باز هم بساط استخدام؟!

ساماندهي نيروي انساني در آموزش و پرورش كلافي نه سر در گم كه بي‌سر است و از هر كجا آن را دنبال كنيم به نا كجا مي‌رسيم. اين موضوع هم مختص دوره خاصي نيست و همه به تصميمات دفعي در اين زمينه عادت كرده‌اند كه اگر غير از اين باشد نشان از تحول است و چه كسي خواهد توانست تحولات گاه به گاه را به بدنه مقاوم آموزش و پرورش تحميل كند؟!

در آموزش و پرورش مي‌توان از كاركناني كه سلانه سلانه و بعد از صرف صبحانه‌اي مفصل پشت در بسته اتاقشان در اداره و بعد از ساعت ۹ لطف كرده و پاسخ ارباب رجوع را مي‌دهند تا معلماني كه ۴۰ دانش‌آموز قد و نيم قد را كه در برخي موارد در چند پايه تحصيل مي‌كنند در يك كلاس ۱۲ متري تعليم مي‌دهند و همزمان از تربيتشان غافل نمي‌شوند، يافت. از سويي اين بي‌نظمي در توزيع نيروي انساني كه حاصل اعمال سليقه مديران مختلف در جايابي نيروهاي انساني و تقسيم آنها به چند دسته ستادي و آموزشي و تربيتي و پژوهشي و... است، باعث مي‌شود، هيچ كس در نظام اداري و آموزشي آموزش و پرورش سر جاي خود نباشد؛ به طوري كه كارشناس جغرافي هنر درس مي‌دهد، يا كارشناس ادبيات، دين و زندگي تدريس مي‌كند و در شرايطي كه براي فارغ التحصيلان مراكز تربيت معلم سابق و دانشگاه فرهنگيان فعلي فرصت شغلي وجود ندارد، عده‌اي به صرف داشتن مدرك كارشناسي از غربال آزمون استخدامي آموزش و پرورش مي‌گذرند و معلم مي‌شوند.
اما نكته قابل تأمل اين است كه گويا اعمال نشدن سياست‌هاي پايشي در اختصاص ظرفيت‌هاي دانشگاهي به ويژه در مراكز تربيت معلم قبلي و دانشگاه فرهنگيان كنوني، بيش و پيش از ساير نهادها آموزش و پرورش را مبتلا كرده است. به طوري كه شيب حركت آموزش و پرورش براي هدايت دانش‌آموزان به تحصيل در دوره‌هاي كار و دانش و فني و حرفه‌اي باعث شده، كلاس‌هاي هنرستان‌ها با كمبود معلم و مربي رو به رو شوند، در حالي كه دانشگاه فرهنگيان به اندازه كافي فارغ التحصيل متخصص براي تدريس رشته‌هاي فني و حرفه‌اي و كارودانش ندارد و بنا به گفته معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش، وزير به دنبال اين است تا با اخذ مجوز، ۱۲ هزار نيرو براي فني و حرفه‌اي‌ها استخدام كند. ذكر چند نكته در اين خصوص لازم به نظر مي‌رسد. اولاً تشويق ۷۰ درصد دانش‌آموزان به تحصيل در دوره‌هاي مهارتي هنرستان‌ها اگر تصميم برنامه‌ريزي شده‌اي باشد، بايد نيروي انساني مورد نياز براي آموزش آنها تا به حال تربيت شده باشند.
در حالي كه در اين باره هيچ خبري از دپوي نيروي انساني خبره براي اين امر نيست. از طرفي از اين نيروها كه قطعاً از فارغ‌التحصيلان دانشگاه فرهنگيان نيستند، فقط بايد انتظار آموزش داشت و در عمل پرورش و روانشناسي تربيت در هنرستان‌ها نخواهد توانست جايي براي خود دست و پا كند. علاوه بر اين هنوز پرونده نيروهاي حق التدريس و شيوه معيوب جذب نيرو در آموزش و پرورش كامل بسته نشده كه بيان كمبود نيرو در آموزش و پرورش، آن هم از سوي شخص وزير، چراغ سبزي به مديران مدارس است براي جذب نيروهاي حق التدريس جديدتر كه بر خلاف قانون اغلب از كانالي خارج از دانشگاه فرهنگيان به كلاس‌ها تزريق مي‌شوند. بله هيچ كس منكر اين نكته نيست كه «تحول بدون تغيير در نگرش، بينش و صلاحيت حرفه‌اي، تخصصي و اعتقادي معلمان محقق نمي‌شود. » اما صرف ادعاي اصل بودن معلم در تحولات دقيقاً آن چيزي است كه نظام آموزشي را دچار واپس گرايي مي‌كند و لاغير.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی