شاخص حركت
شاخص حركت
بسياري از جریانها و احزاب سیاسی برای رسیدن به اهداف خود از یک فرد و یا جریان پیروی و يا دفاع میکنند و در این مسیر حتی اگر آن فرد و یا جریان به ورطه خطا يا انحراف در غلطتد، و از اهداف و سیاستهای اوليه خود فاصله گيرد، در برخی موارد، مورد اغماض و پردهپوشی قرار ميگيرد؛ در صورت بر ملا شدن خطا و انحراف نيز چه تلاشهايي براي توجیه اشتباه صورت ميگيرد و چه مباني، اصول ومنافعي كه در اين جهت فدا ميشود؛ امري كه از منظر اسلام پسنديده نيست.
در این میان به کسانی برمیخوریم که اسلام، انقلاب و حرکت بر اساس تکلیف را اصل قرار داده و هرگز در برابر انحرافات و ناهنجاریهای فکری، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... سکوت نمیکنند. چنين بزرگان و فرهیختگاني كه تمامی برنامهها، حرکتها، موضعگیریها، قلمزدنها و سخنان خود را بر اساس آموزههای اسلام تنظیم ميکنند، ميتوانند بهترين معیار و شاخص براي حركت افراد و گروههاي مختلف باشند.
در همين راستا حضرت علامه مصباح یزدی در پاسخ به خبرنگار 9دی در مورد این که چرا برخی افراد حاضر نیستند اشتباه خود را بپذیرند نکتهای را بیان فرمودند که باز نشر آن خالي از لطف نيست.
ميبينيم که شخصيت ها يسياسي وقتي از يک فرد ياجرياني حمايت ميکنند، معمولا به اشتباهاتش که ميرسند در صدد توجيه برميآيند تا به نوعي خرابتر نشود و به اصطلاح، جريانشان را حفظ کنند. نمونه بارزش حمايت برخي افراد از سران فتنه است که حتي تا امروز هم برخي چهرهها حاضر نشدند واژه فتنه را در مورد آنها بهکار ببرند. اين روحيه شما براي برخي که اينطورنيستند، گران آمد، چون افکار عمومي مقايسه ميکند؛ البته همينها در رسانههايشان نوشتند که آيتالله مصباح حق انتقاد از انحراف را ندارد بلکه بايدبيايد جواب هم بدهد که چرا روز اول حمايت کرد. سئوال اين است که چه اتفاقي افتاد که شما صراحتاً علي رغم اينکه قبلا حمايت کرده بوديد - هرچند اسم نياورده بوديد - اينجا به ميدان آمديد و با همان صراحت نقد کرديد و هشدار داديد؟ البته اينروحيه خودش يک شاخص است تا ما بتوانيم راحتتر افراد را به عنوان چراغ و الگوي خودمان انتخاب کنيم.
اينکه چرا اشخاص در اين برخوردها مختلفند، قابل بررسي است. حالا من نميخواهم در مورد ديگران قضاوت کنم اما تحليلي وجود دارد که اگر انگيزه آدم در فعاليتهاي اجتماعي و سياسي، پيروزي سياسي باشد، لوازمي دارد. حالا ممکن است کساني پيروزي سياسي را وظيفه شرعي خودشان بدانند، آن هم يک مبنايي است! اينکه اين مبنا درست است يا نه يک حرف ديگري است. ولي به هر حال دو جور برخورد داريم. يک کسي که وارد فعاليتهاي سياسي اجتماعي ميشود مثلا حزبي تشکيل ميدهديا عضو حزب ياجمعيتي ميشود، اين فرد بنا را بر اين گذاشته که اين حزب ياجمعيت را پيروز کند؛ خب ممکن است انگيزه اوليهاش هم حمايت از دين بوده اما به هر حال حفظ اين شخص يا گروه برايش اصالت پيداميکند. آن وقت لازمهاش اين است که وقتي محبوبش اشتباهي هم مرتکب ميشود، توجيه کند. چون حفظ اين شخص يا حفظ اين گروه برايش اصالت دارد. حتي در مقابل همه ميايستد، ميگويد همه اشتباه ميکنيد، من درست ميفهمم. اين کار درست است يا نادرست؟ بنده اينطور نبودم و الان هم نيستم. بنده هيچ وقت نه عضو گروه و حزبي بودم حتي در حزب جمهوري اسلامي افتخار نداشتم که عضويت پيدا کنم؛ و نه عضو هيچ جمعيت سياسي ديگري. اين است که انگيزهاي هم ندارم به شخص ياگروهي اصالت بدهم، ملاکم اين است اين رفتاري که دارد انجام ميگيرد، اينجريان به نفع اسلام است يا به ضرر اسلام. تا آنجايي که به نفع اسلام است، ما هم فداکاري ميکنيم، از آبرويمان هم مايه ميگذاريم؛ اما آنجا که حس ميکنيم دارد به ضرر اسلام رفتار ميشود، هيچ وجهي ندارد که آدم ادامه دهد. چرا اينطور؟ اولا خود شخص ممکن است تغيير کند، ثانياً ممکن است من اشتباه کنم! من که معصوم نيستم. ممکن است آن وقت که حمايت کردم، بيجا بوده ولي الان ميفهمم که نبايدحمايت کنم. شايد هم آن شخص تغيير کرده، مگر ما در تاريخ کم داريم اشخاصي که يک دوراني را با يک روش صحيحي زندگي کردند، بعد منحرف شدند. تاريخ صدر اسلام پر است از اين شخصيت ها، اين تعجبي ندارد. بنابراين براي ما تعجبي ندارد که يک نفر آدم خوبي باشد، مسئوليتي هم قبول کند، بعد اشتباهي مرتکب شود. حالا يا اشتباه قابل گذشت باشد و قصور داشته باشد از فهمش يا نه توأم با نوعي لجاجت باشد. اين تعجب آور نيست ما وظيفه مان اين است که از اسلام حمايت کنيم هرجاببينيم به نفع اسلام است نوکرش هم هستيم، از جان و مال و آبرويمان هم مايه ميگذاريم؛ هرجاديديم از اسلام دارد انحراف پيداميکند، به همان دليل مخالفت خواهيم کرد و اين چيزروشني است.
هفتهنامه 9 دي، شماره 80، ص 8-9، گفتوگو با آيتالله مصباح يزدي مد ظله
ارسال کردن دیدگاه جدید