نقد و بررسي فيلم اختاپوس(آهوي پيشوني سفيد) در گفت و گوي «جوان» با سيد‌جواد‌هاشمي ترانه خواني و رقص با مجوز شرعي!

سينماي كودك به عنوان يكي از ژانرهاي پرمخاطب و مهجور كشورمان محسوب مي‌شود كه هر از چند سالي يك فيلم قابل توجه و اعتنا در آن توليد مي‌شود.

چند سالي است كه كلاه قرمزي تنها ترك‌تاز در حوزه سينماي كودك به حساب مي‌آيد، گاهي تلاش‌هايي غير‌هدفمند و كم‌تواني براي حضور و معرفي يك اثر جديد در اين عرصه از جانب برخي كارگردان‌هاي گمنام و صاحب‌نام سينماي ايران ديده مي‌شود.

اما اكثر آن آثار نتوانسته‌اند اقبال چنداني را براي خودشان در بين مخاطبان اصلي اين سينما مهيا كرده و به وجود بياورند. در برخي موارد مانند فيلم كلاه قرمزي كه به صورت موردي هم اتفاق مي‌افتند آنچه باعث و موجبات فروش زيادش را فراهم مي‌كند به دليل وجود حس نوستالژي است كه براي كودكان ديروز و بزرگسالان امروز دارد. درباره جديدترين فيلمي كه در ظاهر براي كودكان ساخته شده است مي‌توان اين ادعا را مشاهده كرد زيرا بيشترين مخاطبان آن را بزرگسالان تشكيل مي‌دادند. حال در بخشي از دنيا و جادوي سينما كه متعلق به كودكان است اثري اين ادعا را دارد كه مي‌تواند حرفي براي گفتن داشته باشد. فيلم سه‌گانه «آهوي پيشوني سفيد» با دستمايه قرار دادن سرنوشت يك بچه آهو و مقابله او با اتفاقات خير و شري كه او را تهديد و تطميع مي‌كنند، ضمن مفروض دانستن تلاش كارگردان براي ارائه اثري تازه اما برخي نكات در اين فيلم محل بحث و تأمل است. از جمله اين موارد مي‌توان به ترانه‌خواني ترلان پروانه با ادعاي استناد به فتاواي شرعي برخي از مراجع تقليد! هجمه به نوع پوشش دختران محصل و نكات ديگري كه سعي كرديم در اين گفت‌و‌گو پاسخ و استدلال سيد‌جواد‌هاشمي نويسنده و كارگردان اين فيلم را جويا شويم. آنچه در ادامه مي‌خوانيد مشروح گفت‌و‌شنود ما با وي در دفتر كارش است.

به عنوان سؤال اول بفرماييد آهوي پيشوني سفيد چگونه متولد شد؟
آهوي پيشوني سفيد يك دغدغه ديرينه براي من بود. هميشه دوست داشتم يك شخصيتي را به مردم بخصوص به بچه‌ها معرفي كنم كه به عنوان يك الگو آن را بپذيرند و آن الگو به نوعي تبديل به يك ضرب‌المثل در بين افواه مردم شود. يكي از اهدافم اين بود كه نشان دهم افراد مي‌توانند به خدا نزديك باشند و چگونه بايد در عرض و طول توفان‌هاي خانوادگي، اجتماعي و زندگي از خودشان مواظبت كنند تا غرق نشوند. پيشوني سفيد را به همين دليل در ذهنم با پشتوانه ۳۰ سال معلمي پرداختم. هميشه با خودم مي‌گفتم كه چطور مي‌توانم اين پيشوني سفيد را به يك فيلم سينمايي تبديل كنم.

مخاطب واقعي و اصلي اين فيلم چه قشري از جامعه هستند؟ اين فيلم براي كودكان است يا بزرگسالان‌؟
مايل بودم كه فيلمي بسازم تا همه افراد از بزرگ و كوچك بروند و آن را تماشا كنند. افرادي كه امروزه با ماهواره روبه‌رو هستند و بدترين آسيب‌هاي اجتماعي را از همين رسانه مي‌بينند متوجه باشند در جبهه‌اي كه ديگر خبري از خاكريز و ادوات جنگي نيست، با ايجاد فضايي جديد و تازه و با يك شكل و شمايل جذاب، بيايند و اين فيلم را ببينند. بلكه به اين وسيله من هم در اين عرصه رويارويي تازه با سلاحي هر چند كوچك، در مقابل خشم و عصبانيت استعمارگران براي به هم ريختن سازمان و ريشه فرهنگ و جوامع بشري يك مقابله فرهنگي كرده باشم و يك فيلمي ساخته باشم كه به وسيله آن ذره‌اي از دينم را ادا بكنم. با ورود به اين معركه و با استفاده از موسيقي، شكل جديد دكور و گريم، خواستم كه يك كار متفاوت بسازم. گاهي اوقات افكاري در مورد ضرر مالي و اقتصادي به سراغم مي‌آمد اما حقيقتاً اصلاً به آنها نگاه نكردم و اهميت ندادم، خواستم كه اين فضا و جنگ فرهنگي كه در صدد انحراف و تخريب اذهان مردم است را جدي بگيرم.

با توجه به آن چيزي كه نسبت به فيلم اختاپوس در ذهن شما بوده (پيش‌زمينه فكري شما براي نوشتن فيلمنامه)، آيا فكر مي‌كنيد توانسته‌ايد حرفي بزنيد كه مخاطب متوجه آن بشود‌؟
در پاسخ به اين سؤالتان بايد بگويم گذشته از احترامي كه براي همه مشاغل و افراد قائلم اما ممكن است از شعر و غزل حافظ يك معلم چيزي برداشت كند كه با درك يك كاسب متفاوت باشد. يك فرد عادي برداشت خودش را دارد و افراد ديگر برداشت خودشان را، در واقع جمله «هركسي از ظن خود شد يار من» اينجا صادق است. هر كسي نگاه خودش را دارد. بعضي افراد از فيلم من و آنجايي كه يكي از شخصيت‌هاي فيلم در جواب كاراكتر روباه (هومن حاجي‌عبدالهي) نسبت به تفاوت قيمت يك جنسي مي‌گويد «اما در محله ما ارزان‌تر است» برداشت سياسي كرده‌اند. هر چند افراد آزادند در نوع برداشت‌هايشان اما الان به شما مي‌گويم از آن بخشي كه به منظور شوخي با آقاي احمدي‌نژاد در فيلم گنجاندم و هدف ديگري هم نداشتم، پشيمانم؛ چون باعث شد فيلم دچار برخي حواشي سياسي شود. در حالي كه اگر آن را در تدوين حذف مي‌كردم و نشان نمي‌دادم اتفاقي براي فيلم نمي‌افتاد و قصه اصلي دچار مشكل نمي‌شد، امروز به خاطر همين حواشي سياسي ايجاد شده (كه البته به ناحق هم هست) از نمايش آن بخش پشيمانم چون دارد به فيلم ضربه مي‌زند. به همين دليل از طريق رسانه و روزنامه شما هم هر گونه شائبه سياسي‌كاري يا توهين به افراد در هر جايگاه و شغلي را قوياً تكذيب مي‌كنم چراكه اساساً تصور توهين يا هر شائبه ديگري كه امروز توسط عده‌اي با منظور خاص وبه شكلي ناجوانمردانه دارد مطرح مي‌شود، از ابتدا در ذهن من وجود نداشته است.

در اين فيلم بيننده با گريم‌هاي متنوع و ميزانسن و پروداكشني متفاوت با ديگر آثار توليدي براي مخاطب كودك و نوجوان ديده مواجه مي‌شود. آيا براي گرفتن صحنه‌هاي مربوط به قلعه «عفريته» و ديگر صحنه‌ها از جلوه‌هاي مجازي و رايانه‌اي استفاده كرده‌ايد يا اينكه دكور آن را ساخته‌ايد؟
ما در بحث دكور بيشتر از هر چيزي از فضاي واقعي استفاده كرديم كه انتخاب «قلعه رودخان» هم به عنوان محل اصلي اتفاقات بخشي از اين لوكيشن و فضاي واقعي و حقيقي است. در واقع تمام ميز و صندلي‌هايي كه براي اين فيلم ساخته شده است و هزينه بسيار بالايي هم برده است را اگر ببينيد، تمامشان قابل استفاده است. حتي مي‌شود به عنوان اثاثيه منزل از آنها استفاده كرد. ما وسايل زيادي را ساختيم؛ تنه‌هاي درختان همگي واقعي‌اند و ساخته شده‌اند.
ما در بحث دكور بيشتر از هر چيزي از فضاي واقعي استفاده كرديم كه انتخاب «قلعه رودخان» هم به عنوان محل اصلي اتفاقات بخشي از اين لوكيشن و فضاي واقعي و حقيقي است. در واقع تمام ميز و صندلي‌هايي كه براي اين فيلم ساخته شده است و هزينه بسيار بالايي هم برده است را اگر ببينيد، تمامشان قابل استفاده است. حتي مي‌شود به عنوان اثاثيه منزل از آنها استفاده كرد. ما وسايل زيادي را ساختيم؛ تنه‌هاي درختان همگي واقعي‌اند و ساخته شده‌اند. اصلاً من در اين مورد عمد داشتم كه چوب‌ها واقعي باشند! مثلاً صندلي‌هاي مورد استفاده در فيلم تلفيقي از فرفورژه و چوب است
اصلاً من در اين مورد عمد داشتم كه چوب‌ها واقعي باشند! مثلاً صندلي‌هاي مورد استفاده در فيلم تلفيقي از فرفورژه و چوب است، تا يك دنياي جديد و خاصيتي شكسته شده درهم، از گذشته تا الآن را ببينيم. من در اين فيلم از «خر شاسي بلند» حرف زده‌ام! از بي‌سيم و لپ‌‌تاپ و تكنولوژي امروزي تا برخي المان‌هاي دنياي گذشته در اين فيلم ديده مي‌شود. در اين فيلم مخاطب شخصيت‌هايي را مشاهده مي‌كند كه سر و صورتشان مثل حيوانات گريم شده اما در نيم تنه پايين بدن شلوار و لباس‌هاي انساني پوشيده‌اند. در واقع اينها انسان هستند اما با استفاده از زبان استعاره و شمايل حيواني حرف مي‌زنند؛ همه چيز بر پايه شكست بدعت‌ها پايه‌ريزي شده است. براي به وجود آوردن اين در هم تنيدگي و شكستن دنياهاي متفاوت و براي نشان دادن اتفاقات غير‌منتظره، ساعت‌هاي طولاني به همراه طراح صحنه و لباس جلسه بحث و گفت‌وگو داشتيم؛ البته من انتظاري بيش از اين داشتم.

به نظر مي‌رسد غير از اين مباحثي كه درباره تركيب و نمايش دو دنياي قديم و مدرنيته مطرح كرديد، آيا مباحث و اهداف ديگري هم مد نظر داشته‌ايد، پيام و حرف اصلي مورد نظرتان چه بوده است؟
صددرصد اين لايه‌ها و جاذبه‌هاي بصري به خاطر رساندن پيام اصلي فيلم بوده است. پيام اصلي فيلم نشان دادن خوبي‌ها و بدي‌هايي كه با نريشن خوبي و بدي از زمان‌ هابيل و قابيل شروع شده و تا ابد هم ادامه دارد. در واقع اختاپوس (آهوي پيشوني سفيد) به تصوير كشيدن تقابل خير و شر است البته در قامتي براي ژانر كودك و نوجوان و موزيكال كه باعث ايجاد سؤالاتي از جمله ما بايد در كدام جهت و جبهه باشيم؛ ما در كدام ظرف بايد قرار بگيريم، خوبي يا بدي؛ در ذهن مخاطب مي‌شود. من در اين فيلم حتي تضاد ايجاد كرده‌ام، شخصيت و كاراكتر خوب ما در اين فيلم «سالار» است كه در آخر فيلم باعث نجات و رهايي افراد مي‌شود، اما بسيار بد اخلاق است! شخصيت‌هاي بد فيلم كاراكترهاي «عجوزه» و «عفريته» هستند كه در ظاهر بسيار مهربان حرف مي‌زنند و بسيار شيرين هستند. در تمام پلان‌هاي مربوط به صحنه زندان كه در واقع همان قلعه عفريته است، غذاهاي خوب مي‌بينيد، سفره‌هاي رنگيني مي‌بينيد كه با دقت و نظم خاصي چيده شده‌اند. جشن برگزار مي‌شود و اتفاقاً در اين جشن‌ها همه افراد خوشحالند؛ اما تمام اين اتفاقات خوب و سرگرم‌كننده درون يك قلعه و زندان جريان دارد؛ موضوع برپايي اين جشن هم گرفتن زندگي و نمايش مردن يكي از شخصيت‌هاي قصه است. در واقع موضوع اصلي و پنهان ما در اين فيلم همانطور كه شما گفتيد، موضوع مرگ انسان‌هاست، اينها براي نابودي آدم‌هاي خوب و به طور كلي انسانيت، دارند جشن مي‌گيرند و خوشحالي مي‌كنند. در بخش ديگري از فيلم ترانه‌اي خوانده مي‌شود كه در آن آهوي پيشوني سفيد از عجوزه مي‌پرسد كه «داريم كجا مي‌ريم؟» و در پاسخ گفته مي‌شود «داريم مي‌ريم اون‌ور آب، جايي كه غصه و غم نباشه...» در واقع دارد وعده‌هايي مي‌دهد كه آن وعده‌ها براي خيلي از افراد تعريف شده است! و بعد آهو را مي‌برد به قلب و درون بدبختي، اسارت و بيچارگي رها مي‌كند، در ظاهر همه چيز زيباست اما يك خوف و ترسي در آن پنهان است.

آقاي‌هاشمي به نظر مي‌رسد كه آهوي پيشوني سفيد (اختاپوس) شما تركيبي از چند كارتون از جمله پينوكيو، سرزمين آرزوها، رابين هود، قلم موي سحر‌آميز و ارباب حلقه‌ها است. آيا در ساخت اختاپوس به اين مسائل دقت داشته‌ايد يا اينكه اتفاقي بوده است؟
شما درست متوجه شده‌ايد. دوست داشتم تمام شخصيت‌هايي كه حس نوستالژي در بچه‌ها و بزرگ‌ترها ايجاد مي‌كند را در فيلمم داشته باشم. به عنوان مثال من از شخصيت موش و خاله سوسكه كه در بين ما ايرانيان معروف هستند هم استفاده كرده‌ام. حتي برخي از دوستان به من مي‌گفتند خب حالا چرا اينقدر واضح نشان داده‌اي كه من در جوابشان گفتم: دوست دارم كه اينگونه باشد. دوست دارم خبرنگاران از من بپرسند كه آقاي‌ هاشمي اينكه فلان شخصيت است! من از اين حرف‌ها خوشحال مي‌شوم اما قصه فيلم قصه نو و تازه‌اي است كه از نظر ساختار داستاني اصلاً ربطي به هيچكدام از اين كارتون‌ها ندارد. نه قصه خاله سوسكه است و نه رابين هود و بقيه. من خواستم نشان بدهم كه همه اين شخصيت‌ها مي‌توانند در كنار هم باشند و ايجاد يك فضاي جديد و نوستالژي بكنند بدون اينكه رونوشت و كپي هيچكدام آنها باشد و خيلي هم خوشحالم كه شما به آن اشاره كرديد. در مورد شخصيت پيرمرد دانا و مثبتي كه خودم آن را بازي مي‌كنم و شبيه يكي از شخصيت‌هاي ارباب حلقه‌ها نيز هست، گريمور به من گفت مي‌خواهي ظاهرت را شبيه آن كاراكتر گريم كنم و من قبول كردم. به نظرم اين شباهت‌ها مهم نيست چرا كه اصل قصه فيلم بر مبناي تقابل خير و شر جلو مي‌رود و ساخته شده است نه بر اساس شخصيت‌هاي وام گرفته شده از ديگر فيلم‌ها. قصه فيلم من قصه ارتباط با خدا و جواب گرفتن از اين ارتباط است. نكته ديگر اينكه باورها و رفتارهاي بچه‌ها با افراد بزرگسال اصل قابل مقايسه نيست و متفاوت‌تر است، چراكه هنوز غرض و مرض‌هاي نفساني وارد زندگي‌شان نشده است. ضمن اينكه من به خاطر معلم بودنم بچه‌ها را به خوبي مي‌شناسم و با روحياتشان آشنا هستم و يكي از مهمترين دغدغه‌هاي من مباحث تربيتي بوده و هست. اين تعامل كاري من با بچه‌ها زماني كه در آموزش و پرورش كار مي‌كردم شروع شده و امروز هم كه در كسوت يك فيلمساز هستم با فيلم‌هايي مثل اختاپوس ادامه دارد. در رابطه با سؤال شما درمورد توجه داشتن من به رابين هود و پينوكيو بايد بگويم كه بله من مي‌خواستم دو تا شخصيت مثل «روباه مكار و گربه نره» را خلق بكنم اما كپي‌كاري نكردم و مستقيم به سراغ آنها نرفتم. اما كاراكترهاي موش و خاله سوسكه به همان شكل و شخصيتي كه در قصه‌ها داشتند را نشان دادم، علت آن هم اين است كه مخاطب با عشق اين دو كاراكتر قديمي نوستالژي دارد.

در فيلم شما تركيبي از رنگ‌هاي آبي وقرمز را به همراه جادو مي‌بينيم. با توجه به پيام اين رنگ‌ها بخصوص رنگ آبي كه در فرهنگ ايراني نشانه پاكي و قداست است، يا استفاده از همين رنگ در فيلم آواتار با مفهومي متناقض با فرهنگ ايراني، يا استفاده از جادو در هري پاتر با توجه به وجود برخي اعتقادات منحرف و مروج تفكر فراماسونري نزد سازندگان غربي آنها، آيا شما هم مضمون خاصي را دنبال كرده‌ايد و اگر جوابتان مثبت است بيشتر توضيح دهيد؟
اگر بحث فراماسونري و تفكرات و باورهايشان را به دليل اينكه به آن فكر نكرده بودم، ناديده بگيريم در مورد تلفيق رنگ‌ها من اهدافي داشتم. در اين جشن صورت عفريته (گوهر خيرانديش) با رنگ آبي تيره پوشيده مي‌شود كه اين هم به خاطر نشان دادن باطن كريه و سياه او بود. به خاطر كلاه قرمز رنگي كه عفريته در حين جشن به سر داشت نمي‌خواستم خباثت درونش را با رنگ سياه نشان بدهم. چرا كه فكر كردم ممكن است براي مخاطب چهره «عموفيروز» را كه به رغم فقر و تنگدستي، شخصيتي دوست‌داشتني دارد را تداعي بكند. اگر با رنگ سياه اين كار را مي‌كرديم قطعاً برخي به ما خرده مي‌گرفتند كه شما يك فولكلور قديمي (عموفيروز) را بد و پليد كرده‌ايد. بنابراين از تيره‌ترين رنگي كه مي‌شد استفاده كرديم و چهره عفريته را با رنگ آبي تيره پوشانديم و اصلاً در آن زمان به فيلم آواتار و رنگ آبي به كار رفته براي كاراكترهاي آن اصلاً فكر نمي‌كردم. ما گريم صورت و رنگ موهاي شخصيت موش (امين حيايي) فيلم را سفيد و روشن‌تر از بقيه نشان مي‌دهيم كه دليلش هم نجابت بخش بودن و فداكاري‌هاي او در زمينه مقابله با عفريته، عجوزه و به طور كلي بدي و زشتي است. حالا بحث در مورد اين مسئله كه كسي مثل شما توانسته است به اين مفاهيم دقت كند و متوجه آنها بشود جاي خوشحالي دارد. هر چند كسي غير از شما تا امروزدر اين رابطه سؤالي از من نپرسيده بود اما كساني هم كه متوجه نشده‌اند با خواندن اين مصاحبه حتماً آگاه‌تر خواهند شد. لازم است كه اين مطلب را بگويم كه من و گروه طراح صحنه و گريم فيلم چندين ساعت با هم در مورد المان‌ها، دكور و رنگ‌هاي مورد استفاده در فيلم و همچنين گريم بازيگران بحث و تبادل نظر داشتيم تا در مورد اين مفاهيم پنهان اما تأثيرگذار به جمع‌بندي نهايي رسيديم و توانستيم آنها
ما آهو را به عنوان نمادي از آزادي مي‌دانيم. ضمن اينكه من مي‌خواستم با اين كار يك حس بدي نسبت به حضور زن در آشپزخانه را ايجاد كنم. من نمي‌خواهم بگويم آشپزي كردن زنان بد است اما اينكه يك زن هميشه در آشپزخانه باشد، بد است. ما در اين فيلم آن نوع استثماري را كه توسط سالار و در حق پيشوني سفيد مي‌شود را مذموم نشان بدهيم. اين استثمار چه به اسم پدر باشد يا هر چيز ديگري بد است. در فيلم اختاپوس مضاميني وجود دارد كه با نوع تفكر و منش اسلامي در تضاد است. در جايي كاراكتر آهوي پيشوني سفيد به وضوح و به صورت تك‌خواني، خوانندگي مي‌كند
را اجرا كنيم. البته ما از همان ابتدا مي‌دانستيم كه ممكن است برخي از مخاطبان متوجه آنچه مورد نظر ما بوده نشوند اما اميدواريم تعداد افرادي كه به اين مباحث دقت نظر دارند بيشتر بشود چرا كه انرژي و هزينه‌هاي مادي و زماني بسيار زيادي براي نشان دادن و انتقال اين مفاهيم صرف شده است.

در فيلم شما تمامي بچه آهوهايي كه در قلعه عفريته محبوس هستند ضمن اينكه به بيگاري گرفته شده‌اند لباس‌هايي شبيه مانتو مدارس و با رنگ طوسي به تن دارند. شما تصور نمي‌كنيد كه اين حركت شما توهين به موقعيت دانش‌آموزان يا مسئولان آموزش و پرورش تلقي شود؟
من فقط توهين كردم! من با طوسي (رنگ مانتوهاي مدارس) پوشيدن بچه‌ها مخالفم. به اعتقاد من روپوش بچه‌ها بايد نارنجي باشد. مدرسه مگر زندان است! پوشيدن روپوش‌هاي سورمه‌اي و طوسي از ديرباز مورد انتقاد من بوده است. من خواستم كه در فيلمم بچه آهوهاي زنداني عفريته اين رنگ لباس را بپوشند شايد به آموزش و پرورش بربخورد! شايد از اين به بعد يك مديرمدرسه‌اي پيدا بشود و رنگ مانتو دانش‌آموزانش را تغيير بدهد. الان مدتي است كه دختران در حياط يا داخل كلاس مدرسه اجازه دارند مقنعه‌هايشان را از سر بردارند! قبل از اين زندان كامل بود! بگذاريد بچه‌ها در يك فضاي شادمانه درس بخوانند! ما چرا اينقدر دخترانمان را محدود مي‌كنيم! چون در اين فيلم ما با دختران طرف بوديم و برده‌هاي عفريته دختر هستند، من خواستم يك تلنگري هم در اين رابطه به مسئولان بزنم.

در بخشي از فيلم وقتي عفريته در حال فروش فرش‌ها و محصولاتي است كه توسط بچه آهوها ساخته شده‌اند به يكي از خدمتكارانش مي‌گويد: «به عرب‌ها! بگو اگر آهوي فراري مي‌خواهند چندتا داريم!» اين ديالوگ زخم مي‌زند به عزت مخاطب و غرور او را جريحه‌دار مي‌كند. دليل جانمايي اين بخش در فيلمتان چيست؟
به خاطر اينكه برخي از دختران فراري در كشورهاي عربي به عقد موقت مردهاي عرب در‌مي‌آيند! هر چند اين اتفاق فقط مختص دختران فراري ايراني نيست و مي‌شود از بسياري اقوام ديگر را هم در بين آنها مشاهده كرد. اين يك اتفاق و در واقع برده‌كِشي و برده‌كُشي است. من مشمئز شدم وقتي در شهر دبي و در يك محفلي ديدم كه ۱۰ تا عرب پولدار هر كدامشان يك زن از هر كشوري نزد خودشان داشتند. آن چيزي كه براي من سخت بود اينكه دو نفر از آنها زن ايراني داشتند. همان وقت با خودم فكر كردم كه كجا مي‌توانم اين درد را نشان بدهم، به همين دليل در يكي از بخش‌هاي فيلم اختاپوس آن را خيلي محكم گفتم! الآن هم پاي حرفم ايستاده‌ام! در اين بخش از فيلم من حتي مشتري اجناس عفريته را با لباس (دشداشه) عربي نشان داده‌ام! علت اصلي اين كار هم به دليل پيشينه ذهني بدي است كه آن ماجرا در ذهن من جاري و ساري كرده بود.

در فيلم شما بچه آهوها كه نمادي از دختران يا زن‌ها هستند، مدام در آشپزخانه يا در حال كار كردن نشان دادند مي‌شوند. فكر نمي‌كنيد اين مسائل باعث ايجاد حساسيت يا به وجود آمدن مشكلاتي براي والدين در تربيت دخترانشان يا تقابل مردها و زن‌ها بشود؟
ما آهو را به عنوان نمادي از آزادي مي‌دانيم. ضمن اينكه من مي‌خواستم با اين كار يك حس بدي نسبت به حضور زن در آشپزخانه را ايجاد كنم. من نمي‌خواهم بگويم آشپزي كردن زنان بد است اما اينكه يك زن هميشه در آشپزخانه باشد، بد است. ما در اين فيلم آن نوع استثماري را كه توسط سالار و در حق پيشوني سفيد مي‌شود را مذموم نشان بدهيم. اين استثمار چه به اسم پدر باشد يا هر چيز ديگري بد است.

در فيلم اختاپوس مضاميني وجود دارد كه با نوع تفكر و منش اسلامي در تضاد است. در جايي كاراكتر آهوي پيشوني سفيد (با توجه به سن و بالغ بودن ترلان پروانه) به وضوح و به صورت تك‌خواني، خوانندگي مي‌كند، در حالي كه اين عمل در شرع اسلام حرام است و هيچ كجاي شرع مقدس مجوزي براي آن صادر نشده است.
در مورد اين قضيه برخي مراجع گفته‌اند اشكال ندارد.

براي چه كساني و با چه شرايطي؟
براي هر كس! تا زماني كه ايجاد طرب نكند! اين عين فتواست. مگر اينكه بخواهيم فتوا را تغيير بدهيم! اجازه بدهيد من فتوا را بگويم، من دقيقاً بر اساس شرع حرف مي‌زنم. صداي زن حتي زماني كه به تنهايي خوانندگي مي‌كند (سُلُو مي‌خواند)، حرام نيست مگر باعث ايجاد مفسده در مردان بشود! به هيچ وجه نحوه خوانندگي كاراكتر آهوي پيشوني سفيد باعث مفسده نمي‌شود! پس از جهت «شرعي» اشكال ندارد! از جهت «عرفي» اشكال دارد به همين دليل من مي‌گويم عرف ما اشكال دارد و من بايد اين عرف را تغيير بدهم!

اما بسياري از آقايان ديگري كه متشرع هم هستند در رابطه با اين موضوع با نظر شما مخالفند. خود بنده وقتي اين بخش فيلم پخش مي‌شد احساس كردم در ايران نيستم و در يك كشور غيرمسلمان هستم!
ما در اين رابطه يك فتواي بالادستي‌تري هم داريم. در اين فتوا پرسيده‌اند «كدام موسيقي حرام است؟» كه ايشان در پاسخ گفته‌اند «به شخص مكلف برمي‌گردد».

به همين دليل من هم احساس قرار گرفتن در معرض گناه پيدا كردم!
اگر شما حس مفسده نسبت اين مسئله داشته‌ايد خب شما مريض هستيد (با خنده)! اگر شما به سينما رفتيد و احساس كرديد شنيدن صداي ترلان پروانه (پيشوني سفيد) براي شما حرام است بايد از بياييد بيرون! براي شما حرام است! بنده به هيچ وجه با شنيدن صداي خواننده شعر فيلم برايم ايجاد مفسده نشد! پس براي من حرام نيست! البته لذت داريم تا لذت، اين لذت كه شما مثلاً به فرض از اين صدا خوشتان آمده است با لذتي كه ايجاد مفسده كند تفاوت دارد. من فكر مي‌كنم كه برخي از مراجع يك چيزي را فهميده‌اند كه بقيه علما نفهميده‌اند! چراكه اين فتوا فتوايي خطرناك است كه فرموده‌اند«شنيدن صداي زن با هر صوتي، بلا اشكال است مگر ايجاد مفسده كند.»

خب بله اين حرف درستي است اما اين مبحث، مجوز استفاده از زنان خواننده يا خوانندگي زنان در فيلم‌هايي كه براي عموم مردم اكران مي‌شود نيست!
باز هم عرض مي‌كنم كه اين به شخص مكلف برمي‌گردد. يعني اينكه شخص مكلف بايد حواسش را جمع بكند! ما در مباحث درس‌هاي شهيد مطهري با دو مبحث «تقواي ترمز» و «تقواي فرار» مواجه هستيم. در بسياري از آيات قران لفظ پرهيزكاري آمده است و پرهيز به معني فرار و دوري است، يعني هر موقع خواستي به گناه بيفتي بايد فرار كني! شهيد مطهري مي‌گويد نه! اصلاً منظور اين نيست! معني پرهيز يعني خودت را نگه دارد! ترمز كن! اين خيلي فرق دارد با فرار كردن!
من در اين مبحث با شما و استدلال‌هايتان تفاوت ديدگاه زيادي دارم و با اجازه شما نكاتي كه به عنوان شاهد مثال يا توجيه اين مسئله ذكر كرديد را موجه و وارد نمي‌دانم!

اجازه بدهيد به بحث فيلم برگرديم، اكثر كاراكترهاي شما در فيلم اختاپوس از بين حيوانات انتخاب شده‌اند؛ اما پدر آهوي پيشوني سفيد (سالار) يك انسان است. اين كار شما اصلاً براي مخاطب قابل درك و هضم نيست. توجيه شما براي يك چنين كار نامتجانسي چه بوده است؟
سؤال خيلي خوبي پرسيديد. سه گانه اختاپوس يا همان آهوي پيشوني سفيد در سه قسمت پيش‌بيني و تهيه خواهد شد. يكي از بخش‌هايي كه بايد سؤال ايجاد مي‌كرد و متأسفانه در بين كساني كه با من مصاحبه كرده‌اند خيلي كم هم سؤال ايجاد كرده، همين مسئله است. جواب اين سؤال در قسمت بعدي و دوم اين سه گانه مشخص مي‌شود. در واقع من از ته ماجرا به جلو آمده‌‌ام يعني مخاطب در قسمت بعدي متوجه مي‌شود كه چرا پدر اين آهو يك انسان است و به روزگار بچگي پيشوني سفيد مي‌رويم. آنجاست كه مخاطب آگاه مي‌شود كه اين آهو از كجا آمده است؟ چگونه در كلبه يك آدم بزرگ شده است؟ و چرا به‌رغم حيوان بودنش به سالار «بابا» مي‌گويد؟ اين سؤالات و بسياري ديگر از سؤالات ايجاد شده براي مخاطبان از جمله نشان دادن چهره اختاپوس در دفتر دوم و با نام «آهوي پيشوني طلا» جواب داده و روشن مي‌شود. در قسمت سوم اين فيلم كه هنوز نامي برايش انتخاب نشده است نشان داده مي‌شود كه پيشوني سفيد به عنوان برده و كلفت به «سالار» سپرده شده است و در واقع سالار هم به نوعي آهو را به بردگي گرفته است تا كارهاي منزلش را انجام بدهد. بد اخلاقي‌هاي سالار هم به اين علت است كه آهو برده و گماشته اوست نه دخترش! ما در قسمت‌هاي بعد خواهيم ديد كه به طور كلي آهوها در اين سرزمين برده هستند.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی