گزارشی از یک استراتژی مهم دفاعی؛ چرا رهبر انقلاب از "تحرک پدافند" سخن گفتند + تصاوير
با شروع حملات برق آسای آلمان در ابتدای جنگ دوم جهانی نکته مهمی در ذهن فرماندهان و استراتژیستهای دفاعی جهان نقش بست و آن هم بحث تحرک در میدان نبرد بوده است. این اصل تا به امروز نیز به عنوان یکی از اصلی ترین عناصر بقاء و پیروزی در جنگ شناخته می شود.
به گزارش گروه دفاع و امنیت مشرق، سخنان اخیر امیر اسماعیلی فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء در خصوص تاکیدات فرمانده مظعم کل قوا مبنی بر اهمیت تحرک و لزوم حرکت نیروهای مسلح به بحث تحرک پذیری سامانه ها، یک بار دیگر تیزبینی و اشراف معظم له به موضوعات مهم و حساس در موضوعات مختلف نیروهای مسلح را نشان داد. اما تحرک سامانه ها و یگانهای دفاعی از کجا شکل گرفته و چگونه وسعت یافته است؟
جنگ دوم جهانی به معنای واقعی کلمه نبردی در تاریخ بشریت بود که مفاهیم زیادی را برای نخستین بار وارد الفبای نظامی جهان کرد. یکی از مهمترین این مسائل، بحث "تحرک" بود.
واحدهای پیاده نظام مکانیزه، توپخانه خودکششی و زرهی آلمان در مراحل اولیه جنگ دوم جهانی به دلیل قابلیت تحرک و انعطاف پذیری بالا توانستند تا در برابر سیستم دفاعی متفقین بسیار موفق عمل کنند و پیروزی های درخشانی را بدست آورند. حوادثی که در این جنگ رخ داد تا به امروز به عنوان راهنمای بسیاری از استراتژیستهای نظامی در جهان در تبین دکترین های نظامی به کار می رود.
نیروهای پیاده ، زرهی و توپخانه
تا قبل از از آغاز جنگ دوم جهانی، سربازان پیاده نظامی عمدتا با پای پیاده و یا نهایتا به وسیله وسایل نقیله سنگین مثل کامیون به میدان نبرد منتقل می شدند. در جنگ اول جهانی و خصوصا در جبهه غربی، نبردی با عنوان "جنگ خاکریزها" در گرفت. این بدین معنا بود که دو طرف در خاکریزهای خود مستقر شده و معمولا پس از اجرای یک آتش سنگین توپخانه ای به سمت خاکریز مقابل حمله می کردند. حال کافی بود تا یک یا چند آشیانه مسلسل دشمن از کار نیافتاده باشد تا قتل عام مهاجمین آغاز شود.
در اواخر جنگ اول جهانی بود که انگلیسی ها اولین تانکها را به میدان نبرد وارد کردند. ظهور این هیولاهای آهنی در میدان نبرد که عمدتا سلاحی برای متوقف کردن آنها وجود نداشت باعث شد تا تغییری بنیادین در تاکتیک های پیاده نظام صورت گیرد و از آن بعد تا پایان جنگ اول جهانی نیروهای پیاده در سایه پشتیبانی تانکها به حرکت در می آمدند. در همین زمان از تعدادی تانک " مارک 4" انگلیسی به منظور حمل نفرات استفاده شد و به نوعی اولین نفربرهای زرهی در دنیا متولد شدند. این نفر برها با عنوان " مارک 9" شناخته می شدند.
"نفربر زرهی مارک 9"
در این میان واحدهای توپخانه نیز با مشکلات فراوانی مواجه بودند. در جنگ اول جهانی اکثر توپها بسیار بزرگ بودند و حمل و نقل آنان بسیار مشکل بود و در صورتی که حمله ای سریع از جانب دشمن صورت می گرفت امکان نجات توپها وجود نداشت و اکثرا این توپها بایستی یا نابود شده و یا تسلیم دشمن می شد.
در این جنگ بود که برای اولین بار از توپها در واگن های قطار استفاده شد. بدین معنی که توپ و مهمات آنان به همراه نفرات فنی بر روی قطار قرار می گرفتند و عمل شلیک را از آن محل انجام می دادند. ناگفته پیدا است که این تاکتیک هم مشکلات خود را داشت و باعث می شد که توپها در مناطق نزدیک به خط آهن ها در دسترس باشد و در سایر مناطق همچنان از توپهای قدیمی استفاده میشد.
در میانه دو جنگ جهانی و با روی کار آمدن آدولف هیتلر در آلمان برنامه مسلح سازی دوباره این کشور آغاز شد. در این میان یکی از مهمترین و اثرگذارترین افراد در بحث مشخص سازی تاکتیکهای آینده ارتش آلمان ژنرال "هاینز گودریان" بود. این ژنرال آلمانی را به حق باید به عنوان یکی از پایه گذاران اصلی تاکتیک "نبرد برق آسا" معرفی کرد.
"ژنرال گودریان؛بنیانگذار تاکتیک حمله برق آسا"
وی در ابتدا لشگرهای زرهی مستقلی را برای ارتش آلمان تاسیس کرد. تا قبل از این واحدهای زرهی به عنوان توابع یگانهای پیاده وارد عمل می شدند و بایستی خود را با سربازان پیاده نظام هماهنگ می کردند. اما در تاکتیک جدید تانکها به عنوان خط شکن عمل کرده و پیشاپیش سایر نیروهای مهاجم به خطوط دشمن حمله می کردند و در پشت سر آنها واحد های پیاده که سوار بر خوردوهای شنی دار بودند وارد عمل می شدند. این عمل تحرک واحدهای پیاده را افزایش می داد و در عین حال باعث می شد تا تانکها نیز بتوانند به سرعت حرکت کرده و از تمامی توان خود بهره ببرند.
نفربر آلمانی مدل " Sd.Kfz. 251/1 Ausf. A "
سپس به منظور پشتیبانی از این واحدها نیز آلمانها از دو تاکتیک استفاده شد. یکی نصب کردن انواع توپ ها بر روی شاسی های زرهی و شنی دار و معرفی اولین واحدهای توپخانه "خودکششی" به سبک امروزی بود که می توانست با سرعت و تحرک بالا در نقاط مختلف حاضر شده و به اجرای آتش پردازند. فاز دوم مورد نظر آلمانها معرفی بمب افکن های شیرجه رو موسوم به "اشتوکا" بود که به وسیله هدایت گران نیروی هوایی آلمان که در خط مقدم حضور داشتند می توانستند با دقت و سرعت بالا به اهداف خود حمله کنند.
توپهای خودکششی آلمانی مدل " Hummel "
ترکیبی از این اقدامات بود که در سالهای اولیه جنگ جهانی دوم ارتش آلمان را به نوعی شکست ناپذیر جلوه داد و باعث شد تا بسیاری از کشورهای اروپایی توسط آلمانها فتح شوند. با پایان جنگ دوم جهانی بسیاری از ارتش های پیروز در جنگ نیز به تاکتیکهای آلمانی ها روی آورده بودند و سعی می کردند تا در برنامه ریزی برای ارتش های خود از این روش ها پیروی کنند. اما هنوز هم کارهای زیادی بود که در این میان صورت نگرفته بود و بایستی تکمیل می شد. با ظهور سلاح های کشتار جمعی و همچنین افزایش قدرت تخریبی سلاح های متعارف بحث افزایش تحرک ، حفاظت و قدرت آتش پشتیبانی نیروهای پیاده بیش از پیش در نظر آمد.
"BMP_1 " آغازگر انقلابی در تاکتیکهای پیاده نظام
در سال 1966 میلادی روسها وسیله را در ارتش خود وارد خدمت کردند که به معنای واقعی کلمه یک انقلاب در تاکتیکهای پیاده نظام بود. خودروهای زرهی " BMP-1 " با قابلیت حمل 8 سرباز کاملا مسلح، توانایی عبور از رودخانه ها و انجام عملیات آبی- خاکی، مسلح بودن به یک توپ 73 میلی متری و موشک ضد تانک و همچنین قابلیت تصفیه کامل عوامل مربوط به جنگهای نوین یک گام پرش گونه در تاکتیکهای پیاده نظام محسوب می شدند.
این خودرو می تواند سربازان را از تهدیدات بسیاری همچون: ترکش ها، گلوله مستقیم سلاح های کالیبر کوچک و متوسط و همچنین عوامل جنگهای نوین حفظ کرده و در عین حال به مدد تسلیحات موجود بر روی خود پشتیبانی موثری را از آنان به عمل آورد. ظهور این خودرو باعث به وجود آمدن تغییرات گسترده ای در تاکتیکهای نظامی در جهان شده و باعث شد تا خودروهای مشابهی همچون سری " ماردر"، "ام -113 " و "بردلی" بوجود آیند. این خودروهای زرهی همگی بر روی یک نکته اشتراک دارند و آن هم بحث افزایش توان تحرک نیروهای پیاده در عین حفاظت و همچنین داشتن پشتبانی مناسب آتش است.
اهمیت این گونه از خودروهای زرهی تا آنجا مشخص و تاثیر گذار بود که روسها به منظور به وجود آوردن نوعی تحرک، حفاظت و همچنین قدرت آتش برای نیروهای چترباز خود نیز دست به تولید نفربرهای سری "BMD " زدند که قابلیت پرتاب از هواپیما با چتر را دارد. این خودرو زرهی به نوعی در کلاس خود در جهان بی همتا است.
باید گفت که نفر برها توانستند یک لقب جالب برای خود پیدا کنند و آن " تاکسی میدان نبرد" بود. وسیله ای که به مانند یک تاکسی که در شهر عابرین پیاده را سوار کرده و به نقاط مختلف می برد ، سربازان پیاده را سوار کرده و به نقاط مختلف میدان نبرد منتقل می کند. اما نقش نفربرها به بحث حمل نیروهای پیاده نظام و حمایت از آنان محدود نماند. گونه های بسیار مختلفی از نفربرها با کارایی مختلف طراحی و ساخته شده اند. در این میان می توان به گونه حامل خمپاره انداز، حامل موشکهای ضدتانک، خودروی فرماندهی، آمبولانس زره پوش و حامل سامانه های پدافند هوایی اشاره کرد. در این جا نیز باید به این نکته اشاره کرد که تحرک داشتن مهمترین دلیل استفاده از زره پوش ها در نقش های ذکر شده است.
شلیک خمپاره از نفربرهای کلاس "LAV"
تانکها نیز در سالهای پس از جنگ دوم به سمت افزایش سرعت و قدرت تحرک خود رفتند. البته باید این نکته را متذکر شد که تانکها به دلیل وزن بسیار بیشتر نیازمند موتورهای نیرومندتری هستند تا بتوانند به سرعتهای بیش از 50 تا 60 کیلومتر دست پیدا کنند. البته این سرعت برای این هیولاهای 70 تنی بسیار عالی بوده و آنها را قادر می سازد تا به سرعت موقعیت خود را تغییر دهند. فراموش نکنیم که تانکهای بسیار نیرومندی همچون سری "تایگر" در جنگ دوم جهانی به دلیل نداشتن تحرک و سرعت کافی به شکارهایی آسان برای واحدهای ضد زره متفقین و هواپیماهای آنان تبدیل شده بود.
"تایگر" تانکی نیرومند اما بی تحرک
در دنیای تانکها نیز همین حادثه رخ داد. همانگونه که گفته شد تانکهایی به مانند سری تایگر در جنگ دوم جهانی به دلیل نداشتن تحرک بالا به راحتی توسط یگان های ضد تانک و یا تانکهای سبک تر شناسایی شده و مورد اثبات قرار می گرفتند. در سالهای جنگ سرد همیشه در بین طراحان بحثها و جدلهای زیادی در مورد برقراری توازن بین 3 اصل:حفاظت، قدرت آتش و تحرک در تانکها وجود داشت و می توان گفت که این بحثها تا به امروز نیز ادامه پیدا کرده است. پیشرفت سریع سامانه های ضد تانک و از طرفی عدم امکان افزایش زره تانکهای امروزی سوالات فراوانی را در ذهن طراحان به وجود آورده است.
باید گفت که این مسئله در خصوص تانکهای غربی پیچیده تر است. برای نمونه تانکی مثل آبرامز که ستون فقرات نیروی زرهی ارتش آمریکا را تشکیل می دهد چیزی نزدیک به 75 تن وزن دارد و از یک موتور با توان 1500 اسب بخار نیرو می گیرد. این تانک می تواند با استفاده از نیروی تولیدی توسط موتور نیرومند خود به سرعتی بالای 60 کیلومتر در ساعت نیز دست پیدا کند که تحرک مناسبی را برای این تانک به وجود می آورد.
اما در سالهای اخیر و با پیشرفتهای گسترده ای که در زمینه سلاح های ضد زره صورت گرفته است این تانک و بسیاری دیگر از تانکها دیگر از حاشیه امنیت آنچنانی برخوردار نیستند.
حال برای مقابله با تهدید جدید چه باید کرد؟ یکی از راه ها بحث افزایش زره است که بسیاری از کارشناسان و طراحان آن را به راحتی رد کرده اند. افزایش زره به معنای افزایش وزن بوده که خود باعث تنبلی و کاهش توان تحرک تانک می شود. در صورتی که بخواهند این کاهش را جبران کنند باید توان موتور را افزایش دهند که هر اسب بخار افزایش به معنای افزایش مصرف سوخت و افزایش فشار به واحد های تدارکاتی و پشتیبانی است.
همین نظریه در ارتش آمریکا باعث شده است تا طرح یک خودروی چند منظور با نام "استرایکر" به عنوان طرح آینده ارتش آمریکا مطرح شود که بسیار سبک تر بوده و از سیستم های پیشرفته الکترونیکی هشداردهنده و منحرف کننده برای مقابله با تهدیدات بهره می برد. همین تغییر خود نشان دهنده این نکته است که عامل تحرک و همچنین قابلیت حمل و نقل از طریق هوا همچنان به عنوان یکی از اصلی ترین فاکتورها در این میان خودنمایی می کند.
خودروی رزمی "استرایکر"
واحدهای توپخانه نیز در سالهای پس از جنگ دوم جهانی با سرعت به سمت بحث افزایش تحرک پیش رفتند تا بتوانند بسیار سریع در میدان نبرد جای خود را تغییر داده و از مواضع مختلف به اجرای آتش بپردازند. نسل های جدید توپ های خود کششی نیز به دلیل نیاز بیش از پیش به مولفه "تحرک" از قالب زره پوش خارج شده و بر روی کامیون ها نصب شده است. سامانه های مثل آرچر و یا سزار از این گونه سیستم های توپخانه ای هستند. نگاهی به جنگ 33 روزه لبنان و رژیم صهیونیستی و بقاء پذیری پرتاب گرهای حزب الله لبنان در برابر حجم آتش سنگین طرف مقابل در آن گستره کوچک خود دلیلی دیگر بر اهمیت مسئله تحرک است.
تصویر بالا توپ سوئدی "آرچر"- تصویر پایین "سامانه 155 میلی متری ایرانی"
در کشور ما نیز در سالهای اخیر اقدامات مثبت فراوانی در زمینه افزایش تحرک واحدهای پیاده، توپخانه و زرهی صورت گرفته است که از آن جمله می توان به طراحی و ساخت نفربرهای توسن و براق، طراحی و ساخت تانک های بومی ذوالفقار و همچنین سامانه های توپخانه خود کششی رعد و توپ خودکششی چرخ دار اشاره کرد.
پدافند هوایی
در زمان جنگ اول جهانی و با توجه به معرفی هواپیماها به عنوان سلاح های جنگی در کنار کشتی های پرنده بحث استفاده از توپهای ضد هوایی برای نخستین بار مطرح شد و برای اولین بار تعدادی از این توپها بر روی خودروهایی نصب شدند. باز هم در زمان جنگ دوم جهانی بود که به افزایش قدرت هوایی و تخریبی که آن واحدها ایجاد می کردند و همچنین لزوم برقراری یک نوع پدافند ضد هوایی مشخص شد.
در آن دوران پدافند هوایی به دو صورت هواپیماهای رهگیر و توپهای ضد هوایی وجود داشتند و هنوز خبری از موشکهای ضد هوایی نبود. کم کم دو طرفهای درگیر اقدام به نصب کردن توپهای ضد هوایی بر روی شاسی خودروهای مختلف کردند و به این شکل اولین نسل از واحدهای پدافند هوایی متحرک را تشکیل دادند. وظیفه این واحدها واکنش سریع و حرکت در کنار ستونهای موتوریزه و زرهی و حمایت از آنان در برابر حملات هوایی بود. سامانه هایی همچون " Wirbelwind "ساخت آلمان نازی از جمله این سیستم ها بودند. در این جا نیز نظر فرماندهان بر اصل تحرک و واکنش سریع در برابر تهدیدات هوایی استوار بود که به ساخت این چنین سامانه هایی منجر شد.
سامانه پدافند هوایی متحرک Wirbelwind
در سالهای پس از جنگ دوم جهانی و تا به امروز سامانه های توپخانه متحرک ضد هوایی بسیاری ساخته شده است که در مدلهای جدید با موشکهای هدایت راداری و فروسرخ نیز ترکیب شده اند. اما اگر بخواهیم معروفترین عضو از این نسل از تسلیحات را معرفی کنیم باید به سامانه مشهور " ZSU-23-4 " ملقب به "شیلیکا" ساخت شوروی سابق اشاره کرد. این سیستم توپخانه ضد هوایی هدایت راداری در جنگ سال 1973 اعراب و رژیم اشغالگر قدس خوش درخشید و توانست به تنهایی بیش از 30 جنگنده مهاجم صهیونیست را به زیر بکشد.
اما موشکهای سطح به هوا بخش دیگری از سامانه های پدافند هوایی بودند که در سالهای جنگ سرد به سرعت در مسیر رشد و ترقی قرار گرفتند و در اکثر کشورهای دنیا وارد خدمت شدند. برای نمونه یکی از موشکهای بسیار معروف پدافند هوایی جهان سامانه موشکی " SA-2 " ساخت شوروی سابق است که در جریان جنگ ویتنام بسیار موفق ظاهر شد و توانست صدها جنگنده و بمب افکن آمریکایی را ساقط کند. با افزایش حجم تلفات واحدهای هوایی، آمریکایی ها به دنبال راه هایی برای مقابله با خطر موشکهای سطح به هوا رفتند. آمریکایی ها با معرفی موشکهای ضد رادار "شرایک " گام اولیه را برای مقابله با این تهدیدات برداشتند. این جا بود که یکی از اصلی ترین نقاط ضعف موشک " SA-2 " مشخص شد.
نمایه کلی آتشبار موشک سام 2
این سامانه موشکی به تعداد زیادی رادار و سیستم های پشتیبانی برای عملیات نیاز دارد که باعث شده بود این سیستم فاقد هر گونه تحرکی باشد و همچنین مساحت زیادی را اشغال کند. این مسئله باعث می شد تا شناسایی سکوهای پرتاب این موشک بسیار راحت شناسایی شده و رادارهای کنترل آتش " Fan Song " به اهدافی راحت و سهل وصول برای موشکهای شرایک تبدیل شود.
البته ویتنامی ها به لطف پشتیبانی سخاوتمندانه روسها هیچ گاه دچار کمبودی نبودند و همیشه آنقدر موشک داشتند که بتواند با قدرت تهاجمی آمریکایی ها برابری کنند.البته نباید فراموش کرد که نتایج این عملیات ها به دقت توسط کارشناسان روس رصد می شد و آنها را به این نتیجه رساند که برای موفقیت هر چه بیشتر سامانه های پدافند ضد هوایی بایستی آنها را به "حرکت" درآورد.
نتیجه این تغییر در تفکر در سال 1973 خود را نشان داد و باعث شد تا نیروی هوایی رژیم صهیونیستی سخترین و پرتلفات ترین روزها در تاریخ خود را بگذراند. با آغاز حمله اعراب در دو جبهه به سرزمین های اشغالی در بلندی های جولان و صحرای سینا نیروی هوایی رژیم صهیونیستی به خیال اینکه داستانی شبیه به جنگ 6 روزه دوباره رخ خواهد داد حمله خود را آغاز کرد، غافل از اینکه اینبار جهنمی سوزان منتظر خلبانان صهیونیست است.
خلبانان اسرائیلی با توجه تجربیات جنگهای قبلی و برای درامان ماندن از سامانه های موشکی سام - 2 در ارتفاع پایین به پرواز در آمدند. در همین حال سامانه های شلیکا و پدافند موشکی " سام-6 " اعراب که بسیار متحرک بوده و در کنار سایر نیروها حرکت می کردند منتظر مهاجمین بودند. تنها در یک هفته اول جنگ زوج مرگبار شلیکا و سام – 6 بیش از 80 فروند جنگنده صهیونیست را ساقط کردند.
سامانه موشکی سام 6
در هر گوشه ای از میدان نبرد تعدادی از این سامانه های پدافندی مستقر بودند و به محض شلیک موقعیت خود را تغییر می دادند. تجربه موفق سامانه SA-6 در این جنگ به نوعی پایان سامانه های پدافند ثابت روسها بود و پس از تقریبا تمامی موشکهای سطح به هوای روسی به صورت متحرک عرضه شدند. سامانه هایی همچون " S-300 "، " Buk " و یا " Tor " از این جمله هستند.
سامانه موشکی "رعد"
این سامانه ها بر روی شاسی های مجهز به چرخ و یا زنجیر چرخ سوار شده اند و به سرعت می توانند در نقاط مختلف میدان نبرد حاضر شده و پرنده های مهاجم را با مشکلاتی جدی رو به رو کنند. در جریان عملیات نیروهای ناتو بر فراز یوگوسلاوی سابق در سال 1999 میلادی حجم زیادی از سامانه های ثابت و سام 2 و " سام-3 یوگوسلاوها از بین رفت اما بیش از 60 درصد از سامانه های متحرک " سام -6 " آنها از این نبرد جان به در بردند.
در جریان جنگ روسیه و گرجستان در سال 2009 میلادی نیز موفقیتهای بدست آمده واحدهای پدافند هوایی گرجی ها بر علیه نیروی هوایی روسیه به سامانه های متحرکی مثل تور و باک مربوط می شد که در مکانهای مختلفی کمین کرده و هواپیماهای روسی را غافلگیر کردند.
در چند سال اخیر در جمهوری اسلامی ایران نیز اقدامات موثری برای افزایش توان تحرک نیروهای پدافند هوایی انجام داده است که از آن جمله می توان به ارتقاء سامانه های پدافندی " سام 6 "،خریداری سامانه های پدافندی " تور ام – یک " و طراحی و ساخت سامانه بومی رعد نیز اشاره کرد و با توجه به تاکیدات رهبر معظم انقلاب باید منتظر متحرک سازی دیگر سامانه هابی پدافندی نیز بود.
ارسال کردن دیدگاه جدید