدین شاه که میرزا علی اصغر خان اتابک بود بین سالهای ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۳ قمری که ناصر الدین شاه ترور شد، در آن زمان انگلیسیها برای تثبیت موقعیت نظامی و ژئوپلیتیک خود در این جزایر پرچم خود را بالا بردند و بعد از آن اتابک دستور داد که پرچم انگلیس را پایین آورده و مجدداً پرچم ایران را به جای خود بازگردانند، ولی به واسطه بی سر و سامانی اواخر حکومت قاجار مجدداً انگلیسها پرچم ایران را پایین آورده و پرچم انگلیس را بالا بردند.
در زمان محمد رضا شاه انگلیسیها از او خواستند که بحرین را واگذار کرده در عوض طرفهای مقابل نسبت به جزایر سه گانه ادعایی نداشته باشند. همه قرائن از جمله نقشه جغرافیایی که در اسناد وزارت دفاع انگلیس در قرن ۱۹ میباشد و یکی از افراد وطن پرست ایرانی از انگلیسها گرفته بود و اکنون نسخهای از آن در وزارت خارجه موجود میباشد، اقرار مدعیان انگلیسی را در این رابطه که این جزایر به ایران تعلق دارد ثابت میکند. بعد از انقلاب که شر حکومت وابسته پهلوی از سر ایرانیان برداشته شد مردم ایران به همان سنت گذشته خویش بر حفظ تمامیت ارضی کشورمان به صورت طبیعی تاکید و اصرار داشتند.
بعد از انقلاب اسلامی، در حفظ باقیمانده این سرزمین اهورایی این عزم ملی خود را با تمام قدرت نشان دادند و حدود ۸ سال جنگ تحمیلی در مقابل صدام حسین که توسط حزب بعث بوجود آمده بود و حمایت شرق و غرب اعم از آمریکا و اروپا و شوروی و چین را به همرا داشت و همه طرفهای عضو شورای همکاری از جمله همین امارات از او حمایت کردند و صدام شکست خورد و دماغ آنها به خاک مالیده شد و دو ملت ایران و عراق را از شر آن جرثومه فساد و عامل خارجی نجات داد.
همین امارات در جهت کمک به صدام از هیچ تلاشی دریغ نکرد ولی بعد از جنگ بجای اینکه از ضربت وارد شده بر بعثیها و حامیان منطقهای و بینالمللی آنها پند بگیرند بدون هیچگونه توانمندی واقعی، ادعاهای عجیب و بی پایه و اساس را مکرراً مطرح میکنند و لباسی را به تن کردهاند که هیچ تناسبی با اندازه و قواره آنها ندارد و بر اساس آن ضرب المثل معروف با دم شیر بازی کردند. آخرین اقدام سبک سرانه آنها توسل به اتحادیه اروپا میباشد. اتحادیه وارفته اروپا که در طی سه سال گذشته اسیر تحمیلهای آمریکا بوده، جرات ندارد که بر اساس منافع ملی کشورهای اروپایی عمل کند.
این سومین باری است که با طرحهای آمریکایی هر روز گرفتارتر و ضعیفتر میشوند. به عنوان مثال در جنگ جهانی اول، آلمان بعد از حاکمیت پر قدرت بیسمارک توسط متفقین با محوریت آمریکا شکست خورد و در جنگ جهانی دوم به دلیل سیر در کج راهه نازیسم، شکست دوم را متحمل شد و هنوز بعد از گذشت حدود ۸۰ سال از جنگ جهانی دوم همچنان در سلطه آمریکا میباشد و غرامت آن جنگ را میدهد.
به این ترتیب که مهمترین پایگاههای آمریکا در اروپا در خاک آلمان در نقاط مختلف از جمله پایگاه های باواریا و رامشتاین قرار دارد و بیش از ۳۵۰۰۰ نیروی نظامی در این پایگاه ها مستقر میباشند و هنوز در ساخت تجهیزات پیشرفته مستقل نظامی با محدودیتهایی از جانب آمریکا مواجه هستند.
اخیراً آمریکا برای تحمیل خواستههای خود از طریق ناتو با عاملیت کشورهای اروپایی جنگ اوکراین را رهبری مینماید، از سویی دیگر بخشهایی از آلمان(در حدود ۱۰ درصد از خاک این کشور ) به عنوان غنیمتهای جنگ جهانی دوم به لهستان واگذار شد و آلمان توان این را ندارد که سرزرمین خود را آزاد کند و نیروهای اشغالگر آمریکایی را از خاک خود اخراج نماید. سیاست خارجی آلمان تابعی است از متغیر سیاستهای آمریکا.
در جنگ اوکراین آلمان مایل نبود که تانکهای پیشرفته لئوپارد را به اوکراین بدهد ولی با دسیسه انگلیس، آمریکا آنها را مجبور کرد که تانکهای خود را به اوکراین بدهند که عملا هیچ خاصیتی در مقابله با روسیه نداشت. اگر اروپا توانی داشت این نوع مشکلات را حل میکرد، سالهاست که بخش کاتالونیا از اسپانیا خواهان استقلال است و با سرکوب آنها توسط حکومت اسپانیا و با پشتیانی اروپا از مادرید ساکت شدهاند.
کیست که نداند جزیره کرس که با تحمیل و زور پاریس همچنان به فرانسه چسبیده است آتش زیر خاکستر است.در انگلیس اسکاتلند با بسیاری از سیاستهای بریتانیا موافق نیست و با یک اکثریت لرزانی به آن کشور چسیبیده است. در ایرلند شمالی سینه کاتولیکهای ایرلند که پر از اندوه و غصههای مقتولین آن کشور است خرد شده و نماد استقلال خواهی ایرلند شمالی که همان بابی ساندز میباشد به دست انگلیسها به قتل رسید.
جزیره سیسیل که مرکز مهم تولید و رشد مافیا در دنیا میباشد خواهان جدایی از ایتالیا است. بطور کلی، اروپا چه آن کشورهایی که همچنان به عنوان غرامت جنگ جهانی دوم در اشغال نیروهای آمریکایی هستند و چه کل اروپا که اکنون بعد از شروع جنگ اکراین کاملا و دربست تحت سلطه آمریکا میباشند و هیچ کار مستقلی نمیتوانند انجام دهند، حتی فنلاند و اتریش که بعد از یالتا به عنوان بی طرف شمرده میشدند، اکنون همانند بقیه اروپا در چنگال سلطه آمریکا گرفتار شدهاند و جدیداً عضو ناتو گردیدهاند.
نکته مهم دیگر این که کل اروپا در مصرف انرژی تابع نظرات واشنگتن میباشد. لوله گاز روسیه که از بالتیک میگذشت و حامل گاز روسیه به اروپا بود و هزینه ساخت آن در حدود ۱۱ میلیارد دلار میباشد، توسط آمریکاییها منفجر شد و کل انرژی مورد نیاز اروپا که به قیمت ارزانتر از بازار توسط روسیه تامین میشد به تحمیل آمریکا، اروپاییان مجبور شدند با وعده اینکه آمریکا میخواهد با کشتی انرژی گاز و نفت را به قیمت گرانتر به اروپا برساند آن را تامین کنند.
در نهایت اینکه مردم اروپا به هیچ وجه به ادامه جنگ اوکراین راضی نبوده و نیستند زیرا از یک سو هزینه آن جنگ به دستور آمریکا از جیب مردم اروپا تامین میشود و از سویی دیگر میلیونها نفر آواره اوکراینی به عنوان مهاجر راهی سرزمینهای اروپایی شدهاند و عملا سطح اقتصادی و معیشتی مردم اروپا را به صورت جدی تحت تاثیر قرار دادند، به صورتی که در این جنگ آمریکاییها فرمان میدهند و اروپاییها عمل میکنند، همانند جنگ دوم جهانی.
لیکن بایدن با موذی گری آرام سخن میگوید و همان کاری را میکند که ترامپ با فریاد زدن انجام میداد. به این ترتیب که بین دموکراتها و جمهوری خواهان، در این سیاست که باید هزینه ناتو را اروپاییان بابت جنگ اوکراین پرداخت کنند تفاوتی نمیباشد. از طرف دیگر یک کشوری که سابقه تاسیس آن به کمتر از ۷۰ سال میرسد و برای بقای خویش به قارهای مستاصل متوسل میشود و از سویی دیگر در اوج جنایات صهیونیستها با رژیم سفاک صهیونیستی نرد دوستی میبازد و همان روزهایی که مبارزان جان بر کف عرب از فلسطینی، عراقی، یمنی و سوری و لبنانی برای احتزاز اسلام علیه این صلیبیهای دیرآمده بیدین میجنگند، اماراتیها طرحهایی میدهند که به کمک هند به این رژیم سفاک خون ریز، بنزین برسانند که بمبهایی بر سر مردم بی گناه فلسطین و لبنان بریزند که میزان جنایات آن در تاریخ بی نظیر است.
مسلمانان اعم از عرب و غیر عرب دل پر خونی از بعضی از حاکمان خود بین و بی توجه به منافع مسلمانان و اسلام دارند، زیرا بعضی از آنها مثل حاکمان امارات میخواهند در برابر جمهوری اسلامی ایران که به عنوان قدرت اول منطقه و یکی از مهم ترین قدرتهای تعیین کننده در جهان میباشد، بایستند ولی به آنها نصیحت میکنیم که قبل از اینکه فرصت از دست برود بیشتر تامل کنند.
ارسال کردن دیدگاه جدید