تحزب؛ قبايي براي جوامع اسلامي

تحزب؛ قبايي براي جوامع اسلامي

عليرضا دهشيري

امروزه هر نظامي که مدعي دموکراتي است، درپي تشکيل حزب و يا احزاب مي‌باشد. در کشور‌هاي غربي دموکراسي مترادف با تشکيل احزاب است. به عقيده آنان کشورهايي که دموکراسي در آن حاکم است بايد داراي احزاب متعدد باشند. زيرا احزاب در برابر يک ديگر جبهه‌گيري و تضارب آرا دارند و هر کدام در اين رقابت‌ها پيروز شدند، حکومتي تشکيل مي‌دهند. اين روند در همه کشورهاي غربي اعمال مي‌شود.

اين روزها در محافل سياسي کشور ما نيز برخي صحبت از اهميت زياد احزاب وفعاليت آن‌ها مي‌کنند.[در کشور هم‌اکنون ده‌ها حزب و تشکل وجود دارد] آن‌ها وجود احزاب و تشكّل‌هاي سياسي را و ضرورت اداره جوامع امروز مي‌دانند و با اشاره لزوم شكل‌گيري احزاب نيرومند، با برنامه و فراگير بر اين روند در کشور تاکيد دارند. اين افراد که اداره کشور را با الگوي کشورداري غرب و سکولار، ممکن مي‌دانند معتقدند اداره جامعه به صورت دموكراتيك، با انتخابات متعدد و مطابق قانون اساسي، فقط با وجود و حضور فعال و مسؤولانه، احزاب و تشكّل‌هاي شناسنامه‌دار، ممكن خواهد بود. در اين جا ذکر چند نکته لازم است:

1- امروزه مفهوم حزب که مولود پارلمانتاريسم و رهاورد مدرنيته است، پيشينه آن حداكثر به دو سده اخير برمي‌گردد و با حزب و قبيله كه در گذشته مطرح بوده است تمايز اساسي دارد. با گسترش سكولاريسم در غرب، حزب وسيله‌اي براي پر كردن خلأ دين و فرهنگ كليسا در جامعه غربي بود. با نفوذ فرهنگ غرب در ساير كشورها بسياري از مفاهيم و از جمله حزب، كه ناشي از مؤلفه‌هاي فرهنگ غرب بود، در ساير کشورها رواج يافتند. در ايران همزمان با نهضت مشروطه، احزاب شكل گرفتند و حتي در زمان رژيم پهلوي به منظور اين که کشور را يک کشور متمدن و دموکراتيک نشان بدهند برخي احزاب دست نشانده حضور داشتند.

2- پيش از رنسانس، روابط افراد بر پايه كليسا و آيين مسيحيت تعريف مي‌شد. اما با رنسانس و فروپاشي ساختار كليسايي، بايستي روابط اجتماعي باز تعريف شود. از اين رو روابط اجتماعي بر پايه فرهنگ مدرنيته تعريف شد. اين ساز و كار را حزب در جهت برقراري ارتباط ميان افراد معرفي کرد. در اين روابط که حاكميت در جامعه از آن انسان شد،ا به دليل ترويج آزادي و تنوع عقايد مذهبي و نگرش به نوع حکومت و تشکيل آن و همچنين نحوه اداره کشور، وجود حزب را ضرورتي انكارناپذير شد. با تشکيل احزاب در قرن نوزدهم در‌باره خاستگاه احزاب در غرب ديدگا‌ه‌هاي گوناگوني ايجاد شد. عده‌اي معتقد بودند که «احزاب سياسي هم‌زمان با برنامه‌هاي انتخاباتي و پارلماني به وجود آمده‌ و هم‌زمان با توسعه آن‌ها توأمان رشد کرده است. برخي نيز حزب را ضرورتي در جهت فرايند توسعه و نوسازي غرب برمي‌شمرند. به هر جهت با حذف نهادهاي كليسايي بعد از رنسانس و جايگزين شدن روند دنياگرايي حزب در جهت پر كردن آن خلأها مطرح گرديد.

3- همان طور که ذکر شد با نفوذ فرهنگ غرب براي تخريب حرکت عدالت‌خانه و نهضت مشروطه در ايران، حزب نيز وارد عرصه سياسي اين کشور شد و احزاب شكل گرفتند و با پيروزي انقلاب اسلامي، مناقشه درباره مقوله‌هاي فرهنگي غرب و از جمله حزب نيز وجود داشت. برخي معتقد بودند بايد براي ضمانت دموکراسي در اين کشور احزاب که نماينده انديشه‌هاي مختلف جامعه هستند تشکيل شوند. البته از همان ابتدا سازگاري حزب با ارزش‌ها و آموزه‌هاي ديني موافقان و مخالفاني را به خود جلب كرد. برخي حزب را به علت تعارض با آموزه‌هاي ديني نفي و عده‌اي ديگر آن را پذيرفتند و گروهي معتقد به بازسازي آن بر اساس انديشه‌هاي اسلامي شدند. برخي امروزه به سيره حضرت امام(ره) بر جواز تشکيل احزاب استناد مي‌کنند که با گفت علي رغم فشار‌هايي که بر حضرت امام(ره) جهت استفاده از احزاب بود ولي ايشان تشکيل و فعاليت احزاب را نپذيرفتند و در تشکيل دولت موقت که برخي از آن به‌عنوان حاکم شدن نهضت آزادي تعببير مي‌کنند، حضرت امام(ره) حكم نخست وزيري دولت موقت را به شخص بازرگان دادند و نسبت به تشكيلات ايشان که نهضت آزادي و جبهه ملي بود اهميتي نشان ندادند.

4- حزب، بر اساس مفهوم خاص آن که در غرب وجود دارد، علي رغم نمايش شرکت آزاد مردم در انتخابات و تعيين سرنوشت خود، واقع امر چيز ديگري است. در احزاب به مفهوم غربي يک اقليت خاص که اکثر امکانات و منافع را در اختيار دارند، بر اساس تا‌مين نياز و خواست خود تصميم گرفته و اکثريت بايستي از آن‌ها تبعيت کنند! اين طور نيست که حزب در آلمان مفهومي داشته و در انگليس مفهومي ديگر داشته باشد. احزاب در کشورهاي غربي داراي حواشي‌اي هستند. علي رغم اين که در آن کشورها شرکت مردم در انتخابات آزاد است، ولي آن چه نقش اساسي دارد تبليغات و پول است. عامل تعيين‌کنند‌ه آراي احزاب از پولي است که آن‌ها توزيع مي‌کنند و با آن تبليغات مردم را فريب مي‌دهند. هرکس که در اين دو جهت قوي‌تر باشد، برنده مي‌شود. اما در اسلام چنين چيزي وجود ندارد که گروهي در انتخابات شرکت کنند، برنده شوند و براي دوره‌اي يا چندسال حکومتي تشکيل دهند و اکثريت را براي تأمين منافع خود استثمار کنند.

5- هر چند طرفداران تحزب در جامعه، حزب را مساوي با ايجاد سازمان و تشکيلات در اداره جامعه مي‌دانند. از نمونه‌هاي موفقي که براي اداره کشور به صورت حزبي معرفي مي‌کنند مشخص است چيزي به جز حزب به مفهوم غربي را اراده نمي‌کنند. البته نفي حزب به شکل غربي آن در جوامع اسلامي به معناي نفي تشکل نيست. از نظر اسلام بايد جمعيت‌ها و تشکيلاتي براي فعاليت‌هاي سياسي وجود داشته باشد، اما نه با مفهوم حزبي که در غرب وجود دارد؛ که هرچه شوراي مرکزي گفت، همه بايد از آن اطاعت کنند. در اسلام هم‌فکري، مشورت، هم‌کاري در انتخابات و تعهد براي انجام کار در صورتي که در چارچوب احکام شرعي باشد، پذيرفته شده است. در آموزه‌‌هاي دين اسلام دارد که المؤمنون عند شروطهم؛ وقتي انسان عهدي مي‌بندد بايد به آن پايبند باشد. اما بايد توجه داشت که شرْط خداوند قبلَ از هر شرْطِي است؛ يعني آن جايي که حکم خدا است، ديگر تعهد مردم نقشي ندارد. وقتي خدا و پيغمبر دستوري دادند، ديگر کسي حق دخالت در آن را ندارد. بايد همه ما آن‌چه را که خدا، پيغمبر، قرآن، ائمه اطهار، ولي‌فقيه و دين گفته پيروي کنيم. در اين‌ميان، ياري رساندن براي اجراي احکام اسلام و حمايت از ولي‌فقيه تا پاي جان، از دستورات دين اسلام است، اما اين که عده‌اي به هر دليلي، در انتخابات رأي بياورند و حاکم شوند، اطاعت‌شان بر ديگران واجب باشد، در اسلام نيست بلکه زماني اطاعت از آن‌ لازم مي‌شود که ولي فقيه آن راي را تنفيذ کند.

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

اطلاعات بیشتر در مورد قالب های ورودی