نگاه ابزاری غرب به زنان بردگی مدرن را تصویر می کند
امپریالیسم غرب از موضوعات مهمي است که شناخت صحيح نسبت به آن، يكي از الزامات دنياي اسلام و بالاخص انقلاب اسلامي است. اينكه پايه هاي تمدن غرب در حال فروپاشي است، شكي نيست اما مهمتر از آن بايد به عوامل اين فروپاشي پرداخت.
به گزارش صراط، براي شناخت دقيق غرب كنوني بايد به پيشينه ي حوزه ي تمدني غرب بازگشت. معمولا تمدن غرب را به سه دوره تقسيم بندي مي كنند؛ دوران باستان، دوران مياني(قرون وسطي) و دوران مدرن.
دوران باستان تمدن غرب از دو حوزه ي تمدني تشكيل شده بود؛ يونان و روم باستان. تمدن غرب باستان به سردمداري روم (باستان) شباهت هاي زيادي به تمدن غرب كنوني به سردمداري آمريكا دارد.
تمدن روم باستان حدود 300 سال قبل از ميلاد ظهور كرد. نظام امپرياليستي كه در آن شرك و الهه پرستي به طور وسيع رواج داشت. زمام حكومت در دست اشرافي بود كه از سرمايه داران و صاحبان ثروت بودند. مشكلات اخلاقي مثل هم جنس بازي و آميزش با حيوانات در آن به شدت رواج داشت.
در مورد نهاد خانواده هم وضعيت بهتر از اين نبود؛ اگر كودك كژ، كور و يا دختر بود پدر به حكم سنت مي توانست او را بكشد.
در مورد حقوق زنان، آنها وضعيت اسف باري داشتند. " زن حق حضور در محاكم را، حتي به عنوان شاهد، نداشت. چون بيوه مي شد، هيچ گونه ادعا يا حق زوجيت بر دارايي شوهر نمي يافت، شوهر اگر مي خواست مي توانست براي او چيزي باقي نگذارد. در هر سني از عمرش زير قيموميت مردي - خواه پدر، خواه برادر يا شوهر، خواه فرزند يا سرپرست - بود كه بي اجازه ي او حق زناشويي يا استفاده از اموالش را نداشت..."{تاريخ تمدن، ص 68}
با توجه به موارد یاد شده می توان گفت تمدن غرب باستان شباهت های زیادی با تمدن غرب مدرن دارد. اما یک تفاوت اساسی دارند و آن اینکه در دوران باستان، حکومت ها ادعای دموکراسی و حق رای برای مردم نداشتند. آنها صریحاً حقوق زنان را زیر پا می گذاشتند و تحقیرشان می کردند و از آنها استفاده ابزاری می نمودند اما تمدن غرب مدرن به سردمداری آمریکا تا حد امکان صریحاً دست به این اعمال نمی زند، بلکه با پنهان شدن پشت مفاهیم جذاب و مردم پسندی مثل دموکراسی، صلح یا دفاع از حقوق زنان همان روش سلف خویش را تکرار می کند.
رومیان باستان بر اقوام و ملل تابعه یک سری وظایف و تعهداتی تحمیل می کردند از جمله اینکه:
"1-ملل تابعه باید سکه ی رایج رومی را وجه داد و ستد خود قرار دهند.
2- آنان باید اجازه دهند که در خاکشان پایگاه ها و پادگان های نظامی رومی مستقر شود.
3- آنان باید حاکمیت حاکم، فرماندار و یا استاندار رومی را در میان خود پذیرا باشند.
4- آنان باید در مقابل خدای امپراتوری روم سر تسلیم فرود آورند و او را مورد پرستش قرار دهند."
{غرب شناسی، احمد رهنمایی، ص54}
حال موارد بالا را مقایسه کنید با وضعیت غرب و آمریکای کنونی.
1- آنها بیشترین سعی شان را کرده اند که واحد پول آمریکا یعنی دلار یک واحد جهانی شود و برای این امر از همه ی ابزارهایشان استفاده کردند؛ از جنگ و حمله به کشورهای دیگر گرفته تا وضع قوانین بین المللی که آنها را به این هدف نزدیک کند.
- کشورهایی که دولتمردانشان مرعوب قدرت پوشالی آمریکا شده اند و از لحاظ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشورهایی وابسته و تحقیر شده به حساب می آیند، در مورد ایجاد پایگاه های نظامی آمریکا در خاک کشورشان اقدام کرده اند. مثل کشور ترکیه، با اینکه اکثر آنها مسلمان هستند اما پایگاه نظامی بزرگترین دشمن مسلمانان در خاک آنها به طور رسمی مستقر است!
3- با اینکه تمدن جدید غرب شعارهای جذابی را در مورد استقلال کشورها و حق انتخاب آنها و ... می دهد اما در عمل، حاکمانی که تابع خواسته های آنها نباشند را حذف می کنند و مقدمه ی روی کار آمدن افرادی را می چینند که در بست در اختیارشان باشند و سیاست های آنها را اجرا کنند. نمونه ی آشکارش حاکمان دیکتاتور کشورهای عربی است که از کاسه لیسان آمریکا به حساب می آیند در حالی که منتخب مردمانشان نیستند.
4- نگاه ابزاری غرب به زنان و مردم جوامع خود تا حدی زننده است که بردگی مدرن را بصورت واضح به تصویر کشانده است.
بنابرین غرب مدرن، همان غرب سابق است با این تفاوت که غرب امروز نسبت به غرب باستان تغییر فرم داده است. یعنی به جای مخالفت علنی با مفاهیم انسانی و فطری، مخالفت پنهانی و سیستماتیک دارد که متاسفانه نتیجه ی هر دوی آنها در عمل یکی است.
ارسال کردن دیدگاه جدید