عزاداری محرم وصفر دانشگاه سیار است/ تحلیل اسرائیل ازرابطه تشیع باکربلا
یک عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی(ص) با بیان اینکه یکی از آثار قیام حسینی عزاداری است که در واقع مکتبخانه و دانشگاه سیار است، گفت: عزاداری دانشگاهی است که نه سن میپذیرد، نه شرط جنسیت و نه شرط بزرگ و کوچکی دارد؛ همه در آن هستند و همه ساخته و تربیت میشوند.
قیام امام حسین(ع) دارای ابعاد مختلفی است که در این میان زمینهها و دلایل شکلگیری این نهضت عظیم از اهمیت ویژهای برخوردار است. تبیین علتهای قیام عاشورا همواره الهامبخش مسلمانان و به ویژه شیعیان در اعصار متمادی بوده است. برای بررسی دلایل قیام حضرت سیدالشهدا(ع) بایستی ویژگیهای دوره امامت آن حضرت مورد توجه قرار گیرد. در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین مهدی رستمنژاد، عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی(ص) العالمیة به بررسی ابعادی از این موضوع پرداختیم که اکنون از نظر شما میگذرد. «تکرارپذیری حادثه عاشورا»، «شگردهای دینستیزی از نگاه قرآن»، «جلوههای پیام الهی در قرآن»، «عاشورا: ریشه ها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها» به زبان فارسی و «الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فی الاحادیث المشترکة» و «الحج: فیالاحادیث المشترکة» به زبان عربی از جمله مهمترین آثار وی است.همچنین کتاب عاشورا از دیگر آثار اوست که با همکاری سعید داوودی و زیر نظر آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی نوشته شده است.
در بخش قبلی این گفت وگو در مورد ریشه های قیام عاشورا بحث شد و اکنون ادامه این مصاحبه از نظر شما می گذرد.
*در کتاب در مورد انگیزههای قیام عشورا هم بحث کردید، انگیزههای قیام امام حسین(ع) چه بود؟
سه انگیزه مهم از کلمات خود امام(ع) قابل برداشت است: یکی احیای آئین خدا و نجات اسلام از چنگال بدعتها که امام(ع) بسیار راجع به این موضوع حرف و سخن دارد. گفتارهایی مانند «آیا نمیبنید به حق عمل نمیشود و به باطل عمل میشود؟» از این جمله است. امام(ع) میفرمود که «من احق بر این هستم که دین را نجات بدم»، «اسلام در چنگال یک عده اسیر شد»، من «نسبت به همه سزاوارتر به این مسأله هستم.» عبارات بسیاری در اشعار، خطبهها و نامههایشان وجود دارد که به این نکته اشاره کردند که من برای احیای آئین خدا قیام کردم.
دومین انگیزهای که امام(ع) داشت اصلاح امت بود. اینها همه عبارات صریح امام(ع) است و امر به معروف و نهی از منکر و مکرر میفرمود که من برای اصلاح آمدم. اصلاح در واقع همان اصلاح مسیر غلطی است که دیگران برداشتند. اسلام وارونه، اسلام پوستینی، اسلامی که هم در این سوی جبهه اذان میگوید و نماز میخواند و هم در آن سمت؛ اسلام دروغین در مقابل اسلام حقیقی. میفرمایند: من آمدم تا اصلاح کنم.
انگیزه سوم امام از قیام تشکیل حکومت اسلامی است. امام عقیده داشت که من سزاوار حاکمیت هستم، لذا بیعت نکرد. معنای اینکه امام بیعت نکرده، ترک بیعت و اعلام این مطلب است که خلیفه مدعی یعنی یزید شایستگی برای خلافت ندارد، البته امام میداند که به شهادت میرسد این قضیه منافات ندارد. امام قطعا از شهادت خود خبر دارد. پیغمبر(ص)، مادر و پدر ایشان این قضیه را فرموده بودند و حتی خود ایشان در مکه فرمودند: «من میبینم که گرگها در بیابان کربلا بدن مرا قطعه قطعه میکنند.» در مدینه زمان حرکت به ام سلمه فرمودند: «مادر! میخواهی مقتل خود را به تو نشان دهم؟» بنابراین هیچ شکی نیست که امام از شهادت خود و یارانشان خبر داشتند.
امام راحل(ره) میفرمود: «ما مأمور به وظیفه هستیم نه نتیجه» امام حسین(ع) هم هدفش عمل به وظیفه و تشکیل حکومت اسلامی است، اما از آن طرف نیز میداند که به اینجا نیز نخواهد رسید. در انگیزه و هدف نباید شک کنیم. انسان باید مسئولیت و وظیفه خود را انجام دهد، حتی زمانی که به نتیجه برسد، لذا امام به شایستگی خود برای خلافت تصریح میکند. بیعت یزید را ترک میکند و حتی به دعوت کوفیان پاسخ میدهد و در اصل پاسخ به دعوت آنها جهت تشکیل حکومت بوده است، یعنی آنها به دلیل نداشتن امام و رهبر از ایشان دعوت کردند و آنها بیعت نکردند، چون میخواستند با ایشان بیعت کنند و امام به دعوت کوفیان پاسخ میدهد. تمام این موارد مؤید انگیزه امام حسین(ع) است. امام قیام کرد در عین اینکه از شهادت خود آگاهی داشت و میدانست به آنجا نخواهد رسید.
*بالاترین امر، امر به ولایت پس از امر به نبوت است، لذا امام(ع) زمانی که موضوع امر به معروف و نهی از منکر را بیان میکند، بالاترین حد آن معرفی خود به مردم به عنوان ولی خداست. نظر شما در این مورد چیست؟
تمام اینها به یک مطلب بر میگردد. روح احیای آئین خدا، ولایت است. اصلاح امت خدا باز همان ولایت است. تشکیل حکومت اسلامی نیز همان به ولایت بر میگردد. ما اینها را از هم جدا کردیم تا درباره هر یک از این عناوین مفصل بحث شود، ولی روح و کلیت دین در واقع همان ولایت است و آمده است که «هل الدین الا الحب» که منظور از حب همان ولایت است. ولایت مسأله قاهر و شامل بر عقیده است که شامل بر هر سه نکته بیان شده است، یعنی او ولی خدا و صاحب ولایت است. مثل اینکه ما بگوئیم امام برای خدا قیام کرد و این درست است، ولی وقتی این مسأله را باز کنیم به همان سه مورد باز میگردیم، حتی اگر هیچ اسمی از حکومت اسلامی نیاوریم و هیچ اسمی نیز از امت اسلامی نیاوریم میگوئیم برای خدا قیام کرد. ولایت موردی شامل و قاهر است و اینها زیر مجموعه و بخشی از آن میشود.
*بخش رویدادهای کتاب عاشورا به چه مسائلی میپردازد؟
بخش رویدادها در کتاب مربوط به خود حادثه عاشوراست. کلمات امام را شامل میشود که لحظه به لحظه از وقایع گزارش میشود که چه کار کردند؟، از کجا به کجا رفتند؟، چه اتفاقی افتاد؟ تا زمان شهادت و از زمان شهادت هم تا شام و کوفه و شهرها و سپس اربعین و تمام رویدادهاست. اما بخش آخری که در واقع آثار و پیامدهاست در واقع آن هم چند اثری در آن بحث شده که شامل احیای اسلام و آئین حق است که واقعا احیا شد.
*به نظر شما شهادت امام حسین(ع) چه آثار و پیامدهایی داشت؟
امام حسین(ع) شیعه را با خون خود نجات داد. قیامهای متعدد پس از آن به نام شیعه اتفاق افتاد و مسائل مختلف دیگر که نشان دهنده این است که اسلام را نجات داد. در آن دوران حتی اهل سنت نیز چیزی از دین نمیدانستند. دینی که در حال حاضر اهل سنت از آن پیروی میکنند، دین امویان و دین بنیامیه نیست، اگر آن دین دست بنیامیه میرسید در آن دین در قنوت خود امیرالمؤمنین(ع) را لعنت میفرستادند. در نماز جمعههایشان لعنت میفرستادند. چیزی از دین نبود یک امر وارونه به تمام معنی بود. واقعا امام در این امر خدمت کرد. ایشان نه فقط در تشیع بلکه کلیت اسلام و دین را نجات داد، یعنی همه دینها در واقع با خون امام احیا شدند.
مسأله دیگر این است که از آثار مهم و ماندگار عاشورا الگوسازی برای آزادگان است که در حال حاضر ما به عینه میبینیم. دوست و دشمن این قضیه را میدانند که انقلاب اسلامی ایران با این توفندگی که مسیر تاریخ بشر در یک قرنی مانند قرن ما با این جمعیت چند میلیاردی تاریخ بشریت را عوض کرده است. در این زمینه درحال حاضر تحلیلگران نه از لحاظ سیاسی بلکه از نگاه اجتماعی، از نگاه جامعهشناسی پرداختند که معتقد هستند که این انقلاب در واقع جرقهای از کربلاست و واقعا هم همینطور است. فوکویاما، ـ متفکر غربی ـ نیز به این امر اعتقاد دارد. تحلیلگران اسرائیلی نیز همین قضیه را گفتند که اگر ما بتوانیم رابطه تشیع را با قضیه کربلا قطع کنیم میتوانیم ریشه آنها را بخشکانیم و چون اینها ریشه در کربلا دارند کاری نمیتوان کرد. حسین(ع)، محرم و صفر همه طرحها و توسعهها و معادلههای سیاسی آنها را از بین میبرد، یعنی الگوسازی اینگونه برای پاکستانیان، فلسطینیان و ... باعث میشود که همه اعتقاد داشته باشند که آن چیزی که میتواند ما را نجات دهد فرهنگ امام حسین(ع) است که این قضیه بحث برانگیز است.
اثر دیگر قیام، قیامهای خونین از قیام توابین گرفته تا قیامهای مختار است که باعث انقراض بنیامیه میشود و حتی عباسیان با بیان خونخواهی از امام حسین(ع) و با شعار یا لثارات الحسین(ع): ای خونخواهان حسین(ع)، بنیامیه را کنار زدند، یعنی حتی افرادی که خود منحرف بودند، اما از این امر بهره گرفتند.
یکی از آثار کوچک قیام، عزاداری محرم و صفر است که در واقع مکتبخانه و دانشگاه سیار است. دانشگاهی است که نه سن میپذیرد نه شرط مذهب و نه شرط جنسیت و نه شرط بزرگ و کوچکی دارد. همه در آن هستند و همه ساخته و تربیت میشوند. امام حسین(ع) کارخانه انسانسازی و تربیتی مستمر راه انداخت و ما تا طلوع صبح آن چیزی را شنیدیم و حس کردیم.
ارسال کردن دیدگاه جدید