مطالبات امام حسین از لشگر دشمن عزت بود یا ذلت؟

در روز عاشورا رفتارهایی از امام حسین(ع) به چشم می‌آید که در نگاه نخست رفتاری سازگار با عزت تلقی نمی‌شود. لذا باید دلیل و حکمت رفتار‌های یاد شده را به درستی تفسیر کرد. باید دید چنین رفتارهایی از امام(ع) عزت است یا ذلت.
واقعه عاشورا بدون تردید از جمله مهم‌ترین و غم‌بارترین رویدادهای تاریخی در تاریخ اسلام به شمار می‌آید. تاکنون نویسندگان فراوانی اعم از مسلمان و غیر مسلمان راجع به این حادثه قلم‌فرسایی کرده‌ و به تبیین جزئیات آن پرداخته‌اند. خطبای بسیاری نیز هر ساله به تبیین زوایای پنهان و آشکار قیام عاشورا می‌پردازند. با وجود این، حادثه عاشورا چنان مهم و عظیم است و چنان درس‌ها و پیام‌هایی انسان‌ساز دارد، که هنوز می‌توان به جزئیات بیشتری در این میان پی برده و به اهمیت کار امام حسین(ع) نگاه عمیق‌تری داشت. در این میان، بررسی شبهات پیرامون این قیام، وظیفه‌ای مهم را بر دوش علاقه‌مندان آن حضرت قرار داده است.
حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در روز عاشورا و پیش از آن، تقاضاهای مکرری از کوفیان داشته‌اند که گاه به نظر می‌رسد چنین رفتارهایی در شأن یک مومن عادی هم نیست. آنچه در این نوشتار در پی آن هستیم بررسی حکمت این اقدامات و سازگاری آنها با مقوله عزت نفس است.

گفتار اول: امامت در مذهب شیعه
خداوند متعال انسان‌ را جانشین و خلیفه خود روی زمین قرار داده است.‌ از این رو طبیعی است که می‌خواهد چنین جانشینی متصف به صفات او باشد. از سوی دیگر، خداوند در هر دوره تاریخی انسانی را به عنوان خلیفه خاص و حجت خود بر مردم روی زمین قرار داده است؛ به گونه‌ای که هیچ‌گاه زمین خالی از چنین خلیفه و حجتی نخواهد بود. بر اساس روایات رسیده از ائمه اطهار علیهم السلام یکی از قوانین تکوینی خداوند روی زمین این است که وجود و بقای این عالم را وابسته به وجود حجت الله در آن قرار داده است. چنین امام و حجتی واسطه فیض میان مردم و خداوند است. به گونه‌ای که اگر چنین امامی روی زمین نباشد، هیچ جنبنده‌ای روزی نخواهد خورد، ابرها باران نخواهند بارید، نظم کیهانی عالم به هم خواهد ریخت و اساسا قیامت زمانی رخ خواهد داد که امام و حجت روی زمین نباشد.

سلیمان بن مهران اعمش از امام صادق(ع) و ایشان از امام باقر(ع) و ایشان از امام سجاد(ع) نقل می‌کند که فرمودند:«نَحْنُ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى الْعَالَمِینَ وَ سَادَةُ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَادَةُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ مَوَالِی الْمُؤْمِنِینَ وَ نَحْنُ أَمَانُ أَهْلِ الْأَرْضِ کَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ وَ نَحْنُ الَّذِینَ بِنَا یُمْسِکُ اللَّهُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِنَا یُمْسِکُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا وَ بِنَا یُنَزِّلُ الْغَیْثَ* وَ بِنَا یَنْشُرُ الرَّحْمَةَ وَ یُخْرِجُ بَرَکَاتِ الْأَرْضِ وَ لَوْ لَا مَا فِی الْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا قَالَ ع وَ لَمْ تخلو [تَخْلُ الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ فِیهَا ظَاهِرٌ مَشْهُورٌ أَوْ غَائِبٌ مَسْتُورٌ وَ لَا تَخْلُو إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِیهَا وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یُعْبَدِ اللَّه‏[1]؛ ما امامان مسلمانان و حجت‌هاى خدا بر عالمیان و سادات مؤمنان و پیشواى دست و روسفیدان و سروران اهل ایمانیم. امان اهل زمین هستیم چنان‌چه ستاره‏ها امان اهل آسمانند. مائیم که خدا بوسیله ما آسمان را نگاه‌داشته تا بر زمین نیفتد. جز با اجازه او و براى ما آن را نگه‌داشته تا بر اهلش موج نزند و براى ما باران ببارد و رحمت خویش نشر کند و زمین برکات خود را بیرون دهد و اگر امام در زمین نباشد زمین اهل خود را فرو برد. سپس فرمود زمین از روزى که خدا آدم را آفریده خالى از حجت نیست که یا ظاهر و مشهور بوده است و یا غایب و مستور و تا قیامت هم خالى نخواهد ماند او حجت خداست و اگر چنین نباشد خدا را نپرستند.»

از این روست که می‌توان گفت کم‌ترین لازمه چنین امام و حجتی این است که مظهر تمام‌نمای صفات خداوند متعال باشد. اگر خداوند علم دارد، امام نیز علم الاهی داشته باشد.‌ اگر خداوند حکمت دارد، امام نیز حکمت الاهی داشته باشد،‌ اگر خداوند عزت نفس دارد، امام نیز عزت نفس الاهی داشته باشد و ... .

گفتار دوم: عزت نفس در آئینه آیات و روایات
از جمله صفات برجسته خداوند که به دفعات خود را با چنین صفتی معرفی کرده است، صفت عزیز بودن است. چنان‌که در آیات آخرین سوره حشر آن‌گاه که اسمای حسنای خود را بر می‌شمارد، می‌فرماید:«هُوَ اللَّهُ الَّذِى لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبرُِّ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُون[2]؛ و خدایى است که معبودى جز او نیست، حاکم و مالک اصلى اوست، از هر عیب منزّه است، امنیّت بخش است، مراقب همه چیز است، قدرتمندى شکست‏ناپذیر که با اراده نافذ خود هر امرى را اصلاح مى‏کند، و شایسته عظمت است. خداوند منزّه است از آنچه شریک براى او قرار مى‏دهند.»

هم‌چنین از جمله ویژگی‌هایی که خداوند دوست دارد بندگانش به این صفت متصف شوند، ذلیل نبودن در برابر کافران است، چنان‌که می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ و یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ و لایَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیم[3]؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد،(به خدا زیانى نمى‏رساند خداوند جمعیّتى را مى‏آورد که آنها را دوست دارد و آنان(نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند. آنها در راه خدا جهاد مى‏کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگرى هراسى ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد، مى‏دهد و(فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست‏.»

خداوند متعال در بیانی جامع خود و رسولش و مومنان را دارای صفت عزت دانسته و می‌فرماید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِین؛ عزّت براى خدا و پیغمبر و مؤمنین به آئین اسلام است».
از سوی دیگر در روایات متعددی توصیه به عزت نفس و اجتناب از ذلیل کردن خود شده است. چنانکه پیامبر گرامی اسلام(ص) در این باره فرمودند: «لا ینبغی لمؤمن ان یذلّ نفسه؛[4] بر هیچ مسلمانى شایسته نیست که خود را ذلیل و خوار نماید.»

اهمیت مساله عزت نفس چنان است که امام صادق(ع) می‌فرماید:«انّ اللَّه عزّ و جلّ فوّض الى المؤمن اموره کلّها و لم یفوّض الیه ان یذلّ نفسه[5]؛ خداوند تمام کارهاى مسلمان را به خود او واگذار کرده و در اختیارش قرار داده است ولى به او اختیار نداده که خود را ذلیل و خوار نماید.»

دقت در این روایت و دیگر روایات می‌رساند که خداوند متعال هرگز راضی نیست که انسان خود را به ذلت افکند. چنان‌که در برخی روایات چنین نقل شده که «یک لحظه ذلّت با عزّت تمام دوران زندگى برابرى نمی‌کند.»[6]امام علی(ع) در بیانی شیوا می‌فرماید: «المنیّة و لا الدّنیّة؛[7] مرگ، بر زندگى آمیخته به پستى و خوارى ترجیح دارد.»

گاه انسان با گفتار و رفتاری ویژه خود را به ذلت می‌افکند، چنان‌که نقل شده که روزى على(ع) بر مرکب سوار شد، جمعى پیاده پشت سرش به راه افتادند، حضرت به آنها فرمود: مگر نمی‌دانید پیاده‏روى مردم در رکاب سوار باعث فساد اخلاق سوار و ذلت و خوارى پیادگان است، برگردید و براه خود بروید.[8]

گاهی نیز خواسته‌ای دارد که به خاطر آن از دیگران خواهش و تمنا می‌کند. در این باره امام صادق(ع) می‌فرمایند: چقدر زشت است برای مومن که خواسته‌ای داشته باشد که او را به ذلت بیافکند.[9]

گاهی حتی انتخاب همسفران برای یک مسافرت ممکن است انسان را به ذلت بیندازد. چنان‌که ابوبصیر نقل می‌کند که از امام صادق(ع) پرسید: مردى کم بضاعت با افراد متمکن و ثروتمند رفیق سفر مى‏شود. آنان با ثروت بسیارى که دارند آزادانه مصارف مسافرت را مى‏پردازند ولى او قادر نیست مانند آنها خرج کند. امام(ع) فرمود: دوست ندارم که خود را ذلیل و پست نماید. البته با کسانى رفیق راه شود که در ثروت همانند وى هستند. [10]

گاهی نیز انسان‌هایی پرتوقع و خودخواه انسان را دعوت به کاری می‌کنند و یا این‌که او را تهدید به انجام کاری می‌کنند که انجام دادن آن کار چیزی جز ذلت و خواری ندارد. در این‌جاست که به یاد کلام تاریخی امام حسین(ع) می‌افتیم که در برابر تقاضای بیعت با یزید فرمود: «ألا وَ إِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ یَأْبَى اللَّهُ ذَلِکَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون[11]؛ شگفتا! زنازاده فرزند زنازاده مرا بین یکى از دو چیز مجبور کرده است، بین مرگ و ذلّت(تسلیم) و هیهات که ما ذلّت و خوارى را بپذیریم، خداوند ذلت را از ما و رسولش و مومنان دور کرده است.»

در برخی روایات نفس درخواست کردن از دیگران را موجب ذلت دانسته‌اند. در این باره امام علی(ع) از رسول گرامی اسلام(ص) نقل می‌کند که به ابوذر فرمودند:«یَا أَبَا ذَرٍّ إِیَّاکَ وَ السُّؤَالَ فَإِنَّهُ ذُلٌّ حَاضِرٌ وَ فَقْرٌ تَتَعَجَّلُه‏[12] ای ابوذر از درخواست‌کردن بر حذر باش؛ چرا که چنین کاری موجب آماده کردن ذلت برای خود و نیز موجب فقر زودرس است.»

امام علی(ع) خود در این باره ترک درخواست از دیگران را موجب بی‌نیازی می‌داند و می‌فرماید: «بی‌نیازی همانا در ترک درخواست است.»[13]، همچنین در این باره با توصیه به پیشه کردن قناعت، آن را موجب عزت دانسته‌اند؛ چنان‌که امام علی(ع) در کلامی موجز می‌فرماید: «اقنع تعز»[14]

گفتار سوم: تقاضا‌های امام حسین(ع) در کربلا؛ ذلت یا عزت
در سطور پیشین بیان شد که از ویژگی‌های برجسته خداوند، رسول گرامی اسلام(ص) و مومنان داشتن عزت نفس است. هم‌چنین با توجه به اینکه امام(ع) خلیفه و حجت خداوند بر مردم است، طبیعی است که باید صفات خداوند را در کامل‌ترین شکل ممکن دارا باشد.
با وجود این، برخی گفتارها و تقاضاهایی از امام حسین(ع) در کربلا ثبت شده است که در نگاه نخست تقاضاهایی ذلیلانه و به دور از عزت نفس حتی یک مومن عادی است. در اینجا به برخی از این گفتارها و درخواست‌ها اشاره می‌کنیم.

الف. خواستن یک شب مهلت از لشکر عمر سعد در عصر تاسوعا
بنابر منابع تاریخی هنگامی که بعداز ظهر تاسوعا لشکر عمر سعد قصد حمله به خیمه‌های امام حسین(ع) را داشت، امام(ع) به برادر بزرگوارشان فرمودند: «ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلَى الْغُدْوَةِ وَ تَدْفَعَهُمْ‏عَنَّا الْعَشِیَّةَ لَعَلَّنَا نُصَلِّی لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ کِتَابِهِ وَ الدُّعَاءَ وَ الِاسْتِغْفَار؛[15] به سوی آنها بازگرد و اگر بتوانى امشب را براى ما مهلت بگیر و آنها را امشب از ما دفع کن تا شاید ما بتوانیم امشب را به نماز و دعا و استغفار به سر بریم. زیرا خدا می‌داند من دوست می‌دارم نماز بخوانم و قرآن تلاوت نمایم و هم‌واره به دعا و استغفار بپردازم‏.»
به راستی آیا چنین درخواستی از قوم کوفیان را می‌توان عزت‌مندی امام(ع) پنداشت؟

ب. درخواست ترک جنگ
امام حسین(ع) در روز عاشورا عمامه رسول گرامی اسلام(ص) را بر سر نهاده و به نزد کوفیان آمد و آنها را سوگند داد که آیا می‌دانید که پیامبر اکرم(ص) جد من است؟ آیا می‌دانید که فاطمه سلام الله علیها دختر پیامبر، مادر من است؟ آیا می‌دانید که علی(ع) پدر و خدیجه نخستین زن مسلمان مادر بزرگ من است؟ آیا می‌دانید که حمزه سیدالشهدا عموی پدر من است؟ آیا می‌دانید که شمشیر رسول خدا در دست و عمامه او بر سر من است؟ و ...
آنگاه فرمود: «فبم تستحلون دمی؟[16] پس چرا می‌خواهید مرا بکشید؟»

این عبارات ظاهر در این است که امام(ع) از قوم کوفیان می‌خواهد که از جنگ دست برداشته و از کشتن او صرف‌نظر کنند؟ حال آیا چنین درخواستی آن هم از افرادی هم‌چون عمر سعد را می‌توان مطابق با روحیه عزت‌مندی امام حسین(ع) دانست؟

ج. درخواست آب برای عبدالله(علی اصغر) شیرخواره
بر اساس برخی منابع تاریخی امام حسین(ع) در کربلا کودکی شیرخواره داشت که بسیار تشنه شده بود. امام(ع) او را در آغوش گرفته و مقابل لشکر کوفیان ایستاد و از آن قوم برای حضرت علی اصغر(ع) طلب آب کرد؛ اما آن قوم ستمکار آن طفل شیرخواره را در آغوش پدرش به شهادت رساندند.[17]
در فرازی از زیارت ناحیه مقدسه که مرحوم علامه مجلسی آن را نقل کرده است، چنین آمده است: «السَّلَامُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَیْنِ الطِّفْلِ الرَّضِیعِ- الْمَرْمِیِّ الصَّرِیعِ الْمُتَشَحِّطِ دَماً الْمُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّمَاءِ- الْمَذْبُوحِ بِالسَّهْمِ فِی حَجْرِ أَبِیهِ- لَعَنَ اللَّهُ رَامِیَهُ حَرْمَلَةَ بْنَ کَاهِلٍ الْأَسَدِیَّ وَ ذَوِیه‏»[18]
آیا چنین درخواستی از آن قوم را می‌توان یک رفتار عزت‌مندانه تلقی کرد؟

د. درخواست کمک از کوفیان
بنا بر آنچه که در مقاتل و دیگر منابع تاریخی آمده است، امام حسین(ع) در اثنای جنگ با کوفیان در حالی‌که هنوز تعدادی از یاران آن حضرت باقی مانده بودند، با ندایی جانسوز فرمودند: «هل من ذاب عن حرم رسول الله هل من موحد هل من مغیث هل من معین‏؛[19] آیا کسی است که از حرم رسول خدا(ص) دفاع کند؟ آیا فرد یکتاپرستی وجود دارد؟ آیا فریادرسی وجود دارد؟ آیا یاوری وجود دارد؟»

در روایاتی که پیشتر از آنها یاد شد، دانسته شد که نفس درخواست از دیگران موجب افتادن به ذلت می‌شود، حال آیا درخواست امام حسین(ع) از دشمنان خود می‌تواند دلیلی بر عزت‌مندی آن حضرت باشد؟

هـ. درخواست آب برای خود در گودی قتلگاه
بنا بر نقل منابع روایی و برخی مقاتل، هنگامی که امام حسین(ع) در گودی قتلگاه افتاد و دشمنانش او را محاصره کردند، امام(ع) از آنها تقاضای آب کرد. مرحوم سید بن طاووس در کتاب خود این ماجرا را از هلال بن نافع نقل می‌کند که می‌گوید: من در میان لشکر عمر سعد بودم، ناگاه شنیدم یکى فریاد زد "اى امیر! به تو مژده باد، این شمر است که حسین را کشت." من به بین دو صف رفتم خود را به بالین حسین(ع) رساندم، دیدم او در حال جان کندن است، سوگند به خدا مجروح به خون آغشته‏اى ندیده بودم که چهره‏اى زیباتر و نورانى‏تر از چهره امام حسین(ع) داشته باشد. نور تابان صورت، و زیبایى قیافه‏اش مرا از اندیشیدن در مورد کشته‏شدنش غافل نمود، در این حال طلب آب کرد. شنیدم مردى به او مى‏گوید: «و اللَّه لا تذوق الماء حتّى ترد الحامیة فتشرب من حمیمها؛ سوگند به خدا آب را نچشى تا وارد حامیه دوزخ گردى، و از آب جوشان آن بنوشى.[20]»
به راستی آیا می‌توان چنین تقاضایی را آن هم از دشمنانی که قصد کشتن او را دارند، یک رفتار عزت‌مندانه تلقی کرد؟

1. پاسخ نقضی به مساله
پیش‌تر بیان شد که خداوند متعال بارها خود را عزیز و بی‌نیاز دانسته و مومنان را نیز انسان‌هایی عزیز و دارای عزت نفس معرفی کرده است. با وجود این، خداوند خود در برخی از آیات از بندگانش طلب نصرت و یاری می‌کند، چنانکه می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ؛[21] اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اگر(آیین) خدا را یارى کنید، شما را یارى مى‏کند و گام‌هایتان را استوار مى‏دارد.»

مگر این نیست که خداوند بی‌نیاز از همگان بوده و دارای عزت است، پس چگونه است که از مومنان تقاضای یاری دارد؟ در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرَةً وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُون؛[22] کیست که به خدا قرض الحسنه‏اى دهد، تا آن را براى او، چندین برابر کند؟ و خداوند است (که روزى بندگان را) محدود یا گسترده مى‏سازد و به سوى او باز مى‏گردید.» در این آیه خداوند متعال به صراحت از بندگانش طلب قرض می‌کند. افزون بر آن، اینکه از انسان‌ها می‌خواهد برای او نماز خوانده و یا دیگر دستورات را انجام دهند، آیا چنین درخواستی با عزت‌ او سازگار است؟

2. پاسخ حلی به مساله
برای یافتن پاسخ درست مساله، باید ابتدا راز و حکمت درخواست‌های خداوند را جست‌وجو کرد، آنگاه به تطبیق مساله در روز عاشورا پرداخت.
خداوند متعال بارها خود را بی‌نیاز و عزیز معرفی کرده است. پس بدون تردید اگر چنین درخواست‌هایی از مومنان دارد، به این دلیل نیست که آنها را برای خود می‌خواهد، چرا که در این صورت او دیگر بی‌نیاز و غنی نخواهد بود. هنگامی که به سیره بزرگان نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که وقتی فرد بزرگی چیزی را از کسی طلب می‌کند به این دلیل است که می‌خواهد چیزی به او بدهد.

خداوند متعال اگر از انسان‌ها طلب یاری می‌کند، به این دلیل نیست که نیازمند به کمک آنهاست. بلکه برای آن است که آنها با یاری کردن دین خدا موجبات فزونی رحمت الاهی را فراهم آورند؛ از این روست که خداوند می‌فرماید: اگر خداوند را یاری کنید، خداوند نیز شما را یاری کرده و گام‌هایتان را استوار مى‏دارد. بدین معنا که خداوند می‌خواهد پاداشی به بندگانش دهد، ولی آن را مشروط به یاری کردن دین خدا به وسیله بندگان قرار داده است. پس طلب یاری از بندگان به دلیل احتیاج خداوند به آنها نیست، بلکه برای آن است که در پرتو آن، چیزی عاید بندگان شود.

هم‌چنین در مورد قرض خواستن خداوند از بندگان، روشن است که این امر حاکی از نیازمندی خداوند نیست، چرا که خود فرموده است: «لَهُ مَقالیدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیم؛[23] کلیدهاى آسمان‌ها و زمین از آن اوست روزى را براى هر کس بخواهد گسترش مى دهد یا محدود مى‏سازد او به همه چیز داناست.»
«وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی‏ کِتابٍ مُبین؛[24] هیچ جنبنده‏اى در زمین نیست مگر اینکه روزى او بر خداست! او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را مى‏داند همه اینها در کتاب آشکارى ثبت است‏.»
به راستی خداوندی که کلیدهای آسمان و زمین در دست اوست آیا می‌تواند نیازمند به دیگران باشد؟ به دیگر بیان موجودی که خود نیازمند به بندگانش است می‌تواند روزی تمام جنبندگان را بدهد؟ آیا فاقد شیء می‌تواند معطی شیء باشد؟
روشن است که خداوند متعال وقتی از بندگان طلب قرض می‌کند، مقصودش همان انفاق به بندگان نیازمند است، تا از این طریق فرد انفاق کننده نیز اجری چند برابر دریافت کند. از این روست که فرمود: «مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرَةً»[25]
ضمن اینکه اگر از بندگان کارهایی هم‌چون نماز و روزه را خواسته به این دلیل نیست که نیازمند به این امور باشد، بلکه می‌خواهد از این طریق چیزی را به بندگانش دهد. به دیگر بیان می‌توان از زبان خداوند گفت:
من نکردم خلق تا سودی کنم            بلکه تا بر بندگانم جودی کنم                 
گــر نمـــاز و روزه‌ای فرمـوده‌ام            ره به سـوی خـود بـگشوده‌ام

حال به مساله درخواست‌های امام حسین(ع) در روز کربلا و قبل از آن برگردیم. امام(ع) مظهر تمام‌نمای صفات و اسمای حسنای خداوند است. افزون بر آن مهم‌ترین وظیفه یک امام، هدایت بندگان است و در انجام این کار تمام تلاش خود را به کار خواهد بست.

امام حسین(ع) اگر از آن قوم می‌خواهد تا شب عاشورا را به او مهلت دهند، به این دلیل نیست که دوست داشته باشد تا شبی دیگر در این دنیا باشد، بلکه می‌توان گفت شبی دیگر به آنها مهلت می‌دهد تا بلکه به سوی خدا برگشته و توبه کنند. چنان‌که مرحوم علامه مجلسی می‌نویسد که در آن شب بر اثر مناجات امام و اصحابش، سی و دو نفر از لشکر عمر سعد به امام حسین(ع) پیوستند.[26]

هم‌چنین اگر امام(ع) در روز عاشورا عمامه پیامبر اکرم(ص) را بر سر گذاشته و شمشیر ایشان را به دست می‌گیرد و خود را برای کوفیان معرفی می‌کند، چنین نیست که از بذل جان خود بخل دارد، بلکه تمام این امور به جهت این است که بلکه آن قوم هدایت شده و به سعادت برسند.

به طور قطع اگر امام(ع) از صبح عاشورا تا عصر آن روز توان تحمل تشنگی را داشته است، آیا نمی‌تواند در لحظات آخر و هنگامی که در گودی قتلگاه قرار گرفته باز هم صبر پیشه کند؟ آیا امام(ع) که فرزند شیرخواره‌اش را در صحرای کربلا نزد کوفیان می‌آورد، آیا واقعا دلیل بر نیازمندی امام و ذلت اوست؟ امام(ع) کسی است که به اذن خداوند ولایت تکوینی در عالم دارد و می‌تواند از دل زمین آب بیرون آورد. از این رو امام(ع) می‌توانست در آن روز به راحتی چنین کاری انجام دهد. اما اگر فرزند خردسالش را جلو می‌آورد و یا خودش در گودی قتلگاه طلب آب می‌کند، به این دلیل است که می‌خواهد تا آخرین لحظه و با هر وسیله ممکنی آنها را هدایت کند و به سعادت برساند.
با توجه به آنچه گذشت، روشن می‌شود چنین رفتارهایی از امام حسین(ع) هرگز دلیل بر رفتار ذلیلانه او قلمداد نمی‌شود.

کتاب‌نامه
1. قرآن کریم
2.ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، قم، انتشارات جامعه مدرسین.
3. ابن طاووس، سیدعلی بن موسی، اللهوف، نشر جهان، بی‌تا.
4.ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیرالاحزان، انتشارات مدرسه امام مهدی، بی‌تا.
5.ابی مخنف ازدی، لوط بن یحیی، مقتل الحسین(ع)، قم، مکتبة آیة الله مرعشی نجفی، 1398ق.
6. تمیمی واحدی، عبدالواحد، غررالحکم و درر الکلم، قم،‌ انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، بی‌تا.
7.شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، قم، مؤسسه البعثة، 1417ق.
8. ـــــــــــــــــــــــــــ، الخصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین، بی‌تا.
9. فتال نیشابوری، محمد، روضة الواعظین، قم، منشورات رضی، بی‌تا.
10. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1367ق.
11. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1403ق.
12. شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، قم، انتشارات سعید بن جبیر، 1428ق.

دانشجوی دکترای دین پژوهی
حجت الاسلام محمدحسین فاریاب/925/م18/ر

 

 

 

[1]. امالی صدوق، ص252 و 253.
[2]. حشر/23.
[3]. مائدة/54.
[4]. الکافی، ج5، ص64.
[5]. همان، ص63.
[6]. «ساعة ذلّ لا تفى بعزّ الدّهر.» غرر الحکم، ص478.
[7]. بحارالانوار، ج75، ص84.
[8]. تحف العقول، ص209 و بحارالانوار، ج73، ص299.
[9]. بحارالانوار، ج64، ص303.
[10]. همان، ج73، ص269.
[11]. اللهوف، ص97.
[12]. الخصال، ج1، ص182.
[13]. بحارالانوار، ج74، ص 423.
[14]. تحف العقول، ص215.
[15]. الارشاد، ص335.
[16]. امالی صدوق، ص158 و 159، اللهوف، ص87 ، روضة الواعظین، ص186 و بحارالانوار، ج44، ص318.
[17]. در این باره ر.ک. مقتل الحسین ابی مخنف، ص173، مثیرالاحزان، ص70.
[18]. بحارالانوار، ج45، ص66.
[19]. مثیرالاحزان، ص70 و نیز ر.ک. اللهوف، ص116.
[20]. اللهوف، ص128.
[21]. محمد/7.
[22]. بقرة/245.
[23]. شوری/12.
[24]. هود/6.
[25]. بقرة/245.
[26]. بحارالانوار، ج44، ص394.

 

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی